عالی بود،صحنه مبارزه به زیبایی توصیف شده بود،بسی لذت بردم،فقط یه چیزی اگه منظورت حمله مغول ها به ایرانه،اونا که تو زمان خوارزمشاه به ایران حمله کردن،ا...
مثل دفعه پیش خیلی زیبا بود،دوست دارم،روزی بتونم توصیفاتی به زیبایی توصیفات داستان های شما به کار ببرم،البته این دفعه بیشتر داستان رو دوست داشتم!فکر کن...
مقدمه ای جالب داشت،منتظر ادامه کارت هستم.
نمی دونم چی کار کنم،هی از این اتاق می رم به اون اتاق،خانم عباس پور می گه نمی شه کاریش کرد،معاون آموزشی تا امضا نکنه ما نمی تونیم کاری کنیم،آخه لامصبا ...
موضوعش عالی بود،از همین الان منتظر تمام فصل ها هستم،ممنون که داری ترجمه می کنی!:bb8:
سلامعالی بود،این که از چند دید نوشته بودی جالب بود،ولی اگه هی یه موضوع از دید 4،5 نفر بنویسی،اون تکه تکراری بعد از بار دوم،خسته کننده می شه،اگه خواستی...
پدره داشت واسه بچه ده سالش توضيح ميدادکه:زمان ما آب نبود ...گاز نبود ...تلفن نبود ...مايکروفر نبود...ال سي دي کسي نداشت...يهو بچه ميگه...داري حال ميکن...
Ida Lee;11439:سپاس از دیدگاهت علی عزیز :1:برخی داستان ها هستن که اگه کمی بیشتر حرف بزنی، از قالب شون درمیان؛ این داستان هم همین جوریه؛ بیشتر از این نم...
بسیار،بسیار.عالی،از نثر روان داستان لذت بردم،توصف ها خیلی عالی و به جا استفاده شده بودند،منتها من یک چیزو متوجه نشدم،آخرش چی شد،چرا از جون گرگ گذشت،من...
امید را از نجاری آموختم که مغازه اش آتش گرفت و زغال فروشی باز کرد. .......البته مواد هم می فروخت همسایه ها لوش دادنصبح سوار تاکسی بودم بعد راننده تاکس...
رو سنگ قبر يارو نوشته در سن ۱۰۵ سالگي به ديار باقي شتافت آخه نوکرتم شتافت چيه ؟؟؟؟؟؟؟اينو ديگه به زور بردن !!!شايدم بکسل کردن شتافت ؟؟؟نمیدونم والاامر...
فرار کنید،فرار کنید!!!چی شده؟!سایه ها،سایه ها!همین حرف کافی بود تا ترس توی تک تک سلول هایم جولان بده،بدون توجه به کاری که در جنگل داشتم به سمت کلبه ام...
yasss;11371:سلام آفرین خوب بود گره رو ایجاد کرده بودیحس رو سعی کرده بودی برسونی یه سری نکات نگارشی ویرایشی داشت که اینجا کاری به اون نداریمفقط توی ایج...
سلام جناب دکترسلام آقای سربازرسچه خبراي برامون دارین؟مثل قتل های قبلی به وضوح آثار جسم تیزی که احتمالا یه قیچی روی بدن مقتول مشخص،فرد از دفعات قبل ماه...
باورم نمی شود که تونستم از دستش فرار کنم،فقط یه لحظه از غفلت اون استفاده کردم،فورا خودم از پنجره قلعه پرت کردم بیرون بهترین مسیر برای فرار جنگل بود،با...