جنازه ها الهام بخش خوبی ان :)))
فکر کنم قبلا این رو برام فرستادی و خوندمش، ولی اینجا هم نظرم رو می گم.داستان چسبید بهم و جالب بود. اسم خیلی خوبی هم داره اتفاقا. اگر یه کم بیشتر بود م...
بیست و چهار خرداد
سلام.دوستان ممنون که تا اینجا همراه موجودات تاریک بودید و هستید. من تصمیم گرفتم داستان رو از همون ابتدا بازنویسی کنم. نوشته شدن جلد اول دوباره و با تغ...
فصل بیستم قرار گرفت. امیدوارم لذت ببرید.پ.ن: این فصل رو توی دو پارت تصمیم گرفتم بنویسم، این پارت اوله. پارت دوم هم سعی می کنم با وجود امتحانات و مدرسه...
nafise;30456:وای سورن چقدر خوب بود . خیلی خیلی خیلی پر کشش بود . یکم اکشنش کم بود فقط .:46:نشد که پر اکشن بشه. ممنون که خوندی.
bahani;30397:چه خوب بود، چه خوب بود، بعد از دو سه خط اول نمیشد دیگه داستان رو ادامه نداد، خیلی خوب بود، ادامه بده پسر، عالیه، یه داستان کوتاه دیگه هم ...
eragorn;30400:سلام با آرزوی موفقیتلطفاً اگر برایت امکان دارد برای فصل های آینده یک خلاصه خیلی کوتاه از فصل قبلیش قرار بده.چرا که مدت زمان فصل دهی کمی ...
proti;30342:اقا این بیمارت خطرناکه هاخیلی خوب بیان کرده بودی توصیف ها هم به جا بودند فقط یه نکته یه چند جا تو متن کلمه ناگهان رو دیدم اگه بتونی بعضیاش...
Envelope;30371:خوب سورن خودتم میدونی که نظر دادن روی یک فصل سخته و فقط میشه در حیطه نوشتار و توصیفات اون رو نقد کرد نه پلات.ببین بعضی چیزها بعضی جاها ...
reza379;30326:خیلی گنگ بود آقا.(گوشیش ال جی بود؟!)خب بازم میگم، گنگ بود. که البته فکر کنم خودت هم همچین قصدی داشتی از نوشتنش. ایده داستان، از همونا بو...
یه نظری، انتقادی چیزی...
فصل نوزدهم قرار گرفت.امیدوارم لذت ببرید.
Novelist_M;30152:خیلی عالی.قلم خوب و روانی داشتین،توصیفاتتون عالی و در حد اعتدال بود طوری که میشد فضای داستان رو مجسم کرد،صحنه درگیری خیلی خوب ساخته ...
صدای ویبره رفتن تلفن همراهش باعث شد نگاهش را از نقطه نامعلومی بگیرد و روی میز مطالعه روبرویش، میان چندین و چند کتاب و جزوه بگرداند. چند بار سریع پلک ز...