خب توي اين يكي من خيلي ضعيفم.
چطور بايد يك داستان طنز نوشت بطوري كه خواننده داستانو به خنده بندازيم؟
توي فيلم شخصيت با رفتارش و حركاتش باعث خنده ميشه ولي در داستان دست نويسنده بسته است، البته دوست هم نداره به چرت و پرت نويسي و استفاده از جك و ... رو بياره،پس بايد چيكار كرد؟
بياييد در اين خصوص بحث كنيم.
بازي با كلمات و گاهي مثلاً شخصيت داستان توي يك موقعيت جدي قرار داره يا حتي ترسناك ولي اتفاقي مي يوفته كه منتظرش نيست.
مثلاً يك سايه بزرگ دره مياد سمتش فكر مي كنه گرگي چيزيه خيلي مي ترسه و خودش را اماده مي كنه ولي وقتي مياد توي ديد ميبينه يه بچه گربه است
البته اگه بخوای هم تخیل رو داشته باشی هم طنز خیلی سخته.
حتی نوشتن داستان طنز بدون تخیل هم خیلی سخته ، به نظر من طنز نویسی استعداد ذاتی میخواد و هر کسی نمیتونه بنویسه ... سر بحث طنز که وسط میاد نویسنده باید خیلی قهار باشه که واقعا متن خنده داری رو بنویسه.
من که هیچی از نوشتن بلد نیستم اما یکباری که قبلا سعی کردم هیچی نتونستم بنویسم.
از طرف دیگه طنز اگه با نسبت درست به هرچیزی قاتی بشه قشنگ در میاد ! حتی تو nightside هم با اون فضای خشن و تاریکش طنز داشت و خیلی رو روند تاثیر میزاشت.
در کل کمکی که نتونستم بکنم نظرمو گفتم !