Part one of a two-book epic fantasy, set in a world as richly drawn as J.R.R. Tolkien's Middle Earth, but with Mideastern and Eastern flavors
In the days of the first kings in the North, there were seven devils…
Ahjvar, the assassin known as the Leopard, wants only to die, to end the curse that binds him to a life of horror. Although he has no reason to trust the goddess Catairanach or her messenger Deyandara, fugitive heir to a murdered tribal queen, desperation leads him to accept her bargain: if he kills the mad prophet known as the Voice of Marakand, Catairanach will free him of his curse. Accompanying him on his mission is the one person he has let close to him in a lifetime of death, a runaway slave named Ghu. Ahj knows Ghu is far from the half-wit others think him, but in Marakand, the great city where the caravan roads of east and west meet, both will need to face the deepest secrets of their souls, if either is to survive the undying enemies who hunt them and find a way through the darkness that damns the Leopard.
To Marakand, too, come a Northron wanderer and her demon verrbjarn lover, carrying the obsidian sword Lakkariss, a weapon forged by the Old Great Gods to bring their justice to the seven devils who escaped the cold hells so long before
جلد اول كتاب فانتزي جنگي كه در دنيايي رخ ميدهد كه به وسيله ي j.r.r خاورميانه (منظورش نويسندس) با قدرت ترسيم شده ، ولي با چاشني خاور دور وشرقي.
در زمان اولين پادشاهان در شمال ، هفت شيطان وجود داشت.
Ahjvar قاتلي كه به نام Leopard شناخته ميشد تنها ميخواست بميرد تا به نفريني كه اون رو به يك زندگي سراسر وحشت وصل كرده پايان دهد٠اگرچه او هيچ دليلي براي اعتماد به اون خداي زن Catairanach و پيغام رسانش Deyandara وارث فراري ملكه به قتل رسيده Tribal ، را نداشت ولي نااميدي اون رو مجبور به پذيرش معمله كرد.
اگر اون پيشگويه ديوانه اي رو كه به صداي Marakand مشهوره رو به قتل برسونه Catairanach اونو از نفرينش ازاد ميكنه .
اونو تو اين ماموريت تنها فردي كه Ahj در تمام زنگيش بهش اجازه داده بهش نزديك شه همراهي ميكنه ٠ برده ي فراري كه اسمش Ghu هست.
Ahj ميدونه Ghu خيلي بيشتر از عقب افتاده زهني كه همه اونو به اين چشم ميبينن ولي در Marakand شهره با شكوهي كه كاروان هاي شرق و غرب به همديگه ميرسند هردوي اونها بايد با عميق ترين اسرار و راز هاي درونشون روبرو بشند و همچنين هردوي اونها بايد با ديك دشمن ناميرا روبرو بشن و راهي از ميان تاريكي كه Leopard رو نفرين كرده پيدا كنند.
به Marakand يك آواره ي Notheran و معشوق شيطانش Verrbjarn, كه شمشير Lakkaris رو حمل ميكند نيز وارد ميشود، سلاحي كه توسط خدايان باستاني براي اجراي عدالت روي ٧ شيطاني كه مدت ها پيش از جهنم سرد فرار كرند ساخته شده است.
dark angle به نظرم این اصلاحات رو باید انجام بدی.
حماسه: epic
جلد اول كتاب فانتزي حماسی در دنيايي رخ ميدهد كه به اندازه دنیای میانه تالکین غنی است اما چاشني اش بیشتر خاور دور ومیانه است
در زمان اولین پادشاهان در شمال
اگرچه او هيچ دليلي براي اعتماد به خداي زن Catairanach یا پيغام رسانش Deyandara که یک وارث فراری برای ملکه کشته شده یک قبیله بود، نداشت ولي نا اميدي او را مجبور به پذيرش معامله كرد.
به شهر Maraknd یک آواره Northron و معشوق شيطانش Verrbjarn نیز وارد می شوند که Laaris شمشیر سیاه رنگ را با خود حمل می کنند
بقیه اش خوب بود. هرچند ما به جای کسره نباید ه بذاریم مثل خدايانه . مرسی خسته نباشی.
چرا این جلد داستانش کمابیش شبیه اون جلده؟!!!!