میخائیل در سجده بود و ذکر خدا میگفت که حضور کسی را احساس کرد...پيش خود گفت:
- چه کسی جرات کرده خلوت من و خدايم را بر هم بزند....آن هم من٬فرشته مقرب خدا...
سپس گفت:
- نکند خدا پی من فرستاده باشد...ولی بعد گفت:
- نه فعلا کسی را با من کاری نيست...
سرش را بالا آورد...باور نمیکرد...او...ابلیس...آن آفریده پرهيزگار و بلندمرتبه سابق...رفيق و يار قديمیاش...اينجا در بهشت برين...دلش گرفت...خاطرات مشترک شيرينی به يادش آمد...خاطراتی که متعلق به گذشتهای بسيار دور بود...لابد٬ابلیس دلش تنگ شده بود که برگشته بود...اما٬لرزيد...به يادش آمد که حکم خدا لازمالاجرا است...وای٬ابلیس دوباره نافرمانی کرده بود...به جايی برگشته بود٬که حق نداشت پا بر آن بگذارد...او از بهشت رانده شده بود...اما٬او ابلیس بود...يار ديرينه و قديمیاش...دلش برايش تنگ شده بود... دوباره نگاهش کرد...تغييری نکرده بود...اما خسته بود...نه٬چرا کمی تغيير کرده بود...چشمهايش...از چشمهايش شرارت و خباثت میباريد...ديگر اثری ار آن پاکی و لطافت ديده نمیشد...چون سالها بود٬ابلیس خدا را عبادت نمیکرد...چقدر از خدا خواست که او را ببخشاید...چقدر از ابلیس خواست سجده کند و عذر خدا را بجای آورد...به هر دويشان التماس کرد...اما٬سودی نبخشيد...دوباره نگاهش کرد...چقدر دلش برايش تنگ شده بود...چرا آمده بود؟
- پناه میبرم به خدا از شيطان رانده شده...چه میخواهی؟
- دست بردار...تو ديگر چرا؟...نکند تو هم معتقدی که من٬ابليس بزرگ٬بزرگترين عابد خدا٬میبايست در آن روز لعنتی به آن موجود خاکی و بیارزش سجده میکردم؟...
- هر چه خدا بگويد و هر چه بخواهد٬همان میشود...و تو در مقابل خواست خدا٬گردنکشی و نافرمانی کردی...
- ولی اين حقم نبود...من از آتشم و آدم از خاک...من فقط يک بار نافرمانی کردم و زندگی آدم پر است از نافرمانی...اين کجای عدالت است که من با يک نافرمانی از بهشت رانده شوم و آدم با تمام گناهان و نافرمانیهايش به بهشت رود؟
- ولی نافرمانی تو از روی علم بود...آدم جاهل است٬کور است...نمیداند معنای نافرمانی چیست...ولی تو عالم بودی...عابد بودی....نافرمانی تو از جنس ديگری بود...
- اما اين انصاف نيست...کيست که ادعا کند بيشتر از من خدا را عبادت کرده است؟...کيست که بگويد بيشتر از من خدا را شناخته و دوست داشته است...
- اگر او را میشناختی٬چرا نافرمانی کردی؟فکر نکردی خدا از تو عالمتر است؟...تو بهتر از من میدانی که علم تو هديهای از ذات خداوند است...
- شايد...وقتی گفت سجده کن٬دلم شکست...من بهترين بنده او بودم...با علمم میدانستم که آدم گناهکارترين بنده خداست٬اما او گفت بر اين بنده گناهکار سجده کنم...چگونه اينکار را میکردم؟...نه٬اين از توان من خارج بود...خدا دلم را شکاند...
- پس هنوز پشيمان نيستی؟پس هنوز نافرمانی میکنی؟
- خدا خود شاهد و ناظر است که پشيمان هستم...او خود میداند که من فقط يکبار نافرمانی کردم...وظيفهای که از آن روز بر دوش من نهاد٬که همانا گمراه کردن آدم است را به نحو احسن انجام داده و میدهم و ذرهای از اين وظيفه قصور نکردهام...او میداند از آن روز لعنتی٬ديگر نافرمانی نکردهام...
- خب٬پس چرا به بهشت ممنوعه آمدهای؟...مگر نمیدانی خدا ورودت را ممنوع کرده است؟
- چرا میدانم...ولی دلم برای اينجا تنگ شده است...دلم برای خدا تنگ شده است...من حتی خودم را هم گمراه میکنم و نمیگذارم با خدا صحبت کنم...اما خسته شدهام...از سرگردانی خسته شدهام...
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
- چگونه وارد اينجا شدهای؟
خنديد...با صدای بلند...و گفت:
- گول زدن و گمراه کردن نگاهبانان در بهشت برای ابلیس کار سختی نيست...بگذريم...
- خب٬پيش من چرا آمدهای؟
- تو فرشته مقرب خدا هستی...پيش خدا وساطت کن٬بگو ابلیس حاضر شده سجده کند...
- چرا پيش ميکائيل و جبرئيل و اسرافيل و عزرائیل نرفتی؟..
- رفتم...مرا نپذيرفتند...با غرور مرا پس زدند...در حاليکه يکصدم من هم خدا را عبادت نکردهاند...اما تو غرور نداری...افسوس...افسوس که با غرورم٬جايگاهم را نزد خدا از بين بردم... میخائیل کمکم کن...به پاس دوستی ديرينهمان کمکم کن...نزد خدا وساطت کن...بگو ابلیس حاضرشده سجده کند...
دوباره سر بر سجده گذاشت... بسیار سرد و آرام گفت:
- پناه میبرم به خدا از شيطان رانده شده...دلش به حال ابلیس سوخت...ذکر خدا را گفت...دلش آرام گرفت...میدانست که شيطان آنجا نيست...اين يک رويا بود...اما٬احساس میکرد که رويايی صادقه است...تصميم گرفت با خدا صحبت کند...آری٬ابلیس دوست قديمیاش بود...بايد به او کمک میکرد...سرش را بالا آورد تا به درگاه خدا دعا کند و التماس کند تا ابلیس را ببخشايد...همان شيطان رجيم را!
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
میخائیل : خداوندا این بنده حقیرت ابلیس را ببخش و بیامرز او خود پشیمان است ولی غرورش نمی گذارد که در برابر عظمت تو سجده کند و توبه به جای آورد من از تو در خواست می کنم که او را ببخشی و بیامرزی و درهای رحمت خود را بر او باز کنی .... ابلیس از اینکه توانسته بود میخائیل را گمراه کند بسیار خرسند بود و در حال خارج شدن از بهشت الهی با فریادی بلند گفت : خداوندا دیدی تواستم یک فرشته را نیز مانند آدم ها گمراه کنم پس من را ببخش و بیامرز بعد شروع به خنده ای شیطانی کرد و از بهشت خارج شد ....
خداوند به میخائیل امر کرد: :میخائیل توبه کن زیرا تو گمراه شده ای و من گمراه شدگان را دوست نمی دارم . میخائیل متعجب شد و گفت : خداوندا مگر چه خطایی از من سر زده است که باید چنین کنم ؟
خداوند بلند مرتبه فرمود : تو گول ابلیس را خورده ای و این گناه نابخوشدنی است مگر توبه کنی و یاد مرا به جای آوری ! میخائیل گفت : پناه می برم به خدا از شر شیطان رانده شده این دیگر چه گمراهی بود چقدر ترسناک حرف هایش طوری بود که انگار دارد راست می گوید ! خداوندا من را ببخش من بسیار ضعیف بودم .... بعد از مدت ها توبه کردن میخائیل توسط خداوند بلند مرتبه بخشیده شد ....
چه سخت. بابا ببخش بده بره دیگه! بدبخت گول خورده حالا باید کلی که عبادت کنه که بخشیده بشه؟ !!!! والا اگه متن دینی بود الان خودمو میکشتم. هر چند فکر کنم یکمی هم درست بود.نه؟!
چه سخت. بابا ببخش بده بره دیگه! بدبخت گول خورده حالا باید کلی که عبادت کنه که بخشیده بشه؟ !!!! والا اگه متن دینی بود الان خودمو میکشتم. هر چند فکر کنم یکمی هم درست بود.نه؟!
میکائیل، عزرائیل، جبرئیل و ابلیس توی دین یهودیت، مسحیت و اسلام هستن؛ لازم نیست غیرتی بشید :1:
میکائیل، عزرائیل، جبرئیل و ابلیس توی دین یهودیت، مسحیت و اسلام هستن؛ لازم نیست غیرتی بشید :1:
الان من واقعا نفهمیدم چه ربطی داشت؟؟؟؟؟ خو اینطور که شما میگی دیگه بدتر تر!:21:
ولی کجای حرفامو غیرتی برداشت کردید موندم.:22:
الان من واقعا نفهمیدم چه ربطی داشت؟؟؟؟؟ خو اینطور که شما میگی دیگه بدتر تر!:21:
ولی کجای حرفامو غیرتی برداشت کردید موندم.:22:
آخه دیدم گفتید اگه به دین مربوط بود قصد خودکشی داشتید:21:، گفتم خیالتونو راحت کنم که چنین چیزی نیست :1:
سر همون قضیه ی خودکشی ... :24:
آخه دیدم گفتید اگه به دین مربوط بود قصد خودکشی داشتید:21:، گفتم خیالتونو راحت کنم که چنین چیزی نیست :1:
سر همون قضیه ی خودکشی ... :24:
الان شما دقیقا مطمئن کردید که هست:22: تازه به سه تا دین! حالا منو ول کنید. به زودی احتمالا جنازم پیدا میشه. داستان که اینجاست اصل مطلبه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
آخه دیدم گفتید اگه به دین مربوط بود قصد خودکشی داشتید:21:، گفتم خیالتونو راحت کنم که چنین چیزی نیست :1:
سر همون قضیه ی خودکشی ... :24:
الان شما دقیقا مطمئن کردید که هست:22: تازه به سه تا دین! حالا منو ول کنید. به زودی احتمالا جنازم پیدا میشه. داستان که اینجاست اصل مطلبه
الان شما دقیقا مطمئن کردید که هست تازه به سه تا دین! حالا منو ول کنید. به زودی احتمالا جنازم پیدا میشه. داستان که اینجاست اصل مطلبه
رضا جان خود نویسنده ی بنده خدا گفت نوشته دینی نیست :22:
ولی باشه، هر چی شما میگی؛ من و شما توی بحث به نتیجه ای نمیرسیم :22:
اصلا مگه من چی گفتم؟ البته درسته که منو شما به نتیجه نمی رسیم ولی خو الان من واقعا حرفی نزدم. همونجا هم که اون رو به نویسنده گفتم داشتم شوخی می کردم. و بعدش هم که ایشون به سوال من جواب دادن و بیخیال مسئله شدم.!!!!!!! @Ida Lee
امیر عزیز فرق دارند .... من رو مجبور به این کارها نکنید...
این هم توضیح از قرآن کریم :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ـ صلیاللهعلیهوآله ـ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَکاً یُقَالُ لَهُ مِیخَائِیلُ یَأْخُذُ الْبَرَاءَاتِ
لِلْمُصَلِّینَ عِنْدَ کُلِّ صَلَوَات» رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرمود برای خدا ملکی است که نامش «میخائیل» است که برای نمازگزاران در هر نمازی رهایی از آتش را میگیرد.
اما میکائیل در قرآن تنها در سوره و به صورت میکال آمده است.
می فرماید: «مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل (میکال) باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است.
لطفا داستان های تخیلی رو وارد دین نکنید ممنون :53:
یه سوال
مگه مایکل و میکائیل و میخائیل یکی نیستن؟
جالب بود
امممُ فکر کنم آره. حالا شما به دل نگیر. یه اشتباه فنی کوچولو بود. کسی به دل نگیره:17: آقا به اینا میگن نکته ظریف ها!!!!
رضا عزیز نظر بالا رو بخون بعد همین طوری نظر بده ممنون :53:
امیر عزیز فرق دارند .... من رو مجبور به این کارها نکنید...
این هم توضیح از قرآن کریم :
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ـ صلیاللهعلیهوآله ـ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَکاً یُقَالُ لَهُ مِیخَائِیلُ یَأْخُذُ الْبَرَاءَاتِ
لِلْمُصَلِّینَ عِنْدَ کُلِّ صَلَوَات» رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرمود برای خدا ملکی است که نامش «میخائیل» است که برای نمازگزاران در هر نمازی رهایی از آتش را میگیرد.اما میکائیل در قرآن تنها در سوره و به صورت میکال آمده است.
می فرماید: «مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»کسی که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل (میکال) باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است.لطفا داستان های تخیلی رو وارد دین نکنید ممنون :53:
طبق سوالاتی که من کردم یکی هستند.
ولی خب شما یکار کن. اسمارو تغییر بده. فکر نکنم دیگه از این مشکلات پیش بیاد. هر چند اون موقع خودت بادی توی هر داستانی که میاری درباره ماهیتش تنها یک توضیح کوچولو بدی. واقعا کارت راحت میشه.