من دارم یک فن جدید مینویسم !! خوشحال میشم که بخونید و نظرات تون رو بگید !!
این داستان در ادامه کتاب شش هست و وقایع بعدیش با کتاب هفت کاملا فرق میکنه !!!
+
جلد اول این داستان منتشر شد.
خدایا شکر از فضولی داشتم میمردمبالاخره برگشتی هورا!
خودمم تعجب کردم از بازگشتم :d
ولی ببین بعضی جاها شاید تکراری باشه که همون قسمتا بازنویسی شده و کپی از فصل های قبل ! و واقعا بدون شوخی هرچی اشکال
و ایراد داشت و بگو تا ایراد هاش رو برای فصل های بعدی رفع کنم !!! مرسی از اینکه وقت میزاری و میخونی !((5))((48)) امیدوارم فصل
های بعدی رو سریع تر آماده کنم !!! ((79))
بالاخره فصل دوم هم حاضر شد !!
و یه چیز دیگه. چرا شما اینقدر از فن های قبلی الگو برداری کردید؟ الآن برای اینکه یک فن فیکشن جدید ازش استقبال بشه نیاز به نو آوری های زیادیه که ما به غیر از بخش توماس و ایدن در هیچ جای دیگه ی داستان که مربوط به محور اصلی داستان باشه،یعنی هری و بقیه نیستیم. محیطی قدیمی،شخصیت هایی قدیمی،اتفاقات قدیمی وتکراری. انگار داری یه فیلمی که صد بار دیدیش رو دوباره میبینی با یک سری جلوه های ویژه که یکمی این وسط سر آدم رو گرم میکنه. دوست عزیز،نو آوری داشته باشید. ما همه این ها رو تو فن های قبلی خوندیم. و به طرز بدی همون فن های قبلی هم مثل فن های قبل خودشون بودن. اگه میخواید از فنتون استقبال بشه باید محیط جدیدی رو طراحی کنید. همون طور که الآن خیلی وقته از زمان فن فیکشن نویسی گذشته ما هم باید این فاصله ها رو رعایت کنیم. مردم اگه میخواستن همون محیط های قدیمی رو نگاه کنن که فن های ما رو نمیخوندن! نه ماهایی که اصلا شناخته شده نیستیم ومعلوم نیست چطوریه فن هامون.می رفتن فن های بست ویزارد و بقیه رو دوباره میخوندن. ولی الآن خواننده ها دنبال یه چیز جدیدن. یک محیط جدید با قوانین جدید و شخصیت ها و احساسات جدید و اتفاقات جدید. اینه که اون ها رو جذب فن های جدید می کنه. نو آور باشید دوست عزیز. باید ویرایش بکنید؟ عیبی نداره.. دوباره بنویسید. بنویسید تا خود مردم صداشون در بیاد. قلب هاشونو از هیجان از جا در بیارید. کاری کنید که وقتی متنو میخونن آرامش نداشته باشن. غیر قابل پیش بینی باشید. این همونیه که مردم رو جذب داستانتون میکنه. نو آوری در ایده ها. ایده هایی خلاقانه و جذاب.
برای مثال فن من ،تجارت مرگ با وجود بیشمار مشکلاتی که داشت ازش استقبال شد. به نظر شما دلیلش چیه؟ نثرش؟!
ای بابا پس دراکو کی میاد؟
به سلامتی در فصل سوم شاهد حضور دراکو جان هستید !! ((31))
پس بقیه اش کی میزاری؟
در همین چند روز آینده ان شاا... آماده میشه و میزارم !!! ((99))((112))
خوبید ؟ روزهای آخر سال خوش میگذره آیا ؟ ((71))
همون طور که گفتم فصل سه رو آماده کردم ! امیدوارم از خوندنش لذت ببرید و مسخره و چرت و پرت نباشه !! ((79))
اگه عیب و ایرادی هم داره خواهشمندم بگید تا رفع بشه !! ((71))
نظر هم فراموش نشه !! با تشکر فراوان !! ((221))
راستش فصل اول دوم رو که دیدم یه جورایی ناامید شدم ازت تکراری نبود اما یه جورایی کلیشه ای بود و نوشته هات هم اون طوری که قبلا دیده بودم روان نبود آدم رو کنجکاو نمی کرد
با خودم گفتم تو دیگه از دست رفتی که ناگهان فصل سوم پدیدار شد!حتی از نوشته های قبلیت هم بهتر بود با وجود تلخیش واقع گرایانه و جذاب بود
به نظر من برای قسمت های دیگه ی داستانت هم از یک همچین حالتی استفاده کن مثلا اولش یه اتفاقی بیافته یه یه حرفی زده بشه بعد در ادامه ی فصل دلیلش مشخص بشه(مثل خون دماغ شدن دراکو)بعد ناگهان با یک جمله ی جالب یا یک اتفاق عجیب فصل رو تمام کن جوری که خواننده کنجکاو بشه که ادامه ی داستان رو هم بخونه
بقیه رو نمی دونم اما من عاشق این سبک نوشتنم طوفانی شروع کن،طوفانی تموم کن
خوب دیگه خیلی طولانی شد((200))موفق باشی و امیدوارم که ادامه بدی و مثل من نصفه ولش نکنی((201))
@ayda 95839 گفته:
راستش فصل اول دوم رو که دیدم یه جورایی ناامید شدم ازت تکراری نبود اما یه جورایی کلیشه ای بود و نوشته هات هم اون طوری که قبلا دیده بودم روان نبود آدم رو کنجکاو نمی کرد
با خودم گفتم تو دیگه از دست رفتی که ناگهان فصل سوم پدیدار شد!حتی از نوشته های قبلیت هم بهتر بود با وجود تلخیش واقع گرایانه و جذاب بود
به نظر من برای قسمت های دیگه ی داستانت هم از یک همچین حالتی استفاده کن مثلا اولش یه اتفاقی بیافته یه یه حرفی زده بشه بعد در ادامه ی فصل دلیلش مشخص بشه(مثل خون دماغ شدن دراکو)بعد ناگهان با یک جمله ی جالب یا یک اتفاق عجیب فصل رو تمام کن جوری که خواننده کنجکاو بشه که ادامه ی داستان رو هم بخونه
بقیه رو نمی دونم اما من عاشق این سبک نوشتنم طوفانی شروع کن،طوفانی تموم کن
خوب دیگه خیلی طولانی شد((200))موفق باشی و امیدوارم که ادامه بدی و مثل من نصفه ولش نکنی((201))
واقعا؟یعنی حتی بخش های توماس و آیدن هم کلیشه ای بود ؟ اصلا کنجکاو نشدی ک اونا کین و تو داستان چیکار میکنن؟((105))((231))
میدونی بدبختانه توی هر فنی ک نوشته میشه این موضوعات کلیشه ای باید باشه آخه من چجوری بگم ک هری و مثلا جینی با هم ازدواج میکنن ؟همون طوری نمیشه ک وسط داستان بگم خوب جنگی تموم شد و اینا ازدواج کردن حالا ادامه ماجرا. میفهمی منظورم روآبجی؟خودمم اصلا از نوشتن این موضوعات تکراری بیزارم ولی چیکار کنم؟رولینگ بخوای نخوای این روابط رو وارد کرده و حالا من نمیتونم کلیات رو ندید بگیرم !نمیدونم فن بی نام و نشان رو خوندی یا نه اونم ک فن قویه به ناچار این روابط رو آورده!
برای فصل سوم و کلا فصلهایی ک دراکو توش نقش داره مطمئن باش همیشه همینطور هیجانی و طوفانیه میدونی چرا ؟چون رولینگ نتونسته یا نخواسته دراکو رو وارد بازی های عاشقانه و بچگانه بکنه و این خودش باعث میشه ک دست ماها بسته نباشه و شخصیت دراکو رو هرطور دوست داریم تغییر بدیم اما درمورد هری و دوستاش اینطور نیس روابط عاشقانه اینها تو کل کتاب ها هست و باعث میشه آدم تو آمپاس قرار بگیره و مجبور بشه کلیشه ای بنویسه ک این واقعا افتضاحه ! اینم نمیشه ک من فقط درباره دراکو بنویسم باید هری هم تو ماجرا باشه وگرنه داستان خیلی خنک و مسخره از آب درمیاد!تو یک راهی پیش پای من بزار ک این کلیشه ها و حرف های تکراری رو بتونم بزارم کنار چون واقعا روی اعصاب خودمم هست !((94))
مرسی از اینکه وقت میزاری و داستان رو میخونی ! ((221))((99))واقعا ممنونم یکجورایی برای نوشتن ادامه داستان امیدوارم میکنی و با خودمم میگم هنوز چند نفر هستن ک منتظر ادامه اش موندن !
+
چرا داستانت رو نیمه کاره گذاشتی؟ ((231)) این اصلا خوب نیس آبجی آدم یک کاری ک شروع کرد باید تا آخرش بره ! از من شنیدی ادامه اش بده اونطوری ک من دیدم خواننده هات حتی از من هم بیشتر بودن پس چرا نصفه گذاشتی؟ من چی بگم ک کلا این تاپیک پشه میپرونه ؟ ((94))
خوبید ؟ خوشید ؟
من آمدم با یک فصل جدید !!
فقط قبلش چند تا نکته رو بگم !!!
1- از دوستانی که نظرات شون رو بیان میکنن ممنونم و امیدوارم بقیه هم از این دوستان یاد بگیرند :
2- به احتمال خیلی زیاد با شروع سال دیگه نتونم به سرعت فصل ها رو بدم و بین ارایه فصل ها فاصله زیادی
بیافته اونم به خاطر اینه که درسام سنگین شده و نمیتونم هم به درسام برسم و هم به داستان !! ولی این به
این معنی نیس که داستان میره قاطی باقالی ها : حواسم بهش هست !!
3- آغاز این فصل درباره همون خاطره ای هست که در فصل دوم آیدن داره برای توماس تعریف میکنه! گفتم که گیج
نشید !
4- ممکنه این فصل نسبت به سایر فصل ها ضعیف تر باشه و زیاد ازش خوشتون نیاد و بگید خسته کننده است !
ولی چاره دیگه نداشتم و این خاطره رو با این جزئیات باید شرح میدادم تا در ادامه داستان نقطه مبهمی ایجاد نشه
5- ممکنه غلط های املایی هم داشته باشه که به بزرگی خودتون ببخشید !!! ویراستار موجود نمیباشد !