@NaRiMaN 30575 گفته:
سلام سلام اومدم با کلی خبر خوش همون طور که میدونید و خیلی هاتون بهم گفتید کتابم ایده خوبی داشت ولی کمی مقدمش و کلا فصل ها ضعیف بود در نتیجه تصمیم گرفتم از اول بنویسم و حالا اینم از مقدمه خواهشا نظر هاتون رو بگید و به هر کدوم از مقدمه ها جدا گونه نمره از ده بدید
((62)) خوب اینم یه روشه واسه شروع...از مقدمه قبلی که صد در صد بهتر بود!! ولی الان یه سری چیزا لو رفته،در نتیجه بعدا شاید تو اوج بردن کامل داستان دچار مشکل بشی، شایدم نشی!((72))
بعد عاقا جان اینو یه ویرایش نگارشی میزدیش خو! یه بار دیگه برو بخونش، جمله ها از نظر قواعدی مشکل دارن...
مثلا:
پوسایدون:«به دور تو پرومتئوس میدنم دوری از فرزند سخت است ولی برای امنیتش تو و بچه لازمه.»
در واقع جمله اینه:
پوسایدون:« دور از تو پرومتئوس، میدونم دوری از فرزند سخته ولی برای امنیت تو و بچه لازمه.»
غیر از این مشکلات قواعدی، یه نکته نگارشی هم هست که باید رعایت کنی، داستان کلا به سه حالت نوشته میشه که یکی از حالت هاش زیاد رسمی نیست و بیشتر توی نت مورد استفاده قرار میگیره:
1. کل داستان به حالت گفتاری(محاوره ای) نوشته میشه( که این حالت زیاد رسمی نیست و همون حالتی که فقط توی نت شاهدش هستیم)
2. کل داستان به حالت نوشتاری نوشته میشه.
3. متن داستان به حالت نوشتاری نوشته میشه ولی مکالمات گفتاری هستند.
الان داستان تو حالت سوم رو داره اما یه جاهایی تو مکالمات زدی تو خط نوشتاری( است، بود و...) مثال هم همون مثال قبلی صدق میکنه.
توصیفت هم کمه، حداقل تو مقدمه ای که الان خوندم کم بود شاید تو بقیه ی فصلا زیاد بشه...ببین ما الان اصلا نمیدونیم اینا کجا هستن، تو المپن؟ تو دهاتن؟ تو بیمارستانن؟ تو کجان اخه؟
ولی خب در کل مقدمه ی خوبی بود، از همین اول با یه کشش نسبتا قوی افتادیم تو داستان و به علاوه خب خیلی چیزا الان دست تر به نظر میرسه...
عرض کنم که شما ویرایش گر بده من چشم ویرایش میکنم
دوم این که هیچ ربطی به قبلی نداره فقط اسمش و شمشیر هاش همون هاست وگرنه کاملا یه داستان دیگست و هیچ چیزی لو نرفته خیالت راهت
محلشونم نخواستم که معلوم باشه چون خودش یه راز هست که بعدا خیلی مهمه
دیگه این که مکالمه ها از قصد کتابی بود از فصل بعد به طور کلی متن محاوره ای میشه
ولی ویرایشیتو قبول دارم ولی خب ویرایش گر نبود شرمنده
راستی این کتابی که دستت بود چی شد؟؟
خوب بود
با اینکه موافق نیستم که زود همه چیو لو دادی ولی خوب جلو تر میتونی درستش کنی
به هر حال داستان خودته هر بلایی می خوای سرش بیار
ویرایش گر هم اگه نداری خیلی مهم نیست
یه دور از اول می خواندیش می تونستی درستش کنی خودت
ادامه بده
به نظر من این مقدمه از مقدمه قبلی بهتر بود در مقدمه قبلی یک دفعه با شخصیتها اشنا می شدیم اما اینجا ارام تر و منطقی تر
سلام..
.. نریمان خان از داستانت خوشم اومد ..ولی یکسری ایراد داشت که نمیدونم چرا دوستان اشاره نکردن( شایدم کردن و من ندیدم ) البته جسارت نباشه صلاح مملکت خویش خسروان دانند ولی به عنوان یه طرفدار نظرمو میگم شاید استفاده ای براتون داشته باشه...
.. داستان تقلیدی از سبک ریک ریوردن هستش..( که همه میدونن و منم چشم بسته غیب گفتم )..
خب..اغراق خیلی زیادی تو داستانت به چشم می خوره..خیلی زیاد که به نظر من بهتره کنترل بشه و به شدت پایین بیاد..صحنه ها مثل نور رد میشن و به طور کامل شرح داده نمیشن..قدرت ها و سلاح ها به شدت زیادن و به نظر من بهتره کم تر باشن یا به مرور قدرت داده بشن ... تعریف منسجم و کاملی در مورد هر سلاح و قدرت وجود نداره که اگه میشه لطف کنین و شرح کامل بدین..لحن طنز داستان خوبه ... دوباره تاکید می کنم یکی از بزرگترین مشکلاتی که وجود داره اینه که داستان به سرعت میگذره و شرح کاملی در مورد صحنه ها و پوشش و مکان نمیدین به عبارت دیگه توصیف قوی تو داستان به چشم نمی خوره...خب نظراتم خیلی زیاده ولی اینا به نظرم تو اولویت قرار دارن ..البته بازم میگم من قصد جسارت یا دخالت ندارم ..نویسنده شمایی و خودت باید تصمیم بگیری...
این همه عیب گفتم بزار اینم بگم که به شدت منتظر بقیه ی فصول هستم...
..راستی ( داشت یادم میرفت ) بازم میگم اغراق یه آرایه برای جذاب تر کردن داستانه ولی استفاده ی بیش از حد اون موجب خراب شدن داستان میشه ( می خواستم یه کلمه ی بهتر بگم ولی املاش رو بلد نبودم ((68)) ) خب کلی نظر دارم ولی نمیگم تا همینجاهم زیادی دخالت کردم ...
منتظر بقیش هستم..((19))((19))((19))((19))((55))((55))((55))((85))
درود
داستان روقرار بود ریتمشرو تعوض کنی و مقدمه جدید دادی
نمی خواهی ادامه بدی ؟ حیف نیست اون داستان زیبا که در ذهنت داری رو ما نخونیم
@babak_qazvini 37352 گفته:
درود
داستان روقرار بود ریتمشرو تعوض کنی و مقدمه جدید دادی
نمی خواهی ادامه بدی ؟ حیف نیست اون داستان زیبا که در ذهنت داری رو ما نخونیم
بابک فصل اول رو تو پست اول گذاشتیم ها
بابک فصل اول رو تو پست اول گذاشتیم ها
:d من هی منتظر بودم نگو پست دادید فکر کنم بی دقتیم تابلو شد شرمنده و ممنون که خبر داید
از خوندن ورژن قبلی بیشتر لذت بردم تا این ولی شاید به سمت بهتر و کامل تری بره
ایده برداری از سریالها بد نبود مثل سوپر نشنال واواتار و ....
اما باید دید به کدام سمت هدایت میشه
در انتظار نوشته های زیبات هستم
شاد باشی
راستش کامل و کلمه به کلمه نخوندم. اما به نظرم این جور شروع کردن و یا این جور روایت کردن خیلی جالب نیست (حداقل برای من) شاید 70 در صد متن صرف توضیح درباره نوع درگیری ها و سلاحها است. انگار که بشینی بازی mortal combat رو داستان کنی. مخصوصا از لحظه ی شروع داستان این جوری اگه باشه بیشتر لطمه می زنه. من به شخصه حوصله خوندن جزییات درگیری ها رو نداشتم. نمی دونم دیگه چی بگم، ولی آدم احساس می کنه نویسنده تو جو فیلمی بوده که دیده، بازی بوده که کرده، کتاب دیگه ای بوده که خونده یا چیز دیگه. به خلاقیت بیشتر احتیاج داری به نظرم. روی شخصیتها بیشتر کار کن. دیالوگها بیشترشون حرفهای دور همی بودن.
یه سوال، سرعت باد از صوت بیشتره؟ (اون وقت نهایت سرعت باد دقیقا چه سرعتیه؟)