مجموعه کاراموز رنجر

ممنون از پست خوبت
من این رمان رو قبلا خوندم و باید بگم به شخصه خیلی میپسندمش.

واقعا کتاب قشنگیه 2 بار خوندمش هر کی نخونده پیشنهاد میکنم بخونه (البته نظرم خیلی مهم نیستا):دی:دی

من یادمه قبلا یک کامنت طولانی راجع به این مجموعه نوشته بودم برم اونو پیدا کنم.بیام اینجا بزارم.:دی

خواهشمندم لینک های خود سایت مترجم رو قرار بدید
یه مجموعه ی بسیار جالب و ماجرایی که نمیشه دقیقا گفت فانتزیه هرچند در سرزمینی خود ساخته هست و حتی یکی دو بار موجوداتی وارد داستان شدن که جزو دسته موجودات تخیلی و فانتزی بودن اما درکل محوریت داستان فانتزی نیست
هرچند ماجراهای بسیار زیبا و جالبی داره که با ترجمه ی عالی پایونیر و نگار(جلد هفتم) واقعا خوندش لذت بخش شده
ویل یه پسر قد کوتاه و ریز اندامه که فکر می کنه هیچ استعداد خاصی نداره اما خیلی زود معلوم می شه برای یه کار خیلی ویژه بسیار مناسبه
زیاد طول نمی کشه که به عنوان یه کاراموز رنجر خودی نشون می ده و ماجراهاش شروع می شه
خیلی توصیه می کنم این کتابو
هرچند با لینک اصلیش

کارآموز رنجر مجموعه ی قشنگی با موضوع جالب ولی تقریبا تکراری هست.کتاب های 1 و 2 خوب بودند.
کتاب 3 حقیقتا چیزه خاصی نداشت فقط موضوعه معتاد شدنه ویل بود که اونم چندان جالب نبود ولی کتاب 4 خیلی قشنگ بود.توصیف صحنه های جنگ و همچنین خود جنگی که انجام گرفت به همراه دانش جنگیه هلت خیلی خوب بود.تنها مشکلی که داشت فصله آخر کتاب بود که تمام زمینه سازی هایی که تو دوتا کتاب قبلی شده بود با یک جمله ی ساده اونم اینکه "دو جوان آنقدر بی تجربه بودند که نمیتوانستند بر فشار اجتماعی ناشی از اختلاف طبقاتی شان غلبه کنند." به فنا رفت.
مشکل ازهمینجا شروع شد بعدشم که کتاب 5 بود که چندسال بعد رو نشون می داد و به شدت ناقص بود.همینجا باید اعلام کنم که جلد های 11و12 رو به هیچ وجه نخونید.
وقتی کتاب 5 رو تموم کردم کاملا احساس کردم که نویسنده گند زد.همینجا از کتاب زده شدم و ولش کردم . ماه پیش وقتی داشتم دنبال کتاب نشان آتنا می گشتم دوباره با این کتاب برخورد کردم و وقتی توضیح دوستان مربوط به اینکه کتاب 7 شکاف اون چند سال رو پر می کنه ، خوندم متوجه شدم که کاملا درست احساس می کردم.آخه کدوم نویسنده ی حرفه ای کتاب می نویسه بعد یادش می یاد که یه چیزایی رو فراموش کرده که بگه یا بهتره که بگه.خب تو که مطمئن نیستی اول خوب فکر کن بعد داستان رو ادامه بده نه بدون فکر و ...
ولی بازم نتونستم خودم رو کنترل کنم که بقیش رو نخونم.
جلد های 6 و 7 تا حدودی تونستند شکاف های خالی رو پر کنند.اشتباهی که نویسنده در اونجا کرد هم تا حدودی قابل بخشش بود.
و بعد می رسیم به جلد های 8 و 9 و 10 که از بین این 3 تا جلد شماره 10 فوق العاده کامل و قشنگ بود و پایان کاملا مناسبی داشت به صورتی که نویسنده همینجا می تونست پرونده ی کارآموز رنجر رو به بهترین شکل ببنده ولی با بی تدبیری این کار رو نکرد.شاید به خاطر حس طمع.
جلد 11 کاملا چرت و پرته و اصلا نمیشه بهش گفت داستان و اما کتاب 12 که به شکل عجیبی حداقل برای من فاجعه ای تمام عیار بود.اصلا جلد 11و12 رو نخونید.
و بالاخره جلد 12 که یک موضوع کاملا تکراری داشت و نویسنده اشتباهی که تو جلد 5 کرد رو دوباره تکرار کرد.این دفعه 20 سال جهش زمانی داریم .شخصیت همه تا حدودی تغییر کرده و فقط هلت و هوراس دقیقا مثله قبله هستند .این تغییر شخصیت تا حدیه که من به شخصه از بعضی شخصیت های مورد علاقم بدم اومد.شخصیت بد این جلد معلوم نیست از کجا در اومده نه شخصیت مهمیه و نه قدرت خاصی نداره فقط یک سری اراذل دور و برش داره .بزرگترین مشکل و بدترین اشتباه نویسنده حذف ناگهانیه یکی از شخصیت های محبوبه.بدون فضاسازیه لازم و با دلیلی کاملا مزخرف.بعد از 30 صفحه که کتاب رو می خونی از خودت می پرسی که چرا فلانی نیست اون وقت آقای جان فلنگن عزیز لطف می کنند(30 صفحه بعد) و در 1 صفحه مرگ ناگهانیه ایشون رو توضیح میدن.آخه این شخصیت تو 6 تا جلد زنده مونده از چند تا ماجرایه مرگبار زنده برگشته اونوقت اینقدر ناگهانی اینقدر چرت و بدون معنی بیاد بمیره.وقتی داشتم این قسمت رو می خوندم نمی دونستم چه احساسی دارم عصبانیت یا ناراحتی یا شاید هم هر دو.
در کل اینها همه نظراته شخصیه من راجع به ابن کتاب بود و امید وارم کسی ناراحت نشه.این کتاب برایه من تو همون جلده 10 تموم شد و بزرگترین اشتباهی که کردم این بود که جلد 12 رو خوندم.به همین خاطر گفتم که به بقیه بگم که جلد11و 12 رو نخونن.
بازم ببخشید که سرتون رو درد آوردم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه نکته ی دیگه هم اضافه کنم تو خطه اول به این دلیل کفتم تکراریه که مانگایه هانتر ایکس هانتر که از ساله 1998 در حال چاپه تا حدودی شبیه این کتابه.

واقعا کتاب فوق العاده ای هست
یه نکته ی قابل توجه این مجموعه این هستش که ویل نه از خانواده‌ی خاصی بود و نه قدرت خیلی خاصی داشت و تونست با تمیرین قدرتهاشو به دست بیاره
همین امروز برای بار دوم کتاب هفتشو خوندم _کلی ازش لذت بدم و خندیدم:1:_
همون طور که دوستان گفتن اگه نخونین از دست رفته:9:

draGonh_78;2100:
کارآموز رنجر مجموعه ی قشنگی با موضوع جالب ولی تقریبا تکراری هست.کتاب های 1 و 2 خوب بودند.
کتاب 3 حقیقتا چیزه خاصی نداشت فقط موضوعه معتاد شدنه ویل بود که اونم چندان جالب نبود ولی کتاب 4 خیلی قشنگ بود.توصیف صحنه های جنگ و همچنین خود جنگی که انجام گرفت به همراه دانش جنگیه هلت خیلی خوب بود.تنها مشکلی که داشت فصله آخر کتاب بود که تمام زمینه سازی هایی که تو دوتا کتاب قبلی شده بود با یک جمله ی ساده اونم اینکه "دو جوان آنقدر بی تجربه بودند که نمیتوانستند بر فشار اجتماعی ناشی از اختلاف طبقاتی شان غلبه کنند." به فنا رفت.
مشکل ازهمینجا شروع شد بعدشم که کتاب 5 بود که چندسال بعد رو نشون می داد و به شدت ناقص بود.همینجا باید اعلام کنم که جلد های 11و12 رو به هیچ وجه نخونید.
وقتی کتاب 5 رو تموم کردم کاملا احساس کردم که نویسنده گند زد.همینجا از کتاب زده شدم و ولش کردم . ماه پیش وقتی داشتم دنبال کتاب نشان آتنا می گشتم دوباره با این کتاب برخورد کردم و وقتی توضیح دوستان مربوط به اینکه کتاب 7 شکاف اون چند سال رو پر می کنه ، خوندم متوجه شدم که کاملا درست احساس می کردم.آخه کدوم نویسنده ی حرفه ای کتاب می نویسه بعد یادش می یاد که یه چیزایی رو فراموش کرده که بگه یا بهتره که بگه.خب تو که مطمئن نیستی اول خوب فکر کن بعد داستان رو ادامه بده نه بدون فکر و ...
ولی بازم نتونستم خودم رو کنترل کنم که بقیش رو نخونم.
جلد های 6 و 7 تا حدودی تونستند شکاف های خالی رو پر کنند.اشتباهی که نویسنده در اونجا کرد هم تا حدودی قابل بخشش بود.
و بعد می رسیم به جلد های 8 و 9 و 10 که از بین این 3 تا جلد شماره 10 فوق العاده کامل و قشنگ بود و پایان کاملا مناسبی داشت به صورتی که نویسنده همینجا می تونست پرونده ی کارآموز رنجر رو به بهترین شکل ببنده ولی با بی تدبیری این کار رو نکرد.شاید به خاطر حس طمع.
جلد 11 کاملا چرت و پرته و اصلا نمیشه بهش گفت داستان و اما کتاب 12 که به شکل عجیبی حداقل برای من فاجعه ای تمام عیار بود.اصلا جلد 11و12 رو نخونید.
و بالاخره جلد 12 که یک موضوع کاملا تکراری داشت و نویسنده اشتباهی که تو جلد 5 کرد رو دوباره تکرار کرد.این دفعه 20 سال جهش زمانی داریم .شخصیت همه تا حدودی تغییر کرده و فقط هلت و هوراس دقیقا مثله قبله هستند .این تغییر شخصیت تا حدیه که من به شخصه از بعضی شخصیت های مورد علاقم بدم اومد.شخصیت بد این جلد معلوم نیست از کجا در اومده نه شخصیت مهمیه و نه قدرت خاصی نداره فقط یک سری اراذل دور و برش داره .بزرگترین مشکل و بدترین اشتباه نویسنده حذف ناگهانیه یکی از شخصیت های محبوبه.بدون فضاسازیه لازم و با دلیلی کاملا مزخرف.بعد از 30 صفحه که کتاب رو می خونی از خودت می پرسی که چرا فلانی نیست اون وقت آقای جان فلنگن عزیز لطف می کنند(30 صفحه بعد) و در 1 صفحه مرگ ناگهانیه ایشون رو توضیح میدن.آخه این شخصیت تو 6 تا جلد زنده مونده از چند تا ماجرایه مرگبار زنده برگشته اونوقت اینقدر ناگهانی اینقدر چرت و بدون معنی بیاد بمیره.وقتی داشتم این قسمت رو می خوندم نمی دونستم چه احساسی دارم عصبانیت یا ناراحتی یا شاید هم هر دو.
در کل اینها همه نظراته شخصیه من راجع به ابن کتاب بود و امید وارم کسی ناراحت نشه.این کتاب برایه من تو همون جلده 10 تموم شد و بزرگترین اشتباهی که کردم این بود که جلد 12 رو خوندم.به همین خاطر گفتم که به بقیه بگم که جلد11و 12 رو نخونن.
بازم ببخشید که سرتون رو درد آوردم.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه نکته ی دیگه هم اضافه کنم تو خطه اول به این دلیل کفتم تکراریه که مانگایه هانتر ایکس هانتر که از ساله 1998 در حال چاپه تا حدودی شبیه این کتابه.

شما که کتاب رو خوندی به من بگو ایا هلت می میرد?

رانوس پترونا;8203:
شما که کتاب رو خوندی به من بگو ایا هلت می میرد?

نباید بگم ولی اگه میخوای بدونی تو تگ اسپویل میزارم

خب خب خب
اول اینکه اسپویل ممنوع من تو جلد دوازده هستم:106:
دوم اینکه چرا گفتی جلد دوازده رو نخونیم؟:68:
موضوع شاید کمی تکراری باشه اما خیلی خوب پرداخته شده
به نظرم کارآموز رنجر در طول چند جلد دنیای خودشو ساخت شخصیتها در همون دو جلد اول شکل گرفتن برخلاف گفته دوستمون من جلد سوم رو دوست داشتم چون یه جوری یک مسئله اساسی رو درش داشت شخصیتها کم کم جای خودشون رو پیدا کردن.ساخت داستانیش خوب بود مشخصا میدونه از کتابش چی میخواد و برنامه داره براش اما خب همیشه نمیتونی با قدرت بری جلو گاهی لازمه که افت کنی.به طورکل پسر بچه یتیمی که فکر میکرده هیچ استعدادی برای انتخاب شدن در مراسم انتخاب رو نداره و نگران اینده ش بود توسط مرد عجیبی که یکی از حساس ترین شغل های منطقه رو داره پذیرفته میشه تا به عنوان یک رنجر آموزش ببینه.اون آموزش میبینه تجربه پیدا میکنه و در موارد زیادی گند میزنه تا بزرگ میشه و کم کم به خاطر کارهایی که میکنه شهرتی دست و پا میکنه بعد به عنوان یک رنجر بالغ در جلد شش یا هفت مسئولیتهای رنجری رو به طور مستقل از استادش باید بپذیره که یه جورایی برای خودش بخشی رو سرپرستی کنه آیا ویل میتونه استعداد و اعتمادنفس لازم رو برای این کار حساس داشته باشه؟
دوستانش هم به همین نسبت تغییر میکنن .بهترین دوست ویل هوراس زمانی بدترین دشمنش بود اون هم در طی این داستانها همزمان با ویل تغییر میکنه و از یک بچه قلدر شمشیر باز که بدون فکر کارشو انجام میداده تبدیل به جنگجویی میشه که به واسطه رابطش با ویل و هلت اندکی صبر و تفکر هم داره و شخصیتش در طی کتابها خیلی خوب شکل میگیره جوری که بعدا وقتی ویل در یک دردسر بزرگ قرار میگیره و خواننده میبینه که هلت هوراس رو برای کمک به اون میفرسته یه نفس عمیق میکشه و میگه اون خودش یه ارتشه
شخصیتهای دیگه داستان هم به همین نسبت تغییر میکنن در طی فصول نسبتا جا می افتن.
هر قسمت حرفی برای گفتن داره اما جلد پنج بود فکر کنم بهای ازادی ارک اون رو زیاد خوشم نیومد ازش کلا خشک بود

proti;8220:
خب خب خب
اول اینکه اسپویل ممنوع من تو جلد دوازده هستم:106:
دوم اینکه چرا گفتی جلد دوازده رو نخونیم؟:68:
موضوع شاید کمی تکراری باشه اما خیلی خوب پرداخته شده
به نظرم کارآموز رنجر در طول چند جلد دنیای خودشو ساخت شخصیتها در همون دو جلد اول شکل گرفتن برخلاف گفته دوستمون من جلد سوم رو دوست داشتم چون یه جوری یک مسئله اساسی رو درش داشت شخصیتها کم کم جای خودشون رو پیدا کردن.ساخت داستانیش خوب بود مشخصا میدونه از کتابش چی میخواد و برنامه داره براش اما خب همیشه نمیتونی با قدرت بری جلو گاهی لازمه که افت کنی.به طورکل پسر بچه یتیمی که فکر میکرده هیچ استعدادی برای انتخاب شدن در مراسم انتخاب رو نداره و نگران اینده ش بود توسط مرد عجیبی که یکی از حساس ترین شغل های منطقه رو داره پذیرفته میشه تا به عنوان یک رنجر آموزش ببینه.اون آموزش میبینه تجربه پیدا میکنه و در موارد زیادی گند میزنه تا بزرگ میشه و کم کم به خاطر کارهایی که میکنه شهرتی دست و پا میکنه بعد به عنوان یک رنجر بالغ در جلد شش یا هفت مسئولیتهای رنجری رو به طور مستقل از استادش باید بپذیره که یه جورایی برای خودش بخشی رو سرپرستی کنه آیا ویل میتونه استعداد و اعتمادنفس لازم رو برای این کار حساس داشته باشه؟
دوستانش هم به همین نسبت تغییر میکنن .بهترین دوست ویل هوراس زمانی بدترین دشمنش بود اون هم در طی این داستانها همزمان با ویل تغییر میکنه و از یک بچه قلدر شمشیر باز که بدون فکر کارشو انجام میداده تبدیل به جنگجویی میشه که به واسطه رابطش با ویل و هلت اندکی صبر و تفکر هم داره و شخصیتش در طی کتابها خیلی خوب شکل میگیره جوری که بعدا وقتی ویل در یک دردسر بزرگ قرار میگیره و خواننده میبینه که هلت هوراس رو برای کمک به اون میفرسته یه نفس عمیق میکشه و میگه اون خودش یه ارتشه
شخصیتهای دیگه داستان هم به همین نسبت تغییر میکنن در طی فصول نسبتا جا می افتن.
هر قسمت حرفی برای گفتن داره اما جلد پنج بود فکر کنم بهای ازادی ارک اون رو زیاد خوشم نیومد ازش کلا خشک بود

بهای آزادی ارک جلد هفتمه بله کاملا جلد مزخرفی بود اون یه داستان که زود شروع و زودم تموم میشه یجورایی اعصاب خورد کن و فقط برای تعدد نوشته شده بود و همین باعث شد من برای همیشه با کاراموز رنجر خداحافظی کنم درصورتی که تا اواخر جلد پنجم هنوز بهش علاقه داشتم
در حال حاضر ترجیح میدم شمشیر حقیقتو تموم کنم تا این مجموعه را

اصولا من کتاب رو کامل کامل نمی خونم. یعنی ده فصل اول رو میخونم، بعد میرم ته کتاب رو می خونم. اما 4 تا کتاب اول رنجر منو مجبور به این کار کرد. یعنی کلش رو خوندم. و تو یه مدت زمان شاید سه الی چها رروزه. بقیه کتاب ها رو به همون شکل خوندم. یا واستادم فارسیش اومد و خوندمشون. اما نه الزاما کلمه به کلمه.
کتاب دوازده رو هم خوندم به شیوه خودم. و یه جورایی موافقم که ضعف داشت. بیست سال زمان (هرچند باید کمتر باشه)، زمان کمی نیست. و من اصلا با حذف شخصیت ها و اومدن یه شخصیت جدید و اینا موافق نبودم. یه جوری بود کتابش.

نباید بگم ولی اگه میخوای بدونی تو تگ اسپویل میزارم

در رابطه با جلد دوازده شما نگاه کنین تو جلد 10 راحت میتونست کتاب رو ببنده اونم به بهترین شکل ممکن ولی چرا ادامه داد؟به خاطر پول؟الان شمشیر حقیقت هم یک همچین داستانی پیدا کرده.نزدیک به 13 جلد اومده و هنوز داره میاد.با موضوعات تکراری.الان چه نیازی به این کتاب بود؟چه فرقی با کتاب اول داشت؟فقط جای هلت با ویل عوض شده بود.الان مثلا داستان رو با این کتاب بست؟به نظر من که زمینه سازی برای آینده بود:39:اینکه یک دفعه بپره 20 سال بعد و شخصیت ها رو که طی10 جلد باهاشون ارتباط برقرار کردیم با یک خط توصیف ،بدون فضاسازی ،بدون دلیل منطقی و در قالب فلش بک حذف کنه به نظر من نشان دهنده ی ضعف نوشته است.حذف شخصیت ها باید درست صورت بگیره مثلا جیرایا تو ناروتو ،شما ببین با مرگش اسطوره شد.بسیار عالی و تاثیر گذار بود.برای یک هدف کشته شد.ولی اینجا...
در کل جلد دوازده هیچ چیزی برای ارائه نداشت.و نوشتنش (به نظر من)بزرگترین اشتباه نویسنده مجموعه ی کاراموز بود
البته من منتقد نیستم و کتاب رو نقد نمیکنم فقط نظرم رو میگم.سلیقه ها فرق میکنن و چیزی که من نوعی ازش خوشم نمیاد ممکنه خیلی طرفدار داشته باشه:دی

draGonh_78;8255:
در رابطه با جلد دوازده شما نگاه کنین تو جلد 10 راحت میتونست کتاب رو ببنده اونم به بهترین شکل ممکن ولی چرا ادامه داد؟به خاطر پول؟الان شمشیر حقیقت هم یک همچین داستانی پیدا کرده.نزدیک به 13 جلد اومده و هنوز داره میاد.با موضوعات تکراری.الان چه نیازی به این کتاب بود؟چه فرقی با کتاب اول داشت؟فقط جای هلت با ویل عوض شده بود.الان مثلا داستان رو با این کتاب بست؟به نظر من که زمینه سازی برای آینده بود:39:اینکه یک دفعه بپره 20 سال بعد و شخصیت ها رو که طی10 جلد باهاشون ارتباط برقرار کردیم با یک خط توصیف ،بدون فضاسازی ،بدون دلیل منطقی و در قالب فلش بک حذف کنه به نظر من نشان دهنده ی ضعف نوشته است.حذف شخصیت ها باید درست صورت بگیره مثلا جیرایا تو ناروتو ،شما ببین با مرگش اسطوره شد.بسیار عالی و تاثیر گذار بود.برای یک هدف کشته شد.ولی اینجا...
در کل جلد دوازده هیچ چیزی برای ارائه نداشت.و نوشتنش (به نظر من)بزرگترین اشتباه نویسنده مجموعه ی کاراموز بود
البته من منتقد نیستم و کتاب رو نقد نمیکنم فقط نظرم رو میگم.سلیقه ها فرق میکنن و چیزی که من نوعی ازش خوشم نمیاد ممکنه خیلی طرفدار داشته باشه:دی

متاسفانه وقتی یک کتاب یکم شهرت پیدا میکنه نویسنده اش خودشو گم میکنه!
دست کم بنظر من نویسنده ها باید شرف جی کی رولینگ رو داشته باشن! هنوزم دست به قلم نبرده! (بغیر از فیکشن ها و اینا منظورمه!)
یا از استفنی مه یر
اما ببینید ریچارد ناک چجوری خودشو گم کرد؟ اولش با نوشتن وارکرفت شهرت خوبی بهم زد اما الان میشه گفت گند زد به شهرتش! وارکرفت و بلیزارد دیگه لوس شدن چون بخاطر پول هر روز شروع به آوردن نژاد های جدید میکنن! آخه که چی بشه؟ حالا دونه دونه میخوان حیوونا رو وارد داستان کنن؟ پاندارین ها(پانداها) !!! لابد از فردا داریم : زرافین ها(زرافه ها) فیلون(فیل ها) ببرین (ببر ها)!
آقا یک کتاب تا یه جایی معروف شد بسه دیگه کاتش کنید یه کتاب دیگه! اینهمه ایده!