تنها چیزی که میتونم بگم اینه که این فن تمام اعتقاداتتون باورهاتون آرزوهاتون در آرمان های هری پاتر رو به چالش میکشونه.با ماهمراه باشید در تجارت مرگ..حماسه ای از قدرت برتر
خلاصه:
پیشنهادات و انتقادات یادتون نره
دانلود « هری پاتر و تجارت مرگ» از پیشتازان کتابجلد دوم کتاب با نام «هری پاتر و آخرین نگهبان» در حال ارائه است.
با تشکر از تمامی دوستانی که ما را در نگارش این نثر یاری فرمودند.
نام داستان :هری پاتر و تجارت مرگ
نام داستان به انگلیسی : Harry Potter & Trade Of Death
زبان : پارسی
نویسنده : Dark Sider
ویراستار : _
وضعیت : در حال بازنویسی
جلد : اول
وضعیت جلد دو : توقف در ارائه (هری پاتر و آخرین نگهبان)
تعداد صفحات : در حال بازنویسی
تعداد فصول : در حال بازنویسی
بیشترین صاحب امتیاز در میان فن فیکشن های قرار گرفته در سرور با نثری زیبا...اثری از Dark Sider
@just draco 88485 گفته:
توی فصل اول فک کنم اونجایی که هری داره نامه مینویسه نوشته بودی حال کردی :d که به نظرم خوب نیست !!!آره دقیقا منظورم همینه !! میدونی بهتره زبان اصلی داستان نوشتاری و جدی باشه و وقتی رفتی توی مکالمه ها زبان رو گفتاری بکنی !! اینجوری فرم و مدل داستان نویسی بهتر رعایت میشه !!!
جالبه.آخه من داستان رو نوشتاری و جدی نوشتم.و فقط تو دیالوگ ها گفتاری و عامیانه نشوتم.ممنون میشم نشون بدید که کجا این سبک رو رعایت نکردم
منظورم اینه که مثلا هری میدونه اسنیپ ادم خوبیه ولی تو نگفتی این وسط چطور فهمیده؟یا هرمیون رون از تو نامه فهمیدن اسنیپ خوبه{هرچند هری دقیق بهش اشاره نکرد}اما هری اشاره ای به اینکه چرا اسنیپ آدم خوبیه نکرد پس چطور میدونستن دامبلدور بهش گفته بکشتش؟ این موضوع با چند تا دیگه که یادم نمیاد تو داستان اصلی گفته شدن تو خودت تو کتاب نگفتی که چطور این موضوعات رو میفهمن و به میشه گفت اگه کتاب اصلی رو نخونه کسی نمیتونه کامل فن تو رو بفهمه و لطفا سعی کن یکم توصیفات بیشتری بکار ببری موفق باشی((200))
سلام ببخشد هر چند وقت فصل میدین؟؟؟من هنوز نخوندمش وقتی خوندم میام نظرم رو میگم ممنون
سلام به همگی من برگشتم و با تشکر از majid banner عزیز که ملقب به pluto است و ما را به مدت یک هفته بن کرد و از کارمون عقب انداخت.با دوتا فصل اومدم و پیامی از محمد جان ...مجییید..نامردیه من سه ساعت بعد از مدت پیان محرومیتم از ببن شدگی اومدم بیرون...!
تا دقایقی دیگر فصل هشت و فصل نه قرار داده می شود
@lordjavad 88750 گفته:
سلام به همگی من برگشتم و با تشکر از majid banner عزیز که ملقب به pluto است و ما را به مدت یک هفته بن کرد و از کارمون عقب انداخت.با دوتا فصل اومدم و پیامی از محمد جان ...مجییید..نامردیه من سه ساعت بعد از مدت پیان محرومیتم از ببن شدگی اومدم بیرون...!
تا دقایقی دیگر فصل هشت و فصل نه قرار داده می شود
وظیفم بود: دی
بده بهت استراحت دادم؟
تازه داستانتم نوشتی
والا
موفق باشی
@PLUTO 88758 گفته:
وظیفم بود: دی
بده بهت استراحت دادم؟
تازه داستانتم نوشتی
والا
موفق باشی
ما این لطفتو عمرا فراموش کنیم..میخوام صد سال سیاه لطف نکنی ((3)):troll:
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اَ اَ اَ اَ ..... مجیــــــــــــــــــــــــــــــــــد!!!!!!! همین الان از اتاق فرمان اطلاع دادن که اون چند غاز امتیاز ما صفر شــــــــــــــــــدههههههههه !!!!!:Facepalm::cry::shaking::f7u12f::f7u12f:
سلام.اون لینک فصل 9 رو میشه یه چک کنی؟؟؟
راستی خسته نباشید میگم بابت نوشتن فن جالبت.
@wolf 88764 گفته:
سلام.اون لینک فصل 9 رو میشه یه چک کنی؟؟؟
راستی خسته نباشید میگم بابت نوشتن فن جالبت.
خوب لینک درسته منتها انگار سایت یکم لنگه و باید یکم موس رو بالاتر از نوشته ی فصل 9 ببری تا بتونی کلیک کنی.
@پرسی 88879 گفته:
دوست عزیز فصل بعدی کی میاد
انشالله تا آخر امروز فصل ده شاید هم یازده باهم دادم بیرون...با تشکر از همراهیتان
با تشکر از اینکه ما راهمراهی کردید و عرض معذرت به دوستان بابت تأخیر..فصل ده و یازده رو باهم برای شما آماده کردم.امیدوارم لذت ببرید
دوست عزیز قصد داری چند فصله کتابو تموم کنی
خوب بریم سر نقد فصل اول ^____^ با اجازه :
به رون بگو فحشم نده.خخخ.
اگه فکر کردی که رابطتون از دیدم مخفی مونده کور خوندید.خخخ
لابد الان داری فحشم میدی.خخخ
نامردا..خو آدم حسادت میکنه
خخخ فحش نده.
حال میکنی.منم به تو رفتما.
و....
خوب تا اینجاش رو دوستان گفتند فکر میکنم مشخص باشه که استفاده از اینجور کلمات خیلی خودمونی که تو چت به کار میبریم مناسب نیست اصلا !
اما مشکلات فنی :
.به خاطرشاسنیپ بدبخت به روش کاملا مشنگی کتک خورد و بعد من به یه حقایق خیلی جلب و
وحشتناک و ناامید کننده رسیدم.پس مجبور شدم آزادش کنم بره.اگه دیدینش زیر میزی
ردش کنین بره.فقط اینو میگم که طرف ماست.
به نظرم بهتر بود این که چطور فهمیده اسنیپ طرف اوناست مشخص میشد ... اونم وقتی که به این زودی تونست بفهمه که خودش عجیبه
بار دیگر به نامه نگاه کرد.برای بار دوم تصویر دختر ماگل زاده در ذهنش تداعی شد.اگر کمیزودتر اقدام کرده بود..ولی این فکر را فورا عقب راند و فک رقابت عشقی با رون را از سر بیرون
راند.
خوب به عنوان یه فن فیشکن نویس شما در انتخاب داستان آزادی ولی حق عوض کردن روحیه و احساسات شخصیتا رو ندارید به نظرم
تو کتاب چهار که ریتا اسکیتر مقاله ای درباره رایطه هرمیون با هری و کرام نوشته بود ، هری چندین بار به صراحت اعلام کرد که هرمیون فقط یه دوست معمولیه همین ! همچنین توی دو کتاب بعدی ما کوچکترین تمایلی از هری برای شروع رابطه عشقی با هرمیون نمیبینیم ! چطور میشه که هری یهو حسرت میخوره ؟
بودند.او که از اینکه هری اینگونهدر باره ی دراکو مالفوی صحبت میکرد نا امید شده بود او را تنها گذاشته بود تا درباره رفتارش
فکر کند
خوب اگه مشخص شده که اسنیپ طرف محفله ، پس قطعا مشخص شده که مرگ دامبلدور نقشه بود و اون به هرحال بخاطر نفرین انگشتر میمرده ..... در نتیجه حرف هرمیون درست در میاد دیگه ! اینکه دامبلدور میدونه داره چیکار میکنه و باید اعتماد کرد بهش و اسنیپ طرف اوناست ! این بارم هرمیون درست گفته در این صورت ...... خوب پس ناراحتیش برا جیه ؟
آن چشمان زیبا و سرشار از هوش هر دختری را به خود جذب میکرد.علاوه بر آن استعداد و توانایی او در جادو مثال نزدنی بود.به طور کل هری نمونه ی یک
پسر ایده آل بود.
خوب یه تناقض دیگه
توی شش کتاب اول به کرات تاکید شده بود که کاملا پسر عادی ای هست ! و تا آخر کتاب شیشم دیدیم که توی جادو ( بجز سپر مدافع ) هیچ استعداد خفنی چیزی نداره و خودشم قبول داشت ! همچنین هری هر دختری را به خود جذب نمیکرد ! بازم تا کتاب شیش تاکید شده که هری اینجوری نیست .. برای مثال توی کتاب چهار که هری دنبال یه دختر برای دعوت به جشن کریسمس بود ، دیدیم دخترای زیادی پا پیش نذاشتن ! و اون دو سه نفر هم ( از سنشون ) مشخص بود که برای اینکه هری یکی از قهرمانای سه جادوگره و مرحله ی اولو برده ازش خواستن که باهاش برم
تو کتاب ششم هم دیدیم که افراد داوطلب برای عضویت تو تیم کوییدیچ گریفندر خیلی زیاد بودن و وقتی هری پرسید که چرا اینقدر همه به کوییدیچ علاقه مند شدن هرمیون جواب داد که اونا به تو علاقه مند شدن نه کوییدیچ ...چرا که مشخص شد تو فرد برگزیده هستی و در تمام مدت داشتی حقیقتو درباره ولدمورت میگفتی :
“I dunnowhy the team’s this popular all of a sudden.”
“Oh, come on, Harry,” said Hermione, suddenly impatient. “It’s
not Quidditch that’s popular, it’s you! You’ve never been more interesting,
and frankly, you’ve never been more fanciable.”
Ron gagged on a large piece of kipper. Hermione spared him one
look of disdain before turning back to Harry.
“Everyone knows you’ve been telling the truth now, don’t they?
The whole Wizarding world has had to admit that you were right
about Voldemort being back and that you really have fought him
twice in the last two years and escaped both times. And now they’re
calling you ‘the Chosen One’ — well, come on, can’t you see why
people are fascinated by you?”
پس به نظرم میشه نتیجه گرفت که هری کاملا عادی بوده و فقط بخاطر شهرتش میخواستنش !؟
در رابطه با سریوس هم باید بگم یادت میاد چیزی که هنگام استفادهاز ساعت زمان برگردان بت گفتم؟!سرنوشت تغییری نمیکنه و اگه هم بکنه نتیجش وحشتناک
تر میشه!ما اشتباه کردیم که تو سرنوشت دخالت کردیم
امممم نتیجه وحشتناکش چی بود دقیقا ؟ مسلما سیریوس کشته شدن به دست بلاتریکس رو به بوسه دمنتور ها ترجیح میده
نکته خییییلی مهم هم این که دامبلدور گفت که به عقب برگردن ! مردی که تا حالای کتاب لااقل هیچ اشتباهی نکرده !
اهم همین دیگه ^____^ شرمنده زیاد بود ((200))
@پرسی 89091 گفته:
دوست عزیز قصد داری چند فصله کتابو تموم کنی
دوست عزیز من نمیدونم چند فصل میشه فقط روند داستان رو میدونم.ممکنه یک فصل بیشتر 50 صفحه داشته باشه و یکی 5 صفحه..بستگی به روند داستان داره
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@M.Mahdi 89108 گفته:
خوب بریم سر نقد فصل اول ^____^ با اجازه :
و....
خوب تا اینجاش رو دوستان گفتند فکر میکنم مشخص باشه که استفاده از اینجور کلمات خیلی خودمونی که تو چت به کار میبریم مناسب نیست اصلا !
اما مشکلات فنی :
به نظرم بهتر بود این که چطور فهمیده اسنیپ طرف اوناست مشخص میشد ... اونم وقتی که به این زودی تونست بفهمه که خودش عجیبه
خوب به عنوان یه فن فیشکن نویس شما در انتخاب داستان آزادی ولی حق عوض کردن روحیه و احساسات شخصیتا رو ندارید به نظرم
تو کتاب چهار که ریتا اسکیتر مقاله ای درباره رایطه هرمیون با هری و کرام نوشته بود ، هری چندین بار به صراحت اعلام کرد که هرمیون فقط یه دوست معمولیه همین ! همچنین توی دو کتاب بعدی ما کوچکترین تمایلی از هری برای شروع رابطه عشقی با هرمیون نمیبینیم ! چطور میشه که هری یهو حسرت میخوره ؟
خوب اگه مشخص شده که اسنیپ طرف محفله ، پس قطعا مشخص شده که مرگ دامبلدور نقشه بود و اون به هرحال بخاطر نفرین انگشتر میمرده ..... در نتیجه حرف هرمیون درست در میاد دیگه ! اینکه دامبلدور میدونه داره چیکار میکنه و باید اعتماد کرد بهش و اسنیپ طرف اوناست ! این بارم هرمیون درست گفته در این صورت ...... خوب پس ناراحتیش برا جیه ؟
خوب یه تناقض دیگه
توی شش کتاب اول به کرات تاکید شده بود که کاملا پسر عادی ای هست ! و تا آخر کتاب شیشم دیدیم که توی جادو ( بجز سپر مدافع ) هیچ استعداد خفنی چیزی نداره و خودشم قبول داشت ! همچنین هری هر دختری را به خود جذب نمیکرد ! بازم تا کتاب شیش تاکید شده که هری اینجوری نیست .. برای مثال توی کتاب چهار که هری دنبال یه دختر برای دعوت به جشن کریسمس بود ، دیدیم دخترای زیادی پا پیش نذاشتن ! و اون دو سه نفر هم ( از سنشون ) مشخص بود که برای اینکه هری یکی از قهرمانای سه جادوگره و مرحله ی اولو برده ازش خواستن که باهاش برم
تو کتاب ششم هم دیدیم که افراد داوطلب برای عضویت تو تیم کوییدیچ گریفندر خیلی زیاد بودن و وقتی هری پرسید که چرا اینقدر همه به کوییدیچ علاقه مند شدن هرمیون جواب داد که اونا به تو علاقه مند شدن نه کوییدیچ ...چرا که مشخص شد تو فرد برگزیده هستی و در تمام مدت داشتی حقیقتو درباره ولدمورت میگفتی :
پس به نظرم میشه نتیجه گرفت که هری کاملا عادی بوده و فقط بخاطر شهرتش میخواستنش !؟
امممم نتیجه وحشتناکش چی بود دقیقا ؟ مسلما سیریوس کشته شدن به دست بلاتریکس رو به بوسه دمنتور ها ترجیح میده
نکته خییییلی مهم هم این که دامبلدور گفت که به عقب برگردن ! مردی که تا حالای کتاب لااقل هیچ اشتباهی نکرده !
اهم همین دیگه ^____^ شرمنده زیاد بود ((200))
با تشکر از نقد کوبنده و عالیتون(شوخی) خوب باید بگم درباره ی توضیحات من توی فصل های آینده هر چیزی رو توضیح میدم .در واقع خودم از اول برنامه داشتم که وقایع هاگوارتز رو توی خاطرات بیان کنم.پس این مشکل حل شد.
در رابطه با اون روابط احساسی تنها چیزی که من میتونم بهتون بگم شما این همه کتاب رو خوندید متوجه احساسات متناقص و عجیبی که هری به هرمیون داشت نفهمیدید؟متوجه نگاه های هرمیون به هری وقتی که با جینی بود نشدید؟ببین نظر خواننده تعیین کننده داستانه ولی خوب من چیزی که خودم متوجه فیلم و داستان شدم رو نوشتم.تمام اون نگاه ها..حسادت ها..فکر ها رو کنار هم قرار دادم تا به این نتیجه رسیدم پس این قضیه هم جواب داده شد.خوب یه لیوان آب بخوریم.تشنمون شد..قلپ قلپ قلپ...
خوب منم همین رو گفتم تو داستان..همه به خاطر شهرتش میخواستنش..افراد کمی بودن که به خاطر خودش میخواستنش و خوب..اینم تیموم شد..درباره با سریوس هم یه سری توضیحاته که از اول میخواستم تو فصلای آینده توضیح بدم.دوستان لطف کنید تا فصل یازده کامل بخونید فصل دوازده یکم طولانیه و درباره ی هاگوارتز و یه توضیح دهنده ی مکمل و مفیده..یعنی هرکی نگرفته چی شده تا اون چهار سال اینجا میگیره چی شده((85))