Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

زيباترين جملات عاشقانه کتاب ها

7 ارسال‌
6 کاربران
47 Reactions
8,940 نمایش‌
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

سلام
خب در پست اول يه خبر در خصوص برترين جمله عاشقانه به نقل از ونکوور سان ميزارم.
بعدش شما بياييد و جملات عاشقانه اي كه در كتاب ها خوانيد و به ذهنتون مانده و به نظرتون زيباترين جمله بوده را بنويسيد

به نقل از ونکوور سان، یک نظرسنجی در برایتون انگلیس نشان داد از نظر دوستداران ادبیات، یک خط از رمان «بلندی‌های بادگیر» اثر «امیلی برونته»، رمانتیک‌ترین جمله در تاریخ ادبیات انگلیسی است.

در این نظرسنجی که 2000 نفر در آن شرکت داشتند، 20 درصد از شرکت‌کنندگان جمله‌ «روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است» را به عنوان عاشقانه‌ترین جمله ادبی انتخاب کردند و به این ترتیب کتاب «بلندی‌های بادگیر» را به عنوان عاشقانه‌ترین کتاب ادبیات انگلیسی برگزیدند.

این جمله را کاترین ارشاو خطاب به هتکلیف به زبان می‌آورد.

بلندیهای بادگیر (Wuthering Heights) رمانی از امیلی برونته (برانته) (1818-1848) بانوی نویسنده انگلیسی، که در 1847 با نام مستعار الیس بل منتشر شد. صفت «Whither» است که هم اسم است و هم فعل و ریشه‌ای اسکاتلندی دارد. این واژه‌ای است گویا، بیانگر توفانی که گرد خانه شخصیت اصلی داستان می‌چرخد و بدین ترتیب، فضای رمان را از نظر صدا، به شکلی نمادین تجسم می‌بخشد. داستان رمان برای مسافری تعریف شده است و او آن را به اول شخص روایت می‌کند.این رمان یکی از عجیب‌ترین و شورانگیزترین آثار ادبیات انگلیس است.

در این نظرسنجی که 2000 نفر در آن شرکت داشتند، 20 درصد از شرکت‌کنندگان جمله‌ «روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است» را به عنوان عاشقانه‌ترین جمله ادبی انتخاب کردند.

عنوان دوم در این نظر سنجی به «وینی پو» خرس مشهور کتاب کودکان تعلق گرفت که در یک جمله گفته است : «اگر 100 سال عمر کنی، امیدوارم من 100 سال منهای یک روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندگی کنم.». داستان‌های این خرس را ای.ای.میلن خلق کرده است.

در این میان اما جمله‌ای از مشهورترین تراژدی «ویلیام شکسپیر» مقام سوم را کسب کرد. این جمله که از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» آمده، چنین است: «آرام‌باش! چه نوری است که از آن پنجره می‌تابد؟ آنجا مشرق است و ژولیت خورشید تابان».

در مکان چهارم جمله‌ای از «وی.اچ . اودن» و در مکان پنحم یک جمله از دکتر زئوس نویسنده مشهور کتاب‌های کودکان رای آورد و آن جمله چنین است: «وقتی می‌فهمی عاشق شدی که می‌بینی دوست نداری بخوابی، چون واقعیت شیرین‌تر از رویاهایت شده است.»

مکان ششم از کتاب ماندوین کاپیتان کورلی انتخاب شده و در مکان هفتم جمله‌ای از رابرت براونینگ جای گرفته است. رزموند جرارد در مکان بعد و جمله یا زا رابرت برنز در مکان نهم جای دارد. جمله‌ای از ژوزفین خطاب به ناپلئون بناپارت نیز در مکان دهم این فهرست جای گرفته است.

فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان


   
arashsohrabi1972, sossoheil82, yasss and 12 people reacted
نقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
 

فردریش نیچه ! حکمت شادان !

«آن زن اکنون دارای عقل و هوش است .
و چگونه آن را یافت ؟
گویند مردی به خاطر او عقل از کف داد
اما او قبل از این بی احتیاطی عقل در سر داشت
آیا او عقلش را در راه شیطان گم کرد ؟
نه ! عقلش را در گرو آن زن نهاد .»

شاید برای خیلی ها این جمله عاشقانه نباشه .... برای من سنگ هم عاشقانه است ..


   
arashsohrabi1972, yasss, Akramaz662 and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
Michael
(@wingknight)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 487
 

ﺁﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻛﻨﺪ !
ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ، ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺴﯽ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﯽ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ، ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ، ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﻛﻪ ﺗﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ ﺍﻡ.
ﻧﻪ !ﺁﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻛﻨﺪ...
ﻛﻠﻴﺪﺭ / دولت آبادی

من الان هیچی بجز قسمتی از مجموعه ویس و رامین از فخر الدین اسعد آبادی بیشتر یادم نمیاد که اونم خیلی دارن همین الان میخونن یه بیت مینویسم

چه خوش روزی بود روز جدایی اگر با وی نباشد بی وفایی

باقیشم خواستین مینوسم


   
MelowRis, yasss, Akramaz662 and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
wizard girl
(@wizard-girl)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 607
 

شعر صبر سنگ فروغ فرخزاد

روز اول پيش خود گفتم
ديگرش هرگز نخواهم ديد
روز دوم باز ميگفتم
ليك با اندوه و با ترديد
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پيمان خود بودم
ظلمت زندان مرا ميكشت
باز زندانبان خود بودم
آن من ديوانه عاصي
در درونم هايهو مي كرد
مشت بر ديوارها ميكوفت
روزني را جستجو مي كرد
در درونم راه ميپيمود
همچو روحي در شبستاني
بر درونم سايه مي افكند
همچو ابري بر بياباني
مي شنيدم نيمه شب در خواب
هايهاي گريه هايش را
در صدايم گوش ميكردم
درد سيال صدايش را
شرمگين مي خواندمش بر خويش
از چه رو بيهوده گرياني
در ميان گريه مي ناليد
دوستش دارم نمي داني
بانگ او آن بانگ لرزان بود
كز جهاني دور بر ميخاست
ليك درمن تا كه مي پيچيد
مرده اي از گور بر مي خاست
مرده اي كز پيكرش مي ريخت
عطر شور انگيز شب بوها
قلب من در سينه مي لرزيد
مثل قلب بچه آهو ها
در سياهي پيش مي آمد
جسمش از ذرات ظلمت بود
چون به من نزديكتر ميشد
ورطه تاريك لذت بود
مي نشستم خسته در بستر
خيره در چشمان روياها
زورق انديشه ام آرام
مي گذشت از مرز دنياها
باز تصويري غبار آلود
زان شب كوچك ‚ شب ميعاد
زان اطاق ساكت سرشار
از سعادت هاي بي بنياد
در سياهي دستهاي من
مي شكفت از حس دستانش
شكل سرگرداني من بود
بوي غم مي داد چشمانش
ريشه هامان در سياهي ها
قلب هامان ميوه هاي نور
يكديگر را سير ميكرديم
با بهار باغهاي دور
مي نشستم خسته در بستر
خيره در چشمان رويا ها
زورق انديشه ام آرام
ميگذشت از مرز دنيا ها
روزها رفتند و من ديگر
خود نميدانم كدامينم
آن مغرور سر سخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم ؟
بگذرم گر از سر پيمان
ميكشد اين غم دگر بارم
مي نشينم شايد او آيد
عاقبت روزي به ديدارم

   
just draco, sossoheil82, yasss and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
karman
(@karman)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 94
 

من فکر میکردم قراره بوک پیج مکانی متفاوت با سایر انجمنا باشه!
مگه قرار نبود تاپیکایی که شبیهش توی سایتا و انجمنای دیگست نزنیم؟


   
wizard girl and yasss reacted
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
شروع کننده موضوع  

bella;5594:
من فکر میکردم قراره بوک پیج مکانی متفاوت با سایر انجمنا باشه!
مگه قرار نبود تاپیکایی که شبیهش توی سایتا و انجمنای دیگست نزنیم؟

اين تاپيك در مورد يك خبره در دنياي كتابه و در ادامه اش از بقيه خواسته شده اگه متني به ذهنشون ميرسه بگن.
نمي دونم جاي ديگه اي اين خبرو زدن يا نه ولي من از يكي از خبرگزاري ها برش داشتم.
البته تفاوت خيلي خوبه دوستان بايد كمك كنند ، مثلاً‌خود شما با ايجاد تاپيك هايي با موضوع هاي تازه باعث همين تفاوت بشيد.:دی


   
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

منم با اینجور چیزا ارتباط برقرار نمیکنم

اگه همین الان ازم بپرسید: عاشقانه ترین جمله ای که تا بحال شنیدی چی بود؟
میگم یه بار باب اسفنجی از پاتریک پرسید: پَاتریک! وقتی من نیستم تو چیکار میکنی؟

پاتریک هم جواب داد: صبر میکنم تا تو بیای
.
.
ولی جدا از شوخی اومدم اینجا تا چندتا کتاب رو بهتون معرفی کنم ( در واقع یک نویسنده که شاید بشناسید) به نظرم کل متن کتاب هاش عاشقانس
خانم مریلین رابینسون یه نویسنده هفتاد ساله آمریکاییه که تا اونجا که من میدونم سه چهارتا نمایشنامه و به همون تعداد رمان نوشته.

اولین رمانش (خانه داری) درباره دوتا خواهره که مادرشوم بعد از سپردنشون به مادر بزرگ شون میمیره ( خود کشی میکنه) بعد از چند سال مادر بزرگ شون هم میمیره و سر پرستی شون به خواهرهای پدر بزرگشون میرسه ولی اونا به سال نرسیده از این کار خسته میشن و سرپرستی بچه ها رو به خاله عجیبشون میدن و...

منظورم از خاله عجیب این نیست که طرف جادو گره ها
اصلاً تو این کتابا بیشتر در باره روابط و رفتار آدما با هم کار شده درباره حرفایی که میزنیم ، فکرایی که میکنیم وتصمیم هایی که میگیریم و...
رمان دومش که چندسالی (24 سال) بعد از رمان اول منتشر شد (گیلیاد) که در واقع جلد اول یه داستان دنباله داره در باره یه کشیشه (ایمز)که تو سن بالا بایه خانوم جوان از دواج میکنه( چون کتاب الان پیشم نیست و خیلی وقت پیش خوندمش نمیتونم با اطمینان بگم ولی سن کشیش 60 و سن خانمش( لی لا) 30 بوده) والان در سن هفتاد سلگی داره برای پسرش که 7 سالشه نامه مینویسه و...

رمان سوم یا همون جلد دوم داستان (خانه) که درباره (گلوری) دختر دوست ( ایمز) هست که داستانش با داستان گلیاد تو یه زمان و مکان اتفاق می افته ولی اینبار اتفاقات از نگاه گلوری روایت میشه

و رمان چهارم که هنوز تو ایران چاپ نشده (لی لا یا لیلا) که همونطور از اسمش معلومه اینبار داستان رو از نگاه لیلا روایت میکنه (البته این کتاب هم در حال چاپه و تا شروع نمایشگاه کتاب تهران وارد بازار میشه)
تالارگفتمان 1

با اینکه تا به حال درباره چیزی اینقدر توضیح نداده بودم ولی مطمعنم اونجور که حقش بود از کتابها تعریف نکردم خیلی دوست دارم که حداقل توضیحات روی جلد یا قسمتی از کتاب ها رو براتون بنویسم ولی

خستم خسته میفمی خسته
کار دارم باید برم


   
MelowRis, wizard girl, *HoSsEiN* and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
اشتراک: