حماسه هشت قلمرو_The Eight Realms Saga

داستان نواده که عالیه امیدوارم اینم به اندازه اون خوب باشه.

منتظرم
و همیشه برت داستان های جدید هیجان دارم

Mh.pharsi;39685:
داستان نواده که عالیه امیدوارم اینم به اندازه اون خوب باشه.

نظر لطفته . این داستان به نظر خودم که خیلی سر تر از نوادست و امیدوارم وقتی گذاشتمش بهتر باشه.

فصل اول قرار گرفت

داداش از مقدمه ش ک خوشم اومد. شب فصل اول رو هم میخونم واسه اونم باز نظر میزارم.

omidcanis00;39825:
داداش از مقدمه ش ک خوشم اومد. شب فصل اول رو هم میخونم واسه اونم باز نظر میزارم.

ممنون منتظرم :6:

خب.
این کتاب واقعا از قبلی بهتره. هم شخصیت پردازیش و ایون لجاجت موجود در حرفای الیزبت هم داستانش. فقط یه مشل کوچولو داشت ه لحن حرفا بود. مثلا جمله های آرتوز اصن به یه پسر بچ گستاخ و الکی شجاع می ورد. بیشتر شبیه حرفای یه بچه منطقی بود. بع گفتی فکری به سرش زد. به نظرم اصن نبیاد فکر به سرش می زد. فکر باید می بود توی سرش. بعد پسره باید پدرشو میشاخت و می دونست که ممکنه کمک نکنه. بعدم اینکه اژدها یهو قبول کرد.. خیلیعجیبه. فکر کن از آزذها با اونهمه تجربه و قدرت گول غرولندای یه پسر بچه رو بخوره؟
همین. خیلی خوب بود. ادامه بده

سلام, فصل رو خوندم, داستان پتانسیلش خیلی از نواده اژدها بالاتره, و کشش خوبی داره, اما نکته هایی روهم باید مدنظربگیری, اول اینکه جایی ک اشک ماه رو واسه اژدها اورد توی صحبتها اژدها اونو رابرت صدا کرد,
بعد شخصیت ارتور رو مشخص کن, همونطور ک دوستمون هم اشاره کردن, ارتور شخصیت لجوج و یه دنده ای داره یا شخصیه که با منطق و عقل جلو میره؟و بازم بقول دوستمون اژدهایی ب اون عظمت و عمر و تجربه چطور میتونه بلافاصله تحت تاثیر یه بچه قرار بگیره, و درضمن اژدها با توجه ب اینکه توی جنگهای فراوانی بوده و تجربه اش بینهایته اونوقت از یه پسربچه انتظار نقشه برای مبازه با هزاران سرباز رو داره؟؟؟
اینها فقط چندنکته کوچیک بود و بازم میگم ک تم داستان از نواده اژدها بهتره, امیدوارم داستان ادامه پیدا کنه ,منتظر فصلهای بعدی هستم,

helen praspro;39836:
خب.
این کتاب واقعا از قبلی بهتره. هم شخصیت پردازیش و ایون لجاجت موجود در حرفای الیزبت هم داستانش. فقط یه مشل کوچولو داشت ه لحن حرفا بود. مثلا جمله های آرتوز اصن به یه پسر بچ گستاخ و الکی شجاع می ورد. بیشتر شبیه حرفای یه بچه منطقی بود. بع گفتی فکری به سرش زد. به نظرم اصن نبیاد فکر به سرش می زد. فکر باید می بود توی سرش. بعد پسره باید پدرشو میشاخت و می دونست که ممکنه کمک نکنه. بعدم اینکه اژدها یهو قبول کرد.. خیلیعجیبه. فکر کن از آزذها با اونهمه تجربه و قدرت گول غرولندای یه پسر بچه رو بخوره؟
همین. خیلی خوب بود. ادامه بده

خیلی ممنونم که داستان رو خوندین و نظر دادین. به نظر خودم هم واقعا از نواده بهتره و ایندفعه سعی کردم بیشتر بکارم تا بیشتر درو کنم و مجبور نشم مثل نواده زود تمومش کنم. نقد هاتون همه وارده و فصول ابتدایی هم خامی توشون زیاده . بعد آرتور گستاخ نیست و مگه یه آدم کله شق نمیتونه منطقی صحبت کنه ؟
بازم متشکرم که داستان رو دنبال میکنید.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

M,baran;39847:
سلام, فصل رو خوندم, داستان پتانسیلش خیلی از نواده اژدها بالاتره, و کشش خوبی داره, اما نکته هایی روهم باید مدنظربگیری, اول اینکه جایی ک اشک ماه رو واسه اژدها اورد توی صحبتها اژدها اونو رابرت صدا کرد,
بعد شخصیت ارتور رو مشخص کن, همونطور ک دوستمون هم اشاره کردن, ارتور شخصیت لجوج و یه دنده ای داره یا شخصیه که با منطق و عقل جلو میره؟و بازم بقول دوستمون اژدهایی ب اون عظمت و عمر و تجربه چطور میتونه بلافاصله تحت تاثیر یه بچه قرار بگیره, و درضمن اژدها با توجه ب اینکه توی جنگهای فراوانی بوده و تجربه اش بینهایته اونوقت از یه پسربچه انتظار نقشه برای مبازه با هزاران سرباز رو داره؟؟؟
اینها فقط چندنکته کوچیک بود و بازم میگم ک تم داستان از نواده اژدها بهتره, امیدوارم داستان ادامه پیدا کنه ,منتظر فصلهای بعدی هستم,

سلام. ممنونم که داستان رو میخونید. اون کلمه رابرت رو اصلاح میکنم و دیگه چه میشه کرد با این آفیس! نقدتون در مورد اژدها وارد هست . شخصیت پردازی آرتور پیچیدست و این شخصیت پردازی رو تو فصول بعد بهتر متوجه میشید منظورم اینه که شخصیتش و رفتارش بستگی به فرد مقابلش داره مثلا جلوی اژدها با ادب و ساکت جلوی اسلوان مغرور جلوی الیزابت لجوج و گستاخ؛ بازم ممنونم که داستان رو دنبال می کنید منتظر فصل دوم باشید.

واقعا بهت تبریک میگم چقدر بهتر شده نوع نوشتنت .هرچند این ازدهات یکم رو مخم رفته با دوتا تیکه خام پسره آرتور شد ولی خیلی خوبه افرین

سلام.
آقا واقعا همون که@sirena گفت. خیلی بهتر شده. بازم همون که خودش گفت اژدها آخرش خراب کرد.;)
ولی یه پیشنهاد دارم. اگه بتونی این تیکه پروندن آرتور رو تغییر بدی به یه جور بیان شرایط که باعث بشه اژدها تحریک یا مجبور به کمک بشه.
مثلا (البته نمیدونم میشه این کارو کرد یا نه چون داستان توئه ولی ...) آرتور به اژدها بگه که این میتونه اولین قدم برای صلح بین اژدهاها و انسان ها باشه.( حداقل اینجوری خرش کن:))

JL_D;39873:
سلام.
آقا واقعا همون که@sirena گفت. خیلی بهتر شده. بازم همون که خودش گفت اژدها آخرش خراب کرد.;)
ولی یه پیشنهاد دارم. اگه بتونی این تیکه پروندن آرتور رو تغییر بدی به یه جور بیان شرایط که باعث بشه اژدها تحریک یا مجبور به کمک بشه.
مثلا (البته نمیدونم میشه این کارو کرد یا نه چون داستان توئه ولی ...) آرتور به اژدها بگه که این میتونه اولین قدم برای صلح بین اژدهاها و انسان ها باشه.( حداقل اینجوری خرش کن:))

با نظر شما و سیرنا موافقم امروز که خواستم فصل دوم رو ادامش رو بنویسم شدیدا این قضیه رو مخم رفت و حتما وقتی خواستم فصل دوم و مقدمرو بزارم فصل اول رو هم ویرایش میکنم.
ممنون که داستان رو نقد میکنید و عیب هاش رو میگید.

خب داداش فصل اول رو خوندم باید بگم که خیلی پیشرفت کردی و معلوم اینبار وقت بیشتر و خیلیم با حوصله تر مینویسی .
فقط یچیزایی واسم گنگ بود اگه ارتور میتونست خودشو آتیش بزنه یه جای دیگه ظاهر شه چرا اولش اینکارو نکرد و اینکه اژدها زیادی زود پا داد به نظرم یکم نسبت به تلخ شدنش سخت گیری میکردی بهتر بود و یه قسمت هایی بیش از حد توضیح داده بودی به نظرم داستان میتونست تو ۱۲ صفحه هم تموم شه و در آخر باید بگم این نطرات رو به عنوان یه خواننده در نظر بگیر چون تخصصی نمیتونم نظر بدم پس اگه بین نقدام اشتباهاتی بود بدون نطر شخصیمه با تشکر:11:

سلام
یه سوال
آرتور که می تونست از حلقه آتش برا جابه جایی یا همون غیب و ظاهر شدن تو یه جای دیگه استفاده کنه اصلا چرا از اول تو جنگل سرگردان شده بود؟؟؟؟