این دیگر چیست ؟ یک قفس ! هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که خودم را در قفس گذاشته باشم ! بسیار ترسیده بودم ولی نمی دانستم چه کنم . میله های قفس را گرفت...
پس لطفا دوباره قسمت اول رو بخون بعد نظر بده رضا عزیز :53:
خیلی زیبا بود حسین اشکم در آمد :12f1dcb03b9bb8e8cc7
هر طور راحتی :24:
شما تصور کن همون گابریل والا چرا رو مغزت فشار میاری دوست عزیز .... :دی
دختر هنوز در حال سوختن بود که باز شیطان جلویش ظاهر شد ... چه می کنی الان مرگ به سراغت می آید اگر قبول کنی زندگی جدیدی در اختیارت قرار خواهم داد .......
دوباره تکرار می کنم ممنون حسین عزیز داستان جالبی بود و در مورد شخصیتش اگه من بودم واقعا عالی بود .... خودم یک لحظه فکر کردم واقعا این کار ها رو انجام...
واقعا داستان زیبایی بود دستت درد نکنه سینا جون :53:
رضا عزیز در قسمت سوم پادشاه هنوز در حال تماشا کردن بود پس به تالار قلعه اش نرفته بود کشیش هم همین طور هنوز در حال نگاه کردن به دختری بود که در آتش می...
دوست عزیز داستان هنوز ادامه دارد و من هنوز نگفتم که چه موجودات دیگه ای شاید توی داستان بیارم . دیدی که روح و زامبی هم بود .... پس منتظر قسمت های بع...
واقعا زیبا بود دستت درد نکنه حسین عزیز :53:
ممنون از این که اطلاعات عمومی ما رو بالا می بری آرمان عزیز :1:
آتوسای عزیز صفحه ی 17 بری خود آدمین لینک فصل اول رو گذاشته ....
قبل از این که این قسمت را بخوانید نوشته های بنده را در صفحه قبل بخوانید . تا سوالی ایجاد نشود ..... مدتی از آن کابوس گذشته بود .... زندگی روال عادی خ...
قبول کردن پیشنهاد شیطاندختر راهبه پیشنهاد شیطان را قبول کرد شیطان به او نزدیک شد شعله های آتش ها کم شدند یک معجونی در دست شیطان بود آن را به دختر خور...