Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

عنکبوت آدمکش assassin spider

25 ارسال‌
6 کاربران
29 Reactions
10.9 K نمایش‌
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  


مقدمه بخش اول:

  • تاحالا آدم کشتی؟افراد زیادی هستن که به این سوال پاسخ منفی میدن ولی خب٬ گفتم شاید تو جزو اونا نباشی . پس بزار یه سوال دیگه ازت بپرسم. یه سوال ساده تر.
    می خوای آدم بکشی؟ منظورم اینه که ٬ کلن نظرت راجب همچین چیزی چیه؟ برخلاف سوال قبلی افراد زیادی هستن که دلشون می خواد حداقل یه نفرو تو زندگیشون خفه کنن٬ دردشو با لذت مزه مزه کنن و گشاد شدن مردمکاش رو ... خب٬ فکر کنم یه ذره زیادی پیش رفتم. چی؟ جزو اونا هم نیستی؟ پس فکر می کنی که باید آدم خیلی درستکاری توی زندگیت باشی. ولی صبر کن ٬ به اونجاشم می رسیم.
    حالا می خوام نظرتو راجب هیولا بدونم. شاید به نظر یه پرش موضوعی بیاد ولی ربطش رو آخر کار می فهمی. حالا بگو ببینم٬ یه هیولا رو چطور و چی می بینی؟ یه موجود خیالی باپشمای سیاه و چشمای قرمز که وقتی بهت خیره میشه روح از بدنت جدا میشه؟ یا نه٬ بالا تر از این تفکر ابتدایی . یه شیطان که باعث نابودی و درد میشه و هر وقت هم که بهش فکر میکنی یاد فیلم جن گیر میوفتی؟راستش آدمای پیشرفته تر هم عقیده دارن که یه آدم وحشی که در شرایط بد بزرگ شده و رنج های زیادی رو دیده میتونه در آینده به هیولایی مثل هیتلر تبدیل بشه و همه چیز رو به خاک و خون بکشه. حالا می خوام حقیقتو بهت بگم. هر چیزی پتانسیل هیولا شدن رو داره. ولی اگه بخوای ترسناک ترین و شیطانی ترین هیولای عالم رو بشناسی٬ فقط کافیه یه سوال تو آینه از خودت بپرسی . یه سوال که بهت توانایی هایی رو میده که قبلا هیچ وقت حتی تو خوابم نمی تونستی ببینی. پس بزار قضیه رو این طوری برات خلاصه کنم ٬ می تونی آدم بکشی؟

    لینک فصول ۱-۷ و مقدمه بخش اول:
    دانلود
    لینک دانلود فصل ۸:
    دانلود
    فصل ها آپدیت شدند.


   
anahitarafiee2، JL_D، blacksnake و 5 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

آپدیت فصل دو و فصل سه گذاشته شد.


   
علی و الهه آب واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

سلام بر شوما دوست عزیز ...
داستانت رو اگه کلی بخوام نظر بدم از بیست 19/5 می دم می دونی چرا ؟!
مزایا: جمله بندی خوب . توصیف نسبتا خوب . داستان جالب و.. ( داستانت خیلی مزایا داشت که الان یادم نیست):39:
معایب : تنها عیبی که داشت هیچ کششی رو درون من اینجاد نکرد:7:
.........................
و مهم ترین بخش داستان هم همینه ..ولی خدایی خوب نوشته بودی .. اگه مقدمه رو حالت مرموز تر و ترسناک تر می نوشتی طوری که انگیزه ی خوندن رو در من ایجاد کنه .. چون مقدمه مهم ترین قسمت داستانه !بازم میگم داستانت خیلی خوب بود و بهت پیشنهاد می کنم که داستان های اقای فتحی رو بخونی چون ایشون جوری مینویسن که ادم رو کلمه به کلمه به وجد میاره و احساس کشش رو درون ادم ایجاد می کنه !
ولی نه اینکه داستانت بد بود نه . بلکه من خیلی خوشم اومد ! فقط مقدمت و اون کشش رو اگه بتونی درست کنی !.. مثلا تو پارت اول اونی که داشت حرف می زد دختر بود یا پسر من تا صفحه ی اول که نفهمیدم و اینکه اگه بیشتر راجبش توضیح میدادی ! اینکه کیه چیع ! البته هر نویسنده ایی روش خودش رو داره و شاید در ادامه هیجان انگیز تر باشه ! چون بعضی داستانا این جورین !
و...خسته نباشی .... چون میدونم تا این پارت ها رو نوشتی خیلی سختی کشیدی ! و کارت هم خیلی خوب بوده !:41:
منتظر پارت بعدی هستم .....


   
الهه آب واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

ممنون��
سعی می‌کنم روند داستانو بهتر کنم.
و اینکه واقعا تو مقدمه نوشتن خوب نیستم، نمی دونم چی کارش باید بکنم 🙂


   
Hacker و الهه آب واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

فصل ۴ گذاشته شد.


   
پاسخنقل‌قول
omidcanis
(@omidcanis)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 298
 

فعلا مقدمه رو خوندم خوب بود ولی به نظرم اون حالت شگفتی که لازم بود در من ایجاد نکرد بهتر بود نثر کتابی مینوشتی ترسناک تر جلوه میکرد بعد کنکور میام داستانو میخونم حالا اونموقع یه نظر کامل تر میدم از مقدمه نمیتونم برداشت زیادی از داستان بکنم.


   
z.p.a.s واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

omidcanis00;40367:
فعلا مقدمه رو خوندم خوب بود ولی به نظرم اون حالت شگفتی که لازم بود در من ایجاد نکرد بهتر بود نثر کتابی مینوشتی ترسناک تر جلوه میکرد بعد کنکور میام داستانو میخونم حالا اونموقع یه نظر کامل تر میدم از مقدمه نمیتونم برداشت زیادی از داستان بکنم.

ممنون و اینکه هر کاری می کنم یا خیلی ادبی میشه یا خیلی محاوره ای (اشاره ی غیر مستقیم به نیاز ویراستار) برای همین محاوره ایش کردم. راستش هر چند فصل از کتاب مقدمه ی خودش رو داره که مربوط به مفهوم اون قسمت ها میشه و از نظر ظاهری خیلی به داستان اصلی مرتبط نیست. در هر صورت امیدوارم از خود داستان خوشتون بیاد.
پ.ن: لینک پارت چهارم تصحیح شد.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

omidcanis00;40367:
فعلا مقدمه رو خوندم خوب بود ولی به نظرم اون حالت شگفتی که لازم بود در من ایجاد نکرد بهتر بود نثر کتابی مینوشتی ترسناک تر جلوه میکرد بعد کنکور میام داستانو میخونم حالا اونموقع یه نظر کامل تر میدم از مقدمه نمیتونم برداشت زیادی از داستان بکنم.

ممنون و اینکه هر کاری می کنم یا خیلی ادبی میشه یا خیلی محاوره ای (اشاره ی غیر مستقیم به نیاز ویراستار) برای همین محاوره ایش کردم. راستش هر چند فصل از کتاب مقدمه ی خودش رو داره که مربوط به مفهوم اون قسمت ها میشه و از نظر ظاهری خیلی به داستان اصلی مرتبط نیست. در هر صورت امیدوارم از خود داستان خوشتون بیاد.
پ.ن: لینک پارت چهارم تصحیح شد.


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 391
 

سلام .. مقدمت خیلی بهتر از قبل شده ! 🙂 افرین .. خیلی خوبه ... وقتی بقیه پارتارو خوندم .. نظرمو می گم .. ولی مقدمت خیلی خوب بود !


   
z.p.a.s واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

ساحره;40399:
سلام .. مقدمت خیلی بهتر از قبل شده ! 🙂 افرین .. خیلی خوبه ... وقتی بقیه پارتارو خوندم .. نظرمو می گم .. ولی مقدمت خیلی خوب بود !

امیدوار شدم :8::8:
ممنون. امیدوارم از داستان هم خوشت بیاد.


   
Atish pare واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

فصول پنج و شش و ویرایش فصول قبل قرار گرفته شد.


   
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 
(تیم نقد b)
داستان‌های بلند
***************

نام داستان: عنکبوت آدمکش
نویسنده: @z.p.a.s@
حجم نقد: فصل مقدمه-4
لینک تاپیک گروه ضربت: به‌زودی


@ALMATRA@

بسم الله
سلام علیکم
خب چی داریم؟
یه نویسنده جوون، پر ایده، پر انگیزه با یه داستان که جرئت پیدا کرده منتشرش کرده.
عنکبوت قاتل اسمشه، شخصیتای نوجوون، به‌نظر می‌رسه عاشقانه هم باشه و با فانتزی ها یا علمی تخیلی های سازمان محور(واو! چه واژه خفنی!) و به نظر میرسه دوز اکشنش هم زیاد باشه.
یه نکته رو بگم قبل از شروع نقد اصلیم، اونم اینه که دوستان برای اینکه داستانشون از نظر خوندم راحت باشه و سر و شکل تمیزی داشته باشه از این فرمول استفاده کنند:
فونت بی نازنین، سایز۱۵، راست چین( دوتاش راست چین بشه) و جاستیفای
همچنین وقتی خواستید دیالوگ بنویسید این طوری بزنید:
آلکس گفت:« دونات رضوی، سه تا هزار.»
این خیلی به سر و شکل کلی‌تون کمک میکنه، نه اینکه داستانی که این شکلی باشه منفیه کلش، نه، به مرور درست میشه، ولی این طوری کنید هم تمیز تره، هم چشمای ما اذیت نمیشه.:)
خب پلات داستان درباره یک قتله که باعث شروع یک سری ماجراهای عجیب میشه.
خوبه، کلاسیکه، تمیزه و دوست داشتنی.
ولی بحث سر سه چیزه: نثر، ضرباهنگ(یا تقسیم اطلاعات) و شخصیت پردازی.
نثر شما در این مرحله خیلی سخت‌گیرانه به نظرم نباید برخورد بشه، تجربه ثابت کرده نثر همه‌ی ماها اول کار خیلی خوب نیست.
شما هم یه سری دقتا رو باید بکنید. برای مثال در شروع فصل یکتون، اومدید از زمان گذشته حرف زدید، هفته ای که گذشت.
بعد یا فعل استفاده نکردید، یا مضارع گفتید.
نارسیس یک مشکلی براش پیش اومد و مجبور شدن برن پیش مادربزرگ تو آلمان. میکاسا هم باید برای یه مسابقه برنامه نویسی همراه با ریک برن مسکو.
مثلا اینجا نارسیس یک فرده، بعد براش جمع به کار بردید. بعد برایش رو محاوره نوشتید براش.( محاوره نویسی در حالت کلی اشکال نداره، ولی محاوره رو در سطح واژگان ببرید. واژه کوچه خیابونی استفاده کنید، ولی فعل و اسم و... رو کامل بنویسید، مثل همین براش و برایش)
یا مثلا برای میکاسا به نوعی به زمان آینده اشاره کردید، در حالی که بحث درباره‌ی هفته ای بود که گذشت.
البته اینا با یه بازنویسی ساده درست میشه، ولی من نکات مهم رو یه بار خلاصه میگم: عدم محاوره در املای کلمات، رعایت زمان افعال، رعایت جمع و مفرد.
درباره‌ی ضرباهنگ هم یکم باید زیاد حرف بزنم.
ببینید ایده شما بد نیست، مثلا بازم مثال بالا، یه دختر داره خاطره‌های هفته‌ی قبلش رو میگه و تو اون از یک موقعیت حرف میزنه، تو اتاقش نشسته بوده، سر درد داشته و همه‌ی اعضای خانواده هم رفتند مسافرت.
ولی به جای اینکه بیاید از توصیف یک موقعیت شروع کنید تا به خواننده یک درکی از موقعیتی که داستان توش اتفاق میفته برسونید، مستقیم می‌ندازیدش تو دل حوادث، خواننده هم گیج میشه و نمی‌فهمه چند چنده.
مثال سادش اینه من فصل یک تموم شد تازه فهمیدم شخصیته دختره!(گرچه از لحنش می‌شد فهمید و این نکته‌ی مثبتیه)
مثلا همین سکانس اول رو بیاید ضرباهنگش رو‌ اصلاح کنیم.
جمله اول خوبه‌. هفته‌ی بدی داشتم.
خب بعدش میگیم که: هفته‌ی پیش، درست همین موقع بود که روی تختم دراز کشیده بودم و از سر درد می‌نالیدم. با اینکه حتی از شب قبلش سه تا قرص خورده بودم، باز هم ادامه داشت.
بعد میاید میگید که هیچ کس هم نبود کمکش کنه و بعدش شروع میکنید به توصیف نبودن اعضای خانواده.
بعد در حین توصیف میشه با کلمات کوچکی مثل خواهرم نارسیس، میکاسا(اینجا چون فهمیدیم اینا خانوادن، طبیعی میفهمیم ایشون خواهر ایشونن) با دوست پسرش ریک.
ببینید، اینطوری بهتر نشد؟
حالا میریم سر شخصیت پردازی.
ببینید اینجا فصل اوله، خیلی انتظاری نداریم به جز اینکه شخصیت رو بشناسیم.
شما کارتون اینجا به صورت کلی خوب بوده(صرف نظر از نکات بالا) ولی با چندتا چیز میشه کمک کرد.
مثلا ما میخوایم بدونیم آیسل یه دختر دبیرستانیه، آخر هفتس، خانواده نسبتا پولداری داره و در دوره بلوغش عاشق یه پسری هم شده.
میتونید از همون پاراگراف اول بگید که یه هفته سخت رو در مدرسه داشته. بعد بگید مثلا خونش اشرافیه یا بگید آیفون فلان داره(ایده مزخرفیه آیفونه، قبول دارم)
در ادامه هم وقتی پسره رو میبینه( چون پسره تو شخصیت این مهمه و تراژدیی هستش که موتور محرکش برای شخصیته، مثلا شخصیت می‌جنگه که این اتفاقه تکرار نشه) سادش نکنید و بگید کراش دارم(ما خیلی سر این بحث کردیم، تفاوت این کلمه و کلمه عاشقش بودم یا یه زمانی دوستش داشتم(البته به تجربه شخصی هر فردم بستگی داره) اینه که من وقتی کراش رو میبینم، مثلا یا. هوسرانی های یه عده در دانشگاه میفتم. که آقا پسره دختره از قیافه یکی خوشش میاد،میگه بسم الله بریم یه گپی بزنیم یه کیفی ببریم و بعد بریم دنبال زندگیمون، و این مثلا شخصیت رو مبتذل میکنه، مخصوصا در اینجا که پسره مهمه)
از کلمات بهتری مثل عاشقش بودم استفاده کنید، یا اگر میخواید بگید خیلی تینیجری و هورمونی بوده، مثلا بگید منم مثل یقیه دخترا تو راهنمایی یا دبستان دوستش داشتم یا اصلا نگید، بگید که دختره جا خورد یا سرخ شد. این شکلی عمیق‌ترش میکنید.
بعد زمانی که طرف چاقو میخوره،سریع کات نزنید به صحنه بعد، یه خورده توصیف کنید، عمق بدید. نمیخواد زیاد هم بنویسید، فقط مثلا درباره آیسل بگید که آقا شوکه موند،نمیدونست چیکار کنه و این حرفا. براشون وقت بذارید.
فکر کنم همه‌ی نکات رو گفتم، ولی نکته پایانی.
این یه داستان درباره نوجووناس، یه مایه های عشقی هم داره و خب شاید یه اثر تینیجری از لحاظ ظاهری حساب بشه. و این بد نیست.
تینیجرا هم آدمن، داستان‌های با ارزشی برای گفتن دارن.
اما نکته اینجاست که مواظب باشید در دام داستان‌های زرد نیفتید. که پسر و دختره هیچ کار و زندگی با ارزش شخصی ندارن، مدام با هم میگردن. کلا عاشقن و شیدا و... . بهشون عمق بدید. اصلا این شکلی باشن، چرا این شکلین؟ زخم خاصی در گذشته خوردن؟ خیلی تنهان؟ اولین باره با جنس مخالف رو به رو میشن؟
اینا رو بگید، این طوری برای این سن و شخصیتا ارزش قایل میشید
یاعلی

دریافت فایل نقد با فرمت پی‌دی‌اف: تالارگفتمان 1


پ.ن مهم: تیم نقد عضو می‌پذیرد. دوستانی که تمایل دارن حتما بهمون پیام بدن.

دو کلمه حرف حساب با نویسنده داستانی که کمی پیش نقد شد:

نویسنده‌ی عزیز
ما داریم سعی میکنیم یه قانون پایستگی نقد برقرار کنیم.
نقد در ازای نقد، منتظر همکاری شما هستیم.
نقد کنید و نقد شوید!
منتظر درخواست عضویتتان هستیم!
ویرایش reza379:
اگر عضو نشدین همینجا سر در سایت دارتون می‌زنیم تا عبرتی باشین برای نویسندگان آینده :/

گروه هماهنگی تیم نقد توی تلگرام برقرار شده. احتمالاً روی سایت هم یک بخش هماهنگی راه اندازی خواهد شد. تیم نقد b، معروف به گروه ضربت، روی داستان‌های بلند نویسندگان جوان تمرکز داره. منتظر داوطلبین جدید هستیم:
به آیدی تلگرام من @embassador_r یا به آیدی تلگرام رضا @outputu پیام بدید.


   
z.p.a.s واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

reza379;41050:

(تیم نقد b)
داستان‌های بلند
***************

نام داستان: عنکبوت آدمکش
نویسنده: @z.p.a.s@
حجم نقد: فصل مقدمه-4
لینک تاپیک گروه ضربت: به‌زودی


@ALMATRA@

بسم الله
سلام علیکم
خب چی داریم؟
یه نویسنده جوون، پر ایده، پر انگیزه با یه داستان که جرئت پیدا کرده منتشرش کرده.
عنکبوت قاتل اسمشه، شخصیتای نوجوون، به‌نظر می‌رسه عاشقانه هم باشه و با فانتزی ها یا علمی تخیلی های سازمان محور(واو! چه واژه خفنی!) و به نظر میرسه دوز اکشنش هم زیاد باشه.
یه نکته رو بگم قبل از شروع نقد اصلیم، اونم اینه که دوستان برای اینکه داستانشون از نظر خوندم راحت باشه و سر و شکل تمیزی داشته باشه از این فرمول استفاده کنند:
فونت بی نازنین، سایز۱۵، راست چین( دوتاش راست چین بشه) و جاستیفای
همچنین وقتی خواستید دیالوگ بنویسید این طوری بزنید:
آلکس گفت:« دونات رضوی، سه تا هزار.»
این خیلی به سر و شکل کلی‌تون کمک میکنه، نه اینکه داستانی که این شکلی باشه منفیه کلش، نه، به مرور درست میشه، ولی این طوری کنید هم تمیز تره، هم چشمای ما اذیت نمیشه.:)
خب پلات داستان درباره یک قتله که باعث شروع یک سری ماجراهای عجیب میشه.
خوبه، کلاسیکه، تمیزه و دوست داشتنی.
ولی بحث سر سه چیزه: نثر، ضرباهنگ(یا تقسیم اطلاعات) و شخصیت پردازی.
نثر شما در این مرحله خیلی سخت‌گیرانه به نظرم نباید برخورد بشه، تجربه ثابت کرده نثر همه‌ی ماها اول کار خیلی خوب نیست.
شما هم یه سری دقتا رو باید بکنید. برای مثال در شروع فصل یکتون، اومدید از زمان گذشته حرف زدید، هفته ای که گذشت.
بعد یا فعل استفاده نکردید، یا مضارع گفتید.
نارسیس یک مشکلی براش پیش اومد و مجبور شدن برن پیش مادربزرگ تو آلمان. میکاسا هم باید برای یه مسابقه برنامه نویسی همراه با ریک برن مسکو.
مثلا اینجا نارسیس یک فرده، بعد براش جمع به کار بردید. بعد برایش رو محاوره نوشتید براش.( محاوره نویسی در حالت کلی اشکال نداره، ولی محاوره رو در سطح واژگان ببرید. واژه کوچه خیابونی استفاده کنید، ولی فعل و اسم و... رو کامل بنویسید، مثل همین براش و برایش)
یا مثلا برای میکاسا به نوعی به زمان آینده اشاره کردید، در حالی که بحث درباره‌ی هفته ای بود که گذشت.
البته اینا با یه بازنویسی ساده درست میشه، ولی من نکات مهم رو یه بار خلاصه میگم: عدم محاوره در املای کلمات، رعایت زمان افعال، رعایت جمع و مفرد.
درباره‌ی ضرباهنگ هم یکم باید زیاد حرف بزنم.
ببینید ایده شما بد نیست، مثلا بازم مثال بالا، یه دختر داره خاطره‌های هفته‌ی قبلش رو میگه و تو اون از یک موقعیت حرف میزنه، تو اتاقش نشسته بوده، سر درد داشته و همه‌ی اعضای خانواده هم رفتند مسافرت.
ولی به جای اینکه بیاید از توصیف یک موقعیت شروع کنید تا به خواننده یک درکی از موقعیتی که داستان توش اتفاق میفته برسونید، مستقیم می‌ندازیدش تو دل حوادث، خواننده هم گیج میشه و نمی‌فهمه چند چنده.
مثال سادش اینه من فصل یک تموم شد تازه فهمیدم شخصیته دختره!(گرچه از لحنش می‌شد فهمید و این نکته‌ی مثبتیه)
مثلا همین سکانس اول رو بیاید ضرباهنگش رو‌ اصلاح کنیم.
جمله اول خوبه‌. هفته‌ی بدی داشتم.
خب بعدش میگیم که: هفته‌ی پیش، درست همین موقع بود که روی تختم دراز کشیده بودم و از سر درد می‌نالیدم. با اینکه حتی از شب قبلش سه تا قرص خورده بودم، باز هم ادامه داشت.
بعد میاید میگید که هیچ کس هم نبود کمکش کنه و بعدش شروع میکنید به توصیف نبودن اعضای خانواده.
بعد در حین توصیف میشه با کلمات کوچکی مثل خواهرم نارسیس، میکاسا(اینجا چون فهمیدیم اینا خانوادن، طبیعی میفهمیم ایشون خواهر ایشونن) با دوست پسرش ریک.
ببینید، اینطوری بهتر نشد؟
حالا میریم سر شخصیت پردازی.
ببینید اینجا فصل اوله، خیلی انتظاری نداریم به جز اینکه شخصیت رو بشناسیم.
شما کارتون اینجا به صورت کلی خوب بوده(صرف نظر از نکات بالا) ولی با چندتا چیز میشه کمک کرد.
مثلا ما میخوایم بدونیم آیسل یه دختر دبیرستانیه، آخر هفتس، خانواده نسبتا پولداری داره و در دوره بلوغش عاشق یه پسری هم شده.
میتونید از همون پاراگراف اول بگید که یه هفته سخت رو در مدرسه داشته. بعد بگید مثلا خونش اشرافیه یا بگید آیفون فلان داره(ایده مزخرفیه آیفونه، قبول دارم)
در ادامه هم وقتی پسره رو میبینه( چون پسره تو شخصیت این مهمه و تراژدیی هستش که موتور محرکش برای شخصیته، مثلا شخصیت می‌جنگه که این اتفاقه تکرار نشه) سادش نکنید و بگید کراش دارم(ما خیلی سر این بحث کردیم، تفاوت این کلمه و کلمه عاشقش بودم یا یه زمانی دوستش داشتم(البته به تجربه شخصی هر فردم بستگی داره) اینه که من وقتی کراش رو میبینم، مثلا یا. هوسرانی های یه عده در دانشگاه میفتم. که آقا پسره دختره از قیافه یکی خوشش میاد،میگه بسم الله بریم یه گپی بزنیم یه کیفی ببریم و بعد بریم دنبال زندگیمون، و این مثلا شخصیت رو مبتذل میکنه، مخصوصا در اینجا که پسره مهمه)
از کلمات بهتری مثل عاشقش بودم استفاده کنید، یا اگر میخواید بگید خیلی تینیجری و هورمونی بوده، مثلا بگید منم مثل یقیه دخترا تو راهنمایی یا دبستان دوستش داشتم یا اصلا نگید، بگید که دختره جا خورد یا سرخ شد. این شکلی عمیق‌ترش میکنید.
بعد زمانی که طرف چاقو میخوره،سریع کات نزنید به صحنه بعد، یه خورده توصیف کنید، عمق بدید. نمیخواد زیاد هم بنویسید، فقط مثلا درباره آیسل بگید که آقا شوکه موند،نمیدونست چیکار کنه و این حرفا. براشون وقت بذارید.
فکر کنم همه‌ی نکات رو گفتم، ولی نکته پایانی.
این یه داستان درباره نوجووناس، یه مایه های عشقی هم داره و خب شاید یه اثر تینیجری از لحاظ ظاهری حساب بشه. و این بد نیست.
تینیجرا هم آدمن، داستان‌های با ارزشی برای گفتن دارن.
اما نکته اینجاست که مواظب باشید در دام داستان‌های زرد نیفتید. که پسر و دختره هیچ کار و زندگی با ارزش شخصی ندارن، مدام با هم میگردن. کلا عاشقن و شیدا و... . بهشون عمق بدید. اصلا این شکلی باشن، چرا این شکلین؟ زخم خاصی در گذشته خوردن؟ خیلی تنهان؟ اولین باره با جنس مخالف رو به رو میشن؟
اینا رو بگید، این طوری برای این سن و شخصیتا ارزش قایل میشید
یاعلی

دریافت فایل نقد با فرمت پی‌دی‌اف: تالارگفتمان 1


پ.ن مهم: تیم نقد عضو می‌پذیرد. دوستانی که تمایل دارن حتما بهمون پیام بدن.

دو کلمه حرف حساب با نویسنده داستانی که کمی پیش نقد شد:

نویسنده‌ی عزیز
ما داریم سعی میکنیم یه قانون پایستگی نقد برقرار کنیم.
نقد در ازای نقد، منتظر همکاری شما هستیم.
نقد کنید و نقد شوید!
منتظر درخواست عضویتتان هستیم!
ویرایش reza379:
اگر عضو نشدین همینجا سر در سایت دارتون می‌زنیم تا عبرتی باشین برای نویسندگان آینده :/

گروه هماهنگی تیم نقد توی تلگرام برقرار شده. احتمالاً روی سایت هم یک بخش هماهنگی راه اندازی خواهد شد. تیم نقد b، معروف به گروه ضربت، روی داستان‌های بلند نویسندگان جوان تمرکز داره. منتظر داوطلبین جدید هستیم:
به آیدی تلگرام من @embassador_r یا به آیدی تلگرام رضا @outputu پیام بدید.

خیلی خیلی ممنون بابت نقد و توضیحات :8:
نکته ای که هست و فکر کنم خوب نتونسته باشم منظور رو برسونم اینه که نارسیس٬ میکاسا و ریک همه دوستان صمیمی شخصیت اصلی بخش اول هستند که خب٬ در ادامه بیشتر قراره بهشون پرداخته بشه و تنها برادر آیسل الکساندره که خب٬ جزو پیچیده ترین شخصیت های داستانه و حالا حالا ها قرار نیست رازهاش فاش بشن (فکر کنم خیلی باید رو انتقال مطلبم کار کنم٬ نه؟ 🙂 )
و در مورد مسئله کراش٬ پسری که در ابتدای داستان کشته میشه جزو رده های پایین قرار داره و منظور از کراش همون علاقه های کوتاه مدت دبیرستانیه.
و جهت خاطر جمعی من تاحالا داستان عاشقانه ننوشتم و فکر هم نکنم از پسش بربیام :دی
حتما سعی می کنم ایراداتم رو درست کنم (مخصوصا در مورد زمان افعال) . امیدوارم فصول بعد بهتر شن.


   
reza379 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

فصل ۷ قرار گرفت. آقا بخونین نقد کنین دیگه. اگر هم داستان از نظرتون ضعیفه بگید. اصن هر چقدر دوست دارید فحش بدید ولی نقد هم بکنید :/


   
پاسخنقل‌قول
Violet Jessica Aron
(@violet-jessica-aron)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 84
 

سلام.:6:

قبلا چند فصل از کتابت رو خوندم و به نظرم موضوع جالبی داشت. خیلی خوب می نویسی.:67: و هرچی که بیش تر بنویسی ناخودآگاه قلمت هم بهتر می شه.
اما حس می کنم یه ذره گنگه. مخصوصا فصل اول. من متوجه نشدم این آیسل توی آسایشگاهی چیزی بود یا توی خونه؟:دی


   
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 301
شروع کننده موضوع  

Violet Jessica Aron;41647:
سلام.:6:

قبلا چند فصل از کتابت رو خوندم و به نظرم موضوع جالبی داشت. خیلی خوب می نویسی.:67: و هرچی که بیش تر بنویسی ناخودآگاه قلمت هم بهتر می شه.
اما حس می کنم یه ذره گنگه. مخصوصا فصل اول. من متوجه نشدم این آیسل توی آسایشگاهی چیزی بود یا توی خونه؟:دی

آمم، تو خونه راستش. یه بار اشاره می کنه که تو خونست البته؛)
ممنون بابت وقتی ک گذاشتی ^_^


   
Violet Jessica Aron واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 2
اشتراک: