همه یک سلاح جادویی را دوست دارند. از زمانی که من کتاب های فانتزی خوانده ام این سلاح ها جزیی از آنها بوده اند، و آن لحظه که در بلگرید، گاریون گوی را بر قبه شمشیر دسته آهنی گداشت و آشکار کرد که پادشاه حقیقی ریوا است در میانشان می درخشد. قهرمانی که با یک ارباب تاریکی مواجه می شود همانگونه که بدون یک سلاح جادویی به نبرد نمی رود، بدون پیشگویی ای که پیروزیش را بیان می کند هم به نبرد نمی رود.
مشکل این است که اشخاص خوب انحصاری در سازه های قدرتمند ندارند. و این فقط افراد بد نیستند که سلاح هایی با تاریخچه مشکوک را حمل می کنند. وقتی که می فهمید که شمشیر افسانه ای توسط فردی در طرف مخالف شما استفاده می شده است چه اتفاقی می افتد؟ تصور می کنم آن موقع است که جذابیت سلاح شروع به کمی تحلیل رفتن می کند.
اینجا پنج سلاح است که قطعا نمی خواهید ببینید حریفتان به نبرد می آورد.
توفان آور
الریک 6: توفان آور نوشته میچائل مورکوک
توفان آور سلاح یکی از افسانه ای ترین چهره ها در فانتزی شمشیر و جادو، الریک از ملنیبون است. توفان آور یک شمشیر نیست، بلکه شیطانی است که شکل یک شمشیر را به خود گرفته است. اولین هشداری که می گیرید که چیز نادرستی وجود دارد این است که شمشیر وقتی همراهانتان را زخمی می کند شروع به آواز خواندن می کند. این شمشیر می تواند تقریبا هر ماده ای را ببرد. بدتر اینکه شمشیر فقط افراد زنده را طعمه خود نمی کند، بلکه روحشان را خم می گیرد. و وقتی از دست دادن زندگیتان بدترین چیزی نیست که ممکن است در یک نبرد رخ دهد، این نبردی است که باید از آن اجتناب کنید.
البته استفاده از توفان آور بهایی وحشتناک برای صاحب آن دارد، همانگونه که الریک خودش فهمید. اما فکر می کنم این برای کسانی که قبلا با تیغه او از پا در آمده اند تسلای اندکی است.
دراگنیپار
فداییان امپراتوری مالازان 1: باغ های مهتاب نوشته استیون اریکسون
اریکسوون توفان آور مورکوک را یدده و او را با دراگنیپار، شمشیر آنومندر ریک بالا برده است. دراگنیپار هم روح قربانیانش را می دزدد، اما آنها را درون قلمرویی جادویی درون تیغه به دام می اندازد. آن ارواح به ارابه ای که دروازه تاریکی را در بردارد زنجیر می شوند، و مجبورند تا ارابه را تا ابد از نیروی دنبال کننده آشوب دور کنند. بعضی از به دام افتادگان درون شمشیر به مدت ده هزار سال درون آن بوده اند، و میان آنها خدایی مهین که دراکوناس خوانده می شود است. اما شاید این مجازاتی درخور برای دراکوناس باشد، زیرا او کسی بود که شمشیر را در مکان اولیه ساخت.
صحنه عظیمی در باغ های مهتاب است وقتی که در وسط یک جشن آنوماندر ریک باید خیابان را جلوی حاضران در جشن پاک سازی کند. راه حل او؟ او دراگنیپار را می کشد، شمشیر با فریادی بیدار می شود، ستون های دود از تیغه بلند می شوند. صدای وحشتناکی از جیر جیر چرخ ها فضا را پر می کند و بعد از آن همسرایی ای از ناله ها بلند می شود. بله، این کاری بود که او کرد.
خنجر ظریف
نیروی اهریمنش 2: خنجر ظریف نوشته فیلیپ پولمن
خنجر ظریف از مجموعه نیروی اهریمنیش پولمن همچنین به نام آسهاتر شناخته می شود که به معنای نابودگر خدا است. این نامی نیست که به فردی که در نبرد با آن روبرو می شود الهام شده باشد. خنجر تیغه ای دولبه دارد. یک لبه آن قدر تیز است که می تواند هر ماده فیزیکی را ببرد. لبه دیگر حتی نیزتر است و به لبه ای آن قدر باریک که چشم نمی تواند آن را ببیند ختم می شود. در واقع این لبه آن قدر تیز است که می تواند تار و پود کیهان را ببرد و پنجره های به دنیاهای دیگر باز کند. اقبال خوش در دوری از آن است.
در سومین کتاب سه گانه پولمن، تلسکوپ کهربایی، حمال تیغه، ویل، پادشاه خرس ها، ایورک بیرنیسون را به مبارزه می طلبد، به دوئلی قبل از اثبات قدرت خنجر با بریدن کلاهخود ایورک. پادشاه خرس ها فورا کاری عاقلانه می کند و تسلیم می شود.
خنجر مورگالی
ارباب حلقه ها 1: یاران حلقه نوشته جی آر آر تالکین
خنجرهای مورگالی خنجرهایی هستند که توسط اشباح حلقه در سرزمین میانه استفاده می شوند. مشهورترین آنها، شاه چادوپیشه آنگمار از خنجری برای زخمی کردن فرودو در ودرزتاپ استفاده می کند. خنجر بعد از زخمی کردن قربانیش تراشه ای از تیغه را در گوشت باقی می گذارد. بقیه تیغه متلاشی می شود، در حالیکه تراشه راهش را با سوراخ کردن بدن باز می کند. اگر تراشه سریع بیرون آورده نشود، قربانی تبدیل به یک شبح می شود.
تنها قدرتمندترین شفاگران قادرند تا جراحتی که توسط یک خنجر مورگالی ایجاد شده است را درمان کنند. در یاران حلقه، الروند، ارباب ریوندل، قادر است تراشه فرودو را بیرون بیاورد، اما همیشه یک ارباب الف جاودانه نیست تا مراقب جراحاتتان بعد از یک نبرد باشد. و حتی بعد از اینکه فرودو درمان می شود، جراحت خنجر مورگالی تا زمان ورود او به سرزمین جاودانگی به آزار دادن گاه و بیگاه او ادامه می دهد.
اسناگا
حماسه درنای 6: اولین حماسه دراس اسطوره
دراس یکی از محبوب ترین شخصیت های فانتزی من است. او، مسلح به تبر جنگی دو دسته ایش، اسناگا، در نبرد شکست ناپذیر است. در کتاب اولین حماسه دراس اسطوره، ارل دلنار توضیح می دهد چرا: «این وحشتناک است که تبر به سختی مردی را با جراحتی غیرکشنده بر حای می گذارد. برای کشتن دراس باید آماده مرگ بود. نه، نه فقط آماده. با به دراس با اطمینان خالص از این که او شما را خواهد کشت حمله کنید. اکنون بیشتر مردان می خواهند زنده بمانند.»
و اسناگا یک تبر جنگی عادی نیست. یک شیطان ساکن تیغه آن است. می تواند جادو را دفع کند. همچنین صاحبش را فاسد می کند، و او را به یک قصاب تشنه به خون مبدل می سازد. در جایی در کتاب اولین حماسه دراسط اسطوره، اسناگا از دست دراس می لغزد و سعی می کند تا کشیشی که او را دلخور کرده است را بکشد. تنها واکنش سریع دراس کشیش را از مرگ نجات می دهد.
موارد دیگر: شمشیر احتمال از زخم نوشته چینا میوایل، روح درنده از کتاب شمشیرها نوشته فرد سابرهاگن، و کالاندور، شمشیر که یک شمشیر نیست از چرخ زمان نوشته رابرت جردن
وقتی این مقاله را تمام کردم، به ذهنم خطور کرد هیچ کدام از سلاح هایی که در بالا به آنها اشاره شد در کتاب های نوشته شده توسط یک زن ظاهر نمی شوند. به سراغ یادداشت هایم رفتم. جستجوهایی انجام دادم تا مطمئن شوم هیچ سلاح مهمی را از یاد نبرده ام، و متوجه شدم که حتی پیشنویسم هیچ کتابی که توسط زنی نوشته شده باشد را در بر نمی گیرد. شروع به اندیشیدن به مجموعه های فانتزی محبوبم با نویسنده های زن کردم. چرخه دریا زمین نوشته اورسولا لو ژوان؟ هیچ سلاح جادویی ای نیست که در فهرست جای بگیرد. سه گانه ژرفابین نوشته رابین هاب؟ باز هم نه. برای طرفداران نیزه اژدها، مارگارت ویس و تریسی هیکمن ما را با نمایشگاهی از سلاح های جادویی آشنا کرده اند. اما نظایر نیزه اژدها شما را در یک نبرد به دردسر نمی اندازند، مگر اینکه شما یک اژدها باشید. و من فکر نمی کنم اینگونه باشد. اینجا بود که متوجه شدم. کدام سلاح جادویی در کتاب های نوشته شده توسط یک زن استحقاق بودن در پنج برتر را دارد؟
ممنون...منم تصمیم گرفتم کتابایرو که معرفی کردی رو بخونم....البته حماسه الریکو یه قسمتشو خوندم!! ارباب حلقه هارو هم نصف جلد اولش.....برم بقیه شو بخونم...ممنون
خیلی خوب و عالی و کامل
البته برای سلاح ها میشد از خود حلقه یگانه هم گفت دست کمی از شمشیر مورگال ها نداشت انصافا
ابر چوبدستی
ترجیح میدم با صاحبش دوست باشم .... کلا حق با اونیه که قوی تره ......
سلام
ممنون جالب بود مطلبت تانوس
من کلا ترجیح میدم با شنل نامرئی رو به رو نشم:دی