سلام بچه ها
نیت کنین
یه حمد و سوره بخونین+سه تا صلوات
بعدش بگین واستون فال حافظ بگیرم
فالای حافظ من رد خور ندارن
تعبیرشون هم میتونم بگم
واسه من یکی بگیر :دی
18 به 19 خودمو ببینم چجوری میگذرونم :دی
واسه من یکی بگیر :دی
18 به 19 خودمو ببینم چجوری میگذرونم :دی
1 نـصيـحتي كنـمـت بشنـو وبـهانه مگير
هر آنچه ناصح مشفق بگويدت بپذير2
ز وصـل روي جـوانـان تمـتعي بـردار
كه در كمينگه عمر است مكر عالم پير
3 نعيم هر دوجهان پيش عاشقان به دو جو
كه آن متاع قليل است و اين بهاي كثير
4 معـاشري خـوش ورودي بساز ميخواهم
كه درد خويش بـگويم به ناله بم وزير
5 بـرآن سـرم كـه ننوشـم مي وگنه نكنم
اگـر مـوافـق تـدبـير من بود تقدير
6 چـو قـسمت ازلـي بي حضور ما كردند
گر اندكي نه به و فق رضاست خرده مگير
7 بـه عزم تـوونـهادقـدح زكف صد بار
ولـي كـرشـمه سـاقي نـميكند تقصير
8 چـو لاله د قدحم ريز ساقيا مي ومشك
كـه نـقش خـال نگارم نميرود ز ضمير
9 مـي دو سـاله و محـبوب چارده ساله
هـمين بـس است مرا صحبت صغير وكبير
10 بـيار سـاغر دُرِّ خـوشـاب اي ساقي
حـسود گـر كـرم آصفي به يمن و بمير
11 حـديث تو به درين بزمگه مگو حافظ
كـه سـاقيان كـمان ابترويت زنند به تير
سلام برا منم بگیر
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
Can you tell me my destiny?
هان؟:دی زیر دیپلم حرف بزن ما بی سوادا هم بفهمیم:دی
منم میخوام ولی خواهشا شعرش زیر دیپلم باشه یا اینکه معنی شده باشه! ادبیات فارسی من زیر خط فقر!
خانم فالگير ، فال تاروت و قهوه و كف دست هم ميگيري؟:دی
يكي هم براي من بگير، دوستان تا جواب
H.A.M.I.D
wizard girl
ensieh-oof
6019
و خودم
نوشته نشده خواهشاً درخواست نديد.
راستي معنيش هم ميگي؟
منم میخوام ولی خواهشا شعرش زیر دیپلم باشه یا اینکه معنی شده باشه! ادبیات فارسی من زیر خط فقر!
اگه نیتتون رو بگین خودم میتونم معنیش کنم کتاب حافظم معنی نداره
فال رو باید با توجه به نیت معنی کرد
خانم فالگير ، فال تاروت و قهوه و كف دست هم ميگيري؟:دی
يكي هم براي من بگير، دوستان تا جواب
H.A.M.I.D
wizard girl
ensieh-oof
6019
و خودم
نوشته نشده خواهشاً درخواست نديد.
راستي معنيش هم ميگي؟
خخخخ آره فال قهوه و کف دست هم میگیرم:دی درخواست بدین براتون بگیرم
+
دیدم هیشکی فال نمیخواد کتاب حافظمو از کیفم برداشتم
حالا فردا برای همتون میگیرم فال و میفرستم
+هرکی دیگه هم خواست بگه اشکال نداره
راستی حسین خودم معنیش میکنم نیتتو بگو اول:دی
خب بر فرض مثال نیت منو شروع کردن یه کاری بگیر که البته خیلی واسم مهمه!
حواست باشه مسئله خیلی مهمه !
Can you tell me my destiny?
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل | که کس مباد ز کردار ناصواب خجل | |
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث | نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل | |
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم | که از سوال ملولیم و از جواب خجل | |
ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم | شدیم در نظر ره روان خواب خجل | |
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش | که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل | |
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا | که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل | |
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت | ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل |
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
برا منم بگیر
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
منم میخوام ولی خواهشا شعرش زیر دیپلم باشه یا اینکه معنی شده باشه! ادبیات فارسی من زیر خط فقر!
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی | خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی |
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است | بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی |
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز | ورای حد تقریر است شرح آرزومندی |
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور | پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی |
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست | ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی |
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی | دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی |
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است | خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی |
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند | سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی |
آقا فال من کوش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا نمیبینمش؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر کردم واسه تو گرفته بودم(برای تو گرفته بودما!!!!!!!!!!! عکسه ندیدیش؟:22:) حالا دوباره هم برات گرفتم
شممت روح وداد و شمت برق وصال
بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
احادیا بجمال الحبیب قف و انزل
که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال
حکایت شب هجران فروگذاشته به
به شکر آن که برافکند پرده روز وصال
بیا که پرده گلریز هفت خانه چشم
کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
چو یار بر سر صلح است و عذر میطلبد
توان گذشت ز جور رقیب در همه حال
بجز خیال دهان تو نیست در دل تنگ
که کس مباد چو من در پی خیال محال
قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی
به خاک ما گذری کن که خون مات حلال
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خانم فالگير ، فال تاروت و قهوه و كف دست هم ميگيري؟:دی
يكي هم براي من بگير، دوستان تا جواب
H.A.M.I.D
wizard girl
ensieh-oof
6019
و خودم
نوشته نشده خواهشاً درخواست نديد.
راستي معنيش هم ميگي؟
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان | هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان | |
مه جلوه مینماید بر سبز خنگ گردون | تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان | |
مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل | گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان | |
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست | در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان | |
ای نور چشم مستان در عین انتظارم | چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان | |
دوران همینویسد بر عارضش خطی خوش | یا رب نوشته بد از یار ما بگردان | |
حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست | گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان |
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یکی بگیر ببینم چی در میاد از توش :(s1204):
1 گـداخت جان كه شود كار دل تمام و نشد بـسـوخـتيم در يـن آرزو ي خام و نشد2
فـغـان كـه در طـلـب گـنجنامه مقصود شـدم خـراب جـهـاني زغم تمام و نشد
3 دريغ ودرد كه در جست و جوي گنج حضور بـسـي شـدم بـه گدايي بر كرام و نشد
4 بـه لابـه گـفت شـبي مير مجلس تو شوم شـدم به رغبت خويشش كمين غلام ونشد
5 پـيـام داد كـه خـواهـم نشست بارندان بـشد بـه رندي و دُرد كشيم نـام ونشد
6 بدان هوس كه به مستي ببوسم آن لب لعل چه خون كه در دلم افتاد همچو جام و نشد
7 بـه كـوي عـشق مـنه بي ودليل راه قدم كه من به خويش ننمودم صد اهتمام و نشد
8 هـزار حـيله بـر انگيخت حافظ از سر فكر در آن هـوس كه شود آن نگار رام و نـشد