Last seen: 1402/09/17 09:11
خستگي هايم رادر پس خاك آلود گوشه ايدر درون محراب، سجاده ايباخدايم در درون سجده ايبا دلي پر درد و بد حال از زمانميگذارم در ميان تا كه آرام گيردحال و اح...
ممد من ممكنه تحريم پي سي بشمولي تا جايي كه ميتونم كمك ميكنم
داستان جالبي بوداول فكر كردم دارم يه طنز ميخونم چون يه طنز ملايمي توش بود اما با جمله پاياني اون مفهوم زيبا رو واقعا خوب رسونديموفق باشي زهرا جان
من چون كه فانتزي مستقيم با ذهنم بازي ميكرد عاشق فانتزي شدم. يه جورايي برام لمس پذيره و ميتونم با اين ژانر و داستان هايي كه توي اين ژانر نوشته شدن ارتب...
من هم كه ديگه لازم به گفتن نيست...هستم
افسانه گل بنتقنسول(كريسمس، پوينستيا) در زمانهای بسیار کهن، دختری به نام پپیتا که زندگی فقیرانهای داشت.در زمستاني كه سخت هوا سرد شده بود، در شب کری...
*HoSsEiN*;18846:سلام دوستان فصل دوازده خدمت شما دوستان فصل سيزده كه اخريه خيلي زود در كمتر چند روز ديگه اينجا قرار ميگيره. با تشكر از شما كه تا اينجا ...
چطوری اصلن این اتفاق افتااد؟خیلی ناراحت شدم 🙁 بر اثر سرطان من خيلي از شخصيت اسنيپ خوشم ميومد. چون با هري پاتر زياد خوب نبود :)حالا كه شنيدم باز...
یکی بود یکی نبودغیر از خدا هیچ کس نبوددر زمان های گذشته در یک کشور دور خواهر برادر دوقلویی بودند به نام هانسل و گرتل که با پدر و مادر مهربانشان در کن...