بچه ها پاشین بیاین اینجا نظرتونو در مورد جادو وجادوگری بگین
اینم یه متن در مورد جادو در ایران باستان:
جادوان
به روایت اوستا، پس از آنکه اهورهمزدا یازدهمین سرزمین نیک، هیلمَند، را آفرید، اهریمن در مقابل آن جادوان را آفرید. منظور از جادوان در اینجا و در بسیاری دیگر از بخشهای اوستا و متون پهلوی گروهی از ارواح پلید اهریمنی است. در تأیید این نکته میتوان به بندهشن استناد کرد که دیوان و دروجان و جادوان و مازَنیان را ارواح دیوی خوانده، و بر ضد ارواح ایزدی، یعنی ایزدان و بَغان و اَمشاسپندان، معرفی کرده است.
در اوستا و دیگر متون زردشتی، نام جادوان غالباً در کنار نام پریان، دیوان و دیگر موجودات اهریمنی آمده و نابودی و شکست و نفرین آنان آرزو شده است.
در جایجای اوستا به چیرگی ایزدان بر جادوان اشاره شده است. در تیر یشت، تیشتَر به عنوان رَد (سرور) و نگاهبانِ همه ستارگان ستوده شده و بدین نکته اشاره شده است که اهریمن و دیگر موجودات اهریمنی، از جمله جادوان، نمیتوانند آسیبی بدو رسانند. ایزد بهرام نیز خود را درهمشکننده ستیهندگیِ همه جادوان خوانده است. در جایی دیگر، بهرام به عنوان ایزدی ستوده شده که ردههای رزم جادوان را از هم میپاشد، میدرد، به تنگنا میافکند و پریشان میکند. نیز به گزارش آبان یشت، ایزدبانو اَناهیتا سوار بر ۴ اسبسفید بر دشمنـیِ همه دشمنـان ــ که جادوان نیز در میانشان هستند ــ چیره میشود.
تعریف جادوگری
کتاب ششم دینکرد جادوگری را چنین تعریف کرده است: «برخورداری از خوی پنهان و خویشتن را جدا از آنچه هست نمودن». در همین کتاب، جادوگری از امیالی دانسته شده که درگوهر همه مردم نهفته است و تنها با دینداری و همنشینی با نیکان میتوان آن را مهار کرد. به گزارش کتاب سوم دینکرد۳، جادوگری یکی از ۵ عامل اهریمنی در درون انسان است که اساسش بدچشمی (شورچشمی، چشمزخم ، رشک و حسد ) و راه غلبه بر آن افزایشِ نیکچشمی (خیرخواهی) است. این نکته با آن بخش از داستان زندگی زردشت مطابقت دارد که زردشت و یک جادوگر، دیرزمانی به انتقامْ یکدیگر را نگریستند و سرشت ایزدی زردشت بر جادوگری آن جادوگر چیره شد.
تظاهر به دینداری
از اوستا میتوان دریافت که برخی از جادوگران در میان مزداپرستان میزیستند و تظاهر به دینداری میکردند، چرا که یکی از درخواستهای مزداپرستان از ایزدان این است که کسی که در میان آنان خود را مزداپرست میخواند، اما با جادو جهان راستی را ویران میکند، بدانها نمایانده شود. نیز بر پایه روایات سنتی زردشتی، دهمین زمین در میان پلیدترین زمینها، زمینی است که «جادویی بر آن کنند».
← دین اهریمن
ایرانیان جادوگری را دین اهریمن میدانستند و بدین سبب، از گناهان بسیار بزرگ به شمار میآوردند، به گونهای که در روایت پهلوی نام چند گناه مرگارزان (مستوجبِ مرگ ) آمده که نخستینِ آنها آدمکشی و دومین آنها جادوگری آموختن است. نیز در متن پهلوی مینوی خرد، در پاسخ به این پرسش که کدام گناه گرانتر است، نام ۳۰ گناه آمده، که چهاردهمینِ آنها جادوگری است. در متن فارسی زردشتی صد در بندهش۲ نیز آموزش جادوگری از بدترین گناهانِ مرگارزان به شمار آمده (درِ ۳۷) و جادوگران و جادوآموزان دوزخی خوانده شدهاند (درِ ۹۰).
دوری از جادوگران و تبرّی جستن از آنان از وظایف زردشتیان بود. در یسن ۱۲ که نوعی اقرارنامه زردشتی است، فرد دیندارِ زردشتی، از دیوان و دیوپرستان و جادوگران و جادوپرستان و از اندیشهها و گفتارها و کردارهای آنان تبرّی میجوید.
جادوگری از جمله صفاتی است که در اوستا به زنِ روسپی نسبت داده شده است. در متون پهلوی نیز یکی از نشانههای جِه (زن روسپی)، جادوگری یا گفتار جادویی دانسته شده است. به روایت متن فارسی زردشتی صد در نثر، کیفر زنی که با مرد بیگانه بخوابد، برابر با همه جادوان و گناهکاران است (درِ ۶۷) به نظر میرسد که اصطلاح «جادوگر» برای ناسزا گفتن به دیگران نیز به کار میرفته است، چرا که به گزارش کارنامه اردشیر بابکان، پس از آنکه اردشیر از سوء قصدِ زنی که میخواست با خوراندن زهر او را از پای درآورد، جانسالم به در برد، آن زن را «زنک روسپی جادوگرِ دروندزاده زیانکار» خطاب کرد و فرمان به قتلش داد. نیز نویسنده شکندگُمانیگوِزار، کیش مانی را به تحقیرْ «جادوگری» خوانده است.
وظایف جادوگران
از جمله کارهای دیوان آن است که با جادوگری به ایرانحمله کنند و بدان آسیب رسانند. دینکرد یکی از ۶ راه نبرد را توسل به جادو دانسته است. یکی از راههای کشتن، توسل به جادو بوده، چرا که در اوستا یکی از انواع کشتهها «کشته جادو» است، یعنی کسی که با جادو کشته شده است.
از جمله وظایف جادوان، عذاب دادنِ دوزخیان در دوزخ است. در آنجا، ۹۹۹‘۹۹ دیو و دروج و پری و جادو در مخالفت با سپهر و اختران به سر میبرند و از همین رو ست که برای بازداشتنِ آنان، ستاره هفت اورنگ (دبّ اکبر) با ۹۹۹‘۹۹ فرَوَهر مقدسان بر در و گذر دوزخ گمارده شده است. بندهشن نیز جادوان و پریان و اباختران (سیارگان) را بر ضد اختران (ستارگان) معرفی کرده است.
دیوان و جادوان هر سال ۳ بار هنگامی که ایزد تیشتر باران بر زمین میباراند با او به کارزار برمیخیزند و در صورت پیروزی موقت، باران را تکهتکه میبارانند تا به زیان آفریدگان باشد.
برخی از جادوگران با کارهای عجیب به درمان بیماران نیز میپرداختند. برای مثال پس ازآنکه پوروشَسپ، پدر زردشت، برای درمان بیماری پسرش ــ که گمان میکرد دیوانه شده است ــ به جادوگری مراجعه کرد، جادوگر جامی گرفت و در آن ادرار کرد و گفت پسرت این را بخورد تا خوب شود. یکی از زبردستترین جادوپزشکان ستَرَگ نام داشت.
راههای مقابله با جادوگرا
در هرمزد یشت، زردشت از اهورهمزدا اسم اعظمش را میپرسد تا بتواند بدان وسیله بر جادوان چیره شود و اهورهمزدا بدان منظور مجموعهای از نامهای خود را بدو میآموزد.
← دعا و توسل
دعا و توسل به امشاسپندان و ایزد رَشن از جمله کارهایی است که دینداران را از جادوگران رهایی میبخشد. در جایی، ایزد اَندَروای به زردشت میگوید که اگر او را بستاید، مانثرهای (وِردی) را بدو خواهد آموخت که جادو و جادوگر نتوانند بر او چیره شوند. تَهمورث نیز از کسانی دانسته شده است که به درگاه ایزد اندروای دعا کرد تا بر همه جادوان پیروز شود. شاید به همین علت بود که تهمورث با همراهی فر کیانی بر هفت کشور شهریاری کرد و بر جادوان چیره شد. از
← ایزد هوم
دیگر ایزدانی که برای در هم شکستن ستیزه بدخواهان، از جمله ستیزه جادوگران، فراخوانده میشود، ایزد هوم است. برای پایداری در برابر جادوگران، ستایشخورشید و ستایشِ هفتورنگ نیز توصیه شده است. به علاوه، در یسن ۶۵ که در ستایش آب است، یکی از خواستههای فرد زردشتی این است که آب از آنِ جادوگر نباشد و ستیزگی و گزند او به خودش بازگردد.
از سوی دیگر، همه مانثرهها و آیینهای محافظ در برابر دیوان را باید به نوعی مربوط به قلمرو جادو دانست. برای برخی از مانثرهها خاصیت شفابخشی نیز قائل میشدند، به گونهای که یکی از انواع پزشک در اوستا «مانثرهپزشک» (اوستایی: mąθrō. baēšaza-) خوانده شده، و از او با عنوان «پزشکترینِ پزشکان» (بهترین پزشک) یاد شده است.
به روایت خرداد یشت، فرد روحانی میتواند برای نابود کردن دیوان، نام خرداد و دیگر امشاسپندان را در قالب مانثرهای فرا خواند و سپس شیاری بر زمین کشد تا بدان وسیله تن خویش را از دیو پنهان سازد و آن دیو و دیو دروج را در بند سازد و فروکوبد. آنگاه فرد روحانی در ۳ نوبت به ترتیب ۳ شیار، ۶ شیار و ۹ شیار بر زمین میکشد و در هر نوبت به ترتیب ۳ بار، ۶ بار و ۹ بار نام کسی را که میخواهد محافظت شود بر زبان جاری میسازد؛ در واقع، در اینجا با مانثرهای برای نامرئی کردن خود در برابر دیوان مواجه میشویم.
گردیزی نیز روایت میکند که فریدون برای غلبه بر جادوگریهای ضحاک ازخدا و فرشتگان یاری خواست و فرشتگان جادوهای ضحاک را ناکارآمد کردند و فریدون توانست ضحاک را بهاسارت گیرد.
← قربانی کردن
قربانی کردن به درگاه ایزدان از دیگر راههای غلبه بر جادوان است. در آبان یشت، از هوشنگ، جمشید، کیکاووس و کیخسرو به عنوان کسانی نام برده شده است که برای چیرگی بر دشمنان و از آن میان، بر جادوگران، به درگاه ایزدبانو اناهیتا بهترتیب در پای کوه البرز ، در پای کوه هوکَیریه (هُکَر)، در پای کوه اِرِزیفیه و در کرانه دریاچه چَیچَسته (چیچَست)، صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسفند قربانی کردند. شاید به همین علت بود که فَرّ کیانی هوشنگ و جمشید را همراهی کرد، به گونهای که بر هفت کشور شهریاری کردند و بر جادوان چیره شدند. نیز به گزارش هرودت چون خشیارشا، شاهنشاه هخامنشی (سل ۴۸۶-۴۶۵ قم)، در لشکرکشیاش به یونان به رود استرومُن رسید، مغان برای آنکه خشم رودخانه را فرونشانند تا پارسیان بتوانند بهآسانی از روی پلهایی که قبلاً ساخته شده بود گذر کنند، اسبانی سفید را قربانی کردند.
بنابر باورهای زردشتی، از کرده زردشت، جادوان در زیر زمین نهان شوند و دوباره به دوزخ افتند. در زند بهمن یسن، دوره پادشاهی بهرام گور، دورانی دانسته شده است که مینوی رامش پدیدار شد و اهریمن با جادوان دوباره به تاریکی دوزخ تاختند.
← خواندنِ دعاهای مقدس
یکی دیگر از کارهایی که جادوگران را میراند و برمیاندازد، خواندنِ دعاهای مقدسِ یثا اَهو، اَشِم وُهو، ینگه هاتام و دَهمَآفریتی است. در جایی دیگر، دعای آ اَیریما ایشی نیرومندترین مانثره و براندازنده اهریمن و همه جادوگران و پریان معرفی شده است. این در حالی است که به روایت سروش یشت هادُخت، دعای اَهونهوَیریه (یثا اهو) پیروزمندترین سخن است و اهورهمزدا به زردشت میآموزد که بلند خواندنِ این دعا جادوگران را میهراساند و میگریزاند. گردیزی نیز روایت میکند که فریدون جادوهای ضحاک را با افسونهای حقباطل کرد.
به روایت مینوی خرد، اهریمن به زردشت وعده هزار سال سلطنت گیتی را داد به شرطی که از دین برگردد، اما زردشت نپذیرفت و بدو گفت که او را و کالبد دیوان و دروجان و جادوگران و پریان را با هوم و بَرسُم و با دین راستیِ به که آفریدگار بدو آموخته، میشکند و نابود میکند. نیز در بهرام یشت، زردشت از اهورهمزدا میپرسد که اگر از جادوی مردمان آزرده شود، چاره آن چیست و اهورهمزدا در پاسخ میگوید که شهپری از مرغ «وارِغن» (شاهین) را برگیرد و بر بدن خویش بمالد تا بدان طریق بر جادوی دشمن غلبه کند. آنگاه ادامه میدهد که اگر کسی استخوانی یا پری از این پرندهدلیر با خود داشته باشد، در پناه آن خواهد بود و کسی نمیتواند او را بکُشد.
← برافروختن آتش
برافروختن آتش در دفع جادوان بسیار مؤثر است. به روایت وندیداد، زمانی که کسی هیزم خوشبو بر آتش مینهد، در هر سو که باد بوی خوش آتش را میبرد، هزار دیو و دوهزار جادو و پری نابود میشود. نیز بنابر روایت پهلوی، اگر به غیر از نیمه شب آتش بهرام را برافروزند یا در نیمه شب آتش آذران را برافروزند یا در نیمه شب بوی خوش بر آتشِ بهرام نهند، آن آتش هزار دیو و دو هزار جادو و پری را نابود میکند. از جمله کارهایی که به بهدینان توصیه میشود، روشن نگاهداشتن آتش برای ۳ شبانهروز در خانهای است که نوزادی در آن متولد شده است. این آتش کودک را در برابر دیوان و جادوان و پریان محافظت میکند. وظیفه آتش بلندسود زدن و سوختن و شکست دادن جادوان و پریان است.
← ازدواج با نزدیکان
خویدودَه ( ازدواج با نزدیکان) نیز در دفع جادوان مؤثر است. به نوشته روایت پهلوی، در نتیجه خویدوده، بار نخست که مرد با زن نزدیکی میکند، هزار دیو و دو هزار جادوگر و پری، بار دوم دو هزار دیو و چهار هزار جادوگر و پری و بار سوم سه هزار دیو و شش هزار جادوگر و پری نابود میشوند. در جایی دیگر مینویسد که چون خویدوده صورت میپذیرد، ضربه و آسیبی به دیوان میرسد که اگر برای جبران آن مرد و زنی جادوگر هزار چارپای کوچک و بزرگ را به یکباره قربانی و پیشکش دیوان کنند، سودی برای دیوان نخواهد داشت. ثواب خویدوده تا بدانجا ست که به نوشته روایت پهلوی اگر کسی جادوگری کرده یا آموخته باشد، خویدوده او را از دوزخ میرهاند.
زمانی که کسی ناخنش را میگیرد باید افسونی بر آن بخواند؛ چرا که در غیر آن صورت، دیوان و جادوان آن را برمیگیرند و به مانند تیری بر جغد ــ که پرندهای اهورایی است ــ میزنند و او را میکشند. دلیل این امر آن است که پرندگانِ دَد، دشمن جادواناند. در جایی دیگر، خروس و سگ نیز دشمن دیوان و جادوان معرفی شدهاند. خروس از پرندگانی است که با بانگ خویش جادوان را از خانه دور میکند. از میان گیاهان نیز، گیاه آویشن برای بی اثر کردن تباهی ناشی از جادوان آفریده شده است.
در میان دستنوشتههای بازمانده مانوی دو دستنوشته جادویی وجود دارد که یکی افسونی به زبان فارسی میانه بر ضد تب و دیگری طلسمی به زبان پارتی بر ضد دیوان و نیروهایظلمت است.
به روایت گردیزی پس از آنکه کیکاووس و همراهانش که به دست جادوگران یمنی نابینا شده و در حصاری زندانی شده بودند، به دست رستمِ دستان نجات یافتند، به راهنمایی سودابه جگر آن جادوگران را ساییدند و آب آن را در چشم نابینایان کردند و چشمان همه آنان بینا شد.
جادوگران معروف
چنان که پیشتر گفته شد، اهریمن جادوگری را پس از آنکه اهورهمزدا یازدهمین سرزمین نیک، هیلمند، را در سیستان آفرید، پدید آورد؛ از اینرو، در سنت زردشتی بیشترین جادوگری متعلق به آن سرزمین است و از جادوگران آنجاست که برف و تگرگ و عنکبوت و ملخ بر زمین میبارد.
در اوستا و برخی از متون پهلوی نام چند جادوگر نیز آمده است: بابِل، بنیانگذار شهر بابِل در زمان جمشید. تور، سازنده باروی اَروَنداسپ در زمان کیقباد، ویدرَفش، از همراهان ارجاسپ، فرمانروای خیونان، در هنگام نبرد او با گشتاسپ، پادشاه حامی زردشت، افراسیاب تورانی در زمان منوچهر، مَلکوس در زمان جمشید، وامون که دخترش مادرِ زاب بود، دورَسرَو که در هنگام زادن زردشت در صدد کشتن او بود، برادَروریش که به همراه دورسرو در صدد کشتن زردشت بود، و ستَرَگ جادوپزشک. ملکوس پس از پایان هزاره اوشیدَر ــ که نخستین هزاره از ۳ هزار سال پایانی عمر جهان است ــ بار دیگر پدیدار میشود و بارانی سهمگین، به نام ملکوسان، و بیشمار برف و تگرگ میباراند و بسیاری از مردم را به کام مرگ میفرستد.
رسالهای پهلوی با نام مادَیانِ یوشت فریان و اخت بر جای مانده که در باره جادوگری به نام اخت است. به نوشته این رساله، اخت با ۷۰ هزار سپاهی وارد شهری میشود و میگوید که اگر کودکی که هنوز ۱۵ سالش تمام نشده، نتواند به معماهای او پاسخ گوید، شهر و همه ساکنانش را نابود خواهد کرد. کودکی به نام یوشت فریان تن بدین آزمون میسپارد، به شرطی که اگر توانست به پرسشهای اخت پاسخ دهد، اخت نیز باید به ۳ پرسش او پاسخ دهد وگرنه کشته خواهد شد. اخت شرط کودک را میپذیرد. سرانجام پرسشهای چیستانگونه اخت آغاز میشود و یوشت فریان به همه ۳۳ پرسش او پاسخ میدهد. در پایان، اخت از پاسخگویی به ۳ پرسش یوشت فریان فرومیماند و کشته میشود. نام اختِ جادوگر در اوستا و برخی از دیگر متون پهلوی آمده است.
فردوسی سرزمین ضحاک را جادوستان و خود او را جادوپرست نامیده است، چرا که در زمان پادشاهی او «هنر خوار شد جادویی ارجمند». ابن بلخی نیز ضحاک را «جادو» خوانده است. گردیزی هم مینویسد که به روزگار ضحاک جادوی و فسق و فجورآشکار شد. ابن بلخی، همسر کیکاووس را نیز که به روایتی دختر یکی از ملوک یمن و به روایتی دیگر دختر افراسیاب بود، «جادو» نامیده است.
در بندهشن همه خرَفستَران (جانوران اهریمنی) و در رأس آنان مار، از جادوان به شمار آمده است و در جادوگریِ خرفستران همین بس که اگر غذایی را دور از مورچهای قرار دهند، نه با بوییدن و دیدن، بلکه به جادویی به سوی آن میرود و آن را مییابد.
احکام فقهی و حقوقی
به روایت اوستا اگر مزداپرستان بالغ به درگاه ایزدان دعا نکنند تا جادوگرانی را که در میانشان زندگی و تظاهر به دینداری میکنند، بدانها بنمایانند، جرم جادوگری بر آنها وارد خواهد آمد.
در کتابهای
والا به نظر من این چیزایی که توی این متنه بود بعضیاش یکمی مسخره بود ولی درکل جادو رو قبول دارم
درواقع ما یه چیزی داریم به نام علوم غریبه که کتابش ممنوع چاپه و درواقع احضار جن و ساخت و دفع طلسمه
یه جورایی همون جادو
ندیدم اما شنیدم و کتابشو هم دارم هرچند هیچ چیز خاصی ازش نمی فهمم
یه چیزی هم داریم به نام سحر که با جادو تفاوت داره
سحر درواقع کلک هایی هست که به وسیله مواد و مهارت و ...انجام می گیره جادو یا علوم غریبه یه چیزی شبیه کُن فَیکون هست
ممنون مطلب قشنگی بود:3:
والا به نظر من این چیزایی که توی این متنه بود بعضیاش یکمی مسخره بود ولی درکل جادو رو قبول دارم
درواقع ما یه چیزی داریم به نام علوم غریبه که کتابش ممنوع چاپه و درواقع احضار جن و ساخت و دفع طلسمه
یه جورایی همون جادو
ندیدم اما شنیدم و کتابشو هم دارم هرچند هیچ چیز خاصی ازش نمی فهمم
یه چیزی هم داریم به نام سحر که با جادو تفاوت داره
سحر درواقع کلک هایی هست که به وسیله مواد و مهارت و ...انجام می گیره جادو یا علوم غریبه یه چیزی شبیه کُن فَیکون هست
آره در مورد علوم غریبه خوندم
ولی در مورد کتابش چیزی نشنیدم
ولی به رشته متافیزیک علاقه دارم شاید در آینده کناره رشته تحصیلیم متافیزیکم برم
آره در مورد علوم غریبه خوندم
ولی در مورد کتابش چیزی نشنیدم
ولی به رشته متافیزیک علاقه دارم شاید در آینده کناره رشته تحصیلیم متافیزیکم برم
میکی متافیزیک خیلی با علوم غریبه فرق داره ها
حالا من چیزی از متافیزیک نمی دونم ولی علوم غریبه سخته رسیدن بهش و خب بعضی وقتا می تونه مورد دار باشه
اضحار جن هم شنیدم می تونه باعث اسیب جسمی رو روحی بشه
درنتیجه سعی کن دنبال علوم غریبه نری مگر یه استاد خوب توی دست و بالت باشه
درمورد کتابش هم غیر قانونیه برای همین زیاد نخواهی دیدش
ولی خب ارزشی هم نداره اگر استادی نداشته باشی چون پر از طلسم و کلمات نامفهومه
در تکمیل موارد پست اول باید اضافه کنم که اگرچه ایرانیان باستان جادو رو شیطانی می دونستن اما تو شاهنامه مواردی مطرحه که مشخصا جادوئه:
وقتی دیوها در زمان طهمورث قیام کردن طهمورث دو سوم اونا رو با جادو گرفت و یک سوم رو با گرز از پا در آورد: دو بهره ازیشان به افسون ببست، دگرشان به خنجر همی کرد پست
اینکه زمان جمشید کسی به بیماری و مرگ دچار نمی شد و هیچ غذایی فاسد نمی شد فراطبیعیه.
ضحاک برای به دست آوردن عمر جاودانه به هند رفته بود و ظاهرا موفق شد چون وقتی فریدون بدون آب و غذا و مغز برای مارها توی غار زندونیش کرد نمرد و در آخرالزمان زنجیرهاش رو پاره می کنه و می یاد بیرون.
فریدون با جادو در مقابل سه پسرش به شکل اژدها در اومد.
ارتباط زال با سیمرغ و اینکه سیمرغ با سوزاندن پرهاش پیش زال ظاهر می شد جادوییه. و این ایده هم هست که زال از سیمرغ سه پر گرفت و یکی رو تو ماحرای تولد رستم و یکی رو تو ماجرای رستم و اسفندیار مصرف کرد. سومین پر ایده خوبی برای داستان نویسیه.
کیخسرو در آخر جنگ دوازده رخ گستهم پسر گژدهم دژبان رو که مجروح شده بود با جادو مداوا کرد. کلا کیسخرو پادشاهی بود که خیلی با جادو سر و کار داشت. مثال دیگه اش جام جمه که بعضی ها می گن خودش اون رو ساخت نه جمشید و با اون می تونست هر چیزی در دنیا رو ببینه. یا ناپدید شدنش به اون شیوه مرموز.
رویین تنی اسفندیار و جاودانگی پشوتن جادوییه.
تعبیر خواب و پیش بینی تقدیر از ستاره ها که به وفور توی شاهنامه استفاده شده جادوییه.
یه مورد دیگه. تو بعضی نسخه های شاهنامه دیو سفید به کیکاووس می گه اگه عهد من با گرشاسب نبود به ایران حمله می کردم. با توجه به اینکه دیوها موجوداتی اهریمنی و دروغگو هستن طبیعتا این عهد نمی تونه یه پیمان ساده باشه و در نتیجه جادوییه. به خصوص اینکه دیو سپید بعد از اسیر کردن کیکاووس هم به ایران حمله نکرد: ولیکن ز گرشاسب لشکر شکن، بود عهد و پیمانت زنیروی من، که بر ملک ایران نیارم ستیز، وگرنه بر آوردمی رستخیز
خوب اخه جادو هم شاخه های خودش رو داره..
مثلا همون طور که smhmma گفت علوم غریبه کلا بحثش از متافیزیک جدا و متافیزیک رو خیلیا قبول دارن اما علوم غریبه رو بیشتریا خرافه میدونن
و من فکر میکنم بحث احضار جن و کالا بحث احضار و تسخیر یه شاخه متفاوت داره
خوب اخه جادو هم شاخه های خودش رو داره..
مثلا همون طور که smhmma گفت علوم غریبه کلا بحثش از متافیزیک جدا و متافیزیک رو خیلیا قبول دارن اما علوم غریبه رو بیشتریا خرافه میدونن
و من فکر میکنم بحث احضار جن و کالا بحث احضار و تسخیر یه شاخه متفاوت داره
بنده محمد حسینم
بهم بابابزرگ هم می گن
خیلی شاخه ها داره
توی همون علوم غریبه هم قسمت های مختلف هست
علم اعداد و پیش بینی هست تا انواع طلسم و رفع طلسم و احضار جن و...
کن فیکن هم که یه بحث الهیه و خب از همه ی اینا سطحش بالاتره
ولی متافیزیک هم باید جالب باشه
بله بله بابا بزرگ:f:
مثل اینکه خیلی در مورد علوم غریبه اطلاعاتات داری...من برعکس شما در مورد متافیزیک بیشتر میدونم.. و به نظر من علوم غریبه سخت تر از متافیزیکه ..از شاخه های زیادش معلومه
ضمن تشکر از دوستان که اطلاعاتشون رو با ما در میون گذاشتن، عنوان تاپیک جادو در ایران باستانه و بنابراین علوم غریبه که بعد از اسلام متداول شده و متافیزیک به این تاپیک ربط پیدا نمی کنه.
بله بله بابا بزرگ:f:
مثل اینکه خیلی در مورد علوم غریبه اطلاعاتات داری...من برعکس شما در مورد متافیزیک بیشتر میدونم.. و به نظر من علوم غریبه سخت تر از متافیزیکه ..از شاخه های زیادش معلومه
نه والا اطلاعات درمورد علوم غریبه کمه ولی خب همین مقدار کمه بیشتر از بیشتر ادماست اونم چون من کتابشو دارم و دیدم ادمایی که یه مقدار بلدن و اینا
وگرنه خودم حتی نمی تونم درست کتابشو بخونم
متافیزیک راسیاتش هیچی درموردش نمی دونم
چجوریه؟؟
ضمن تشکر از دوستان که اطلاعاتشون رو با ما در میون گذاشتن، عنوان تاپیک جادو در ایران باستانه و بنابراین علوم غریبه که بعد از اسلام متداول شده و متافیزیک به این تاپیک ربط پیدا نمی کنه.
ضمن تشکر از دخالت و تذکرتون
علوم غریبه درواقع یه نوع جادو هست فقط اسمش اسلامیه بنابراین به تاپیک ربط داره همچنین 1500 سال پیشم باستانی به حساب میاد اگر اینطور نیست پس شاهنامه هم که مال هزار سال پیشه و خود شما درموردش توی همین تاپیک حرف زدی باستانی حساب نمی شه و به این تاپیک ربط نداره
علوم غریبه هم یه علم باستانیه که در ایران بوده و هست
متافیزیک هم ما درموردش بحثی نکردیم
درمورد علوم غریبه حرف می زدیم کنارش یه اشاراتی هم به متافیزیک شد
ضمن تشکر از دخالت و تذکرتون
علوم غریبه درواقع یه نوع جادو هست فقط اسمش اسلامیه بنابراین به تاپیک ربط داره همچنین 1500 سال پیشم باستانی به حساب میاد اگر اینطور نیست پس شاهنامه هم که مال هزار سال پیشه و خود شما درموردش توی همین تاپیک حرف زدی باستانی حساب نمی شه و به این تاپیک ربط نداره
علوم غریبه هم یه علم باستانیه که در ایران بوده و هست
متافیزیک هم ما درموردش بحثی نکردیم
درمورد علوم غریبه حرف می زدیم کنارش یه اشاراتی هم به متافیزیک شد
فرزندم علوم غریبه فقط اسمش اسلامی نیست، بلکه شامل مسائلیه که ریشه در فرهنگ عامه اسلامی دارن، مثلا احضار جن یا حروف ابجد و .... و بعد نه اینا باستانی نیستن بلکه تاریخی هستن، اما شاهنامه اگرچه قدمت کمتری داره، اما مسائلی رو بازگو می کنه که به دو تا سه هزار سال قبل می رسن بنابراین تاریخی نیست و باستانیه.
فرزندم علوم غریبه فقط اسمش اسلامی نیست، بلکه شامل مسائلیه که ریشه در فرهنگ عامه اسلامی دارن، مثلا احضار جن یا حروف ابجد و .... و بعد نه اینا باستانی نیستن بلکه تاریخی هستن، اما شاهنامه اگرچه قدمت کمتری داره، اما مسائلی رو بازگو می کنه که به دو تا سه هزار سال قبل می رسن بنابراین تاریخی نیست و باستانیه.
بله خودم می دونم پر از کلمات عربی و حتی اسلامی و قرانی هست نظیر سلام و صلوات و اسامی پنج تن و کلی موضوع دیگه هست ولی خب خود اسلام و قران هم مال 1500 سال پیشه
جز اون یه نظر میاد با وجود اینکه اسلام مال 1500 سال پیشه اما علوم غریبه مال قبل از اونه
منظورم از اینکه فقط اسمش اسلامیه این بود که خودش یه نوع جادو هست فقط اسمش جادو نیست
اینم البته من شنیدم و شایدم یه چیزایی خونده باشم(حافظم خیلی درست کار نمی کنه) که پیامبران قبل از محمد(ع) بعضیاشون زمان هایی ازش استفاده کردن به اضافه ی اینکه اون دوتا فرشته ای بودن که رفتن به مردم یه شهری سحر و جادو یاد بدن می دونی کیا رو می گم؟؟(یه داستانیه توی قران و انجیل اگر درست یادم باشه)اونا هم مقداری علوم غریبه اموزش دادن
البته مطمئن نیستم در این موردایی که گفتم
درمورد شاهنامه هم خب ما هم خیلی کتابا می نویسیم که مثلا مسائل دوره هخامنشیان رو بازگو می کنه اما کتابه باستانی به حساب نمیاد چون که زمان نوشتنش مهمه
تازه اگر از این بگذریم که مقدار زیادی از شاهنامه افسانه هست و درواقع داستان فانتزیه
اما درمورد باستانی بودن چه کسی و چطور مشخص می کنه که از چه زمانی قدمت بیشتر باشه باستانی هست یا نه؟؟
من فک می کنم از 1000 سال قبل تر باشه باستانی به حساب میاد
و در اخر این بحث واقعا ارزش خاصی نداره این مئله ای که شما مطرح می کنید اصلا اهمیت خاصی نداره چرا سرش بحث کنیم؟؟