Header Background day #08
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

آتش دزد

16 ارسال‌
14 کاربران
60 Reactions
10.1 K نمایش‌
R-MAMmad
(@r-mammad)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 551
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 1
نام کتاب: اتش دزد(جلد اول)
نویسنده: تری دیری
مترجم: حسین ابراهیمی
تعداد صفحات: 176

سلام دوستان، با یک کتاب زیبا با نام آتش دزد در خدمت شما هستیم. این کتاب از کارهای تایپ سایت دریم رایز هست، امیدوارم ازش خوشتون بیاد و همینجا از هانیه و پدرام و آنا، و همینطور از تیم تایپ این سایت بابت ارائه این کتاب تشکر میکنم.:53:

در مورد کتاب:

کتاب آتش دزد اولین کتاب از سه گانه آتش دزد نوشته تری دیری (به انگلیسی: Terry Deary) است. کتاب درباره پرومتئوس (به انگلیسی: Prometheus)، تایتان یونانی است که در اساطیر یونان به عنوان فردی که آتش را از خدایان می‌دزدد و به انسانها می‌دهد معرفی شده‌است.
کتاب در حالی آغاز می‌شود که پرومتئوس به صخره‌ها زنجیر شده‌است و ایزد خشم (به انگلیسی: Fury) قصد دارد جگر او را بیرون بکشد و تکه تکه کند، ولی در عوض پرومتئوس گردن ایزد خشم را می‌شکند و خود را از زنجیرهایی که پسر عمویش زئوس (خدای یونانی رعد و برق و فرمانروای آسمان) (به انگلیسی: Zeus) با آنها او را در کوه اسیر کرده میرهاند و می‌گریزد.
زئوس به او فرصت می‌دهد تا در ازاء یافتن یک انسان قهرمان آزادیش را باز پس گیرد.
تئوس با استفاده از یک جفت بال جادویی که از زئوس قرض گرفته‌است به آینده سفر می‌کند و در شهر عدن (به انگلیسی: Eden) با دو دزد به نام‌های عمو ادوارد و جیم آشنا می‌شود. در همین حال ایزد خشم هم در پی یافتن تئوس است تا از او انتقام بگیرد و وظیفه اش که خوردن جگر تئوس در صبح هر روز است را اجرا کند.

شخصیتها:

* پرومتئوس (ممعروف به تئوس) قهرمان داستان است. او باید یک انسان قهرمان را بیابد تا بتواند از خشم زئوس رهایی یابد.
* جیم (معروف به جیم کوچولو) یک پسر یتیم است که به تئوس کمک می‌کند.
* عمو ادوارد، یک پیرمرد چاق و خلافکار و بازیگری قهار که جیم را در ۶ سالگی از یتیم خانه به فرزندی پذیرفت.

از کتابهای این مجموعه ی پر طرفدار میتوان به "پرواز آتش دزد"(کتاب دوم) و "آتش دزد تسلیم نمی شود"(کتاب سوم) اشاره نمود که البته این مجموعه شش جلدی می باشد.

قسمتی از متن داستان:

یونان آغاز زمان
داستان من از اینجا شروع می شود. من خودم در یونان باستان نبودم اما یکی از هنرپیشگان این داستان هولناک، ماجرا را برایم تعریف کرد و من هم حرفش را باور کردم. چون همیشه دلم می خواست نویسنده باشم، بگذارید داستان را طوری برای تان تعریف کنم که انگار نویسنده ی آن هستم. راستی من کی هستم؟ صبر کنید، خودتان می بینید. بگذارید از آغاز زمان شروع کنم...

***

پرنده با بال های از هم گشوده، در آسمان بی ابر و بر فراز زمین ساکت، چرخ میزد. زیر پایش، دره های سبز و قلههای سفید رنگ کوه ها آرمیده بودند. در دور دست، دریایی آبی و بلورین می درخشید. زیر بال های غول آسای پرنده، جنگلی انبوه سایه انداخته بود و از اعماق تاریکی، باریکه ای دود درون هوای پاک، بالا می رفت. پرنده غرولند کرد: «آهه! آتش.» بوی دود را حس کرد، اوج گرفت و از آن دور شد. سپس چرخید و چون تیری که از چله ی کمان رها شود، به سوی کوهی در دوردست ها پرواز کرد. پرنده با صدایی سوتمانند گفت: «صبحانه.» و به سرعت شیرجه ای زد. خرگوش ها با دیدن سایه ی مرگ که از بالای سرشان گذشت، از ترس خشکشان زد. پرنده بدون اعتنا به آنها خودش را به دست هوای گرم سپرد تا او را به دامنه ی کوهستان ببرد.
همچنان که پرنده اوج می گرفت، آن پایین، علف های پرطراوت جای خود را به بوته های خمیده در باد و بعد هم به صخره ها می دادند؛ صخره های بدون پوشش و کسالت باری که حتی خزه هم روی آنها نمی رویید.
پرنده نوک خمیده اش را بلند کرد، بال های کمانی اش را تا نیمه بست و به سوی تخته سنگی غول آسا پایین رفت. روی تخته سنگ، مردی دراز کشیده بود. پرنده در حالی که برای توقف کامل، روی تخته سنگ سر می خورد، می گفت: «اووووخ!»
مرد، سوخته از وزش باد و سرخ از تابش خورشید، همچنان در جایش دراز کشیده بود.
پرنده با صدای قارقار مانندی گفت: «پس از این همه سال هنوز هم یاد نگرفته ام درست و حسابی فرود بیایم.»
زنجیرهای ظریفی در صخره ها فرو رفته و دور مچ ها و قوزک های مرد پیچیده بودند. رشته هایی نازک اما ناگسستنی.
پرنده پرهای قهوه ای و طلایی اش را تکانی داد و چشمان سیاهش گر گرفتند.
زیر لب گفت: «صبح بخیر پرومتئوس . امیدوارم خوب خوابیده باشی.»
مرد لبخندی زد. او که چهره ی زیبایی چون چهره ی ایزدان داشت، گفت: «خیلی خوب خوابیدم .»
پرنده چشمکی زد و با لحنی مشکوک گفت: «سر حال به نظر میآیی.»
مرد فریاد کشید: «من خوب خوابیدم و خواب های خوشی هم دیدم! خواب آزادی را دیدم!»
پرنده غرغر کرد: «خوابش را ببین. تو آتش را از ایزدان دزدیدی و آن را به آن موجودات خزنده ای که خودشان را انسان می نامند دادی. تو آن را کِش رفتی، آن را لای نی مخفی کردی. تو چیزی کمتر از راهزن ها نداری.» حالا پرنده داشت جیغ می کشید و پرهایش را به هم می زد: «انسان ها دنیای ما را به آتش می کشند و همه ی ما را با دود آن خفه می کنند. برای تو مرگ هم کم است... ای آتش دزد.»
پرومتئوس دوباره لبخند زد.
-ولی من تنبیهی بدتر از مرگ را تحمل میکنم، نه؟ عموزادهام زئوس اینجا در برف و آفتاب، در باد و باران مرا به زنجیر کشیده است تا همیشه زجر بکشم اما نمیرم.
زبانی درشت و خاکستری از کنار نوک هولناک پرنده بیرون افتاد. او گفت: «از آن هم بدتر، پرومتئوس. از آن هم بدتر. تو مرا داری. ایزد انتقام. انتقام گیرنده ی بزرگ ایزدان.» و همچنان که نفس نفس میزد، ادامه داد: «پرومتئوس آماده ای؟»
پرومتئوس چون کودکی چشمانش را گشود و گفت: «آه! نم یدانم! ایزد انتقام، اکنون دویست سال است که هر روز چه کار میکنی؟ هر روز نوکت را در پهلوی من فرو میبری و جگرم را بیرون میکشی. تو دویست سال است که هر روز مرا میکشی. اما من هر شب دوباره زنده میشوم تا بامداد روز بعد باز هم شکنجه شوم.»
پرنده غرغر کرد: «من نوک نمیزنم، من از هم میدرم.»
پرومتئوس سرش را تکان داد و گفت: «از نظر من که مثل نوک زدن است.»
ایزد انتقام که خشمگین بود، گفت: «من جگرت را بیرون نمی کشم، من آن را پاره پاره می کنم و از بدنت بیرون میآورم.»
مرد شانه هایش را بالا انداخت و زنجیرهایش روی تخته سنگ به صدا درآمدند.
-برای من که به بیرون کشیدن شباهت دارد.
همچنان که پرنده چنگال هایش را از خشم روی تخته سنگ می کشید، فریاد زد: «کاش زئوس به من اجازه میداد آن زبان و چشم های پر از نیشخندت را از هم می دریدم.»
مرد آهی کشید و گفت: «متأسفم. فقط اجازه داری جگر کهنه و کوچک مرا نوک بزنی. نزدیک تر بیا ایزد انتقام.»
پرنده خشکش زد: «چی؟»
-می خواهم خوابم را برایت تعریف کنم.


   
hossein666, Death Bringer, lili and 19 people reacted
نقل‌قول
دوقلوها
(@rlstine)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
 

واقعا عالی بود
دست تیم تایپ دریم رایز درد نکنه:107:

جلد های بعدیش هم تایپ می کنن؟:42:


   
R-MAMmad, ehsanihani302, Bys and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
 

وای چه جالب من کل این مجموعه رو دارم
آخرش خیلی بد تموم میشه :20:
ولی در کل به نظر من کتاب خوبی ولی اشکالاتی داره


   
R-MAMmad, ehsanihani302, Bys and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
Anahid
(@anahid)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 141
 

خیلی کتاب قشنگیه. مرسی که گذاشتیش تو سایت.خسته نباشی


   
R-MAMmad, ehsanihani302, Bys and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

منم این کتابو خوندم. حق با هرا است. آخرش یکم بد تموم میشه. ولی در کل قشنگ بود.


   
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
 

خب نظرات مختلفی در خصوص این کتاب وجود داره
نظرات اول خیلی خوشون امده
نظرات دوم خیلی بدشون امده

من جزء دسته دومم، این کتاب را واقعی خریدم مجذوب اسم و عکس جلدش شدم اما وقتی شروع به خواندنش کردم متوجه شدم برای سنین زیر 7 سال باید نوشته شده باشه، بسیار سطحی . البته گروه سنیش نوجوانانه.
در کل به شخصه از خرید هیچ کتابی پشیمان نشدم غیر از این کتاب.
این نظر شخصی منه همانطور که گفتم دسته اولی هم وجود داره که عاشق این اثر هستند، پس زود نتیجه نگیرد، داستانو دانلود کنید بخوانید و متوجه بشین جزء کدام گروه هستین.


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

منم زمانی که خودندم این کتابود 10 -11 ساله ام بود. ولی خوشم اومد. من اگه از کتابی خوشم بیاد تا آخر عمر خوشم میاد نه اینکه بستگی به سنم داشته باشه.


   
پاسخنقل‌قول
abramz
(@abramz)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 45
 

سلام!:f:
خب ... اول مرسی از تیم تایپ دریم رایز!:g:
دوم ... خب، خیلی سخته بخوای درباره این کتاب نظر بدی!::52::
مطمئنم همه جلد اول رو برای
جلد و ( شاید هم خلاصه) بگیرن. اما بقیه جلدها رو یا ممکنه اصلا نگیرن، یا ( مثل من) با ریسک بقیه جلدهاش رو بگیرن!::54::
خب دو دلیل وجود داره که بعد از خوندن جلد اول، سراغ بقیه جلدا نری:
1. داستان جلد اول، داستان "
خیـــلی" پرکششی نداشت!::19::
2. بعد از تموم شدن کتاب، ادم حس میکنه اگه به خوندن بقیه جلدها هم ادامه نده، هیچ ضرری نمیکنه! چون همه چی با خوبی و خوشی تموم شد و هیچ دلیلی برای ادامه نمی بینم.::41::
خب ... فقط یه دلیل برای ادامه وجود داره!:39: اون هم اینکه تئوس هنوز
قهرمانی پیدا نکرده. :45:
به نظرم یکی از بدی های این کتاب هم اینه که "
زیادی" طنزه! و معمولا هم شوخی های بامزه ای نداره! :29:
( کلا تو کتاب دوم تصور همه رو راجع به
تروا و آشیل عوض میکنه :46:)
و ... به نظرم داستان الکی سه جلد شده!
تو جلد اول (فکر کنم فصلهای اولش) پرومتئوس گردن عقاب (
الهه ی انتقام) رو میشکونه.
خب اینجا چندتا سوال باقی میمونه. :7:
پرومتئوس که می تونسته گردن عقاب رو بشکونه، چرا گذاشته این همه عذاب ببینه؟! مگه نمیتونسته زودتر از شر عقابه خلاص بشه و زودتر فرار کنه؟
و دومی ... خب اگه
یه بار شیکونده، مسلما باز هم میتونه:دی پس دلیل این همه فرار از دست اون عقاب چیه؟:102:

کلا تنها خوبی کتاب هم از نظر من، نوع نوشتن جالب تری دیریه! :1: که اون هم به خاطر خیلی چیزای دیگه به چشم نمیاد.::52::

درهرصورت ... امیدوارم بخونین و خوشتون بیاد! هرطور هم که حساب کنیم، چند نفر برای تایپش وقت گذاشتن و زحمت کشیدن. :1::53:
پس دوباره ممنون :8:
:g:


   
پاسخنقل‌قول
Araa
 Araa
(@araa_mc)
Active Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 9
 

کتاب جالبی بود ولی کاملا احساس میکردم نوع بیان نویسنده سطحی و کاملا کلیشه ای بود. از نکات ضعفش میشه به نداشتن کشش و در آخر هم پایان نچندان دلپذیر (!) اون اشاره کرد. به زبان ساده آخر جلد یک هیچ دلیلی به مخاطبش نمیده که بره سراغ بقیه داستان (:


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

من آدم کلا انورمالیم
غیر طبیعیم
و باید بگم که نمیدونم من چرا برعکس بقیه عاشق این کتاب شدم!
قبول دارم
سه جلد اصلا جذابیت خاصی نداشت
ولی پایان جلد سه به قدری شوکه کننده و قوی بود که به نظر من هر کسی رو افسرده میکنه
و اینقدر ارزش داره که هرکسی پولشو برای این کتاب عالی خرج کنه
من که خوشم اومد(با تمام ضعف هاش، پایانش عالی بود!)


   
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

این کتاب رو من شدیدا دوست دارم مخصوصا قسمت های طنزش که خب البته هر چی جلوتر می ره کتاب مفهومی تر می شه.
اون تیکه که زئوس پرومتئوس رو تهدید می کنه می فرستدش مدرسه و جوابی که پرومتئوس می ده واقعا فوق العاده است.


   
پاسخنقل‌قول
jacksparrow
(@jacksparrow)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 10
 

اممممم... منم این کتابو خوندم... خوشم امد ولی کلاً خوشم نیومد:دی می فهمید که چی میگم؟:29:


   
پاسخنقل‌قول
Scarlet witch
(@scarlet-witch)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 61
 

من این کتابو وقتی 13 سالم بود خوندم پس نمیتونم بگم که واسم بچگانه بود یا همچین چیزی... که البته بنظرم اگه بعدتر ها هم می خوندمش باز هم اینطور فکر نمی کردم... داستان جالبی داره... به چیزایی بها داده بود که تاحالا کسی بهش دقت نکرده بود و این یه چیز مثبته به نظر من
از یه نظر این کتاب خیلی خوب به این اشاره میکنه که انسان ها کلا زمینو به فنا دادن و اینکه توی این روزگار خیلی بینشون جنگ و دعوا و نفرت هست.
و آره آخرش واقعا غم انگیز بود... من گریه کردم:2: نمیدونم چرا واقعا نتونستن تشخیص بدن همه اونا قهرمان بودن...
در هر صورت، امیدوارم از خوندن کتاب پشیمون نشین 🙂


   
پاسخنقل‌قول
karman
(@karman)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 94
 

یکی از مزخرف ترین مجموعه هایی که خوندم و حیف پولی که بابتش دادم (البته خوب بعد از کلی بحث با دوستانم متوجه شدم این مجموعه به سن من نمیخورده و برای نوجوانان بوده :|) میتونیم بزاریم رو اینحساب
ولی در کل واقعا ضعیف بود چه از نظر محتوایی و چه از نظر ترجمه ای که نشر افق (فندق؟) ارائه داد.
واقعا شک میکنم بعضی اوقات که چجوری یکی از دوستان چندتا پست بالاتر گفت هرچی کتاب جلو میره مفهومی تر میشه 😐
-----------------------------------------------------------
و اما درباره اینکه زحمت کشیدید و این کتابو تایپ کردین؛ جا داره از کار عزیزان تایپیست و دست اندرکاران دیگه تقدیر بشه.


   
R-MAMmad, porporya2, ehsanihani302 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
porporya2
(@porporya2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 3
 

با سلام و درود فراوان

{خطر اسپویل}

خب راستیتش تری دری بیشتر یک نویسنده ی کتب با درون مایه ی روانشناسی هست. این کتاب از لحاظ فاکتور های تاریخی که استفاده کرده یه کم ایراد داره برای مثال پرومتئوس پسر عموی زئوس بوده اما از دید فنی یک نیمه خدا نیست و جزوی از تایتان های نسل دوم محسوب می شه در صورتی که تو این کتاب پرومتئوس یک نیمه خدا معرفی شده بود خب این یکی از مسائل ناصحیحیه که در این کتاب وجود داره و این قضیه که با پرواز و گردش به دور زمین و کائنات می توان زمان را تغییر داد تا به حال توی هیچ کدوم از منابع تاریخی یونانی یا رمی ذکر نشده، که البته می شه اون رو به عنوان یه خلاقیت فانتزی وار نویسنده در نظر گرفت که هم جداب بود و هم قشنگ.

از دید کلی اگر بخواییم در مورد کتاب نظری بدیم باید بگم که آتش دزد یک کتاب فانتزی مفهمومیه که مثل داستان طومار اژدها قصد به رسوندن این هدف داره که در دنیای هر فرد خود اون شخص هست که قهرمانه و نباید دنبال شخص ثالثی تحت عنوان ناجی باشه و البته پرومتئوس داره با یه دید پوچگرا که می خواد اثبات کنه انسان ها لیاقت زندگی و ارزش اون رو درک نمی کنن، مبارزه می کنه. در کل کتاب هیجان انگیز و جالبی بود مخصوصا با نگارش قوی نویسنده که در پایان هر فصل داستان رو تو یه اوج نسبی رها می کرد و فصل ها یکی درمیون در حال جلو بردن سوژه ی 2 تا داستان موازی هستن تا جایی که محل اتصال دو داستان می رسه. خب خوده این داستان های موازی و نگارش اون نشون دهنده ی خبرگی و حرفه ای بودن نویسنده هست ولی یکی از اشکالت کوچیکی که میشه به این مجموعه گرفت پایان بندی نسبتا ضعیف و بدون هیجان اون هست که با وجود 3 جلد کتاب خب خواننده انتظار دیگه ای برای پایان داره اما همه چیز میشه گفت به حالت نیمه دارکی به پایان می رسه.

و در آخر باید بگم که این کتاب بیشتر به درد افرادی می خوره که دنبال هیجان صرف نیستن و وقتی مفهوم در کنار فانتزی قرار می گیره ازش کیف می کنن. توی این کتاب به دنبال جنگ و خون ریزی نباشید اما پر از حیله و استراتژی های باحاله.

پ.ن1: اونجایی که حال هرا با اون اسب چوبیه گرفته میشه بیشترین جایی بود که کیف کردم =)))))))))))

پ.ن2: چرا تو اسمایلیا گل ندارید اخه :|||

پاینده باشید.


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 2
اشتراک: