در این تاپیک امضای اعضای سایت را نقد و بررسی میکنیم .
فقط توجه داشته باشید که توهین نکنید .
اول پستتون دقیق و با یه رنگ دیگه مشخص کنید نقد مربوط به کیه .
ممنون
ویرایش شده توسط نپتون(خودم)ههه ههه ههه
قوانین مهم
1.از دادن پست در این مکان خود داری کنید
2. برای درخواست نقد به لینک زیر مراجعه کنید
3.برای صبت پیرامون نقدها به لینک زیر مراجعه کنید
mohammad mahdi:چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟...
با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز دیروز که داشتم برایی لیلی نقد می
نوشتم چشمم به یه نقد در مورد امضای قلبی محمد مهدی که قبلا نوشته بودم
افتاد و تصمیم گرفتم اینجا قرارش بدم امیدوارم خشتون بیاد
چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟ اولین شخصی که هسته اتم رو شکافت اتوهاما بود. یه دانشمند آمریکایی
انیشتن عشق فیزیکی من فقط و فقط گفت، می شه از یه ماده مقادیر زیادی از انرژی بدست آورد.
چرا همه تقصیر رو گردن انیشتن میندازن؟
خوب معلومه دیگه چون نابغس و از اونجایی که نوابغ جزو اقلیت محسوب می
شن و ما اکثریت ها هم چون فقط زورمون به همین اقلیت ها می رسه همه کاسه
کوزه ها رو سر اونها می شکونیم مثلا نیوتن که جزو نوابغ واقعی بود نه از
این جوانک های تازه به جشنواره خوارزمی رسیده مثل انیشتن
رو می خواستن بخاطر کشف کردن شکل هندسی زمین اعدام کنن. پس همین طور که می
بینی این جور تبعیض ها از گذشته تا کنون وجود داشته پس به جای حرص خوردن
برو خدا رو شکر کن که انیشتن رو اعدام نکردن وگرنه ما بدون قانون نسبیت تا
حالا نسلمون منقرض شده بود.
انیشتن عشق فیزیکه من؟!؟!؟!
دقیقا معنی این جمله یعنی چی؟
یعنی شما عاشق جسم یا بهتر بگم عاشق مغز انیشتن هستی تا بعدا اون رو به خودت پیوند بزنی و باهوش بشی
و از لحاظ روحی، روانی و معنوی برای اون دانشمند و عالم عالی قدر تره هم
خورد نمی کنی یا اینکه عاشق علم فیزیک هستی و برای اینکه انیشتن دو تا حرف
قلمبه سلمبه زده که هنوز دانشندان زمان هم معنی حرفشون رو نفهمیدن از اون
خوشت می آد؟ هان!
حالا بخاطر این که ضایع بشی و اینقدر از این یارو انیشتن طرفداری نکنی
بهت می گم که این نظریه e=mc2رد شده آره داداش دیگه نظریه های انیشتن جونت
هم از درجه اعتبار ساقط شده حالا می تونی همه نظریه هاشو بذاری در کوزه
آبشو بخوری.
انیشتن فقط و فقط گفت که میشه از یه ماده میشه مقادیر زیادی انرژی بدست آورد.
چشم بسته غیب گفته!!! اینو که حتی مادربزرگ منم می دونه آی کیو به همین
خاطر همیشه قبل از امتحان می گفت کشمش بخورم تا انرژی داشته باشم به
سوالات جواب بدم .
نمی دونم شاید انیشتن بهش گفته از کشمش می شه انرژی گرفت وگرنه مادربزرگ من نه دانشمنده نه فیلسوف که از این چیزا سردربیاره.
اولین کسی که اتم رو شکافت اتوهاما بود. یه دانشمند امریکایی
خدا خیرش بده یه انرژی نسبتا پاک رو برای استفاده بشر دست و پا کرد این
چه دخلی به انیشتن جونت داره نکنه می خوای بگی اگه انیشتن نبود اتوهاما
نمی فهمید می شه از اتم انرژی گرفت؟ نه بابا از این خبرا نیست اگه انیشتن عرضه داشت خودش اتم رو می شکافت از قدیم گفتن ز عمل کار برآید به سخندانی نیست.
آره داداش دیگه هم اینقدر تن این بیچاره رو تو گور نلرزون مردم از بس ضایعش کردم.
nepton:اگه توی زندگی به دری رسیدی که ...
این نقد امضای خودمه چون نام کاریم توی این سایت آرتور هست گفتم اطلاع بدم نگید نگفتی
تصمیم به عمل آوردم(نه منظور به
عمل آوردن گل نیست اگه بخوای تا آخر مقاله ی من اینجوری بپری توی حرفم
حالتو می گیرم حالا بشین و بخون و دیگه حرف نزن آفرین پسر گلم) از ذوق هنری
و استعداد بی بدیر، احساسات بی نظیر، دست به قلم بی حریف و از این
خوزهبلات خودم در نویسندگی استفده کنم و یک سریمقالات علمی - آموزشی درمورد امضا های کاربرها بنویسم اول هم از امضای خودم شروع کردم.
اگه توی زندگی به دری رسیدی که بسته بود نا امید نشو چون اگه قرار بود همیشه بسته بمونه به جای اون یک دیوار می ساختند.
بزارین از اول یه چیزی رو روشن کنم، من، بنده کلا مخالفم، من اصلا با
این امضا مخالفم. اصلا این دری که یه قفل کتابی بزرگ بهش زدن که علی بابا و
چهل دزد و رابین هود هم از پس باز کردنش بر نمیان در کجا هست در خونه هست،
در مغازهست، در اداره هست در چیه.
اگه در خونه هست به تو چه آخه تو کار مردم فضولی می کنی آخه می خوای
بری توخونه مردم که چی بشه، هان!!! یارو دلش خواسته در خونشو ببنده چهار
قفلش کنه تو رو سننه؟؟؟؟
اگرهم در مغازس از این دو حالت خارج نیست یا گرون فروشی کرده مغازشو
پلم کردن، یا شاید... ببینم تو یه نگاه به ساعتت انداختی، آخه کدوم مغازه
داری ساعت چهار عصر مغازش بازی که این دومیش باشه، هان!!!
اِاِاِ یه علف بچه یک ساعت آزگار مارو علاف کرده که بگه نا امید نشید
دو ساعت دیگه مغازه بازمیشه می تونید برید چبپس و پفک بخرید. آخه مردم
آزاری تا چه حد لااقل قدیم ها مردم می خواستن مزاحم بشن زنگ میزدن به تلفن
مردم توش فوت می کردن یا فوق فوقش می رفتن محله پایین زنگ در خونه ها رو
میزدن و فرار می کردنو حالا چی یه نفر مارو دوساعت علاف کرده که یه مغازه
دار مغازشو بسته رفته خونش بخوابه. خجالت هم خوب چیزیه!!!!!!!!
حالا اگه اداره ای شرکتی چیزی باشه این هم دوحالت داره یا ساعت کاری
تموم شده یا اینکه رئیسه کلاه بردار بوده حالا هم اون ور آب داره حالشو می
بره، واقعا که حالش برای اون ها باشه جون کندن نوشتنش برای ما، اخه یکی
نیست بیاد بگه، با مرام، خدا رو خوش میاد دو کلمه دو کلمه از توی مغز ناقص
در حال انفجار هسته ای با قدرت تخریبی 39/13(سیزده ممیز سی و نه)کیلومتری
خودم بیرون بکشم، اون وقت جناب عالی توی خونه ویلایی خودت توی جزایر قناری
روی مبل لم بدی زهر حلائل(آب پرتقال سرشار از ویتامین ث) نوش جان کنی و
برنامه ویتامین ث رو از شبکه سه نگاه کنی. مرد هم مردای قدیم.
اگه به جای کلاه برداری از خلق الله اون شرکتو می کوبیدی و جاش برج می
ساختی حالا هم توی مملکت خودت بودی هم دوبرابر او کلاه گذاشتنا پول درآورده
بودی. نه من می خوام بدونم تو اصلا می دونی خونه متری چنده ؟؟؟؟؟؟ هان!!!!
حالا هم دیر نشده برگرد پول مردمو پس بده من خودم از همه شاکی ها برات
رضایت می گیرم بعد اون شرکتو بکوب جاش برج بساز بعد هم توی خونه لم بده و
کتابای کارآموز رنجر و بخون و حالشو ببر. وااااالا!!!!
خوب دیگه بسه هرچی خندیدید من دیگه دستام دردگرفت خدا حافظ.
حالا گریه نکن باز هم می نویسم آفرین پسر خوب.
پ.ن: راستی شماره حسابمو برات ایمیل می کنم تا حق وکاله و حق مشاورمو بریزی حسابم
پ.ن2: در ضمن هرکی خوشش نیومد به خودش مربوطه وحق نداره اذهان عمومی رو
مشوش کنه ولی از اونجایی که من به نظرهای اقلیت ها اهمیت میدم
اگه ده نفر بگن که دیگه افکار مشوش و متناقض نمای خودم رو با شما درمیون
نمی زارم و میرم اون ورآب. درضمن این ده نفرو باید ده نفر انسان عاقل و
بالغ و عالم به اصول نگارش فنی وتخصصی تائید کنن و صد البته او ده نفر رو
هم من باید تائید کنم و طبق قانون نانوشته نیوتن مبنی براینکه هیچ کس نمیگه
ماست من ترشه من هم اون هارو تائید نمیکنم. پس به جای اتلاف وقت گران بهاتون می تونید منو تحمل کنید.
mohammad:در اوج بی نظمی هم نظمی نهفته است...
بعضی ها فکر می کنن من از اوت دسته آدم ها هستم که برای دیگرتن پارتی
قائل می شن ولی محض اطلاعات عمومیشون عرض می کنم که نه عزیزم ما از اون
خانواده هاش نیستم.(هاهاها) یه بار دیگه وسط نوشتن من خندیدی من می دونم و
تو. خب کجا بودیم.آهان، همون طور که گفتم من برای کسی پارتی قائل نمی شم
ولی... آدم که از فردای خودش خبر نداره به هر حال باید یه توشه ای چیزی جمع
کیم که اگه فردا پس فردا کارمون گیر اون افتاد هوا مونو داشته باشن.
من از وقتی که مجموعه سرزمین اشباح رو خوندم یه نمه از خون آشاما خوشم
اومده، به همین خاطر روی محمد رو زمین بندازم، باشه داداش برای تو می نویسم
ولی یه الدوناری برات خرج بر می داره ها(جو وراثت) .
در اوج بی نظمی هم نظمی نهفته است...
خب اند باب امضای محمد، آقا اول معنی نظم چیهخب معلومه دیگه یعنی نظم هه هه هه) مزه نپرون.
اصلا ولش کنین این جنبه نداره، خب معنی بی نظمی چیه: خب معل...) حرف
نزن که مثل مجری برنامه فرش سفید(شیشتایی های قدیم) می کوبم دهنت خودم زبون
دارم صحبت می کنم.
کلمه بی نظمی جرء اون دسته از کلمات سخیفیه که از زبان های بیگانه وارد
زبان فارسی شده، چند وقت پیش با چندی از اساتید و علمای زبان شناس و
تاریخدان در مورد ریشه کلمه بی نظمی و چگونه گی ورود این کلمه سخیف به زبان
شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی(در این جا منظور از تلخ تر
از نیش زنبور کتاب زبان فارسیه) جلسه ای داشتم.
یکی از تاریخدان های حاضر در جلسه تاریخچه به وجود آمدن این کلمه و
نحوه ی ورود آن به زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی رو
برای ما شرح داد که در بند بعد متن کامل صحبت ایشون رو می تونید بخونید.
تقل قول از استاد تاریخ معاصر و نحوه ی ورود کلمات سخیف به زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر از نیش زنبور فارسی:
طبق کاوش های باستان شناسان ماقبل بعد
از تاریخ واژه بی نظمی کلمه ای منعلق به قوم مایاهاست که در زمان ظهور
اولین پرتو ستاره شمالی از سمت غرب به زبان شیرین تر از عس...(بسه دیگه چقد
اینو میگی سرمون درد گرفت) هی گوش کن ببین چی میگم من او نپتون نیستم که
هرچی بگی به روی خودم نیارما یه بار دیگه بپری وسط حرفم همچین می کوم دهنت
که دیگه بلندنشی!!! خب عزیزانم کجا بودیم (داشتید در مورد زمان ورود کلمه
بی نظمب به زبان فارسی صحبت می کردید استاد.) آهان بله خلاصه وارد زبان
فارسی شد دیگه شما هم به چند و چنش کاری نداشته باشید.
و در مورد نحوه ی به وجود آمدن کلمه بی نظمی خب طبق کاوش های باستان
شناسان لوح هایی کشف شده و طبق آن معلوم شد که این کلمه توسط جمعی از
مادران خوش صحبت و غیبت گو در زمان جلسات هفتگی پاک کردن سبزی اختراع شده و
به فرزندانی که اتاق های نامرتبی داشتند اتلاق می شد.
در آن زمان برای آموزش نظم به کودکان، مادران فرزندان بی نظم را به سخت
ترین اشکال ممکن شکنجه می کردند مانند جارو کردن خانه مرتب کردن اتاق و
شستن ظرف ها و در مواقعی که فرزندان ادب نمی شدند از نوعی شکنجه که از آن
به عنوان آخرین حربه یاد می شده استفاده می کردند که طی آن فرزندان یک تا
شش ماه از خواندن کتاب های کارآموز رنجر محروم می شدند که شکنجه بسیار خشن و
غیر اخلاقی بوده است.
ااااه هر چقدر حرف زدی بسه بقیشو خودم تعریف می کنم حوصلم سر رفت ار بس گوش دادم.
طبق گفته این کارشناس عالی قدر در منظر زبان شیرین تر از عسل و تلخ تر
از زبان زنبور(بازم شروع شد) بازم که پریدی وسط حرفم(ببخشید) خواهش می کنم.
خلا صه، در این زمان بود که فرزندان این تمدن بزرگ تصمیم به مقابله با این
گروهک تروریستی مادران گرفتند و طی جلسه ای در هنگام بازی گرگم به هوا
گروهکی زد تروریستی برای مقابله با مادران دلسوز و فداکار تشکیل دادند و
شروع به ایجاد بی نظمی در اتاق ها و خانه هایشان کردند و زمانی که مادران
دلیل این کار ها را از آنان جویا می شدند آنها پاسخ می دادند:در در اوج بی
نظمی هم نظمی نهفته است.
و این گونه بود که جدال بالا گرفت و قتل کشتار باعث انقراض تمدن مایاها شد.
و دلیل این انقراض که سال ها جزء بزرگ ترین معما های بشر بود، توسط
پروفسور تاریخدان معاصر... و جمعی از باستان شناسان خوش نام و بد نام موصوم
به ت.ب.خ.ب (تاریخدان و باستان شناسان خوش نام و بد نام ) کشف شد
پ.ن: این مقاله یکی از معتبر تیرین مقالات علمی در مورد قوم مایاها است
و توسط اساتید دانشگاه هاگوارت تائید شده است. پس هیچ حرفی توش نیست
پ.ن2: در ضمن طبق تحقیقات محمد هم جزء گروهک ضد تروریستی بوده و تحت
تعقیب اینترپل(پلیس بین الملل)هست در صورت مشاهده او توی سایت آرامش خود
راحفظ کرده و با پلیس تماس بگیرید.
لیدیز اند جنتل من(محظ اطلاع انیشتن های سایت می گم همن آقاین و خانم های خودمونه) به اطلاع جمیع حضار، چه حاظر و چه غایب سایت پایونیر لایف می رسانم که منتقد
اعظم(منظورم اعظم نبود این یعنی بزرگ)nepton خان آتلانتیس ابادی( خودمم دیگه اخه شما ها چقدر خنگید) تصیم به عمل اوردم که که سایت جدید رو با
انقاد(جمع نقده انیشتن های آینده) خودم منور(منظورم اون یکی منوره که نور نداره) فرمایم و به طور کلی یه حالی به شما نقد دوستان پایونیر لایفی بدهم.
قبل از شروع نقد دوست عزیز سیگار و گیتار به دستمون باید اعلام کنم از اونجایی که من شناخت زیادی از شما دوستان حدید ندام پس نمی تونم برای شما نقد بنویسم مگر اینکه درخواست بدید چون ممکنه
بعضی ها از شوخی های صد در صد فرهنگی و دارای مجوز از سازمان فرهنگی اسلامی سایت پایونیر لایف زیاد خوششون نیاد و بعدا برام دردسر بشه و منم که با این طبع لطیف حوصله دردسر ندارم، دارم؟
خب حالا زمان اون رسیده که جمله معروفم رو بگم:از هرچه بگذریم سخن نقد خوش تر است
حالا من ماندم و من ....آهای... منم هستم آرش جان، سمت چپت رو نگاه کن.. نه چپ اونورته نه این ور... آهان الان منو می بینی دادرم برات دست تکون می دم...
آره خودمم ... دیدی منم هستم
جناب ارش جان اشتباه نکن من ماندم و من غلطه در سنتش اینه من ماندم و نپتون، یعنی تو ماندی و من...
فکر کردی به همین سادگی می تونی سر من کلاه بگذاری و پول منو بخوری یه عرق نعنا هم روش برای جلو گیری از دلدرد و بعد هم فرار کنی و یه مدت تنا باشی تا آب ها از آسیاب بیفته؟
هه فکر کردی نپتون بوووووووووووقه از مادر زاده نشده سر منو کلاه بگذاره وعد در بره من خودم ختم همه کلاه بردارا هستم( در اینجا ختم یعنی مراسمس که بعد از مرگ کلاه بردارانی که پوا منو دزدین
براشون برگذار می کنم)
مورچه از زیر دست من نمی تونه در بره چه برسه به تو که واسه خود یه پا فیلی( غزل منظورم تو نیودی ها اون یکی فیل رو گفتم چون رش هم از لحاظ وزن و هم از احاظ اندازه با فیل شباهت بسیار عجیبی داره
خب اینکه از موش هم می ترسه که دیگه نور الا نوره دیگه)
گیتارو،سیاگارو تنهایی
قبل از اینکه ای تحس رو باز کنیم و به قول دوست عزیز و مریضم که شما نمی شناسیدش بشکافیمش علل و دلایل گرایش جوانان به سمت اعتیاد و کارهای خلافی مثل کلاه برداری رو مورد برسی قرار بدیم.
خب همون طور که می دونید ما الان قرار علل کشیده شدن جوانانی مثل آرش رو به سمت کارهای خلاف برسی کنیم و بفهمیم چرا افرادی مثل ارش بجای اینکه باعث لفتخار خوانودش بشه به سمت کلاه
برداری رو میاره و خودش و خانودش رو اینگونه بی آبرو و خوار و ذلیل و پست و حقیرو و..... می کنه؟
نتیجه ای که من و منتقدان و دانشمندان هم طرازم بعد از ساعت ها تفکر و تعمل و تدبر و تعقل و رجوع به کتاب های مرجع و تحقیقات دیگر دانشمندان هم عصر و غیر هم عصر و هم چنین انجام آزمایشان
بسیار به اون رسیدیم به شرح زیر بود که من یه صورت یک سوال تستی اون رو مطرح کردم تا شما حدس بزنید که کدام گزینه ماسته و کدام یکی دوغه:
اصلی ترین عامل ارتکاب جرم در جوانان........................می باشد.
الف) صرفا جهت رو کم کنی از دوستان نا باب.
ب) صرفا جهت پر کردن اوقات فراقت.
ج)صرفا جهت اطلاع.
د) صرفا جهت دروری از فقر و تنگدستی و رو آورن به مرض ثروت مندی.
لطفا پاسخ خود را به سامانه 30000nepton1616ارسل فرمایید و در قرعه کشی این دوره مسابقات نقد نپتون شرکت کنید و جوایز ارزنده آن به شرح زیر می باشد
نفر اول: یک نقد شاختار شکن
نفر دوم: یک نقد نیمه ساختار شکن
نفر سوم: یک نقد غیر ساختار شکن
ههون طور که حتما همتون درست حدس زدید گزینه در ست گزینه دال هست یعنی دوری از فقر و تنگدستی... حتما این مثل نسبتا قدیمی به گوشتون خورده که می گهنیاز، مادر
اختراعه پس این دوست نه چندان باب ما برای برطرف کردن نیازش این شغل کاذب رو اختراع کرده و خانواده های زیادی رو بدبخت کرده
نتیجه ای کاره یعنی دزدی کلاه برداری و گشتن با دوستان ناباب این شده که کارش به اعتیاد کشده و تا خدی پیش رفته که کارش به خوابیدن در کنار خیابان والتماس برای یک که سیاه کشیده
البته التماس که نه چون این دوست نه چندان بابمون یک عدد گیتار داره که خیلی دوستش داره اون این گیتار رو نداشته کلاه ها رو بر میداشته باباش بهش عیدی داد یه گیتار گل منگلی داد
داشتم می گفتم این دوست نه چندان بابمون یک عد گیتار داره که با اون توی خیابون ها آهنگ می زنه تا به جای یک سکه سیاه یک سکه خاکستری گیرش بیاد.
و این بود سرنوشت یک کلاه بردار.
پ.ن1:شرمدنه ارش جان این امضا مخصوصا بخش سیگار و گیتارش خیلی نقد خورش ملس بود ولی چون یکی درگیرم و هم زمان یه پروژه تایپ هم دارم و انگشتام در حال کنده شدن می باشن زیاد حس و حال
تایپ نداشتم یکم از سرو تهش زدم( به کسی نگی ها وگر نه به جرم کم فروشی می گیرنم)
پ.ن2: آرش جان من یه کمپ ترک اعتیاد سراغ دارم اگه قول بدی بری و ترک کنی قول می دم یه آموزشگاه دو دهنه موسیقی توی آتلانتیس بهت می بخشم تا از استعداد بی بدیر خودت استفاده کنی.
پ.ن3: اینو فقط بچه های پایونیر گدوپی بخونن چون لایف گیتی ها خودشون رو هم که بکشن منظورم رو نمی فهمن و ضایع می شن نگی نگفتی ها.
بچه ها من همین الان یه کاندیدای خوب برای خرزو پیدا کردم، مجید اگه می خوای زیر اره برقی نردی سفت بچسبش نگذار در بره
پ.ن4:دوستان لایف گیتی اگه می خوان از قضیه مهسان و خرزو و اره برقی مطلع بشن یک از اعضای پایونیر گروپ رو توی یه کوچه بم بست گیر بندازن و اونقدرگوششو بپیچونن تا اعتراف کنه
تا نقدی دیگر بدرووووووووووووووووووووووووووووووووووود
توجه اینجا فقط پست های حاوی نقد امضا باقی میمانند بقیه پست ها پاکسازی خواهند شد
پست خودتم پاک کن پس
وقتی می بینی طرفت دیگه به هیچکدوم از رفتارات اعتراض نمی کنه، فکر نکن آدم ایده آلی شدی.این زنگ خطره. داره نسبت به تو بی تفاوت می شه. بفهم.
معلمی برای سفید بودن برگ نقاشی ام مرا تنبیه کردو همه به من خندیدند......اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند دیدنی نیست.
دروودی چو بوی خوش جوراب های نشسته مجید امروز هم با نقدی جدید برای حال گیری از دراگون اومدم البته خودش گفته براش نقد بنویسم ها مدارمس هم مدجود اگه خواستید می تونید توی این آدرس ببیندی:
https://www.pioneer-life.ir/thread1099.html
حالا قبل از شروع نقد امضا یه توضیحی در مورد نام کاربری دراگون می دم تا با شخصیت این دوست عزیز بیشتر آشنا بشید
همون طور که همتون می دو نید دراگون به معنی اژده هستش ولی اون Kh اول اسنش چیه؟ خب اون یعنی کا که در زبان بندری به معنای برادر هستش و چون آبادانی ها لاف از س و روشون می باره نتیجه چی می شه این که جناب کا
دراگون یک عدد مارمولک تریف دارن که... خب، مامولکم برادر اژدهاست دیگه ههههههههههههههههه
وقتی می بینی طرفت دیگه به هیچکدوم از رفتارات اعتراض نمی کنه، فکر نکن آدم ایده آلی شدی
وقتی که اون موقع هورت کشیدن چاییت بهت توجه نمی کنه.
وقتی که اون موقع حمله کردن تو به غذا مثل قحطی زده ها سومالی بهت توجهی نمی کنه.
وقتی که اون به لباس پوشیدن عصر حجریت توجهی نمی کنه.
وقتی که اون به....( به دلیل مشکلات اخلاقی ان قسمت عنوان نشد.)
وقتی که می بینی اون به هیچکدون از این ها توجه نمی کنه ربطی به مواد آلی موجود در اتمسفر یاد ایده ها و نظرات ژوراسیکی تو نداره دلیلش اینه که طرف کور و کر و لاله که نمی تونه این حرکات تو رو ببینه و بشنوه وگرنه که تا حالا صد
بار طلاقت داده بود مهریه چند صد میلیون سکه ایش رو گذاشته بو اجرا و من هم مجبور بودن برای ملاقاتت تا اوین بیام برو خدا رو شکر کن همیچین زن خوبی گیرت اومده.
البته من در تعجبم که پدر زن گرامی شما چطوری این مثل زیبا جادار و مطمئن که میگه من حتی اگه هزارتا دختر کور و کچل و شل و لال ودیونه و زشته و کریه و... داشتم جنازشم رو دوش تو نمی گذاشتم رو نقض کرده و دختر دسته ی
گل کچل و شل و لال و زشست و کریه و دیونه وکور... شو به تو داده؟
حالا اصلا همه این ها به کنار تو چطور جرائت کردی با اون دختر عروسی کنی بدون اینکه منو دعوت کنی((60))((104))((127)) هان؟ به چه جرئتی؟ حالا که اینطوره من کاری مب کنم که با پای خودت بری زنتو طلاق بدی و یه بار دیگه باهاش
عروسی کنی و منو هم دعوت کنی می گی نه نگاه کن...
طرف عروسی گرفته منو دعوت نکرده.. عجب آدمای خسیسی پیدا می شن ها... مگه من پیشتر از یکی دو تی جعبه شیرینی و ره دوازده تا پرس غذا می خورم که دعوتم نکرد؟
این زنگ خطره
این صدایی که هماکنون می شنوید صدای آژیر قرمز است و معنی و مفهوم ان این است که جناب دراگون یادشون رفته زیر غذا رو خاموش کنن و کل ساختمانشون رو فرستادن هوا ...
داره نسبت به تو بی تفاوت می شه
کی؟ همون زنه که کور و کچل و شل و دیوونه و زشت و کریه و .... هست رو می گی؟ یگذار بی تفاوت بشه تا جونش درآد آخه زنی که نه می بینه، نه می شنوه، نه می تونه حرف بزنه، و هزاران هزار عیب دیگه مگه مهمه که نسبت بهت
بی تفاوت بشه؟
البته ممکنه یه ضررهای کوچیکی هم داشته باشه مثلا ممکنه تصمیم بگیره که ازت طلاق بگیر که در اون صورت... من که هیچی تمام خدایان و شیاطین هم درو هم جمع بشن نمی تونن مهریه زنتو پرداخت کنن اون هم با این گرونه طلا
خدا بهت رحم کنه...
راستی اگه خواستی پریسا ایزد پزشکیه می تونه براتون یه جلسه مشاوره بگذاره و فکر کنم بتون کری و کوری و شلی و کچلی و دیگر بیماری های زنتو هم درمان کنه اگه خواستی یه سری به مطبش توی المپ بزن ضرر نمی کنی
ای نفهمبفهم
معلمی برای سفید بودن برگ نقاشی ام مرا تنبیه کردو همه به من خندیدند......اما من خدایی را کشیده بودم که همه میگفتند دیدنی نیست.
واقعا داستان زیبا و تاثیر گذاری بود تا جایی که اشک توی چشمام حلقه زد و قلبمو به درد آورد تا جایی که تصمیم گرفتن برای یه جعبه مداد رنگی بخرم تا دفعه دیگخ بتونی مثل بقه نقاشی بکشی و برای خیت نشدن از این خزحبلات
تحویل معلمتون ندی و عقد ای بار نیای پسر گلم
یادش بخیر اون زمان ها که یادمون می ذفت مداد رنگی ببریم سر کلاس می گفتیم برف کشیدیم ولی هیچکدوممون به عقلمون نرسید با مداد سیاه سفحه رو نقطه نقطه بگذاریم و بگیم... برفک کشیدیم
این هم یه جمله زیبا از من .... چی گفتم...ههههههههه
نقد امضایshervin
سلام و دروود به همگی دوستا نقد دوست و نقد خوان و نقد شده و نقد نشده و دردست نقد و غیره و غیره و غیره
امروز قراره امضای شروین رو نقد کنم و چون این امضا به صورت شعد هستش منم برای نشون دادن یکی شاخه های چشمه جوشان هنر و استعدادم به شما دوستان به صوت شعر نقد ها رو می نویسم
توجه توجه
نقد های هر مصرع در عین پیوستگی اثری مستقل به شمار می روند، پس اگه یکم ضد و نقض بودن بدونید به این دلیله که به صورت جدا گانه نقد شده اند.
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
هرگز جامه ی اندوه نپوشان به تن خود.
نه تو می مانی و نه اندوه
تو که شروین نامی/ تو که از ماندن و رفتن شعر ها می خوانی
تو که می خوای ز اندوه/ لحظه ای فکر بکن
که اگر من بروم/ که اگر تو بروی
چه کسی خواهد ماند؟/ چه کسی خواهد زیست
لحظه ای فکر بکن/ بعد از آن حرف بزن
ور نه این مغز چرا ممی خواهی؟/ ور نه این شعر چرا می خوانی؟
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
و نه هیچ یک از مردم این آبادی/ و چرا ویرانی؟
و چرا مرگ بود همراهت؟/ و چرا زندگی شیرینم
بکنی تلخ تو با این حرفت؟/ و چرا ویرانی؟
مگر از آبادی/ تو بدت می آید؟
نم به نم می خواهی/ که بگردند خراب
همه آبادی ها/ و تو مانی آخر
و تو مانی جاوید/ تو که مرگ همه عالم خواهی
عمو نپتون پرسد؟/ که چرا ویرانی؟
به حباب نگران لب یک رود قسم،
به لب جوی نشین و گذر عمر ببین/ و در آن لحظه که پیری آید
و حباب زندگانی رخت بست/ تاناتوس می اید
او خدای مرگ است/که برد انسان را
به همان دنیایی/ که در آن غم جاریست
به حباب نگران لب یک جوی قسم/ زندگی خواهد رفت
و فقط او ماند/ او که شروین نام است
و از آن لحظه مرگ/ تا هزاران سال بعد
روی قبرت شروین/ سال ها می رقصد
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
تو دمی ساکت باش/ و کمی فکر بکن
و فشاری آور/ وپلمبش وا کن
و دمی از مغزت/ تو کمی کار بکش
و بفهم ای شروین/ عمر ما در گذز است
و اگر شادی ما در گذر است/ زندگی کیفش چیست؟
و اگر همدم ما باشد غم/ در آن لحظه شادی که گذشت
مردنت بهتر باد/که تو را غصه و غم همراه است
و همش می گویی/ غصه خواهد آمد
شادی از اینجا رفت/ زندگی ساختن یک ایوان است
که در آن بنشینی/ و در آن آرامش
بخوری قهوه اسپرسو را/ و کسی نیست بپرسد که چرا
همه عالم شادند/ همه دنیا شادند
غصه هم می گذرد،
تو مگر می بینی/ دم به دم فیلم هندی
که همش می گویی/ غصه هم خواهد رفت
مگر این زندگی ما فیلم است/ که دمیback بزنی
و کمی offکنی/خستگی در بکنی
غصه رو پس بزنی/ شادی رو دس بزنی
تو مگی کی هستی؟/ چه ز جانم خواهی
تو که نقد می خواهی/ تو که از غصه و غم می خوان
لحظه ای هم که شده/ جان هر کس که به او محتاجی
ولملن کن برویم/ خوابمان می اید
خسته گشتیم ز نقد/ آن هم نصف شبی
و نگویید که او کم آورد/ فقط از خستگی خوابش برده
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
تو چطور می گویی/ که فقط خاطره ای خواهد ماند
مگر ان خاطره تلخ چغندر باشد؟/ که در آن لحظه آرامش ما
می کند خواب شبم را بی تاب/ و کند زندگی ام را سیاه
نه فقط خاطره ها می مانند/ که به همراه همه خاطره ها
مانده ان آثارش/ من شدم افسرده
بس که خوردم غصه/چه کسی می گوید
که فقط خاطره ها می ماند/ تا من از بهر خوشی
و خنک کردن دل/ حفت پا را بکنم در حلقش
حظه ها عریانند.
لحظه ها عریانند/ و چقدر بی ادبند
گشت ارشاد کجاست؟/پلیس سایت کجایت؟
و مگر مدیر این سایت کجاست؟/ مگر او اینجوریست؟(منظور چلاقه)
و چشش کور شود، دندش نرم/ می خرد بهر شما
جامه ای شاهانه/ که کند روی گدایان را کم
تا نگردند دگر این اعضا/ لخت و عور و عریان
هرگز جامه ی اندوه نپوشان به تن خود.
وقتی که عریانی/ ولباسی هم نیست
و از آن پیرهن و شلوارت/فقط ماندست به جای
جامه اندوهت/پس همان هم کافیست
و مهم نیست که آن جامه مد روز باشد/ یا برندش مارک شانل باشد
و مهم نیست که ان شلوارت/ جر و واجر باشد
و روی پیرهنت/ چه مهم است، عکس خر باشد
مدل موی سرت/ جوجه تبغی باشد
و مهم این است که/ جامه ای هم باشد
و نه این عریانی/ که تو داری و به او می بالی
نقد امضایNemesis
تابلو نقاش را پرآوازه کرد
شعر شاعر به تیتراژ چندهزارتایی رسید
و کارگردان اسکار را محکم در دستان خود میفشارد
ولی هنوز سر همان چهارراه واکس میزند، کودکی که بهترین سوژه بود
سلام العلیک به تمامی دوستان مخصوصا محمد مهدی که از سبک جدید نقدام خوشش نمی اومد و گفته بود سعی کنم از سبک قدیمیم استفاده کنم، این نقد رو تا جایی که تونستن نزدیک به سبک قبلی نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد... حالا اگه هم نیومد.... مشکل خوتونه به من ربطی نداره
قبل از شروع نقد یک سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب البته این چنتا سوال شد ولی من فقط یکیشو می پرسم.
نمی دونم یادته یا نه نمسیس، ولی یه زمانی یه جایی ازت خواستن که امضا قرار بدی تا نقدش کنم ولی تو گفتی که هرگز امضایی قرار نخواهی داد حالا سوالم من چه اتفاقی افتاده که الان امضا قرار دادی اون هم نه یک خط بلکه چهار خط و گفتی@Nemesis 13748 گفته:
منم بنقد لطفا((200))
؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟
به نظرتون از این موضوع چه نتیجه ای میشه گرفت غیر از اینکه حرف زن ها برهکس مردها نه تنها یکی نیست که توی کتاب گینس تا 321568 هم ثبت شده
تابلو نقاش را پرآوازه کرد
من به شخصه از این جمله چندین برداشت داشتم که به ترتیب اون ها رو عتوان و موشکافی خواهم کرد.
برداشت اول:تابلو، نقاشی را پر آوازه کرد.
کاملا مشخصه که اون مقاشی توسط یک از هنرمندان بی ذوق و استعداد کشیده شده و هیچگونه ارزشی حتی برای از گوشه چشم نگاه کردن هم نداره ولی تابلو نگه دارنده نقاشی یا همون قاب با اون کنده کاری های زیبا به قدری هنرمندانه طراحی شده بود که نقاشی موفق شد با قیمت 6000میلیون دلار به فروش برسه.
و اون نقاش بی ذوق با فکر اینکه استعداد و هتر زیادی داره تمام پولشو برای خرید بوم و رمگ و قلمو خرج کرد و آخرش هم ور شکست شد و الان هم معتاد شده و افتاده گوشه خیابون.
و طبق آخرین خبرهای رسیده قاب تصویر الان توی کلکسیون شخصی یکی از میلیونر های خارجی در حال خاک خوردنه لی از تصویر داخل آن خبری نیست.
ولی.. صبر کنید... آهان ممنون... بله ...به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجه فرمایید: طبق گزارش خبرنگار ما همین الان نقاشی توی سطل اشغال گارلی هنر روئیت شده به گذارش خبرنگارمان توجه کنید
ممنون نپتون جان، سلام به همگی خوانندگان خبرگذاری نپتون ما الان در جلوی گالری هنر هستیم و می خوایم باکسی که برای اولین با نقاشی رو توی سطل آشغال دیده نصاحبه کنبم
سلا.
سلام.
شما اولین کسی بودید که نقاشی روو دیدید تعریف کنید چه اتفاقی افتاده.
خب من اومده بودم سطل اشغال رو خالی کنم که دیدم یه تکه کاذ او حا افتاده برش داشتم و نگاه کردم و...اووووی... یه نقاشی دیدم که نصفشو ته مانده سبزی پوشانده بود. اوق ... من با چمای خود دیدم که حتی یک تکه موز هم بهش چسبیده بود.... اوووووووووووووق
.
.
.
.
به خاطر ناقص موندن گذارش از شما خوانندگان عیزی پوذش می طلبن اینک به ادامه نقد توجه فرمایید.
برداشت دوم:تابلو نقاش را پر آورازه کرد
همون طور که قبلا گفتم اون نقاشی فاقد هر گونه ارزشی می باشدو چون قاب اون بسیار زیبا و طبق آخرینارزش گذاری6000میلون دلار قیمت دارد نقاش تصمیم گرفت تا نقاشی را کنار گذتشته و به شغل شریف قاب سازی رو بیاره که صد البته توی اون کار پیشرفت چشم گیری داشته و الان جزو ده قاب ساز برتر جهان شناخته می شه و می تو نید آثارش رو تو کاری هنر ملی ببینید.
ساعت کار گالری:عر روزه از ساعت 8 صبح الی 11 و 6عصرالی12شب
روز های تعطیل صبح7شب الی1بامداد
بلیط های گالری به صورت اینتزنتی پیش فروش خواهن شد
سومین برداشت:از بس که آن مقاشی تابلو(ضایع بود) هیچ کس حتی حاضر نمی شد به او یه نگاه کوچیک بندازه و نقاش از روی بیکاری برای دل خودش شروع به آواز خواندن کرد.
و اکنون مقاش به عنوان یکی از بهترین خوانندگان پاپ جهان شناحته می شه و هر ساله مردم برای خرید بلیط کنسرت هایی که در سرتا سر دنیا برگذار می کنه صف می کشن.
بلیط های کنسرت نقاش به صورت اینترنتی به فروش نمی رسد و بری خرید باید بالش هاتون رو ببرید تو مدمدتی طولانی توی صف بایستید واگه شامس بیارید و بلرط ها تموم نشه می تونید یه بلیط گیر بیارید.
نتیجه اخلاقی ای قسمت از امضا: والدین عزیز لطفا برای شغل آینده فرزندانتان به علایق ۀنها توجه کنید همون طور که دیدی ادامه دادن حرف نقاشی باعث دبختی اون نقاش شد ولی وقت به سراغ کارهایی رفت که به آن ها علاقه داشت توانست موفقیت های چشم گیری رو بدست بیاره.
شعر شاعر به تیتراژ چندهزارتایی رسید
شاعر جان تبریک می گم. من همیشه می دونستم که اگه نرشی خورن رو کنار بگذاری یه چیزی می شی.
ولی گه من غریبه بودم که بهم خبر ندادی؟ یعنی نمسیس از ما محرم تر بود که اون باید بدونه کتابت موفقیت زیادی به دست آورده ولی ما نباید بدونبم؟
نکنه نمی خواستی با ما شیرینی چاپ کتابت رو بدی؟هان؟
حالا که اینطوره انشااله چاپ صدمین کتابت با تیراژ چندهزارتایی رو جشن بگیریم در حالی که پیر شدی و بخ خاطر مرز قندت نمی تونی شیرینی چاپ کتابت رو بخوری.
تا تو باشی دفعه دیگه شیرینی چاپ کتبت رو بدی.
و کارگردان اسکار را محکم در دستان خود میفشارد
بله اون کارگردان اسکار رو در دستانش می فشرد ولی برعکس تصور شما که فکر می کنید اون یک کارگردان معروف با ساخت یک فیلم معناگرا و استفاده از بازیگران معروف هالیوودی نیست برعکس اون یک کارگردان تازه کاره که با یک فیلم در پیت به نام خروس کجاست توی جشنواره اسکار شرکت کرده و با کمک عموی مهربانش که یکی از داوران مسلبقه بود با رانت خواری و میزان قابل توجهی رشوه موفق به گرفتن جایزه اسکار در دستانش شده ولی آنقدر آن را فشرد که اسکار له شد و کارگردان بیچاره مجبور شد برای در آوردن بودجه فیلم بعدش ان را به نصف قیمت به نمکی محله شان با قیمت بسیار ارزانی بفروشد ولی موضوع جالب اینجاست نمسیس چرا از اون کارگردان طرفداری می کنه؟؟ چرا از اون تعریف می کنه؟؟ هان؟؟
غیر اینه که اون ها برای ساختن سریال ها و فیلم ها ابکی دستشون توی یه کاسه هست؟؟ و می خواد با مطرح کردن اون کارگردان فروش فیلم هاشون را بالا ببره و سودی از این ماجرا ببره؟؟
ولی هنوز سر همان چهارراه واکس میزند، کودکی که بهترین سوژه بود
الن این پسرک چه ربطی به اون نقاشه و شاعر عزیز و کارگزدان درپیت جمله های قبلیت داشت؟ هر کس که فهمید به ما هم خبر بده ؟؟؟؟
ولی با این حال اون پسه رو یادمه... یادش بخیر اون موقع ها که بچه بودیم توی راه برگشت به خونه یه پسر واکسی بود که قیافش خیلی ضاع بود و سوژه هر روزه خنده ما بود.
هر روز بعد از مدسه می رفیتیم جلو بساطش و نسخرش می کردیم.... خب بچه بودیم، نمی فهمیدیم
ولی الان وقتی به اون روز ها فکر می کنم خیلی ار خودم بدم میاد و پشیمونم
اون بیچاره توی اون سن به خار فقر مجبور بود کار کنه ولی ما مسخرش می کردیم
ولی لااقل من پشیمونم وای نمسیس نه تنها پشیمون نیست بلکه هنوز هم اون پسر بیچاره رو نسخره می کنه
آخه یه آدم چقدر می تونه سنگدل و ضالم باشه؟
الان اشک توی چشمام جمع شده و داره بغضم می ترکه آخه ما آدم ها چقدر می تونیم ظالم و سنگدل باشیم... من دیگه نمی تونم بنویسم.
خدا حافظ
ایول نپتون خیلی باحال بود
بعدشم .... من از سبک جدیدت بدم نمیاد ! فقط گفتم تکراری شده . گفتم یه سبک جدید بساز نه اینکه بری توی سبک قدیمیت ((89))
@nepton 14925 گفته:
قبل از شروع نقد یک سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب البته این چنتا سوال شد ولی من فقط یکیشو می پرسم.
نمی دونم یادته یا نه نمسیس، ولی یه زمانی یه جایی ازت خواستن که امضا قرار بدی تا نقدش کنم ولی تو گفتی که هرگز امضایی قرار نخواهی داد حالا سوالم من چه اتفاقی افتاده که الان امضا قرار دادی اون هم نه یک خط بلکه چهار خط و گفتی؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟
به نظرتون از این موضوع چه نتیجه ای میشه گرفت غیر از اینکه حرف زن ها برهکس مردها نه تنها یکی نیست که توی کتاب گینس تا 321568 هم ثبت شده
سلام
نپتون چرا تهمت میزنی؟ من کی گفتم که هرگز امضا نمیذارم؟ هان؟
چرا؟ آچه تو چرا میخوای آبروی 21 روزه ی من رو ببری؟؟ چرا؟ چرا؟
مگه من با تو چی کار کردم؟
حالا درسته که از وقتی من اومدم اینجا از محبوبیت تو به طرز قابل توجهی کم شده.
درسته که دیگه کسی کاری بهت نداره. درسته که تنها شدی، همه ی دوستات رو از دست دادی، درسته که افسرده شدی،
درسته که دیگه کسی بهت نگاه هم نمی کنه....
ولی بدان فرزندم که حسودی کار بدیه
و این که مطمئن باش با این تهمت های بی اساسی که به من میزنی هرگز نخواهی توانست از اعتبار و محبوبیت من بکاهی (چه فعلی!!!!!!!!!) بلکه از اعتبار و محبوبیت خودت کم میشه.
خب دلم واست سوخت. کمکت می کنم که اعتبارتو به دست بیاری. یه زنگ به منشیم بزن ببینه بین ملاقات های من با روسای کشور های مختلف یه وقتی چیزی بهت میده تا بیای بهت مشاوره بدم یا نه.
.
.
.
این عدده که نوشتی رتبه ی کنکورته که از قبل بهت الهام شده؟؟؟؟؟؟؟
((3))((3))((3))((3))((3))((3))((3))
پ.ن: من گفتم که فعلا امضا ندارم
آنگاه که سرنوشتم تغییر کند، من آن را دوباره خواهم ساخت
تا قدرتم... چرا که قدرت از آن من است
آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند... تنها من محرم خواهم بود
ای دستان ناپیدای سرنوشت
من شمارا به مبارزه می طلبم
در پس هر تاریکی نوریست؛ نوید روشنایی
آفرین جمله ی خیلی زیبایی بود و صد البته تاثیر گذار مورد تایید من که بود هرکس هم که مخالفت کرد خودم باهاش طرفم((60))
برای اثبات حرفم یه مثال می زنم مثلا شما رفتید بیرون بعد از کلی بدو بدو توی صف سبد کالا خسته و خورد برمی گردی وارد خونه می شی می بینی هوا تاریکه چراغ رو روشن می کنی و از ظلمات به سوی روشنایی ها حرکت می کنی
همان طور که دیدید این جمله یک جمله واقع گرایانه بود من خودم پشتتم کارت درسته
آنگاه که سرنوشتم تغییر کند، من آن را دوباره خواهم ساخت
این بخش امضا تاثیر عمیقی بر من گذاشت و احساس می کنم جاده ی زندگیم وارد مسیر فرعی دیگری شده و بن کل دچار تحولات محول حول و الاحوالی شدم ((84))
الان احساس می کنم می تونم نامه ی نوشته شده ی تقدیرم رو به سی و شش تکه تقسیم کرده سپس به وسیله ی یک گالن بنزین و یک قوطی کبریت آتش زده و به هیچ تبدیل کنم و تقدیری از نو نوشته و یواشکی آن را در زونکن مسئول بایگانی تقدیر و سرنوشت گذاشته و احوال خوب و دنیا به کام به زندگی خود در قالب یک انسان موفق ادامه دهم کور شود هر آنکه نتواند دید.
من رفتم دنبال سرنوشتم خدا حافظ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ببخشید یادم رفت وسط امضا بودم بعد از نقد می رم دنبال سرنوشتم
در کل وری گود نایت کارد درسته ایول خوشمان آمد
تا قدرتم... چرا که قدرت از آن من است
برعکس قسمت های قبلی در این بخش یک مشکل جزعی داشتی .
نوشتی قدرتم اما نوع قدرت رو مشخص نکردی مثلا قدرت بدنی قدرت ذهنی قدرت روحی و... که به نظر من عنوان این مطلب خیلی مهمه چون ممکنه دوستان خواننده دچار سوء تفاوت بشن که اصلا خوشایند نیست
نظر من اینه که روی این قسمت باید بیشتر کار کنی در بقیه ی موارد مشکل خاصی مشاهده نفرمودم
آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند... تنها من محرم خواهم بود
در این جا هم دوباره همون مشکل قبل رو داری و دقیقا ذکر نکردی به چه کسی محرم خواهی شد راستی مبارک باشه کی هست حالا از بچه های سایته من می شناسمش یادت نره مارو دعوت کنی ها((200))
یا در آن جا که نوشتی درهای سرنوشت بسته شوند دقیقا باید جنس در و جنس قفل آن را ذکر می کردی چون هر چقدر راجع به ان اطلاعات داشته باشیم راحت تر و سریع تر کلید سازمون(اسما کلید سازه ولی در اصل دزده ولی برای حفظ آبرو اسم نمی برم) می تونه اون رو باز کنه وقتی مردم در صدم ثانیه رکورد جا به جا می کنن زشت نیست ما وقتمان را صرف باز کردن در بکنیم؟
ای دستان ناپیدای سرنوشت
آه ای دستان ناپیدای سرنوشت بودن یا نبودن مسئله این است آه ای بادهای مخالف ب وزید من ایستاده ام به تنهایی مقابل تمام دشمنان ...
ببخشید یک لحظه رفتم توی جو تئاتر خدایش پتانسیل خوبی برای متن تئاتر داره یادم بیار معرفیت کنم به یک کارگردان تئاتر آینده ی خوبی رو توی نویسندگی تئاتر برات پیش بینی می کنم تئاتر
من شمارا به مبارزه می طلبم
این جمله هم مثل جمله ی دوم تاثیر عمیقی بر من گذاشت الان به داشتن جوانانی همچون شما در مملکتمون افتخار می کنم اصلا روح استقلال و آزادی رو در وجود من زنده کردید حالا که می بینم بعد از خودم افرادی مثل شما امور رو بدست خواهند گرفت می تونم با خیال راحت سرم رو بگذارم زمین و بمیرم و کشور رو به دستان توانای شما بسپارم بغض گلوم رو گرفته دیگه نمی دونم باید چی بگم جز اینکه آفرین به وجودت افتخار می کنم و در آخر یک نصیحت هیچوقت جلوی دشمنات کم نیاور و از حقت دفاع کن.
برآ ای آفتاب ای توشه ی امید
برآ ای خوشه ی خورشید
تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب
برآسرزیر کن تا جان من شود سیراب
چو پا درکام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم
به موج روشنایی شست وشو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه ی گل من رنگ و بو خواهم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان نقد دوست خودم باید عرض کنم که...
آخه این چه امضاییه محمد؟ نمی تونستی یک امضای کمتر ادبی قرار بدی که من مجبور نشم بشینم برای دوستان عزیز تفسیر المیزان رو کنم؟
البته این امضا نشان دهنده ی شخصیت ادبی و فرهیخته ی تو هست اما کار منو در آورد و مجبورم برای دوستان کلمه به کلمه ترجمش کنم
برآ: یعنی بیرون بیا
آفتاب: یعنی نور روشنایی و در نوشته های ادبی به خورشید اتلاق می شه و از اون به عنوان مظهر امید یاد می شه
توشه: همون بار و بنه ی سفر هستش
امید: یعنی امید
معنی کلی بیت یه همچین چیزی می شه البته بعد از درآوردن معنی به نظم
خورشید خانم. چشماتو واکن. منو نگا کن. سر زده سپید. اومده امید. توشه ت رو بردار. از پشت کوه ها. زودی بیا بیرون. وقت بهاره. خورشید موقع کاره.(بر وزن گل پامچال)
برآ ای خوشه ی خورشید
برآ: قبلا گفتم
خوشه: یعنی دسته
خورشید: در اینجا به معنی گندم هستش چوم مثل گندم طلاییه شاید هم گندم مثل خورشید طلاییه
ای خوشه های گندم از دل خاک بیرون بیایید
جوشان: همون طور که می دونید از کلمه ی جوشیدن گرفته شده مثل آب جوش
چشمه: چمه یعنی جایی که آب از اون می جوشه و بیرون میاد مثل کتری
تشنه: در این جا منظور تشنگی از بی آبی نیست نمی دونم تا حالا شنیدید طرف می گه من تشنه ی حق و عدالتم این هم از اون نوع تشنگی هاست.
بی تاب:یعنی تاب و سرسره و الکلنگ و این جور چیزها
شاعر در ابنجا می گه من از نداشتن تاب بی تابم یعنی چون بی تابم بی تابم و تو نه تنها بر بی تابی ناشی از بی تابی من مرهمی نیستی و برام تاب نمی خری تا من از این بی تابی در بیام بلکه به جای اون آب جوش توی کتری رو هم روی من خالی می کنی و درواقع دردی هم بر درد بی تابی من می افزایی
برآ: که میدونید دیگه لازم به گفتن نیست
سر زیر کن: یعنی سر زیر آب کردن. سر به نیست کردن. کشتن. قتل. پخ پخ. انا لله و انا الیه راجعون. دارفانی الوداع. فرت. ....
جان: یعنی زندگی بر وزن میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیراب: هم که یعنی از خوردن آب سیراب شده
داره می گه که پاشو برو سر یک نفر را بکن زیر آب تا از آب خوردن سیرا بشه دل ما هم از خوشی سیراب بشه
چون: مثل. مانند
کام: دهان دل و روده شکم مثل شیرین کام باشید
مرگ: مرگ die الموت
تندخو: عصبانی. از کوره در رو
دارم: فعل
معنی این مصرع توی یک جمله خلاصه می شه
یه پام لب گوره
دل: یعنی دل و قلوه ولی در این جا درون معنی می شه یعنی درون وجود خودش
جنگ: war
اهریمن: شیطان. آدم بده (فکر کنم منظورش همون قاتلی باشه که براش سر زیر آب می کرده)
پرخاش جو: آدم عصبی از این آدمایی که اعصاب مهصاب درست و حسابی ندارن و به زمین و زمان گیر می دن
یعنی دچار دو گانگی شخصیت هستم و با خودم خوددرگیری دارم و در یک کلام بن کل دیوانه ام.
موج: همون هایی که توی دریا بالا و پایین می رن
روشنایی: نور در این جا به معنی درک و فهمه
شست و شو: شستن تمیز کردن مثل شستن لباس یا شستشوی مغزی
یعنی به حدی اوضاع مغزم خرابه که نیاز به یه شست و شوی مغزی دارم
ز: از
گلبرگ:همون چیز های رنگی گل
زرینه: زر یعنی طلا زرینه یعنی طلایی
گل: گل
رنگ: color
بو= جوراب نشسته ی من
داره می گه تو مثل گلبرگ های زیبای گلی هستی که بوی جوراب نشسته ی من رو می دهد
آرش کمانگیر سیاوش کسرایی
امیدوارم حوصلتون سر نرفته باشه چون تازه رسیدیم به اصل داستان تمام اون معنی شعر ها تازه این جا به کار میاد
سیاوش کسرایی یا همون شاعر شعر رئس یک باند مخوف مافیاییه و آرش کمانگیر هم دست راستشه و براش سر دشمناش رو زیر آب می کنه
مدتی هست که وجدان سیاوش از خواب غفلت بیدار شده و به جنگ بخش اهریمنی وجودش رفته و سیاوش هم برای خلاصی از دست اون ها رفته مغزش رو شست و شو داده
بعد از اون کار به این نتیجه می رسه که تا این لحظه راه اشتباهی را انتخاب کرده بوده و می ره پیش آرش و برای متنبه کردن اون مصرع آخر رو به کار می بره
می گه تو مثل گلبرگ های زیبای یک گلی و چه گلی. گلی که بوی جوراب نشسته می ده که یعنی تو انسان خوب و با استعدادی هستی ام راهت رو اشتباه انتخاب کردی
و این جوری بود که رئس یکی از بزرگ ترین باند های مافیایی و دست راستش متنه شدن و به آغوش گرم جامعه بازگشتند.
khas
چشمامو بستمو وا کردم و دیدم یکی از بال بسته ام آسمون ساخته
یکی بختک شده افتاده رو سینم یکی از استخونام نردبون ساخته
سلامی چو بوی خوش نقد بنده
امروز نقد امضای صادق رو خواهیم داشت امیدوارم مورد قبول دوستان واقع شود.
چشمامو بستمو وا کردم و دیدم یکی از بال بسته ام آسمون ساخته
این جوری که صادق گفته چشمامو بستم و باز کردم و دنیام زیر و رو شد فقط یک نتیجه می شود گرفت که اون حدود سیصد سالی خوابیده بود و از این موضوع فقط یک نتیجه می شود گرفت و اون هم اینه که صادق یکی از اعضای گروه اصحاب کهف هستش حالا تا اینجا رو داشته باشید که باهاش کلی کار داریم
بعد صادق می گه دیدم یکی از بال بستم آسمون ساخته چه نتیجه ای می شه گرفت؟ حتما داستان اصحاب کهف رو شنیدید دیگه که بخاطر ایمانشون به خدا مجبور شدند توی غار کهف قایم شن.
صادق به قدری ایمان داشته و خدا رو عبادت می کرده که خدا مثل فرشته ها بهش یک جفت بال می ده اون هم وقتی وارد غار می شه و می خواد بخوابه بال هاش رو درمیاره و تا می کنه و می گذاره یک گوشه که چروک نشه
بعدا هم که بعد از سیصد سال بیدار می شه و بال هش رو می بنده پشتش تا یه گشتی توی آسمون بزنه که با یک هواپیما برخورد می کنه درواقع منظور از بال بسته آسمان ساختن یعنی هواپیما های که آسمان رو که قبلا اون تنها انسانی بود که می توانست در آن پرواز کند را به تسخیر خود در آورده اند.
من که اگه بعد از سیصد سال از خواب بیدار می شدم از دیدن تکنولوژی های موجود در جا سکته می زدم خودتون حال صادق رو محاسبه کنید.
آقا سیصد ستال اینهو بختک افتاده یک گوشه با خیال تخت خوابیده و خرو پفش به هشت آسمون می رسیده(البته اون زمان من تو آسمون سوم بودم تا اون جا که می آمد بقیه آسمون ها رو دیگه باید از یک نفر دیگه سوال کنید) اون وقت می گه بختک افاده بوده تو سینم((228))
البته باید بگم من خودم اصلا به بختک اعتقاد ندارم درواقع علم ثابت کرده بختک رو افراد بی اطلاع به وجود آوردن تا احساس سنگینی و خس خس سینه رو که شب ها براشون پیش می آمده رو توجیح کنن اما این علایم به دلیل گرفتگی ماهیچه های قلب یا گرفتگی کیسه های هوایی شش ها هست و اصولا بختک اصلا و جود خارجی که نداره هیچ وجود داخلی هم نداره برای درک بهتر گفته هام می تونید کتابی رو که به تازگی در همین مورد نوشتم و چاپ کردم به نام «بختک را قورت بده یک لیوان آب هم روش» رو تهیه کنید مطمئنم می تونه کمک بزرگی برای رفع ابهامات شما در این مورد بکنه
.
.
.
.
ببخشید به نظر میاد باز هم جو گیر شدم رفتم توی فاز دکتری.......
این جا رو دیگه خیلی دقت کنید که اصل کارم تو این بخشه
صادق می گه یکی از استخون ها نردبون ساخته همون طور که قبلا هم اشاره کردم صادق یکی از اصحاب کهف بوده و حتما می دونید که بعد از سیصد سال بدن انسان کلا نا اوت می شه و حد اکثر استخون هاش باقی می مونه خودمونی می گم فسیل شده بوده حالا در اون اثنا هم یک انسان بیچاره که داشته می رفته نجاری که براش نردبون بسازن از جلوی اون غار رد می شه و چشمش به اون استخوان ها می افته و به این نتیجه می رسه که به حیف پول نیست بده براش نربون بسازن؟ و می ره و استخوان های صادق رو به هم می چسبونه و باهاش نربودن می سازه که به نربون ترقیش هم تبدیل می شه.
حتما می گید چه انسان بی عازفه ای بوده ولی خودتون که به گرونی ها واقف هستید حساب کنید ساخت یه نربون چقدر پاتون آب می خوره حق داشته دیگه.
راستی داشتم می گفتم اون یارو بعد از ساخت اون نربون به عنوان کار آفرین برتر انتخاب شد و توانست با یک وام کار آفرینی ایده اش رو به طولید انبوه برسونه و میلیاردر بشه .
و سخن آخر
اگه محل سکونت صادق رو نگاه کنید نوشته در سیارک خودم..تنهای تنها که من فکر می کنم بخاطر شکل ظاهریش باشه که ایطور منزوی شده ازتون یک خواهش دارم بیاید دست به دست هم بدیم و یه جراهی چیزی پیدا کنمی تا صادق رو از شکل نربون در بیاریم و دوباره به آغوش اجتماع برش گدونیم.
ببینم فرزندم!!! پس نقد من کو!!!! زودتند سریع جواب بده! با نقد من چی کار کردی؟ ((106))((106))