من دارم یک فن جدید مینویسم !! خوشحال میشم که بخونید و نظرات تون رو بگید !!
این داستان در ادامه کتاب شش هست و وقایع بعدیش با کتاب هفت کاملا فرق میکنه !!!
+
جلد اول این داستان منتشر شد.
من.فصل پنجو پیدا نکردم کجاست؟((68))((68))
سلام !!! فصل پنجم قرار گرفته !!!
سلام به همگی !!!!
امیدوارم حال همگی خوب باشه و نماز و روزه هاتون مورد قبول حضرت حق !!!
بابت تاخیر زیاد در قرار دادن فصل پنجم عذرخواهی میکنم ! امتحانات دانشگاه پیش اومد !
البته نظرات خیلی کمه اینجا و آدم ناامید میشه !!!
اگه مشکل و ایرادی در فصل هست باید ببخشید !!!
منتظر نظرات هستم !!!
+
@sahar756 97726 گفته:
مرسي براي فصل جديد و منتظر فصل بعدي هستيم
از این که از دیدگاه دراکو نوشتی خودش واقعا خوب بود و این باعث تک بودن داستانت شده((216))
و یکی دیگه هم این بود که قلم نسبتا روانی داشت
لطفا به داستان منم که میخوام چند وقت دیگه بزارم هم سر بزن((123))
@parmida.hp 97770 گفته:
از این که از دیدگاه دراکو نوشتی خودش واقعا خوب بود و این باعث تک بودن داستانت شده((216))
و یکی دیگه هم این بود که قلم نسبتا روانی داشت
لطفا به داستان منم که میخوام چند وقت دیگه بزارم هم سر بزن((123))
درود بر نویسنده ی خفن این فن فیکشن نیستی؟چرا ناپدید گشته ای؟
@ayda 98874 گفته:
درود بر نویسنده ی خفن این فن فیکشن نیستی؟چرا ناپدید گشته ای؟
سلام بر شما خواننده گرامی ... هستم و ناپدید نشدم! خخخ یک سری کارهای درسی پیش اومد و نتونستم برم سراغ نوشتن ولی بزودی میرم سراغش ((72))
اول از همه بابت تاخیر طولانی مدت ایجاد شده در قرارگیری فصل ها نهایت عذرخواهی رو از شما دارم ! درس ها به شدت سنگین شده و متاسفانه وقت آزاد ندارم.
دوم اینکه نمیدونم چند نفر لطف میکنن و پیگیر داستان هستن اما امیدوارم با این تاخیر زیاد روند داستان رو فراموش نکرده باشن .
سوم اینکه امیدوارم فصل خوبی باشه و بتونه جبرانی باشه برای این مدتی که نبودم !
در آخر مطابق معمول منتظر نظرات و پیشنهاد های شما هستم ! با تشکر !
@just draco 101536 گفته:
با سلام به همه اعضای محترم !فصل ششماول از همه بابت تاخیر طولانی مدت ایجاد شده در قرارگیری فصل ها نهایت عذرخواهی رو از شما دارم ! درس ها به شدت سنگین شده و متاسفانه وقت آزاد ندارم.
دوم اینکه نمیدونم چند نفر لطف میکنن و پیگیر داستان هستن اما امیدوارم با این تاخیر زیاد روند داستان رو فراموش نکرده باشن .
سوم اینکه امیدوارم فصل خوبی باشه و بتونه جبرانی باشه برای این مدتی که نبودم !
در آخر مطابق معمول منتظر نظرات و پیشنهاد های شما هستم ! با تشکر !
درودهنوزفصلجدیدرونخوندماماخوش برگشتی((122))
@just draco 101555 گفته:
بسیار مچکر !!! ((123))
خوشحال میشم بخونی و نظرت رو بگی ! خیلی منتظر یک نقد جانانه هستم ! ((71))
موضوع داستان خوبه نحوه ی نوشتن هم نه خیلی محاوره ای نه خیلی کتابی.در این مورد عالیه چون اگه در این مورد مشکل داشتی خواننده ها خسته میشدن.و اما مشکل:راوی داستان خیلی خشکه مشکل از جمله بندی نیست بلکه این حالتی که انگار دراکو میگه هرچه باداباد برخی اوقات آزار دهنده میشه در یکی دو فصل قابل تحمله و حتی بعضی وقتا داستان رو جالب میکنه ولی اگه تمام مدت بخواد اینجوری باشه جذابیت داستان از دست میره.الان یه اتفاق غافلگیر کننده و خفن میخوای.یه چیزی که امید رو به دراکو برگردونه یه هدف یه چیزی که به داستان هیجان بده.آخر بعضی فصل ها خواننده رو د لنگ در هوا رها کن.یعنی در حساس ترین قسمت ممکن فصل رو تموم کن جوری که خواننده با خودش بگه خوب خوب بعدش چی و تمام مدت منتظر ادامه داستان باشه.این میتونه یه اتفاق عجیب یا یه حرف غیر عادی باشه.به عنوان مثال همچین چیزی:
-یه نفر باید به شما آموزش بده.برتون یه معلم پیدا کردم.
-کی؟
-من.
به طرف صدا برگشت و شنید که هر دو دوستش نفسشان را حبس کردند.معلم جدیدشان جلو آمد و با نیشخند گفت:سلام پاتر.
بعد دیگه فصل رو تموم کن و تا فصل بعد خواننده رو تو کف اینکه این طرف کی بود بزار.دیگه اینکه یکم طنز به کار ببر.نه اونقدر که شورش دربیاد.مثلا یه تیکه تو این صفحه بنداز دوتا صفحه بعد یه نفر به یه چیز مسخره تشبیه کن از این چیزا.مثلا تو همین فصل شش آیدن میتونست نه با بدجنسی ولی یه کوچولو دراکو رو مسخره کنه یا دراکو خودش تو ذهنش حتی آیدن و یا حتی خودشو مسخره کنه.آیدن رو هم لازم نبود موقع حرف زدن اسمش رو بگی همون آخر داستان که خودش رو معرفی کرد بس بود.دیگه اینکه به نظرم تو فصل های قبلی اون قسمت هری خیلی کار لازم داشت.حات محاوره ایش زیاد بود و اکشنش کم یکم زد و خورد بیشتری میخواد داستانت.
این ها همه نظر شخصی من بود و اینجانب هیچ گونه تخصصی در این مورد ندارم اما امیدوارم به دردت بخورن.موفق باشی منتظر فصل بعدی هستم.
@ayda 101566 گفته:
موضوع داستان خوبه نحوه ی نوشتن هم نه خیلی محاوره ای نه خیلی کتابی.در این مورد عالیه چون اگه در این مورد مشکل داشتی خواننده ها خسته میشدن.و اما مشکل:راوی داستان خیلی خشکه مشکل از جمله بندی نیست بلکه این حالتی که انگار دراکو میگه هرچه باداباد برخی اوقات آزار دهنده میشه در یکی دو فصل قابل تحمله و حتی بعضی وقتا داستان رو جالب میکنه ولی اگه تمام مدت بخواد اینجوری باشه جذابیت داستان از دست میره.الان یه اتفاق غافلگیر کننده و خفن میخوای.یه چیزی که امید رو به دراکو برگردونه یه هدف یه چیزی که به داستان هیجان بده.آخر بعضی فصل ها خواننده رو د لنگ در هوا رها کن.یعنی در حساس ترین قسمت ممکن فصل رو تموم کن جوری که خواننده با خودش بگه خوب خوب بعدش چی و تمام مدت منتظر ادامه داستان باشه.این میتونه یه اتفاق عجیب یا یه حرف غیر عادی باشه.به عنوان مثال همچین چیزی:
-یه نفر باید به شما آموزش بده.برتون یه معلم پیدا کردم.
-کی؟
-من.
به طرف صدا برگشت و شنید که هر دو دوستش نفسشان را حبس کردند.معلم جدیدشان جلو آمد و با نیشخند گفت:سلام پاتر.
بعد دیگه فصل رو تموم کن و تا فصل بعد خواننده رو تو کف اینکه این طرف کی بود بزار.دیگه اینکه یکم طنز به کار ببر.نه اونقدر که شورش دربیاد.مثلا یه تیکه تو این صفحه بنداز دوتا صفحه بعد یه نفر به یه چیز مسخره تشبیه کن از این چیزا.مثلا تو همین فصل شش آیدن میتونست نه با بدجنسی ولی یه کوچولو دراکو رو مسخره کنه یا دراکو خودش تو ذهنش حتی آیدن و یا حتی خودشو مسخره کنه.آیدن رو هم لازم نبود موقع حرف زدن اسمش رو بگی همون آخر داستان که خودش رو معرفی کرد بس بود.دیگه اینکه به نظرم تو فصل های قبلی اون قسمت هری خیلی کار لازم داشت.حات محاوره ایش زیاد بود و اکشنش کم یکم زد و خورد بیشتری میخواد داستانت.
این ها همه نظر شخصی من بود و اینجانب هیچ گونه تخصصی در این مورد ندارم اما امیدوارم به دردت بخورن.موفق باشی منتظر فصل بعدی هستم.
خیلی خیلی سپاس بابت این نقد عالی ! ((221))
اگه درست متوجه شدم باید این نکات رو رعایت کنم :
1- اکشن تر بنویسم و هیجانش رو بالاتر ببرم ! در این مورد خودمم قبول دارم که این دو فصل اخیر یکم بی هیجان شده ولی خب میدونی بعضی موضوعات توی فصل ها پیش میاد که نه میشه از روشون به سادگی گذشت و نه میشه اکشن نوشت ! مثلا اتفاقاتی که برای دراکو میوفتاد توی همین فصل دقیقا همچین حالتی داره ! تازه وارد یک فضایی شده ومن باید اون فضا رو به طور کلی به تصویر میکشیدم که خب خشن بودنش رو خواننده حس کنه و بلاهایی که در این مدت کوتاه به سر دراکو اومده رو جمع میکردم و یک کلیاتی ازش میگفتم ! آخه نمیشه که من وقایع یک ماه رو روزانه بنویسم اینجوری که دیگه داستان نویسی نمیشه !!! برای همین مجبور بودم که این توضیحات رو بدم ! اما به احتمال خیلی خیلی زیاد فصل های بعد چون اکثر تو همچین فضای هایی داستان به پیش میره میتونم اکشن و هیجان رو هم وارد داستان بکنم !
2- برای غافلگیری توی این فصل همین طور که گفتی آیدن رو وارد داستان کردم ! اما با یک اشتباه تایپی تمام زحمتام به باد رفت ! اصلا و ابدا نمیخواستم اسم آیدن رو بیارم توی داستان و محاوره اما نمیدونم چی شد که نوشتم. خودمم اصلا متوجه نشدم ! الان که گفتی رفتم چک کردم و تازه دیدم چی کار کردم ! واقعا حرصم دراومد ((9)) مثلا میخواستم یک غافلگیری در آخر فصل ایجاد کنم ! حیف شد !!! ((210))((227))
3- وارد کردن طنز ! راستش زیاد توی طنز نویسی تخصص ندارم و بلد نیستم چجوری جملات طنز رو به کار ببرم !! اما بازم سعی خودم رو میکنم تا جایی که بشه داستان رو از این لحن خشک خارج کنم ! البته میدونی بعضی از شخصیت ها خودشون شوخ طبع نیستن و همین دست و پای نویسنده رو میبنده ! مثلا شخصیتی مثل فرد و جرج یا حتی رون رو میشه خیلی راحت به شوخی گرفت اما شخصیتی مثل آیدن رو نمیشه ! چون در نظر من آیدن یک آدم خشک و ساکته !!
به طور کلی واقعا نکات خیلی خیلی خوب و بجایی بود که گفتی و بابت نظرت واقعا ممنونم ! اول نظر این فصل بود و کلی خوشحال شدم ! ((221))((221)) امیدوارم توی فصل های بعدی این نکات رو بکار ببرم ! ((123))
CENTER]
سلام واقعا این فصل رو خوب نوشتی خیلی عالیه و اصلا فکر نمی کردم که دراکو و رون و جنی مرده باشن و دوست دارم بیشتر از لیانا و پسرش برایان بدونم که لیانا کی هست و چجوری با دراکو آشنا شده و برای همین منتظر فصل جدیدم که زود بزاری چون کم بود برای کسی که خیلی وقته فصل جدید نزاشته ؛ کاشکی بیشتر بود داستانت
و خسته نباشید منتظر بقیه فن هستم