mehr;29669:یه سری چیزا هست تو ویرایش سلیقه است، مثل اینکه اولش ایندکس نداشته باشه، فونت بی نازنین 14 باشه، فاصله اطراف کاغذ 3 باشه، پاراگراف ها یک و ر...
سلام و درود به همه ی دوستان بالاخره بعد از سه سال با فصل چهارم برگشتم خدمت شما فصل چهارم - فرار
hana6872;29264:جالب بود اما ویژگی خاصی که بر اینده دلالت کنه ندیدم ، فقط مقدمه ؟ زودتر بقیش رو بگذاریدسلام حنا جان بیشتر تأکیدمون بر آینده اینه که درگ...
mehr;29246:کی به ده فصل می رسین؟فصل اول رو ک گذاشتین خبر بدین تو کانال هم اعلامش کنیم!اوکی ممنونم مهرنوش جان :11:
نویسنده : آتوسا هم گروهی ها : نفیسه و سورن مأموریت : شکار گرگینه زامبی "گرگینه زامبی! هه... این شانسه من دارم ؟ " خواستم بگویم حریر تو را به همه ی خد...
faezeh;29056:هووم . سلام ابجی اتوسا جان ... خب .. در مورد فصل 14 .. یه چیزی متفاوت بود. یه چیزی در مورد قلمت . لحن نوشتاریت ..و لحن هارلی و جوکر ... ه...
این داستان بقیه قسمتهاش کجااس ؟ من ده قسمت ترجمه کردم :|- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -*HoSsEiN*;29058:خ...
بعد از ماهها انتظار... فصل 14 جوک های بی مزه
من فصل دوازده و سیزده رو نذاشتم ؟- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -آنچه گذشت ...دوستانی که داستان رو تا این...
( تشکر از همه ی عزیزانی که نظر گذاشتن و خوششون اومده. من هر شب یه قسمت می زارم. اگر قسمت ها کوتاه بود دو تا می زارم. نکته ای که در مورد این قسمت تا دو...
قسمت دوم : پدرِ عزیزتر از جان 5 ماه بعدداشتی با صدای بلند می خندیدی و من در پارکینگ پشت آپارتمان دنبالت می دویدم. موهای مواج و بلندت، دورت ریخته بود ب...
sina.m;28805:من الان فهمیدم آروس تمیک همونه که من ایده داده بودم. خوب این چیزیه که حتما باید اتفاق میفتاد. ایده ای که توی 10 دقیقه خلق بشه که مطمنا بد...
اشوزُشت سپید;28800:امید جان ما یه همچین داستانی می خواستیم بنویسیم؛ همون که @sina.m ایده اصلی شو داد. شیوه ای هم که در نظر گرفته بودیم این بود (نمیدون...