eragorn;18790:سلامقسمت 8 کی گذاشته می شود؟؟؟به زودی قرار داده میشه دوست عزیز :53:
برداشت های زیادی میشه کرد از این داستان . یک برداشت اینکه همیشه سر وقت برسیم !! هر جا می خوایم بریم !! :دییک برداشت دیگش اینکه در مورد عشقمون دست دست...
قسمت هفتماسلحه خیبر در دستم بود ، دو سرباز آمدند و روبه روی من ایستادند . همان سرباز عصبی دوباره شروع کرد به زبان پرشین صحبت کردن . من که از حرف ها...
تولدت مبارک دوست عزیز صد سال به این سال ها . :1e9ca045845bf68fcb9سایت درست کنی . همه قالب ها رو بتروکونی . معروف بشی ...:dbf178563fe60aaba48بوس بوس :...
eragorn;18665:وزن با لوله بلند و خشاب 30 تیری خالی : 700/3 کیلوگرم--- 700/3 کیلوگرم؟؟؟مطمئن هستی وزنش درسته؟؟وزن: ۳/۷ کیلوگرم (با لوله بلند و خشاب ۳۰ ...
eragorn;18657:سلاممنسر لشکر حمید را یک روز خواهم دید ... (منسر لشکر یعنی چه؟؟؟) ویرایشش کرده بودم اون موقع ، نمی دونم چرا دوباره وصل شده بود . در هر ص...
danial;18654:میلاد ریتمش خیلی تندهیکم آروم برو جلوشرمنده دانیال عزیز داستان کوتاه هستش و من نمیتونم مثل داستان بلند چند روز رو چند صفحه کنم . - - - - ...
قسمت ششم چند دقیقه ای گذشت ولی خبری نشد . دستبندم محکم بسته شده بود دستهایم کبود شده بود . از شدت درد فریاد زدم دست هایم را باز کنید !! سرهنگ گفت : هر...
sinstar;18600:من همیشه دلم میخواست حس سقوط از یجای بلند رو حس کنم. از بچگی همیشه اطراف جاهای بلند یه حالت وسوسه انگیزی بهم دست میداد که دلم میخواست بپ...
eragorn;18590:سلامهر مرحله داستان از مرحله قبلی جالب تر می شود شما به خوبی توانسته اید پیوستگی داستان را حفظ کنید که خیلی خوب است.اما هنوز یک مشکل عمد...
قسمت پنجم از روی زمین بلند شدم ، تمام لباس های رسمی نظامی ام خاکی و پاره شده بود و مدال های روی سینه ام چندتایش گم شده بود . شب بود و همه جا تاریک ب...
eragorn;18552:سلاممتن و روند داستان بهتر شده بود حتی هیجان بیشتری هم داشت و داستانت در هر مرحله در حال پیشرفت و بهتر شدن است.اما با عرض پوزش تعدادی نق...
قسمت چهارم بعد از اینکه خنده ام تمام شد به تلویزیون ها نگاه کردم نقشه شهر هایی که در تصرف دشمن بود را دیدم نقاط آبی رنگ مناطقی بود که هنوز در دست ما...
من خودم اول با داستان بلند شروع کردم دیدم خیلی خوب پیش نمیره و خیلی ابتدایی هستش . روی آوردم به داستان کوتاه که نقد زیاد شد خیلی کوبنده و شدید ولی من...
قسمت سوم وقتی به پایتخت رسیدیم و هواپیما روی زمین نشست نزدیک های صبح بود ، بعد از ایست کامل هواپیما از هواپیما پیاده شدیم . دو خودروی ضد گلوله کنار پ...