سلام
خب اینم بخش داستان کوتاه برای فعالین عرصه کوتاه نویسی.
عارضم خدمتتون که بنده خودم اصولا تجربه ای تو کوتاه نویسی ندارم اما تا جایی که بشه مقاله های مورد نیاز رو پیدا میکنم براتون میذارم.
برای نوشتن یک داستان کوتاه، فقط گفتن قصه کافی نیست. بلکه چیزهای بیشتری وجود داره. آیا جمله «نشان بدهید! نگویید» را شنیده اید؟ اگر نشنیده اید، آن را به خاطر بسپارید.
نشان بدهید! نگویید، یعنی از شخصیت های داستان خود کمک بگیرید که داستان را از بین دیالوگ ها (گفتگوها) و اعمالشان، به مخاطب انتقال دهند.
پیش از آن که شما بتوانید این اطلاعات را به کار بندید، شما به یک سوژه داستانی نیاز دارید. سوژه داستان را انتخاب کنید و آن را به وسیله شش دستور زیر، شکل دهید:
1. موضوع یا تِم (Theme)
2. پیرنگ یا طرح (Plot)
3. ساختار (Structure)
4. شخصیت ها (Character)
5. محیط یا زمینه (Setting)
6. سبک (Style) و لحن (Tone)
موضوع، داستانی است که شما سعی دارید آن را تعریف کنید و ممکن است چیزی باشد که در زندگی به ما کمک کند و یا این که پیامی را انتقال دهد. شما نمی خواهید خوانندگان تان را نصیحت کنید و در عین حال، نباید سعی کنید که پیام داستان را برای آنها توضیح دهید. خوانندگان باید بتوانند چیزهایی را از میان داستان شما، بیرون بکشند.
برای آن که خوانندگان را مشتاق نگه دارید، شما به یک طرح، کشمکش و یا درگیری نیاز دارید که شخصیت اصلی، مجبور است آن را برطرف نماید. این درگیری ممکن است با شخصیت های دیگر باشد و یا با چیزهایی در درون شخصیت، از قبیل احساسات. شخصیت اصلی یا قهرمان، باید پیروز شود و یا این که شکست بخورد و کسی به کمکش نیاید.
وقتی داستان به جلو حرکت می کند، کشمکش باید شدیدتر شود و در پایان داستان، باید به اوج خود برسد (1):
ابتدا مرحله های ایجاد کشمکش، آغاز می شود، چیزهایی برای قهرمان داستان، خوب پیش می روند، و چیزهایی بد؛ ... سرانجام پیروز می شود.
بهترین نصیحت برای ساختار، این است که مستقیماً توی ماجرا بپرید، به خواننده اجازه دهید که خودش بفهمد قهرمان کیست؟ اینجا، جایی است که باید تصمیم بگیرید که داستان را با «اول شخص» می نویسید یا «سوم شخص»؟ (البته حالت های دیگری هم امکان دارد).
«اول شخص»، تعریف کردن داستان، به شیوه ای است که انگار، برای شما اتفاق افتاده است (با استفاده از ضمیر من). «سوم شخص»، یعنی بیان داستان به طوری که همه آن، درباره ی افراد دیگر است (با استفاده از ضمیرهای او یا آن).
اگر شما، زاویه دید سوم شخص را انتخاب می کنید، داستان را از درون چشمان فقط یکی از شخصیت ها تعریف کنید (معمولاً قهرمان داستان). (2)
حالا تصمیم بگیرید که آیا داستان را در زمان حال (مضارع) تعریف می کنید یا زمان گذشته (ماضی)؟
زمان گذشته، یعنی نوشتن داستان به شکلی که «پیش از این»، رخ داده است. و زمان حال، نوشتن داستان، به گونه ای است که انگار «همین حالا» دارد روی می دهد.
به محض این که شما، زمانتان را انتخاب کردید، همان را نگه دارید و زمان را مدام تغییر ندهید. چون خواننده را گیج می کند و آنها، داستان شما را نیمه کاره رها می کنند. (3)
محیط، زمان و یا مکانی را برگزینید که جالب و آشنا باشند.
«سبک» و «لحن»، زبانی است که استفاده می کنید و برای داستان شما، مناسب است. هر گاه از رخداد یا دیالوگ بهره می برید تا خواننده بداند چه چیزی دارد اتفاق می افتد، «نشان دهید! نگویید!».
گفتگوها را در شکل نقل قول مستقیم بگذارید. مثل: «کمک می رسد!»؛ به جای این که نقل قول غیر مستقیم مثل: «او به زن گفت کمک می رسد!» را بکار ببریم.
شما برای خوب نوشتن، به کلمات پیچیده نیاز ندارید: در واقع، ساده تر معمولاً، بهتر است. کلمات و جمله های ساده، راحت تر فهمیده می شوند.
دست آخر، بهترین کلمات را انتخاب کنید؛ آنهایی را که به معنی مورد نظر شما، نزدیک تر است و شفاف ترین تصویر ممکن را نشان می دهد. اگر نمی توانید، در مورد یک کلمه، فکر کنید، می توانید از فرهنگ لغت بهره ببرید.
حالا كه تعدادي از پيش نيازهايي را كه داستان شما به آنها احتياج دارد، در اختيار داريد، وقت آن است كه نوشتن را شروع كنيد. براي استفاده از اين شش دستور، شما بايد يك «شروع»، يك «ميانه» و يك «پايان بندي» را به طور موثر، به هم بچسبانيد.
شروع داستان، خيلي مهم است. چرا كه خواننده را توي داستان مي كشد. براي آن كه از عهده آن بربياييد، بهترين راه، اين است كه درست، توي ماجرا بپريد. هر چقدر كه مي توانيد! اگر شما، محدود به استفاده از 1000 كلمه هستيد، شروع داستان شما نبايد بيش از يك پنجم اين مقدار (200 كلمه) را اشغال كند. به عبارت ديگر نبابد بيش از دو صفحه تايپ شده ي فاصله دار باشد.
موقع نوشتن يك داستان كوتاه، شما صحنه هاي متغير و بي شماري را در اختيار نداريد. بنابراين به عنوان راهنمايي، ، براي پياده كردن پيامتان، تمام فكرتان را در شروع داستان، جمع كنيد: معرفي قهرمان و مشكلات او.
مطمئن شويد كه يك تصوير روشن از اجزاي اصلي داستانتان را به خواننده مي دهيد. خواننده بايد بتواند شخصيت ها و محيط داستان شما را تجسم كند.
در بخش پايين، دو نمونه از «شروع» براي داستان كوتاه، آمده است:
گفتگو یا ديالوگ (Dialogue):
مري (Mary) گفت: «دارم به چيزي فكر مي كنم كه با حرف "پ" شروع مي شه».
سام (Sam) گفت: «به پنجره فكر مي كني؟ پنجره با حرف "پ" شروع مي شه».
روايت (Narrative):
جان (John) در اداره كل، منتظر مانده بود. برايش عجيب بود كه چرا اينقدر طول كشيده است. تا آن موقع، يك ساعت شده بود. او هم مي دانست، چون هر چند دقيقه كه مي گذشت، نگاهي به ساعتش مي انداخت. دوست داشت برود، اما مي دانست بايد منتظر بماند چون لازم بود.
حالا روي «شروع» داستانتان، كار كنيد، بعدها مي آموزيد كه چه طور مي شود، يك «ميانه» را در حالت تعليق (4)، در كنار هم، جفت و جور كنيد!!
اتفاقا این سوال برام پیش اومده بود که آیا میتونیم داستان کوتاه رو با دیالوگ شروع کنیم؟
حالا برای داستان های بلند هم این صدق میکنه؟
اصلا این که با روایت شروع بشه یا دیالوگ، تفاوتی هم داره؟ منظورم قدرت اثرشونه
اتفاقا این سوال برام پیش اومده بود که آیا میتونیم داستان کوتاه رو با دیالوگ شروع کنیم؟
حالا برای داستان های بلند هم این صدق میکنه؟
اصلا این که با روایت شروع بشه یا دیالوگ، تفاوتی هم داره؟ منظورم قدرت اثرشونه
سلام
این که داستانت با دیالوگ شروع بشه تاثیر گداریش فوق العاده بیشتره
حالا بستگی داره دیالوگ اول داستانت چی باشه و چقدر تاثیر گدار باشه و بتونه مخاطب رو دنبال خودش بکشونه
برای داستان کوتاه باید همون اول داستان قلاب رو بندازی و مخاطب رو دنبال خودت بکشونی
اما برای داستان بلند نوشتن یه مقدمه ی کوتاه برای شروع داستان اشکال نداره که البته نباید زیاد بلند بشه که مخاطب رو دلزده کنه
نمیدونم درست منظورم رو گفتم یا نه
با ديالوگ شروع بشه؟
خب به نظر من زياد فرق نداره،مهم خود داستانه كه بتوانه خواننده را جذب كنه.
الان دو نمونه مي نويسم
- علي ماشينت كجاست؟
هوا سرد بود و مثل بيد مي لرزيدم،زير لب به دوستم فحش مي دادم كه صبح زود مرا از خواب بيدار كرده بود از دور او را ديدم،پياده مي امد، اخم كردم و منتظر شدم نزديكتر بياييد ، زماني كه در چند قدميم ايستاد در حالي كه انگشتانم را با بخار دهانم گر مي كردم پرسيدم :علي ماشينت كجاست؟
حسین جان شما میتونستی بعد از گفتن اون جمله ی دیالوگ هم توصیفات رو بیاری که قشنگ بشه. اینکه دیالوگ رو اول بیاری دلیل این نیست که نتونی توصیفات خوب بکار ببری.
اتفاقا برای داستان کوتاه به نظر من اگه همون اول دیالوگ بیاری بعد توصیفات رو بیاری باعث میشه خواننده همون اول یه دفعه جذب بشه و دقیق بخونه تا چیزی از دیالوگ رو جا نزاره.
حسین جان شما میتونستی بعد از گفتن اون جمله ی دیالوگ هم توصیفات رو بیاری که قشنگ بشه. اینکه دیالوگ رو اول بیاری دلیل این نیست که نتونی توصیفات خوب بکار ببری.
اتفاقا برای داستان کوتاه به نظر من اگه همون اول دیالوگ بیاری بعد توصیفات رو بیاری باعث میشه خواننده همون اول یه دفعه جذب بشه و دقیق بخونه تا چیزی از دیالوگ رو جا نزاره.
باشه، الان ديالوگ با متن ميزارم .
به نظر من فرقي نداره.
خب خب خب
شما فكر گنيد اتوسا دختر كوروش اولين فرمانرواي ايران توسط عده اي دزديده شده و همه فكر مي كنند كشته شده و حالا خبر مرگش :دی را براي پدرش اوردن
- لعنت به تو.
خشم وجودم را در بر گرفت، نمي توانستم وجودش را بذپيرم،چرا بايد اتوسا به همين راحتي توسط غارتگران كشته ميشد و محافظش زنده مي ماند ؟
نه از تختم جدا شدم و در حالي كه شمشرم را مي كشيدم فرياد زدم : تو دخترم را كشتي!
محافظ بي اختيار در جايش وا رفت،شايد فكر نمي كرد فرمانرواي سرزمين پارس به راحتي شمشيرش را بكشد!
خشم وجودم را در بر گرفت، نمي توانستم وجودش را بذپيرم،چرا بايد اتوسا به همين راحتي توسط غارتگران كشته ميشد و محافظش زنده مي ماند ؟
در حالي كه بندم از شنيدن خبري شنيده بودم مي لرزيد زير لب گفتم :- لعنت به تو.
نه از تختم جدا شدم و در حالي كه شمشرم را مي كشيدم فرياد زدم : تو دخترم را كشتي!
محافظ بي اختيار در جايش وا رفت،شايد فكر نمي كرد فرمانرواي سرزمين پارس به راحتي شمشيرش را بكشد!
اینجوری کنار هم بیان زیاد مشخص نمیشه البته ولی در کل فکر نکنم زیاد فرقی داشته باشه.
با اینحال به نظرم ی دیالوگ قوی برای شروع داستان کوتاه بهتره.
خب پس الان با جمع آرا من باید بگم که دیالوگ مفیدتره؟ نظر همه کاملا متینه
ولی خودم فکر میکنم باید با توجه به داستانمون شروعش رو انتخاب کنیم. گاهی یه دیالوگ مفیدتر بنظر میاد و گاهی توصیفات
اون سوال رو که پرسیدم میخاستم بدونم آیا از نظر قوانین نویسندگی چنین چیزی هم مطرح شده یا نه؟
نمیدونم چرا
اما من هیچ وقت نتونستم کوتاه بنویسم
کوتاه نویسی هنریه که من متاسفانه ندارمش اینکه بتونی همه حرفها رو تو چند خط بزنی
خب پس الان با جمع آرا من باید بگم که دیالوگ مفیدتره؟ نظر همه کاملا متینه
ولی خودم فکر میکنم باید با توجه به داستانمون شروعش رو انتخاب کنیم. گاهی یه دیالوگ مفیدتر بنظر میاد و گاهی توصیفات
اون سوال رو که پرسیدم میخاستم بدونم آیا از نظر قوانین نویسندگی چنین چیزی هم مطرح شده یا نه؟
آرا؟
اخرش هم مرتضي گفت فرقي نداره ! اين اراي محاسبه شده تقلبيه اقا،من اعتراض دارم،تقاضاي شمارش مجدد دارم.
باشه، الان ديالوگ با متن ميزارم .
به نظر من فرقي نداره.خب خب خب
شما فكر گنيد اتوسا دختر كوروش اولين فرمانرواي ايران توسط عده اي دزديده شده و همه فكر مي كنند كشته شده و حالا خبر مرگش :دی را براي پدرش اوردن- لعنت به تو.
خشم وجودم را در بر گرفت، نمي توانستم وجودش را بذپيرم،چرا بايد اتوسا به همين راحتي توسط غارتگران كشته ميشد و محافظش زنده مي ماند ؟
نه از تختم جدا شدم و در حالي كه شمشرم را مي كشيدم فرياد زدم : تو دخترم را كشتي!
محافظ بي اختيار در جايش وا رفت،شايد فكر نمي كرد فرمانرواي سرزمين پارس به راحتي شمشيرش را بكشد!خشم وجودم را در بر گرفت، نمي توانستم وجودش را بذپيرم،چرا بايد اتوسا به همين راحتي توسط غارتگران كشته ميشد و محافظش زنده مي ماند ؟
در حالي كه بندم از شنيدن خبري شنيده بودم مي لرزيد زير لب گفتم :- لعنت به تو.
نه از تختم جدا شدم و در حالي كه شمشرم را مي كشيدم فرياد زدم : تو دخترم را كشتي!
محافظ بي اختيار در جايش وا رفت،شايد فكر نمي كرد فرمانرواي سرزمين پارس به راحتي شمشيرش را بكشد!
بله توی نوشتن داستان کوتاه همچین قانونی هست که بهتره با دیالوگ شروع بشه...چون واقعا جذاب تره
البته بازم به نوع داستان و هنر نویسنده بستگی داره
ولی به طور کلی خیلی از نویسندگانی که داستان کوتاه نوشتن توصیه کردن که شروع با دیالوگ جذاب تره
الان توی اون دو نمونه هم که حسین نوشت من خودم جذب اولی شدم
اون لعنت به تو در شروع داستان واقعا کوبنده و جذاب بود در صورتی که وقتی در ادامه توضیحات نوشته شد اصلا دیگه به چشم نمیومد و توی متن گم شده بود
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نمیدونم چرا
اما من هیچ وقت نتونستم کوتاه بنویسم
کوتاه نویسی هنریه که من متاسفانه ندارمش اینکه بتونی همه حرفها رو تو چند خط بزنی
درسته
نوشتن داستان کوتاه واقعا از انواع نوشته های دیگه سخت تره این که بتونی حرفتو اونقد خلاصه و دقیق بزنی که هم کامل باشه هم جذاب و هم اونقد رو نباشه که مخاطب دلزده بشه
توی شعر هم گفتن شعر های کوتاه به مراتب سخت تره... هنرمند ترین ها میرن سراغ کوتاه ترین ها... خیلی به خودت سخت نگیر چون واقعا سخته کوتاه نوشتن
بله توی نوشتن داستان کوتاه همچین قانونی هست که بهتره با دیالوگ شروع بشه...چون واقعا جذاب تره
البته بازم به نوع داستان و هنر نویسنده بستگی داره
ولی به طور کلی خیلی از نویسندگانی که داستان کوتاه نوشتن توصیه کردن که شروع با دیالوگ جذاب تره
الان توی اون دو نمونه هم که حسین نوشت من خودم جذب اولی شدم
اون لعنت به تو در شروع داستان واقعا کوبنده و جذاب بود در صورتی که وقتی در ادامه توضیحات نوشته شد اصلا دیگه به چشم نمیومد و توی متن گم شده بود
اقا من اعتراض دارم.
خودم طوري نوشتم كه اولي جابتر به نظر برسه ورگنه ميتوانم جوري بنويسم كه دومي بهتر بشه، اين بستگي به حس حال نويسنده و داستان داره، ان لعنت به تو را خب اينطوري ميشه در نظر گفت:
نه،امكان نداشت، حتي تصور اينكه آتوسا به دست غارتگران بيوفتد وجودم را به لرزه مي انداخت، دخترك شيريم ... نه ، امكان نداشت مگر ميشود محافظ او زنده بماند و خودش ... نه !
بار ديگر به محافظ نگاه كردم
از چشمانش ترس تراوش مي كرد،هيچ يك از مشاورانم حتي در نزديكيش نياستاده بودند.
- لعنت به تو.
و ...
گرچه قبول دارم اولي قشنگتره ها ولي باز فرقي نداره .
اقا من اعتراض دارم.
خودم طوري نوشتم كه اولي جابتر به نظر برسه ورگنه ميتوانم جوري بنويسم كه دومي بهتر بشه، اين بستگي به حس حال نويسنده و داستان داره، ان لعنت به تو را خب اينطوري ميشه در نظر گفت:نه،امكان نداشت، حتي تصور اينكه آتوسا به دست غارتگران بيوفتد وجودم را به لرزه مي انداخت، دخترك شيريم ... نه ، امكان نداشت مگر ميشود محافظ او زنده بماند و خودش ... نه !
بار ديگر به محافظ نگاه كردم
از چشمانش ترس تراوش مي كرد،هيچ يك از مشاورانم حتي در نزديكيش نياستاده بودند.
- لعنت به تو.
و ...گرچه قبول دارم اولي قشنگتره ها ولي باز فرقي نداره .
کلا مرغ تو یه پا داره ها:دی
خوبه خودت هم قبول داری اولی قشنگ تره
به هر حال منم گفتم این قانون به طور کلی هست
اما نه صد درصد
همه چی بستگی به خلاقیت نویسنده داره
و اینکه چی و کدوم قسمت داستان براش مهم تره
هیچ جوره نمیشه نویسندگی رو محدود به قوانین کرد
قوانین فقط راهنما هستن نه محدود کننده:26:
آرا؟
اخرش هم مرتضي گفت فرقي نداره ! اين اراي محاسبه شده تقلبيه اقا،من اعتراض دارم،تقاضاي شمارش مجدد دارم.
آرای شمارش شده دوباره شمرده نمیشه! اعتراض وارد نیست!:33:
اقا من اعتراض دارم.
خودم طوري نوشتم كه اولي جابتر به نظر برسه ورگنه ميتوانم جوري بنويسم كه دومي بهتر بشه، اين بستگي به حس حال نويسنده و داستان داره، ان لعنت به تو را خب اينطوري ميشه در نظر گفت:نه،امكان نداشت، حتي تصور اينكه آتوسا به دست غارتگران بيوفتد وجودم را به لرزه مي انداخت، دخترك شيريم ... نه ، امكان نداشت مگر ميشود محافظ او زنده بماند و خودش ... نه !
بار ديگر به محافظ نگاه كردم
از چشمانش ترس تراوش مي كرد،هيچ يك از مشاورانم حتي در نزديكيش نياستاده بودند.
- لعنت به تو.
و ...گرچه قبول دارم اولي قشنگتره ها ولي باز فرقي نداره .
میگما تو با خودت چند چندی حسین؟ اخرش کدوم؟ قشنگتره یا فرقی نداره؟
الان که فکر میکنم میبینم داستان کوتاه اسمش روشه. اگه بتونیم با دیالوگها داستان رو پیش ببریم جذابتر میشه :105:
نمیدونم چرا
اما من هیچ وقت نتونستم کوتاه بنویسم
کوتاه نویسی هنریه که من متاسفانه ندارمش اینکه بتونی همه حرفها رو تو چند خط بزنی
والا منم استعدادشو ندارم. فقط دارم سعی میکنم یه چیزایی یاد بگیرم و کمی هم دیگران رو به جون هم بندازم:67::5:
زیبایی رو به نظر من شروع کردن یا نکردن با دیالوگ تعیین نمیکنه. اصل زیبایی نوشته و محیط اونه. تو داستان کوتاه توصیف محیط خیلی مهمه. "کم بگو گزیده بگو"
و بعد پایان داستان کوتاه به نظرم خیلی مهمه یا باید جوری باشه که یا خواننده خودش تعیین کنه آخرش رو و یا طوری باشه که خواننده رو سورپرایز کنه!
بعد پروتی جان میشه یکم درباره ی قوانین داستان کوتاه برامون بیشتر توضیح بدین. آخه تو گودلایف واسه ی مسابقه فقط باید 5 صفحه مینوشتیم proti