اسم این داستان سرنوشت شوم هست
خلاصه داستان:
در مورد تقابل تاریکی و روشنایی و سرنوشت شخص بخصوصی هست..
خیلی قشنگ بود
ادامه بدی من میخونم:43:
حال کردم تو همین چند خط جذبم کرد
عالی و ارزش ادامه دادن داره
به نظر من هم ادامه بدی خیلی خوب میشه .
فقط همین چند خطش باعث شد دلم بخواد ادامش رو بخونم و کنجکاو بشم آخرش چی میشه .
ممنون بابت نظری که دادی
فقط مونده یکی دو نفر دیگه که نظر مثبتی داشته باشن
بعد اون شروع به نوشتن داستان میکنم
سلام
اول این که عالیع..دوم اینکه لطفا ادامه بده ...سوم اینکه اگه ادامه دادی که باید بدی!:5:اخه حیفه.......خیلی شبیه سینا مینویسی ..البت به پای اون که نمیرسی:78: شوخیدم ..با تلاش همه چی میسره!
باید حتما یه توضیح بدی که این یارو شنل پوشه کیع...ولی خدایی خیلی مرموز و هیجان انگیز بود...منتظرم:41: ......:103:
عاشق همچین داستانایم ادامش بده خواهشن:77::77::78:
از دوستان عزیز
خانوم ساحره و دوست دیگم چجحخه{پیشنهاد میکنم اسمتو تغییر بدی خخ} خیلی ممنونم و عذر میخوام که نمیتونم تک تک جواب بدم چون برای من نقل قول از کار افتاده
از اونجا که به حد نصاب من رسید چشم
داستان رو با قدرت ادامه میدم
به محض تمام شدن فصل اول رو اپلود میکنم
امیدوارم که دوستان از داستان خوششون بیاد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یه موضوع دیگه هم اینه که کل داستان رو یک جا قرار بدم یا هفتگی فصل هارو قرار بدم؟
ادامش بده خیلی خوب و عالی بود منتظرم تا ادامش رو بخونم
از دوستان عزیز
خانوم ساحره و دوست دیگم چجحخه{پیشنهاد میکنم اسمتو تغییر بدی خخ} خیلی ممنونم و عذر میخوام که نمیتونم تک تک جواب بدم چون برای من نقل قول از کار افتاده
از اونجا که به حد نصاب من رسید چشم
داستان رو با قدرت ادامه میدم
به محض تمام شدن فصل اول رو اپلود میکنم
امیدوارم که دوستان از داستان خوششون بیاد- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یه موضوع دیگه هم اینه که کل داستان رو یک جا قرار بدم یا هفتگی فصل هارو قرار بدم؟
فصل فصل بزار و منظم
سلام همین چند خط جالب بود و حس کنجکاوی و پیگیری داستان رو توی خواننده ایجاد میکرد, امیدوارم داستانت رو با اطمینان شروع کنی و زیبا ادامه بدی,,,,
سلام دوست عزیز.
لازم دونستم نظرمو بگم. شاید خوشت نیاد یا هرچی اما این حرفیه که باید بزنم.
باید بیشتر بنویسی. باید بیشتر بخونی. گفتی در نطفه خفش میکنی. چرا؟ حتی اگر نمیخوایی منتشرش کنی بنویسش. یه ایدست و نباید رها بشه. تا وقتی که بهت حس خوبی میده بنویس و هروقت احساس کردی داری راه رو گم میکنی از اول شروع کن یا برو سراغ یه ایده دیگه. چرا؟ چون اگر ننویسی چطور میخوایی یاد بگیری؟ مگه دیگران از اول نویسنده به دنیا اومدن. نوشتن و خوندن. نوشتن و نوشتن تا یاد گرفتن چه چقدر، چطور و با چه لحنی بنویسن. حالا یه عده استعداد بیشتری دارن. زودتر و بهتر یاد میگیرن و در نهایت آثار بهتری مینویسن. اما این به این معنی نیست که باید دست کشید.
اصلا ما اینجا دور هم جمع شدیم برای همین. هیچ کدوم از ما نویسنده های حرفه ای نیستیم. عده ای شاید نزدیک تر و عده ای دورتر اما همه اینجاییم که یاد بگیریم. نظرات دیگران رو بشنویم و خودمونو آموزش بدیم.
و اما در مورد داستانت. ایدش جالبه. یه حس خوب مرموزانه بهت میده که دوست داری سرنوشت این شخص رو دنبال کنی هرچند که قلم خامه و تنها چیزی که اینو درست میکنه بیشتر نوشتنه. در نهایت بهترین کار برای یاد گرفتن از اشتباهات، اینه که خودت ویرایشش کنی. تاکید میکنم این برای تمرینه وگرنه بدون یه شخص دیگه که داستانتو ویرایش کنه خیلی از گاف ها در نمیاد.
ختم کلام اینکه بنویس. یه سوال...دوست داری بنویسی؟ اگه آره، پس بنویس. این جسارتو داشته باش که از علاقت دست نکشی. میتونی منتشرش کنی یا نکنی. میتونی ادامش بدی یا ندی. لازم نیست به کسی به جز خودت پاسخگو باشی. اما اگر دوست داری بنویسی پس بنویس این کلید نویسنده شدنه. بنظر من البته
واقعا عالی وقتی داستان اینجوری شروع بشه مطمئنم هرچی جلووتر بره و قلمت پخته تر بشه عالی ترم میشی فقط باید بنویسی و ادامه بدیتو نوشتن شکست نداریم شاید داستان های اول (نمیگم داستان اول میگم داستان های اول)اونجوری ک میخوای نباشن ولی میشن تجربه برای داستان های بدی عالی و مهیج