ميرزا محمدتقیخان اميرکبير فرزند کربلايی قربان بيگ فراهانی، در سال 1222 ه.ق در هزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان آباد پيشين) متولد شد
ميرزا محمدتقیخان اميرکبير فرزند کربلايی قربان بيگ فراهانی، در سال 1222 ه.ق در هزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان آباد پيشين) متولد شد. کربلايی قربان پدر اميرکبير در دستگاه ميرزا عيسی (ميرزا بزرگ) پدر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، سمت آشپزی داشت. مادر امير فاطمه سلطان دختر استاد شاه محمد بنا از اهالی فراهان بود. ميرزا محمدتقیخان به خاطر هوش و استعداد کمنظيرش از همان دوران نوجوانی مورد توجه ميرزا بزرگ و سپس قائم مقام فراهانی قرار گرفت و بهترتيب به سمت منشیگری آن دو دست يافت و بهسرعت مورد توجه قائم مقام و عباس ميرزا نایبالسلطنه قرار گرفت. اولين تجربه سياسی ميرزا محمدتقیخان همراهی خسرو ميرزا فرزند نایبالسلطنه و هيات همراه او در سفرش به روسيه تزاری بود. اين سفر به دنبال قتل گريبايدوف، وزير مختار روسيه در تهران و در شوال 1244 و بهمنظور عذرخواهی از واقعه قتل گريبايدوف صورت گرفت.
ميرزا تقیخان طی سالهای آتی بيش از پيش در انجام امور ديوانی و غيره لياقت و شايستگی نشان داد و در اواخر دوران سلطنت فتحعلی شاه در دستگاه محمدخان زنگنه، اميرنظام و پيشکار آذربايجان وارد خدمت شد. چند سال بعد و در 1253 ه.ق ميرزا محمدتقی وزير نظام آذربايجان گرديد. ميرزا محمدتقی که اينک به اميرنظام ملقب شده بود در 16 شوال 1253 به همراه ناصرالدين ميرزا (وليعهد) عازم روسيه شد و در ارمنستان (ايروان) با نيکلای اول، تزار روسيه ملاقات کرد. از مهمترين ماموريتهای سياسی اميرنظام در دوران سلطنت محمدشاه، رياست نمايندگی دولت ايران در کميسيون صلح «ارزنةالروم» بود که بهعنوان «وکيل تام الاختيار» ايران در ماه صفر 1259 آغاز شد و بهرغم تمام مشکلاتی که بروز کرد، پس از چهار سال که از اقامت اميرکبير در عثمانی سپری میشد، قرارداد صلح مطلوبی با عثمانی به امضاء رسيد. پس از عقد قرارداد صلح در 16 جمادیالثانی 1263، اميرنظام سخت مورد تشويق و تفقد محمدشاه قرار گرفت. اميرنظام که از سالها قبل با ناصرالدين ميرزا الفت و نزديکی پيدا کرده بود، پس از فوت محمدشاه مقتدرانه مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدين شاه را فراهم آورد و در 14 شوال 1264 سلطنت ناصرالدين شاه را اعلام کرد.اميرنظام که با آغاز سلطنت ناصرالدين شاه منصب صدراعظمی يافته بود در 22 ذیقعده 1264 علاوه بر لقب اميرنظامی به القاب اميرکبير و اتابک اعظم نيز مفتخر شد. اميرکبير مدت کوتاهی پس از صدارت، اصلاحات سياسی، امنيتی، مالی، اقتصادی و فرهنگیاش را آغاز کرد و در اين ميان ايجاد امنيت و پايان دادن به شورشها و ياغیگریها و نيز اصلاحات مالی و جلوگيری از اجحافهای پيدا و پنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولويت برنامههای خود قرار داد و مدت کوتاهی پس از صدارت نشان داد که قصد دارد از نفوذ و دخالت بيگانگان (روس و انگليس) در امور مختلف کشور بکاهد.
از جمله اقدامات مهم اميرکبير در دوران صدارتش، سرکوب شورش محمدحسنخان سالار فرزند اللهيارخان آصفالدوله در خراسان (در نوروز 1266 ه.ق) بود. در همان حال اميرکبير ضمن نظم بخشيدن بر امور دستگاه سلطنت و حکومت و کنترلی که بر اعمال و رفتار ديوانيان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت و غيره اعمال میکرد، اصلاحات گستردهای در امور اداری کشور بهعمل آورد و با ريشهکن کردن بسياری از مفاسد اداری و مالی در اداره امور کشور نظمی نو پديد آورد. از ديگر اصلاحات اميرکبير بازسازی ارتش و قشون و پايهگذاری نظمی نو در نيروی نظامی کشور،ايجاد چاپارخانه، تذکره خانه (اداره گذرنامه)، بنای بازار و تيمچه و سرای امير در تهران، تاسيس سازمان اطلاعاتی - جاسوسی و خبررسانی و خفيه نويسی بود که در دوران صدارت او بسيار کارآمد عمل میکرد. اميرکبير همچنين تلاشهای بسياری برای اصلاحات قضايی و به تبع آن از ميان برداشتن رسم بستنشينی انجام داد که در موارد بسيار، روندی انحرافآميز يافته بود.آگاهان و ناظران امور در همان روزگار از سازمان نظامی جديدی که اميرکبير پايهگذاری کرد سخت تمجيد و تحسين میکنند.
یکی دیگر از اقدامات مهم و اساسی امير کبير، تاسيس دارالفنون بود که پس از تلاشهای بسيار در پنجم ربيعالاول 1268 و فقط 13 روز قبل از قتلش افتتاح شد. اميرکبير در همان دوران کوتاه صدارت (1268 - 1264 ه.ق) گامهای استواری برای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور و نيز رشد اقتصاد تجاری کشور برداشت و برای مثبت شدن تراز بازرگانی خارجی ايران تلاشهای فراوانی انجام داد. انتشار روزنامه «وقايع اتفاقيه» و تلاش برای ترجمه و انتشار کتب از ديگر اقدامات اميرکبير بود. اميرکبير که خود فردی مذهبی بود در ارتقای شان و منزلت علما و روحانيون کوشيد. بهويژه نقش برجسته اميرکبير در سرکوب شورش باب و از ميان برداشتن فتنه بابيه که با محاکمه و اعدام سيد علی محمد باب به پايان رسيد، روابط اميرکبير و علمای دينی را بيش از پيش تحکيم بخشيد. وطندوستی و مخالفت شديد اميرکبير با نفوذ کشورهای خارجی در ايران، تلاش برای برقراری عدالت و امنيت، جلوگيری از شکنجه و آزار متهمان و مجرمان، جلوگيری از پناهندگی جنايتکاران و مجرمين سياسی و غيره در سفارتخانههای خارجی و تلاش برای قطع ارتباط جاسوسی - اطلاعاتی اتباع داخلی برای نمايندگان خارجی از ديگر اقدامات اصلاحگرانه اميرکبير در طول دوران کوتاه (چهار ساله) صدارت بود.
اميرکبير که از همان آغاز صدارت سخت مورد حمايت و اعتماد ناصرالدين شاه قرار گرفته بود، در روز جمعه 22 ربيعالاول 1265 با ملکزاده خانم عزتالدوله، خواهر تنی شاه ازدواج کرد.تلاشهای اصلاحگرانه اميرکبير مدتی طولانی تداوم نيافت و در حالی که سياست خارجی مستقل اميرکبير و تلاشهای جدی او برای قطع نفوذ و دخالت روس و انگليس میرفت تا طليعه آغاز عصر نوينی در کشور شود، توطئههای نمايندگان سياسی اين دو کشور و همگامی بدخواهان پيدا و پنهان داخلی اميرکبير با سياست بيگانگان، بهتدريج موجبات رنجش و سپس نوميدی و خشم ناصرالدين شاه را از او فراهم آورده و از صدارت اعظمی و ديگر مشاغل اداری و نظامیاش معزول و سپس به شهر کاشان تبعيد نمود. بدين ترتيب با دسيسه بيگانگان و همدستی و خيانت گروهی از عوامل اثرگذار داخلی، ناصرالدين شاه، حاجی علی مراغهای (حاجبالدوله) را مأمور قتل اميرکبير شد و امير در محرم 1268 بعد ازمعزول شدناز مقام صدارت عظمی در شب شنبه 18 ربيعالاول 1268 ه.ق توسط حاجبالدوله در حمام فين کاشان به قتل رسيد.
امیر با همه تواضعی که به رعیت و ملت خود داشت، در برابر ناصرالدین شاه هیچگونه مماشاتی جهت احقاق حقوق مردم و میهن خود نداشت. دستخط معروف امیر که خطاب به شاه نوشته گواه این ادعاست.بطور مثال امیر پس از شنیدن خبر ابقای شاهزاده موثق الدوله به حکومت قم، نامه جالب و در عین حال کوبنده ای به ناصرالدین شاه می نویسد که جهت اطلاع شما خوانندگان عزیز عیناً متن آن در زیر آورده می شود.
دستخط امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه:
قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کردهبودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود. زیاده جسارت است، تقی.