Lady Joker;30118:خدا وکیلی شام چی خوردی ؟ :دی تو خواب و بیداری تایپیدی ؟ درود بر تومن یکسری تمرینات خاص برای ذهن دارم. مثل خارج کردن روح از بدن ...تج...
فکر کنم من توی کتابخون ها پیش قدم باشم. چون توی چهارسالگی پدربزرگم خوندن و نوشتن به من یاد داد. من با کتاب های تاریخ مطالعه رو شروع کردم و بعد به اساط...
«تایپیست نیمه جان !!!»شب پیش تصمیم گرفتم تا دیروقت بیدار بمانم و صفحه هایی از کتاب امپراطوری روباتها که تایپ آن به عهده من بود تمام کنم. برای خود خور...
تصویر1:خون پاک «و آنگاه که غرور، حقیقت خاک را به نیستی سپرد و سودای سریرسپهر و جایگَهایزدان را در جانتان پروَرید. سینه زمین بشکافیم و آتش بُرون آور...
«مسافر ابدیت»گرگ و میش است و جهان ظهور آفتاب را به انتظار نشسته.نسیم به آرامی میوزد؛ نمیدانم بهاری است یا پاییزی،اما خُنَکایی جاودانه دارد. من در ...
به نقل قولی از احمد شاملو:«...در انتهای هر سفر، دار و ندار خویش را با تو مرور میکنم...»چه دردی ست کز سفر آیم، تو نباشی.دوست عزیز آن لحظه وصال را که ب...
سلام و درود فراوان بر تو هنرمند مهرباندر سیمای متن شما حقیقی بودن و دلی بودنش پیداست.مشخص است که از کوشش بسیار نیست و از روانی قلم دل بر کاغذ نقش بسته...
گرز سنگین گاوی سلاح بیمثالیه...با زبون بی زبونی به دشمنت میگه : من تو گوش کسایی زدم که تو جربزه نداری زنگ خونشونو بزنی در بری.
دلنوشته شاید برای تهی شدن باشد...آنگاه که از خِیل احساسات و عواطف،آنچه که باید باشی گم میشود؛باید نوشت و نوشت ونوشت ...باید انچه را که مهم است به جای...
«شاید وقتی دیگر» بوی خون میآمد؛ هوا خیانتکارانه ردی از مرگ به جای گذاشته بود.سلحشوران جنوبی که پیروزی چون غزالی تیزپا از آنان فراری گشت، برای بقا ...