|
خلاصه:
برنده شدن تو را مشهور می کند. |
دوستان عزیز به مدت 48 ساعت برای نقد این کتاب وقت دارند. نقدتون رو به جای گروه تلگرام فانتزیا در این تاپیک ارسال کنید. گروه از این به بعد فقط برای نظرسنجی انتخاب کتاب هست.
خب بریم سر نقد این کتاب
داستان کتاب به نظرم یه مقدار تکرار داره یه دنیای نابود شده و مسائل جداگانه ی کنارش که باعث میشه یه عده برعلیه حکومت یا فضای موجود قیام کنن مثل کتاب ناهمتا
اما نویسندش خیلی خوب درش اورده
یه دنیای بهم ریخته و کشوری که به دوازده منطقه تقسیم شده این مناطق زیر نظر پایتخت زندگی میکنن
کار میکنن
و حاصل دسترنجشون رو میفرستن پایتخت در حالیکه خودشون درگرسنگی هستن و یه حکومت دیکتاتور این وسطه
مناطق شورش میکنن شکست میخورن و پایتخت برای در ترس نگه داشتن اونها قانونی رو میذاره سالانه باید هر منطقه یک دختر و یک پسر رو بفرسته به مسابقات تا کشته بشن. اونی که اخر از همه زنده بمونه قهرمان میشه (در واقع بزرگترین قاتل) و میتونه دست کم اسایش مادی و غذایی داشته باشه
کتاب روون بود.اگرچه بیشتر رده سنی زیر هجده سال رو شامل میشد داستان و صحنه پردازی هاشو دوست داشتم
چه خوب نقد رو اوردید توی سایت
من اصلا تلگرام دوست ندارم
یادمه پشت یه کتاب از یه نویسنده تعریف زیادی از این کتاب نوشته شده بود
من اول فیلمش رو دیدم ...فیلم اولش رو از تلویزیون دیدم که اصلا جالب نبود اما بعد فیلمهاشو دانلود کردم دوست داشتم و اخر سر کتاب رو خوندم
واقعا خوب بود
یعنی حس حکومت دیکتاتور ، مردم و مبارزه رو خوب در اورده بود.حس نیازکتنیس رو برای حفاظت از خواهرش و فداکاریش رو دوست داشتم
از شخصیت گیلبرت به عنوان یه حامی خوشم اومد
اینکه یه دختر مجبور بشه خونواده شو تامین کنه رو خیلی خوب در اورده بود
با کمترین توصیف فضای مردم فقیر رو قشنگ دراورده بود و بعدا توی کتابهای بعدی تفاوت مردم مناطق رو با کپیتال به خوبی نشون داده بود
روی هم رفته از نظر من کتاب ارزش یک بار خوندن رو داشت
داستان کتاب به نظرم یه مقدار تکرار داره یه دنیای نابود شده و مسائل جداگانه ی کنارش که باعث میشه یه عده برعلیه حکومت یا فضای موجود قیام کنن مثل کتاب ناهمتا
درسته از این مدل کتابها زیاد در اومده دونده هزارتو هم کمی مشابه هست حتی 100 نفر هم مشابهت داره باهاش اما مهم اینه که نویسنده چی در اورده به نظر من خیلی بهتر و قوی تر از بقیه بوده
یعنی حس حکومت دیکتاتور ، مردم و مبارزه رو خوب در اورده بود.حس نیازکتنیس رو برای حفاظت از خواهرش و فداکاریش رو دوست داشتم
از شخصیت گیلبرت به عنوان یه حامی خوشم اومد
اینکه یه دختر مجبور بشه خونواده شو تامین کنه رو خیلی خوب در اورده بود
با کمترین توصیف فضای مردم فقیر رو قشنگ دراورده بود و بعدا توی کتابهای بعدی تفاوت مردم مناطق رو با کپیتال به خوبی نشون داده بود
روی هم رفته از نظر من کتاب ارزش یک بار خوندن رو داشت
راست میگی این بخشش رو منم دوست داشتم
ارتباط گیلبرت و کتنیس هم جالب بود برام
ترجمه ی بچه های دورانم که از کتاب دو و سه گل کاشته بود واقعا
(ترجمه چاپی رو دیدم توصیه نمیکنم اکیدا)
من این کتابو نخواندم ولی فیلمشو دیدم.
برای همین نمیتوانم از فضا سازی و شخصیت پردازی و ... بگم ولی در مورد ایده داستان خب میشه حرف زد.
داستان هایی با این نوع تم خیلی زیادن، از فیلم گرفته تا انیمیشن و کتاب . ولی این داستان توانست خوب خودشو نشون بده و طرفدارهای خودش را جذب کنه قسمت اولش اولش که عالی بود، قسمت دومش دچار تکرار مکررات شد یعنی خب نبود ولی سه و چهارش که فکر کنم یه جلد باشن خوب بود، مخصوصا چهارمیش.
شخصیت راسنو خیلی جالب طرح ریزی شده بود بطوری که با وجود شخصیت منفی بود توانست خودشو توی دل خیلیا جا کنه.
من این کتابو نخواندم ولی فیلمشو دیدم.
بخونش ژنرال جان
ارزشش رو داره
شخصیت راسنو
کی بود؟
یادم نمی آید
کلا با کتابش ارتباط برقرار کردم . برعکس کتاب دونده هزارتو که اصلا باهاش ارتباط برقرار نکردم این کتاب رو دوست داشتم
فضا سازیش داخل جنگل
فضاسازیش داخل کپتال
و صحنه های احساسیش رو دوست داشتم
بیشتر از همه اون فداکاری کتنیس برای خواهرشو
عطش مبارزه کتاب فوق العاده ایه. ایده اش نوئه، قلم نویسنده بی نظیره و در حین خوندنش احساس خستگی نمی کنم، هیجانش بسیاز زیاده. صحنه های تلخ و شیرین رو با هم داره و ده بار هم بخونی کتاب رو خسته نمی شی. در آخرش هم راه رو برای ادامه دادن سری باز می کنه. در یک کلام، عالی و بی نظیر.
عطش مبارزه کتاب فوق العاده ایه. ایده اش نوئه، قلم نویسنده بی نظیره و در حین خوندنش احساس خستگی نمی کنم، هیجانش بسیاز زیاده. صحنه های تلخ و شیرین رو با هم داره و ده بار هم بخونی کتاب رو خسته نمی شی. در آخرش هم راه رو برای ادامه دادن سری باز می کنه. در یک کلام، عالی و بی نظیر.
کدوم صحنه شو ترجیح میدی؟
من صحنه داوطلب شدن کتنیس برای خواهرشو دوست داشتم
یه حس مادرانه توش بود
صحنه آخر کتاب اول هم جالب بود جریان توت های سمی
عطش مبارزه کتاب فوق العاده ایه. ایده اش نوئه، قلم نویسنده بی نظیره و در حین خوندنش احساس خستگی نمی کنم، هیجانش بسیاز زیاده. صحنه های تلخ و شیرین رو با هم داره و ده بار هم بخونی کتاب رو خسته نمی شی. در آخرش هم راه رو برای ادامه دادن سری باز می کنه. در یک کلام، عالی و بی نظیر.
آخر جلد سه که چیزی برای آینده باز نمیشه یعنی توی جلد سه نمیشه ادامه داد بقیشو
اما منم ازش اصلا خسته نشدم
کدوم صحنه شو ترجیح میدی؟
جدایی گیلبرت از کتنیس وقتی داوطلب شد رو دوست داشتم
اینکه کتنیس همش نگران خانوادش بود
و خب اره داوطلب شدنش جزو صحنه هایی هست که تقریبا همه دوستش دارن
کدوم صحنه شو ترجیح میدی؟
صحنه ای که بیشتر دوست داشتم مردن روو بود.
آخر جلد سه که چیزی برای آینده باز نمیشه یعنی توی جلد سه نمیشه ادامه داد بقیشو
اما منم ازش اصلا خسته نشدم
نقد جلد اول بود نه هر سه جلد.
صحنه ای که بیشتر دوست داشتم مردن روو بود.
آره صحنه قشنگی بود
احساسی بود واقعا
یه جوری حس دردناک داشت اما میزان ظلم داخل کتاب رو قشنگ نشون میداد
از اون بدتر اینکه انسانها میتونن به درجه ای از پستی برسن که سالها تمرین کنن برای اینکه هم نوع خودشون رو بکشن (مناطق یک و دو و اینا)
و خب این وسط حاکم بود که از تفرقه بین مناطق (یا همون فرهنگ هاا شهرها و زبانها) نهایت بهره رو میبرد
مطمئن نیستم، اما فکر کنم جزو اولین کتاب هایی بود که به آینده و زمین داغون و اینا روی اورده بود. ( یا شاید هم جزو اولین کتاب هایی بود که من در این زمینه خوندم، دونده هزارتو، مجموعه ناهمتا، دهنده و از این دست رو من بعد از این کتاب خوندم).
یه جورایی به نظرم کامل تر از اون بقیه کتاب ها اومد. و چیزی که برام خیلی جالبه و متاسفانه بچه های خودمون رعایتش نمی کنن، اینه که هیچ کدوم از این شخصیت ها، قدرت فوق العاده ندارن.
برای من، احساسات کتنیس، حتی داغون شدنش بعد از کشتن اسنو، نوع رفتار اسنو، حرص و طمع رئیس بخش 13، خیلی خوب به تصویر کشیده شده بود.
اون صحنه های رژه رو تخیل من خیلی قوی به تصویر کشید، یا صحنه کشتن بچه ها، تو کتاب سوم یا آواز خوندن کتنیس که با دیدن فیلمش کلا ناامید شدم! اما یکی از صحنه های خوبش، تو فیلم، صحنه بردن سینا بود.
انی وی، من دوست داشتم کتابشو، از ناهمتا یا دونده هزارتو به نظرم بهتر و کامل تر کار کرده بود.
کتاب خوبی بود من دوست داشتم
یکی از صحنه های مورد علاقم رزه و مرگ روو بود
اون تیکه ای که کنتیس با تیر و کمان شلیک کرد به طرف داور ها رو هم دوست داشتم
اما شخصا از شخصیت پیتا خوشم نیومد