Anobis;12406:رانوس پترونا كه اسمتو نميدونم..... كار ت خوب بود ولي يه چيزخيلي شعاري بود. اين قيد بالاخره خيلي تو ذوق ميزد و متنت يكم روان نبود.در كل خ...
نثر روان و خوبی دارین ولی ..........نمی دونم چطور بگم...........داستان باید ترسناک میبود ولی ترس رو منتقل نمیکرد............باید بیشتر روی جزئیات دق...
mina;12374:نظرسنجی بسته شده کهنظر سنجی قبلا انجام شده مینا
موضوع داستانتون نظرم رو جلب کرد. اینکه یک موضوع ساده رو اننتخاب کردین و موفق شدین که به این خوبی بنویسینش جای تقدیر داره. انتظار نداشتم چنین موضوع ساد...
داستانتون نتیجه ی خیلی خوبی داشت......از کاری که کردین خوشم اومد.....اول وانمود کردین داستان عاشقانه است ولی بعد تبدیل به پند اموز شد.......از فعل « د...
رمانتون نثر روان و خوبی داشت.........مقدمه ادم رو کنجکاو می کرد تا ادامه اش رو بخونه......بازار رو خیلی خوب توصیف کرده بودی ......اگه در بقیه ی جاهای ...
من اعلام امادگی می کنمپایه ی پایه ام
داستان و همین طور نتیجه ی داستان رو خیلی دوست داشتم............بخصوص نتیجه خیلی نظرم رو جلب کرد......شاید این اشتباه ماست که همیشه خدا رو خیلی دور تصو...
یه خورده بیشتر شاخ و برگش میدادین بهتر بود......داستان نتیجهی خوبی داشت ..........
به نظر من داستانتون نیاز به یک ویرایش داره و زمنن نتونستین خوب احساسات رو منتقل کنید.....اگه اول شخص مینوشتین بهتر میتونستین روش مانور بدین....اگه خ...
برای اخرین بار به خانهای که در ان زندگی می کردیم نگاه کردم.....بدون او این خانه از یک زندان انفرادی هم بدتر بود. اصلا قابل تحمل نبود.......چطور گذاشت...
حلقه ی جادوگر جلد سه جشن اژدهایان در وبسایت زندگی خوب در حال ترجمه است
من چند فصل خوندم ولی از روند داستان زیاد خوشم نیومد........ولی بازم ممنون
sina.m;11838:مگه مرد ها احساس ندارن؟ ینی جلوی چشم پدری فرزندشو بکشن با جلوی مادی فرزندشو بکشن از نظر احساس فرقی داره؟فقط اینه که زن ها بروز میدن ولی م...