ممنونم این یکی مشکلات من توی داستان نویسی بود. بازم از این تایپیکا بزنید
اگه کتاب کامل اوای وحش رو بزارید ممنون می شم
کتاب قشنگیه به همه توصیهاش میکنم
داستان قشنگیه حیفه که همینجوری رها بشه....یا خودش ادامه بده یا بده یکی دیگه ادامهاش بده...مثلا بگه من میخوام این اتفاقات توی داستان بیوفته اون یکی ن...
در خانهی مادر بزرگ را باز کردم و صدای غیییژ ان گوشم را ازار داد. زیر لب غر زدم. بعد از بر داشتن چند قدم تکهای از پارکت زیر پایم شکست و باعث شد با ا...
با نظر سهیل موافقم وقتی درون یک داستان اسمی برده نمی شه دلیل بر انکار شدنش نیست. و یه چیز دیگه لازم نیست که حتما اسمی برده بشه... ما نویسندهایم و می...
داستان قشنگی بود و به راحتی میشد صحنه رو تصور کرد. اینکه شخصیت اصلی داستان یه کبوتر بود جالب ترش میکرد ولی به نظرت بهتر نبود موفق میشد؟؟؟ یه خورده ...
مال منم پوسایدون شد
داستان زیبایی بود . نمی دونم ولی هر بار راجب اون حیون صحبت میشد یاد پلنگ سیاه میافتادم!و یه چیز دیگه این لبخند روی صورت حیون درست نبود. ما تا حالا ن...
داستان بسیار قشنگ بود و توصیفات خیلی زیبایی داشت. دوستان تمام خوبیهاش رو گفتن پس من تنها ایرادی که دیدم رو بگم تا داستانتون کامل بشه.بعضی جاها از ضمی...
خرفتپیرمرد خرفت. بارها این جمله را از پدرم شنیده بودم. همیشه اعصبانی بود و از پدر بزرگ شکایت میکرد. میگفت: خسته شدم از بس این پیرمرد خرفت بهم گفته چ...
من هم نظر دوستان رو دارم فقط یه چیز دیگه هم هست . شما داستان رو سوم شخص نوشتی بعد توی یه بند اول شخصش کردی. این متنت رو از یک پارچگی خارج میکنه و اصل...
داستان جالبی بود. توصیفات و فضا سازی خوبی داشت و نامیدی مرد رو به خوبی به تصویر کشیده بودین.موضوع هم میشه گفت تقریبا جدید بود. اینکه به ما بفهمونه هر...
مقدمهی جالبی داشت ولی جمله بندی خوبی نه......مثلا اون تیکه نوشته بودی تو نباید اینقدر فجیح بمیری و دوباره حماسه میافریدم.......این جمله اشتباهه بهت...
* SOREN *;12806:سلام.چندوقت پیش یه نظریه ای زد به سرم گفتم باشما هم درمیون بذارم.طبق اطلاعات فصل اول جلد دوم اون محافظ الفرد که توی دنیای سیاهه،خاطرات...