به نام افریننده ای که حتی برای تفکرات ما رویاییخلق کرد که در عالم تفکر گسترشش بدیم.........آتلانتیس!.....برگترین و معروفترین تمدن افسانه ای.......تمدنی بزرگ در نزدیکی کرت......سرزمینی با قدمتی به درازای بشریت.....و تمدنی که هیچ چیز از اون نماند.....و بزرگترین محیط مجازی تفکرات فلسفی و ماورای تفکرات امروزی برای فلسفه خوب زیستن!!
حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد ' افلاطون در رسالهای تیمائوس (Timaeus) چنین نوشت: «۱۲ هزار سال پیش از این جزیرهای بودهاست بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که...» به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد. وی در رساله دیگری به نام کریتیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره آتلانتیس و تمدن آن نوشت «آتلانتها افزون بر ۲۰ میلیون نفر بودند که در جزیرهای خوش آب وهوا به وسعت ۱۵۴ هزار مایل مربع زندگی میکردند در جنگلهای انبوه آتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک میزیستند و شهرهای آباد آن با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر...»
مطابق گزارش افلاطون «... بر این سرزمین اطلس حکومت میراند که مردم او را ستون آسمان میدانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای آن تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس میدرخشید.» افلاطون ادامه میدهد:«مقدسترین حیوان در نزد مردمان آتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بشمار میرفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی میشد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگآمیزی کند.» به نوشته افلاطون: «در قاره آتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانالهای آب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعهها و باغها را سیراب میکردند. اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون میگوید: روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح آتن و سرزمینهای شرق را داشتند.» اما زئوس طوفانی بر انها نازل کرد. مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود. افلاطون در این باره نوشت «طوفان سبب زمین لرزه و سیلهای بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت» افلا طون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست آید. او نوشت «اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است».
افلاطون جدا از این گزارشات نوشته هایی حاکی از نظم،فناوری و مهارت ای پیشرفته ای در این سرزمین دارد که انرا چون بهشت مینمایاند...
ایا واقعا اتلانتیس بهشت است؟ ایا واقعی است؟؟؟ افلاطون برای نخستین بار نام تمدنی را به قلم اورد که هیچ کس انرا اکنون نمی شناسد و در تار و پود عجایب جهان ریشه کرده و جز نقطه ی مبهم دیگری در تاریخ بزرگ بشریت نیست!!
جالب اینجاست که افلاطون ادعا کرده که میداند تا به ابد کسی انرا پیدا نمی کند زیرا در نقطه ای غیر قابل جستجو مدفون شده.........می گویند منابع افلاطون دریانوردان باستانی و مردانی بوده اند که اتلانتیس را دیده اند...چطور ممکن است شهری که ویران شده دیده شود....ایا این سری در ماوراءالطبیعه دارد؟؟.......ایا منابع درستند و افلاطون درست فکر میکند.....نظرتون راجه به این گزارش مردی که گاه سخنانش معیاری برای بهتر پیش رفتن در عقاید و افزایش علم تفکر و فلسفه است،چیست؟
نتیجه: ایا اتلانتیس اون بهشتیه که میگن؟؟ایا اصن اتلانتیس واقعیه؟؟؟
درسته به هرحال یه اتفاقی افتاده و اصلش میتونه درست باشه ولی اینکه بازم نمیشه بهش اعتماد کرد ممکنه اینقدر بال و پر پیدا کرده باشه که با اصل اتفاق اصلا مطابقت نداشته باشه.
حالا ممکنه که شهری به اسم آتلانتیس وجود داشته باشه ولی ممکنه درمورد زیباییاش یا مردمش یا خیلی چیزای دیگه توش اغراق شده باشه.
تازه درمورد وجودش هم فقط ممکنه
حانیه برات مثال زدم
تو یه کتاب فانتزی می نویسی
یا مثلا سینا که کتاب سفیر کبیر رو نوشته
ایا این هیچ ربطی به واقعیت داره؟؟؟
نه
اما خلق شده و خیلی امکان داره داستان رایج تبدیل به افسانه بشه
تازه مخصوصا اون زمان
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
درنیتجه کاملا می تونه تنها و تنها زایده ی تخیل باشه
مکانش نیست؟؟؟
بله کاملا امکان اینکه جایی وجو داشته باشه که ریشه ی اتلانتیس باشه هست اما امکان نبودش هم هست
اما این رو می شه مطمئن بود که حقیقت دقیقا اونی نیست که ما الان میشنویم
مطمئنا تغییراتی داشته حتی اگر واقعی بوده
@smhmma 50506 گفته:
تازه درمورد وجودش هم فقط ممکنه
حانیه برات مثال زدم
تو یه کتاب فانتزی می نویسی
یا مثلا سینا که کتاب سفیر کبیر رو نوشته
ایا این هیچ ربطی به واقعیت داره؟؟؟
نه
اما خلق شده و خیلی امکان داره داستان رایج تبدیل به افسانه بشه
تازه مخصوصا اون زمان
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
درنیتجه کاملا می تونه تنها و تنها زایده ی تخیل باشه
مکانش نیست؟؟؟
بله کاملا امکان اینکه جایی وجو داشته باشه که ریشه ی اتلانتیس باشه هست اما امکان نبودش هم هست
اما این رو می شه مطمئن بود که حقیقت دقیقا اونی نیست که ما الان میشنویم
مطمئنا تغییراتی داشته حتی اگر واقعی بوده
خو ما داریم افلاطون و فردوسی و ... رو می گیم....
قضیه شون فرق می کنه
@Hermion 50510 گفته:
خو ما داریم افلاطون و فردوسی و ... رو می گیم....
قضیه شون فرق می کنه
چه فرقی داره؟؟
شما از کجا می دونی افلاطون تخیل به خرج نداده؟؟
من افلاطون رو می شناسم یا تو؟؟
افی یکی از کسانی بود که نزدیک یک ساعت و نیم از من درس یاد گرفت و بهش اموزش دادم
من خیلی بهتر می شناسمش
خخخخخخخخخخخخخخخ
نه ولی جدا از شوخی تو از کجا می دونی؟؟
درضمن اونا هم که قرار نیست هرچی گفتن حتما ریشه در واقعیت داشته باشه
شاید یه تعدادی از حرفاشون اره داشته باشه اما چه دلیلی داره همشون؟؟
درسته فرقی نمیکنه... وقتی که افلاطون بدون هیچ سند و مدرک معتبری همچین حرفی و زده درستیش معلوم نیست
حالا جدااز این حرفا به نظر شماها ممکنه به طوفان نوح ربطی داشته باشه؟؟؟ ((200))
محمد حسین تا یه چیز مثال نداشته باشه انسان نمیتونه خلقش کنه....حتی هیولاهای باستانی هم با ترکیب موجودات واقعی خلق شدن!!!پس باید یه چیزی وجود داشته باشه که افلاطون بزرگش کرده باشه...اصن برای همین میگم شهر ارمانی افلاطون!!
بعله کسی نمیتونه اینو رد کنه ولی از اونجایی که قبلا مثال زدم انتظارات انسان های اون زمان خیلی پایین بوده و با کمترین چیزی شگفت زده میشدن و بهش پرو بال میدادن.
خب چیزایی هستن که یه منشاءیی تو واقعیت دارند ولی بیشترشون ساخت ذهن خود انسانه.
خب شاید آتلانتیس وجود داشته ولی برچه اساسی افلاطون اونو توصیف کرده؟ حتی جمعیت و مساحت و نوع و ساختمون و تاریخچه شو و مردمشو ، شهرشونو... چه جوری اونو توصیف کرده؟؟؟ اونم شهری که 12 هزارسال قبل(بر طبق گفته ی خودش) وجود داشته و نابود شده و غیرممکنه که کسی اونو بتونه پیدا بکنه.
پس میشه گفت شاید فقط شهری به اسم آتلانتیس وجود داشته ولی بقیه ش میتتونه ساخته ی ذهن خود افلاطون باشه.
نه منظورم اینه که اونا دیگه کسایی نبودن که الکی هر چی به ذهنشون میاد رو بنویسن
بعدم ما به این کتابا می گیم کتاب تخیلی نه افسانه!
اتفاقا دقیقا همچین ادمایی هم بودن و نوشتن
چرا نباید بنویسن؟؟
فک کردی مثلا نبر رستم و سهراب اتفاق افتاده؟؟
یا مبارزه رستم و پیل؟؟
نه بابا خوب اونام ادمن و داستان نوشتن دلشون خواسته تخیلی نوشتن
بعدم اول داستان تخیلی هست بعد می شه افسانه از اول که افسانه نبوده
درضمن عماد اتفاقا می تونه
من همین الان یه دنیایی رو تصور می کنم که داخلش اجسام تمایل دارن اگر سکون دارن به حرکت در بیان و اگر در حرکتن به سکون در بیان
همچین چیزی هم کلا توی دنیا نداریم
ولی من تخیلش کردم و شد
@smhmma 50528 گفته:
اتفاقا دقیقا همچین ادمایی هم بودن و نوشتن
چرا نباید بنویسن؟؟
فک کردی مثلا نبر رستم و سهراب اتفاق افتاده؟؟
یا مبارزه رستم و پیل؟؟
نه بابا خوب اونام ادمن و داستان نوشتن دلشون خواسته تخیلی نوشتن
بعدم اول داستان تخیلی هست بعد می شه افسانه از اول که افسانه نبوده
درضمن عماد اتفاقا می تونه
من همین الان یه دنیایی رو تصور می کنم که داخلش اجسام تمایل دارن اگر سکون دارن به حرکت در بیان و اگر در حرکتن به سکون در بیان
همچین چیزی هم کلا توی دنیا نداریم
ولی من تخیلش کردم و شد
توی این مثالی که زدی تو تصور از سکون، اجسام و تحرک رو داشتی......تو با داشته های خودت به صورت ناخوداگاه یه دنیا ساختی در حالی که حتی یه چیزی
هست که میتونی بهش بگی دنیا!!!
یه مثال دیگه
من همین الان توی ذهنم یه شهری تصور کردم که پر از خون و خون ریزیه
مشروب خون گرون ترین مشروبه
قتل یه تفریح عادیه و....
با فاصله ی 100 کیلومتر اون ورترش یه شهره پاک که ادما داخلش حتی مشروبم نمی خورن چه برسه به خون
ادما همه دنبال کار خودشونن
پولی وجود نداره چون هرکس به قدری که کار می کنه توی مغازه ها می ره و جنس مورد نیازشو ور می داره
و...
دقیقا
دنیا....شهر....قبلا وجود داشتن تو یه چیزی بهشون اضافه کردی