Death master;33131:نه منظورم این بود که هفته یکبار فصل میدی یا دو هفته یکبار کدوم روزاهفته ای یکبار اگر تغییر کرد اینجا میگم باز
Death master;33122:عالی بود روند فصل دهی چطوره؟خیلی زود فصل اول تقریباً اماده ست
فکر می کنم فیزیولوژی این آقا قاتله یکم مشکل داره. بدن 6 لیتر خون داره، یک پنجم از خون رو هم که از دست بدن وارد شوک و بعد مرگ میشن، پس زنده موندن فرد ب...
proti;32219:چشم ما روشن .... چند وقت گذشته اون وقت؟ میخوای فصل بدی منظم هاآتوسا منتظرمسعی خودمو می کنم سمیه جون، متأسفانه دیگه تابستون هم اونطوری که ا...
برای بالا آوردن تاپیک امشب فصل 16م رو می زارم
سلام سلام به همه ی دوستان با فصل جدید برگشتم هشدار : این فصل حاوی مطالبی در مورد مازوخیسم، خودآزاری و افکار غیر منطقی و پراکنده ست. به روحیه های حساس...
arwen;30732:خیلی خوب و عالی میشه اینا رو یه پی دی اف کنی بذاری صفحه اول؟سلاام ممنونم فقط اینکه فکر نکنم دیگه رو سایت بزارم این داستانو چون کوتاه کوتاه...
نامه ی دهم : جیمز سکون. سکوت. و صدای امواج رادیویی که از جایی در زیرِ زمین رو به سطح می خزند. مثل مردگانی که اشتباه به زندگی برگشته اند. خشمگینند. صد...
نامه ی نهم: جیمز قدمهای سرخوشانه مان را یادت می آید؟در همین خیابان های مه گرفته بود. آن روز اما خورشید می تابید. آن روز اما روشن بود. آن روز روشن بود ...
نامه ی اول: اِدی چند نفر دیگر توی این دنیای مزخرف هستند که از آینه متنفر باشند ؟ که بخورند و از غذایشان لذت نبرند ؟ من هیچکدامشان نبودم و شایدم هم بود...
روز ها تاریک می شود و شب ها روشن و تو همچنان پشت پنجره ای غبارآلود، در اتاق هتلی که خاطراتمان را در آن مدفون کردیم، ایستاده ای انسان چیست مگر جز موجود...
نامه ی اول : آنجلا دارم فکر می کنم اگر قرار بود برای بزرگسالیم نامه بنویسم چه می نوشتم و بعد به این فکر می کنم که حتی اگر هم برایش نوشته بودم قبل از ف...
نامه هشتم : جیمز ( هفتمین روز دریافت نامه ) باران می بارد. مثل هر روز. مثل هر شب. و من بیرونِ این آپارتمان قدیمی ایستاده ام و به شهری می نگرم که انگار...
نامه هفتم : جیمز ( ششمین روز دریافت نامه ) می گفتی فراموش کارم. ولی من فقط دوست داشتم همه چیز را آنطور که می خواهم به یاد آورم. امروز تو را در خیابان ...