Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

نیمه قدرت - فصل سوم + کاور جدید

11 ارسال‌
8 کاربران
65 Reactions
6,962 نمایش‌
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 1
تالارگفتمان 2 خلاصه: طلسم باستانی شکسته شده است و قوم باستانی آزاد شده است. تاریخ تکرار می شود اما بازهم خیر پیروز میـشود؟ زمانی که قطره ای خون میرتواند نژاد هارا قدمی به سمت نابودی بکشاند؟ برای اولین بار چهار نژاد با هم و در یک جبهه بر علیهه نیرویی واحد می جنگند. اما این قدرت عظیم هم نمی توناند پیروزی را قطعی کند. حتی یک نیمه قدرت نیز نمی تواند .... اینم تکمیل شد هم کاور و هم خلاصه :دی @PLUTO ( بهم نقد بدهکار بود )
مقدمه
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم ... در آینده نزدیک ....


   
bahani، arashmajd202، hesam.b3da و 28 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
StormBringer
(@thunder)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 2246
 

خب اگه زیاد روش کار کنی و عجله نکنی داستان جالبی در میاد!
من خودم تاحالا فکر می کردم اگه سه فصل از خواننده جلو باشم می تونم داستان رو جمع و جور کنم؛‌ اما بعضی وقتا اشکالاتی پیش میاد که نیاز به تصحیح داره و اینطوری به داستان آسیب می زنه.
یکی از دلایلی که بیشتر داستان ها نیمه کاره رها می شن اینه که کامل نوشته نشده و یا حداقل ایده به خوبی پردازش نشده و نویسنده عجولانه داستان رو می ذاره.
رویه جالب اما تندی داره!
مقدمه خیلی بی مهابا و سریع شروع شد. خواننده اصلاً متوجه نمی شه چی به چیه! به نظرم کلاً مقدمه رو حذف می کردی خیلی بهتر بود. چون هیچ تأثیر مثبتی بر روند جذب خواننده نمی ذاشت.
نثر داستان سادت و بعضی از توضیحات بی هیچ منشا و جذابیتی داده می شن.
راستی می تونم بپرسم اسب جنگی از کجا اومد وسط؟ می تونستی به جای اون یه اسب پیر و سالخورده رو بذاری که از قدیم الایام در کنار هم بودن. اینطوری بخش حرف گوش کن بودن اسب هم توجیه می شد.
بعد ورداشتی فصل اولل رو به مقدمه مرتبط کردی در حالی که مقدمه توضیحات لازم رو برای برقراری ارتباط نداشت.
بعد اینطوری که تو داری پیش می ری داداش اگه بخوای کل ایده‌ت رو پیاده کنی به احتمال زیاد تا تموم شدن جلد اول 200 صفحه هم ننوشته باشی:دی
روند داستان تنده
با این حال این مشکلات برای هر داستانی در اوایل طبیعیه.
امیدوارم که یه داستان خوب ازش در بیاری. با حوصله بنویس :1:
موفق باشیییی


   
bistam، wizard girl، lord.1711712 و 3 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1032
 

با حرف مجید موافقم خیلی روندش سریع بود و برای توصیفات کمی کوتاهی شد.
یک نکته ی دیگه تین که همون اول تعداد زیادی شحصیت رو ریختی تو داستان بدون اینکه خواننده ها ازشون یه تصویر ذهنی داشته باشن.
اون قسمتی که بوسیله ی ارتباط سربازا اومدن و ءلف های سیاه رو کشتن مخصوصا سریع رد شد.
و یه نکته ی دیگه اینکه از درون دید ثابتی نمیگی :دی
همین دیگه :دی


   
mohammadkh1365، alikhoshbakht13772، bistam و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
soren.kt2342
(@soren-kt2342)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 429
 

سلام
بنیامین
نثرت خوبه و دوست داشتنی هست
یکم مشکلات نگارشی
بجز این دیگه هیچی
داستان و ایده ای جذاب و کشش دار
منتظر فصل دوم هستم
اونموقع بهتر نقدت میکنم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سلام
بنیامین
نثرت خوبه و دوست داشتنی هست
یکم مشکلات نگارشی
بجز این دیگه هیچی
داستان و ایده ای جذاب و کشش دار
منتظر فصل دوم هستم
اونموقع بهتر نقدت میکنم


   
mohammadkh1365، bistam و wizard girl واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
abramz
(@abramz)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 45
 

سلام بنیامین!
خوبی؟ اومدم همون طور که گفتم، یه نقد تپل کنم!
خب ... بریم سراغ نقد!
همون طور که می دونی، من بخوام نقد کنم، یک صفحه از تاپیک رو میگیره!:دی
در نتیجه تصمیم گرفتم نکات اصولی رو بگویم!

مقدمه :

شروع ناگهانی در مقدمه جزو اساسی ترین نگات جذب خواننده س که تو انجامش دادی.
حس ها رو بهتره کمی بیش تر کار کنی. خودت رو جای شخصیت بزار ... اگه جای اون بودی چه حسی داشتی ... ؟ ... اون رو با فکر و اصلاح، بنویس.
جمله هات خوبن ... جا برای خوب شدن هم دارن - دقت کن : " بد نیستن " .
سعی کن چیزی رو در قالب دیالوگ بنویسی که داستان رو واقعی جلوه بده. همچنین دیالوگا با شخصیت همخونی داشته باشن.
اینها نکاتی برای بهر شدن هستن. نه اینکه تو این اشتباهات رو داشته باشی.
سعی کن بین جملات وقفه بندازی. اینجوری داستان گرایش پیدا می کنه به محاوره و عامیانه شدن.
یه چیز اساسی! کسانی که لکنت دارند، بیش تر سر کلمات " ک، ت، س، ز " لکنت پیدا می کنن.
گاهی اوقات هم به خاطر کلماتی که " م " در اول دارند. البته باید بگم که روی همون " م " مکث می کنن. نه حرف دیگه ای همراه با " م " .
آورین! همه چیز مبهم نوشتی و مجذوب کننده! آورین!:36:

فصل اول :

از کلمات عربی سعی کن استفاده نکنی. در اون صورت قید به وجود میاد. برای مثال :

... کلبه اش بیرون نیامده بود به طور قطع الیقین ...


دیدی؟ حتی اگه یقین رو برداری، جمله همون معنی رو میده. پارسی خوف است!
از ، و ؛ گاهی اوقات باید استفاده کنی که نمی کنی! :دی
در یک جمله از حروف ربطی اگه زیاد استفاده نکنی بهتره. حروف ربطی همانند : که، به، بود، شد، ولی، اما و ...

یه چیزی بگم؟ نثرت واقعا عالی شده! نمی دونم چی بگم! فقط خواهش می کنم ... تند تند فصل بده!
ممنون و موفق باشی دوست فندقی من!:دی

:54:


   
mohammadkh1365، bistam، Bookbl و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
abolHP
(@abol18)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 112
 

داستان خیلی خوب ولی فکر میکنم داری خیلی سریع رد میشی همین سفر کریستینا با سالازار یه دفعه شروع شد سر دو صفحه تموم شد بهش تازه دوتا جادو یاد داد شمشیر زنیم یاد داد یکمی بیشتر پرو بال بده...
آها راستی تو پاراگراف آخر دوتا غلط املایی داشتی...به ویراستارت بگو دقت کنه:15:


   
mohammadkh1365، bistam، Bookbl و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
abramz
(@abramz)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 45
 

سلام بنیامین.
خب من طبق قولم اومدم تا نیمه قدرت رو نقد کنم. ببخش اگه یه کم دیر شد و منتظر موندی.

فصل دوم :

این فصل انتظاراتم رو کمابیش حل کرد. ( رک باشم. خب؟ )
از شخصیت های زیادی استفاده کردی. این کار ممکنه به ضررت باشه؛ باید همه شون رو توصیف کنی، از بعضی ها زیاد و از بعضی هاشون کم استفاده می کنی، نمی تونی اخلاقیات شون رو متمایز کنی و ... ( اصلا اگه داستان یه شخصیت داشته باشه، بهتره!:دی )
گاهی اوقات از کلماتی استفاده می کنی که شاید به علت روحیات پسرانه مون استفاده می کنی. باید بدونی وقتی که می نویسی، تو هیچ کس نیستی، هیچ جنسیتی نداری و اینکه فقط نقش یه نویسنده رو داری. کسی که فقط می نویسه و جنسیت نداره ( مث همون قلم فصل سوم.:onion055:)
اگه این مور حل بشه، همه چی درست میشه. ( یعنی مشکل خاص دیگه ای نداری )
دیالوگات رو سعی کن با فکر بنویسی. هم چنین از روحیات شخصیت هات توی دیالوگات استفاده بکن. اینطوری به شناخت بهتر شخصیت کمک می کنه.:vv1:
داستان رو خوب پیش می بری. اما بعضی وقت ها، کمی نثرت دگرگون میشه که مطمئنم به مرور زمان حل میشه.:shy:( به قلمت اطمینان دارم که میگم:295119_qrrr1s5w5a2l )
اون جایی که نیکولاس می بایست یه وردی رو بگه، به نظرم خوب رو حسش کار کردی و واق پذیر شده بود. این خودش یعنی داری پیشرفت می کنی.:bonheur:
البته نیم خوام بگم که بهترین شده. چون مطمئنم همیشه جا برای بهتر شدن هست.:129fs4252631:
بعد یه چیزی ... سعی کن وردهارو جوری انتخاب کنی که تا آخر داستان تغییر نکنن. برای مثال وردی که نیکو باهاش پرواز کرد، همون بمونه. ( یا اینکه بقیه تغییر نکنن.:kho1:)
خب ... امممممم، فضاسازی خوبه. تنها مشکل من دیالوگ ها و یه دفعه ای عوض شدن نثرته.
امیدوارم فصل سه رو زود بدی تا دوباره بیام ترور کنم!:bb8:
شاد باشی بنیامین!:shy:


   
mohammadkh1365 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
barsavosh
(@barsavosh)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 150
 

سلام
موضوع داستانت جالب و گیرا بود. اما خب یه نکاتی هست فکر کنم بهشون دقت کنی بهتر باشه
اول که غلط املایی داشتی و همینطور گاها جمله بندی های نادرست
بهمینطور بنطرم رسید که جریان وقایع یکمی تنده.
بعضی جاها هم انگار متن ناقص بود. از یه قسمت پریده بودی به یه قسمت دیگه و مفهوم اون قسمت کاملا دریافت نمی شد. اصلا بعضی قسمتا رو متوجه نمی شدم چی شد.
اینطور تصور می کردم که نویسنده یه چیزی در ذهنش داشته که انتظار داره خواننده هم همون رو متوجه بشه

در کل اینا احساسی بود که من در طول خوندن داستانت باهاش مواجه شدم. کاملا بیغرضانه از دید یه خواننده مبتدی
منتظر ادامش هستیم
موفق باشی :67:


   
mohammadkh1365 و abramz واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Bookbl
(@bookbl)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1697
شروع کننده موضوع  

H.O.S.S.E.I.N;6418:
بنیامین میخوای عنوان تاپیک رو برات تغییر بدم؟؟؟

آره لطف می کنی. بزن:
نیمه قدرت - فصل سوم + کاور جدید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

babak;6419:
درود
آقا یک سئوال ؟
من اینو تا اخر فصل 4 خونده بودم داستان عوض شده من قبلی ها رو بریزم بیرون اینو بخونم >؟

سلام. قبلی رو کلا بریز دور روند داستان عوض شده کلا. این جدیده رو بخون نقد یادت نره.


   
mohammadkh1365 و ba_ba_k802 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
abramz
(@abramz)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 45
 

خب مث اینکه باید جان فشانی کنم!
اول فکر کردم این یه فصلیه که تو نبودم ویرایش نکردم.
اما وقتی فهمیدم اونه، نوستالژیک و سرعتی خوندم و همه چیز یادم اومد.

نقد :

توصیفات نسبت به قبل پیشرفت داشته ... نمیخوام ارزیابی کنم که چقدر. همینکه پیشرفت کرده یعنی توانایی در نوشتن.
اما سرعت کمی بده ... برای مثال جاهایی که داستان به اوج خودش ( آخر فصل ) می رسه، سرعتت واقعا زیاده. اون رو روراست می گم : هیچ کسی از سرعت زیاد چیزی نمی فهمه ...
درکت می کنم. من هم توی پرنس گوتیک و گرگینه اینجوری بودم ... و هنوز هم کمی این مشکل رو دارم ... ولی ازت می خوام که داستانت رو با سرعت نامناسب خراب نکنی ...
نقشه ای که نیکلاس داره، منو یاد غارتگر انداخت!:دی باور کن جی.کی. رولینگ اگه مرد بود، با دستای خودش خفت می کرد:دی

ولی نقشه رو خوب جلوه دادی.
فضاسازیت رو زیاد دقت نکردم. اما اونطور که یادم میاد، تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. یه نکته ی روراست دیگه :دی : فضاسازیت توی نسخه ی قبلی کتابت منو کمی ... گیج می کرد. ولی مطمئن باش که الان پیشفت کردی.
روند اتفاقات قابل پیش بینی اما جذابه. ولی بعضی جاها هم فریبکارانه تغییر میدی! مثل آخر فصل.
دیلوگ ها رو سعی کن با ابهت بنویسی ... یا اگه برات راحت تره یه جوری که به شخصیت ها بخوره.
صحنه های آخر فصل هیجان انگیز، اما کم کار بودن. یعنی وقت زیادی براشون نذاشتی.
برای اینکه خواننده مجذوب بشه، باید عمق بدی که با توصیفات خوب این کار فراهم میشه.
داستانت رو خوب جایی تموم کردی! آدم رو مشتاق می کنه.

در آخر هیچ وقت از نیمه قدرت ناامید نشو و همیشه موفق باشی!:)


   
mohammadkh1365، حسین، R-MAMmad و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 705
 

به درخواست نویسنده فعلا بسته میشه :دی


   
lord.1711712 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: