سلام، این داستان جدیدمه که در حال نگارش و ویرایشه.
تا نه فصل نوشتم فعلا و قول میدم بعد فصل اول و دوم کیفیتش مرتب بیشتر میشه.
بخونید و با نظراتتون خوشحال و شارژم کنید.
خلاصه:
در گذشته، پرتوی از امید در قلب مردم زنده بود. هنوز کسانی بودند، هنوز شمشیری بود...
مدتها از آن زمان گذشته. امید مرده. شاید دوباره بتوان مبارزه را شروع کرد، شاید بتوان شمشیری جدید ساخت. شاید بتوان نور را برگرداند. اما نوری که همه به دنبال آناند، سیاه تر از شب میتابد. کدام یک موفق میشوند، شمشیر شکسته یا شمشیر سرخ؟ شاید مثل همیشه نور سیاه هر دو را به بازی گرفته...
لینک دانلود:
لینکها تبدیل شدن به لینک مستقیم. لطفا هر کس خوند یه نظر حداقلی "خوندم خوب بود" یا "خوندم بد بود" یا "خوندم بد نبود" بده. یه چیزی بگید خلاصه، اعلام وجود کنید.
برای راحتی لینک کانال تو تلگرام هم گذاشتم.
فصل | نام فصل | لینک |
1 | شمشیر جدید | دانلود |
2 | معلم | دانلود |
3 | جادوگر | دانلود |
4 | هدیهها | دانلود |
5 | کیک | دانلود |
6 | مهرهی سفید | دانلود |
7 | راز | دانلود |
8 | پسر سینیت | دانلود |
9 | شانس | دانلود |
1-9 | فصل 1-9 | دانلود |
لینک ها درست هستند ؟
نمیتونم دانلودشون کنم
سلام فصل اولا خوندم قلمتون خیلی عالی بود ولی کاش صحنه ی مبارزه ی ادواردا توصیف می کردین
یه نکته:ادوارد به خاطر شمشیر بیهوش شد؟یا بخاطر کشتن تعداد زیاد سربازا؟
و همین طور صفحه دوم پاراگراف دوم اونجا که نوشته بودین شمشیرش دسته چوبی اش اشتباه نوشته بودینمیشد شمشیر دسته چوبی اش
خب این فصل که عالی بود برم بقیشا بخونم
من فصل اول و دوم خوندم فصل اول خیلی خوب و روون بود اما تو فصل دوم چندیدن جا اشکالات نوشتاری وجود داشت
یه سوال داشتم دلیل اینکه ادوارد میخواست جک شاگردش بشه چی بود؟ توی اون قسمت قدرت نمایی اگه یکم بیشتر رو واکنش های و.... کار میکردی و بیشتر توضیح میدادی بهتر می شد
من فصل اول و دوم خوندم فصل اول خیلی خوب و روون بود اما تو فصل دوم چندیدن جا اشکالات نوشتاری وجود داشت
یه سوال داشتم دلیل اینکه ادوارد میخواست جک شاگردش بشه چی بود؟ توی اون قسمت قدرت نمایی اگه یکم بیشتر رو واکنش های و.... کار میکردی و بیشتر توضیح میدادی بهتر می شد
شاید به خاطر اینه که باعث شده بوده جک توی دردسر بیفته و توی فصل اولم معلوم بود از جک خوشش اومده ولی عجیبه که اینطور به جک اعتماد کرده
من با گوشیم. درست میکنم. هر کدوم نشد از کانال تلگرام بگیر فعلا. لینکش رو اضافه کردم پست اول
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام فصل اولا خوندم قلمتون خیلی عالی بود ولی کاش صحنه ی مبارزه ی ادواردا توصیف می کردین
یه نکته:ادوارد به خاطر شمشیر بیهوش شد؟یا بخاطر کشتن تعداد زیاد سربازا؟
و همین طور صفحه دوم پاراگراف دوم اونجا که نوشته بودین شمشیرش دسته چوبی اش اشتباه نوشته بودینمیشد شمشیر دسته چوبی اش
خب این فصل که عالی بود برم بقیشا بخونم
اول ممنون که خوندید. کلی شارژ شدم با دیدن این نظرات.
پرش از روی مبارزه دلیلش این بود که اونجا بیمزه میشد و اون حس انتظار رو از بین میبرد. اینجوری تعلیقش بیشتره.
دلیل بیهوشی هم هر دو. اگه فصل سوم بخونید متوجه میشوید.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من فصل اول و دوم خوندم فصل اول خیلی خوب و روون بود اما تو فصل دوم چندیدن جا اشکالات نوشتاری وجود داشت
یه سوال داشتم دلیل اینکه ادوارد میخواست جک شاگردش بشه چی بود؟ توی اون قسمت قدرت نمایی اگه یکم بیشتر رو واکنش های و.... کار میکردی و بیشتر توضیح میدادی بهتر می شد
در مورد فصل دوم. متاسفانه فصل اول ویرایش شد بعد فصل نه ولی دوم نشد. درستش میکنم ویرایش نهایی.
خب چند تا دلیل برای شاگردی جک هست. دو تاش رو rosela گفت. باقیش هم تو داستان هست. فقط در تایید خوشش اومدن بگم شبیه یکی از رفقای قدیمش بود
من دانلود میکنم که بعدا از سر فرصت بخونم. اما الان اومدم بگم که یک خلاصه خوب براش بذار. اینجوری کسی نمی فهمه چه خبره که بخواد دانلود کنه.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فقط در تایید خوشش اومدن بگم شبیه یکی از رفقای قدیمش بود
چند بار باید بگیم این چیزها رو نگو؟ :/ توی داستان بیار و ازشون استفاده کن :/
من دانلود میکنم که بعدا از سر فرصت بخونم. اما الان اومدم بگم که یک خلاصه خوب براش بذار. اینجوری کسی نمی فهمه چه خبره که بخواد دانلود کنه.- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
چند بار باید بگیم این چیزها رو نگو؟ :/ توی داستان بیار و ازشون استفاده کن :/
عجب، ������
اولا توی فصل اول گفتم
دوما توی فصل دوم بعد ویرایش بیشتر میگم
سوما من خودم این رو به همه میگم.
ممنون که گفتی به هر حال
کاش یه خلاصه ای از داستان میذاشتی...من الان دانلودشون کردم...بزار بخونم بعد نظرمو میگم
تشکر بتابت زحماتت
من تا فصل 6 خوندم
راستیتش اگه بخوام اشکال بگیرم باید بگم به نظر من خیلی سریع از اتفاقات میگذشتی یک ذره جزییات اضافه می کردی بهتر می شد مثلا زمانی که اوراکل جک رو با خودش به زمان های مختلف برد اگه واکنش جک واضح تر میگفتی بیشتر روی جزییات تمرکز میکردی بهتر می شد همچنین مکالمه های داستانت خیلی جای کار دارند باید سعی کنی بهترشون بکنی مثلا تو صفحه اول فصل 5 اولین مکالمه که شروع شد گفت (((اره اره از قصر حاکم اوردت تو اون اتاق و گقت من دوستتونم ولی بهتون کمک نمیکنم و از این چیزا. پیتر همه مارو این جا جمع کردی،حتما میخوای یه چیز مهم بگی))) من راستش چیز زیادی از این جملات نفهمیدم یکم گنگ بودند اگه میخواستی جملت تعجبی یا سرزنش امیز باشه باید از کلمه های دیگه ای استفاده می کردی البته اینا نظرات بندست و امیدوارم ناراحت نشید شاید اصلا من هرچی گفتم تا الان اشتباه بوده باشه:be8:
درود برتو ای نویسنده ..
اقا داستان به نظر خوب میاد ولی یه خلاصه چیزی بزار و اینکه لینکارو هم اینجوری نزار . و اینکه ما حمایتت خواهمیم نمود فرزندم. ..
سخن دیگر اینکه
داداش اگ ویراستاری چیزی خواستی من در خودم در خدمتتم .
و اینکه من داستانو نمیخونم چون اگ ادامه ندی من بدبخت میشم چون خعلی از نویسنده های پیج داستاناشونو ادامه ندادن .
بدرود تا درودی دیگر :107:
يه سوال داشتم
ويليام چطور متوجه نفرين عصا شد چون هيچ كار خاصي با عصا نكرده بود و تازه عصا رو گرفته بود
من تا فصل 6 خوندم
راستیتش اگه بخوام اشکال بگیرم باید بگم به نظر من خیلی سریع از اتفاقات میگذشتی یک ذره جزییات اضافه می کردی بهتر می شد مثلا زمانی که اوراکل جک رو با خودش به زمان های مختلف برد اگه واکنش جک واضح تر میگفتی بیشتر روی جزییات تمرکز میکردی بهتر می شد همچنین مکالمه های داستانت خیلی جای کار دارند باید سعی کنی بهترشون بکنی مثلا تو صفحه اول فصل 5 اولین مکالمه که شروع شد گفت (((اره اره از قصر حاکم اوردت تو اون اتاق و گقت من دوستتونم ولی بهتون کمک نمیکنم و از این چیزا. پیتر همه مارو این جا جمع کردی،حتما میخوای یه چیز مهم بگی))) من راستش چیز زیادی از این جملات نفهمیدم یکم گنگ بودند اگه میخواستی جملت تعجبی یا سرزنش امیز باشه باید از کلمه های دیگه ای استفاده می کردی البته اینا نظرات بندست و امیدوارم ناراحت نشید شاید اصلا من هرچی گفتم تا الان اشتباه بوده باشه:be8:
خب اول از همه من تکلیفم رو با منتقد جماعت روشن کنم، منتقد رو چشم ما جا داره، هر قدر هم بیشتر، ریزتر و سنگینتر نقد کنه بیشتر خوشحال میشم.
چون نقد یعنی داستان خونده شده، چی از این بهتر.
هر چی ریزتر، یعنی با دقتتر خونده شده، چی از این یکی بهتر؟
خلاصه نقد کنید من خوشحالم میشم.
البته جدا از نقد دوست دارم در مورد داستان نظر هم بدید. مثلاً اینجاش خوب بود، اونجاش نه. فلان شخصیت رو دوست داشتم و اینا.
چیزهایی که گفتی کاملا درست بودن. تو ویرایش حتما درستشون میکنم
در نهایت یک سوال، نظرت رو در مورد اوراکل بگو. دوست دارم بدونم چون خاصترین موجود داستانه و تا حدی که ادعا کنم تو فانتزی شبیهش نیست.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
درود برتو ای نویسنده ..
اقا داستان به نظر خوب میاد ولی یه خلاصه چیزی بزار و اینکه لینکارو هم اینجوری نزار . و اینکه ما حمایتت خواهمیم نمود فرزندم. ..
سخن دیگر اینکه
داداش اگ ویراستاری چیزی خواستی من در خودم در خدمتتم .
و اینکه من داستانو نمیخونم چون اگ ادامه ندی من بدبخت میشم چون خعلی از نویسنده های پیج داستاناشونو ادامه ندادن .
بدرود تا درودی دیگر :107:
سلام بر شما، راستش من سفرم همین هم به سختی فراوان جور کردم گذاشتم. وگرنه قصد داشتم وقتی تموم شد با ویرایش و اینا کامل و نهایی بذارم اینجا اما قلم سرنوشت جور دیگری نگاشته بود.
ویراستار هم هست، خیلی ممنون. از فصل سوم ویراستار داشتم و از ویراستارهای همینجا هم هست.
و ادامه دادن، مطمئن باشید ادامه میدم. شاید بینش دو سال وقفه بیفته اما من داستان رها نمیکنم.
نه اینکه بخواد وقفه بیفته. منظورم این بود که حتی اگر دو سال هم ننویسمش بازم میام سراغش
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
يه سوال داشتم
ويليام چطور متوجه نفرين عصا شد چون هيچ كار خاصي با عصا نكرده بود و تازه عصا رو گرفته بود
این سلاح خیلی خاصه، توضیح هم دادم چرا. تنها سلاح جادوگرهاست و خیلی معروفه. پس هر جادوگری که سرش به تنش بیرزه در موردش اطلاعات کافی داره
خب اول از همه من تکلیفم رو با منتقد جماعت روشن کنم، منتقد رو چشم ما جا داره، هر قدر هم بیشتر، ریزتر و سنگینتر نقد کنه بیشتر خوشحال میشم.
چون نقد یعنی داستان خونده شده، چی از این بهتر.
هر چی ریزتر، یعنی با دقتتر خونده شده، چی از این یکی بهتر؟
خلاصه نقد کنید من خوشحالم میشم.
البته جدا از نقد دوست دارم در مورد داستان نظر هم بدید. مثلاً اینجاش خوب بود، اونجاش نه. فلان شخصیت رو دوست داشتم و اینا.چیزهایی که گفتی کاملا درست بودن. تو ویرایش حتما درستشون میکنم
در نهایت یک سوال، نظرت رو در مورد اوراکل بگو. دوست دارم بدونم چون خاصترین موجود داستانه و تا حدی که ادعا کنم تو فانتزی شبیهش نیست.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام بر شما، راستش من سفرم همین هم به سختی فراوان جور کردم گذاشتم. وگرنه قصد داشتم وقتی تموم شد با ویرایش و اینا کامل و نهایی بذارم اینجا اما قلم سرنوشت جور دیگری نگاشته بود.
ویراستار هم هست، خیلی ممنون. از فصل سوم ویراستار داشتم و از ویراستارهای همینجا هم هست.
و ادامه دادن، مطمئن باشید ادامه میدم. شاید بینش دو سال وقفه بیفته اما من داستان رها نمیکنم.
نه اینکه بخواد وقفه بیفته. منظورم این بود که حتی اگر دو سال هم ننویسمش بازم میام سراغش
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -این سلاح خیلی خاصه، توضیح هم دادم چرا. تنها سلاح جادوگرهاست و خیلی معروفه. پس هر جادوگری که سرش به تنش بیرزه در موردش اطلاعات کافی داره
هان اوکی گرفتم .. بعد ینی الان چقد مونده تا داستان تموشه چند فصله یا چند جلده حتی . ولی در هر صورت کمکی چیزی در هر زنینه ای خواسی من هستم
بوس بوس
هان اوکی گرفتم .. بعد ینی الان چقد مونده تا داستان تموشه چند فصله یا چند جلده حتی . ولی در هر صورت کمکی چیزی در هر زنینه ای خواسی من هستم
بوس بوس
دو جلده.
فکر کنم جلد اول هم توی ۱۵ فصل تموم میشه.
البته الان دو تا داستان کوتاه باید بازنویسی کنم بعد میام سراغش دوباره