کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم از مت هیگنزدیک پونصد صفحه اس ک داستان زندگی یک الباتروس چهارصد ساله رو میگهسیال زمان هم هس وقشنگه:41:
لالا لالا... بخواب آرام،خاطراتمان را مرور میکنم! قدیم حالمان بهتر به نظر میرسید، اما توهم که این حرف هارا ندارد. سکوت میکنم که در و دیوار بیش از این ن...
ده خرداد 1372
Abner;32596:جالب بود...ولی یکم سفید تر بنویس.. قضاهایی که مینویسی یکم تاریکهسفید رنگ جالبی نیست ولی این داستان کوتاهم خیلی رنگی تر از بقیه است اگه دقت...
آقا هومن;32612:وای! این یکی از قشنگ ترین مرثیه هایی بود که خونده بودم...این که در وصف چی بود به نظرم به عهده خواننده هست..می تونم تو داستانی که دارم م...
L0rd LaTITud3;32566:احتمالا به خاطر سواد ادبی کم منه ولی با این نوشته به کجا میری ؟همه ی متن ها و داستانام هدف داره منتها نه به اون وضوحی که شما انتظا...
می خواهم بمیرم، اما اینطور نیست که به بدنت دستور مرگ بدهی و او نیز اطاعت کند! پس بیخیال وضع قوانین خلاف طبیعت، دست به قلم می شوم؛ نامه ای می نویسم خال...
aliazadi;32112:فضا سازیت عالی بود هرچند توی خط اول کلمه خنک یکم بی موقع بود شاید سرد بهتر میشدحدس میزنم دوتا مرد توی این داستان باشن ولی اصلا ن میشد ج...
zareb;31770:اسم این علامت چیه؟اسم فارسیش نقطه ویرگوله و اسم انگلیسیش سمیکُلُن هست 🙂 semicolon
آواز نمیخوانم آفتاب گردان من زیر آسمان ابری گم نمی شوددست های خورشید خالی نمی ماندتو رفته بودی از وقتی که تو رفته بودیتو رفته بودیو خانه همچنان غبار آ...