خلاصه فن فیکشن قدرت شیطانی (جلد دوم شوالیه هفده ساله): داستان این‌گونه آغاز می شود که شخصیت اصلی که پسری است مریض و نحیف و بدون قدرت‌های جادونی، در ابتدای مسیری است که اتفاقات غافلگیرکننده‌ای برای او در پی دارد. اتفاقاتی که سرنوشتش را به کلی تغییر می‌دهد. با بروز قدرت‌های او اوضاع کاملا تغییر می‌کند.

بخشی از کتاب: از جایم بلند شدم و کتاب بزرگی را که تقریبا چهار روز بود به هر بهانه ای برای خواندن آن به اتاقم می آمدم را بستم، فرصتی نبود که کتاب را به اتاق پدرم برسانم و در جای خودش قرار دهم، کتاب را زیر تختم قایم کردم و سرو وضعم را درست کردم، امروز بر خلاف هر ماه عمو گوین ده روز زودتر برای دیدن من آمده بود، او همیشه برای دیدن من و فهمیدن اوضاع بیماریم آخر هر ماه به دیدن من می امد، ولی اینبار قرار بود که ده روز پایانی تعطیلات تابستانی را به خانه پدر بزرگم برویم. عمو گوین کسی بود که در کتابی که می خواندم درباره ی او چیز های زیادی نوشته شده بود، ما با هم دوستان خوبی بودیم، البته عمو گوین بود که این حرف را می زد، من در تمام روز های زندگی ام بجز سیریوس دوست دیگری نداشتم، تنها کسی که بین فامیل مرا درک می کرد سیریوس بود.
من پسر نحیف و مریضی بودم که هیچ …