Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

معرفی کتاب بادبادک باز

7 ارسال‌
7 کاربران
11 Reactions
2,522 نمایش‌
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 1
نام داستان: بادبادک باز

نویسنده: خالد حسینی

انتشارات: نیلوفر

مترجم: مهدی غبرائی

بادبادک باز

بادبادک باز اولین اثر نویسنده ی خالد حسینی و اولین رمان یک نویسنده ی افغان به زبان انگلیسی محسوب می شود. این داستان در سال 2003 در آمریکا به عنوان سومین رمان پرفروش سال به فروش رفت.

بن‌مایه‌های این اثر شامل زندگی امیر و پدرش به عنوان دو مهاجر در آمریکا و نیز تنش‌های قومیتی میان پشتونها و هزاره‌ها است. داستان از زبان امیر که یک نویسنده ی افغانی تبار پشتو می باشد و در کالیفرنیا ساکن است روایت می شود و داستان بر دوستی و رابطه اش با حسن که یک هزاره است متمرکز شده است.
این کتاب همراه با رمان صوتی اش منتشر شده و سال 2007 فیلمی بر اساس این رمان ساخته شد.

نقدی بر این کتاب: (کسایی که نخوندن کتابو و قصد دارن بخونن این رو نخونن)

در نگاه اول باد بادک باز یک قصه بسیار پر کشش از مفاهیم بزرگ انسانی مانند عشق، گناه، ترس و شجاعت و سنگینی وجدان است. مفاهیمی که صرفن با رستگاری به پایان می‌رسند. برای هر کدام از این مفاهیم بهایی بسیار گران نیز پرداخت می‌شود. خالد حسینی برای بیان این مفاهیم یک اثر شخصی را پدید می‌آورد. شباهت‌های فراونی بین زندگی واقعی خالد حسینی و امیر، قهرمان داستان وجود دارد. این نزدیکی عاملی شده است که بادبادک‌باز تاثیر استثنایی بر ذهن خواننده بگذارد. همچنین کتاب را می‌توان گذری بر تاریخ چند دهه اخیر افغانستان دانست. نویسنده سعی می‌کند تمام جریانات سیاسی و نزاع و خونریزی‌های وطنش را از دیدی خارج از سیاست نگریسته و به انتقاد از آنها بپردازد. وی ریشه تمام جنگ‌ها را در کشورش ریشه در تفکری که خارجی‌ها بالاخص روس‌ها در ذهن مردم افغانستان پرورانده‌اند یعنی جدال شیعه و سنی، هزاره ایی و پشتون و... می‌داند. اختلافات قومی که تاکنون باعث کشته شدن و آواره شدن میلیونها افغانی بی‌گناه شده است. کتاب را می‌توان به چهار بخش تقسیم نمود. بخش اول دوران کودکی امیر تا خروج از کابل، بخش دوم حضور در آمریکا، بخش سوم بازگشت مجدد به کابل و بخش آخر بردن سهراب به آمریکا.
بخش سوم داستان او یعنی بازگشت مجدد امیر به افغانستان که دلخراشترین بخش داستان است و به جنایات طالبان به‌نام دین اسلام می‌پردازد را می توان تاثیر‌گذار‌ترین بخش کتاب دانست. بخشی که نکته بسیار ظریفی نویسنده در آن گنجانده است. امیر با پدری که چندان عقاید مذهبی ندارد بزرگ می‌شود و خود را چندان پایبند عقاید مذهبی نمی‌داند. بازگشتش به کابل و دیدن رفتار طالبان با مردم به نام دین او را بیشتر از عقاید مذهبی می‌راند ولی در همین بین در یکی از سخت‌ترین لحظات زندگیش و زمانی‌که مستاصل و نامید از یافتن سهراب در پاکستان است، به اقامه نماز می‌پردازد و تا پایان داستان به عنوان فردی مسلمان می‌ماند. این دو رفتار در کنار دیگر که سرشار از هوش نویسنده است بیان کاملی از موقعیت آن زمان مردم افغانستان است.

خالد حسینی در روایت داستان خود از بیان تلخ‌ترین موضوعات نیز پر هیز نمی‌کند. او تلخ‌ترین رویداد در افغانستان را تجاوز به شخص و حریم شخصی می‌داند. این تجاوز که به‌صورت استعاری با تجاوز آصف به حسن و بعد ها پسرش سهراب روایت می شود، به ترسناکترین کابوس امیر تبدیل شده است. این کابوس تا زمان رستگاری امیر با او همراه است؛ تجاوز به حریم انسان بودن. نویسنده نشان می‌دهد در افغانستان قانون همیشگی حکم می‌کند. ظالم تا می‌تواند ظلم می‌کند. ظالم حریم نمی‌شناسد، تجاوز می کند، و تلخ این‌که این عادت چنان فراگیر شده است که گاهی انسان‌های خوب افغان نیز مجبور به تبعیت از این قوانین هستند. پدر امیر به همسر علی پیشخدمتش تجاوز کرده و به علی خیانت می‌کند و علی هیچ نمی گوید، امیر در برگردان دروغین شعر‌های فردوسی برای حسن و آزار او از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کند ولی حسن همیشه حامی و دوستدار اوست، علی همیشه پشت و حامی و خدمتگزار آقا است. نمیدانم از خصوصیات مثبت افغان‌هاست یا ...

کتاب سعی می‌کند بی طرفانه به فرهنگ و شخصیت‌های افغان‌ها بپردازد. در بخش‌های مختلف نویسنده به بیان سنت‌ها و دیدگاه آنها می‌پردازد. در بخشی از کتاب امیر به یکی از دوستانش که از هند به کابل آمده و از او می‌پرسد "چرا برای مسابقه بادبادک بازی در کابل حصار نمی‌کشند و قاعده نمی‌گذارند" پاسخ می‌دهد: تفاوت افغان‌ها با هندی‌ها در این است. افغان‌ها را نمی‌توان با قواعد و قاعده مقید کرد هر چند به سنت‌ها بسیار احترام می‌گذارند. یا زمانی‌که امیر متوجه می‌شود حسن برادر‌ناتنی‌اش است و به‌طور همزمان در کابل یک گدا را می‌بیند که با مادرش در دانشگاه آشنا بوده است ضمن بیان روابط عجیب افغان‌ها با یکدیگر نقل قولی از پدرش می‌کند که اگر دو افغانی در یک اتاق 10 دقیقه با یکدیگر باشند با هم نسبت خانوادگی خود را می یابند. این روابط عجیب افغان‌هاست که از آن‌ها مردمان متفاوتی ساخته است. در بخش ازدواج امیر و ثریا در آمریکا، نیز مخاطب می‌تواند کاملن با فرهنگ افغانی آشنا شود. در حالی‌که آن‌ها از وطن خود بسیار دور بوده و در کشوری با فرهنگ بسیار متفاوت زندگی می‌کنند، پدر ثریا حاضر نیست از جزئی‌ترین رسومات و تعصبات خود بگذرد.
کتاب برای ما ایرانی‌ها به‌دلیل نزدیکی فرهنگ و حتی زبان ملموس تر است. (البته حسینی کتاب خود را به زبان انگلیسی نوشته است.) بخصوص اشارات فراوان نویسنده به ایران به عنوان سرزمین آرمانی افغان‌ها و تاثیر فراوان شعرا و فرهنگ ایرانی بر افغان‌ها بسیار جالب توجه است. ارجاعات فراوان به شاهنامه فردوسی و بالاخص داستان رستم و سهراب و انتخاب نام سهراب برای فرزند حسن خواندنی است. نویسنده احترام فراوانی برای فرهنگ و تمدن ایران قایل شده و در جای جای کتاب ایران را بعنوان مثالی از یک کشور آرمانی برای افغان‌ها نشان می‌دهد.

نکته قابل تامل دیگر این است که تلخی‌های کتاب برای یک افغانی از خانواده متمول است. زمانی رویدادهای کتاب دردناک تر می شود که بدانیم آسیبی که طبقه متمول افغانها از جنایت سه دهه اخیر افغانستان خورده اند در برابر قشر ضعیف افغانها بسیار ناچیز است. نویسنده سعی می‌کند این موضوع را با اقامت یک شبه امیر در خانه وحید و نوع زل زدن‌های سه فرزند وحید به دستان امیر موقع خوردن غذا و یا یکی از دردناکترین بخش‌های کتاب زمانی‌که مدیر یتیم خانه اشاره می‌کند برای رفع گرسنگی بچه‌های یتیم مجبور است هر از گاهی یکی از دختر بچه‌ها و یا پسر بچه ها را برای خوشگذرانی به یکی از افراد طالبان (آصف) بفروشد بیشتر نمود می‌یابد. در این بین بیان تقدیر سهراب به عنوان نمونه ایی کوچک از نسلی از افغانستان است که در اوج خون و خونریزی و نفرت متولد شده و برای گناه نکرده باید تاوان بدهند. و چه هوشمندانه نویسنده کتاب را به پایان می رساند در عین ابهام در زندگی سهراب کورسوی امید را از دست نمی‌دهد.

در کل باید اشاره نمود کتاب در تاثیر گذاری آنی بر مخاطب شگفت انگیز است. به قول ایزابل آلنده کتاب دارای روح است "اثری شگفت انگیز، این داستان از جنس داستان‌های فراموش نشدنی است که تا سال‌ها با شما خواهد بود...این کتاب برایم چنان تاثیر گذار بود که تا مدت‌ها هر چیزی که بعد از آن می‌خواندم بی روح بنظرم می‌رسید."

الان که این تاپیک رو میزنم تازه 2 ساعته که کتاب رو تموم کردم.
نظر شخصی من روی داستان (اسپویل نمیشه)

شاید کتاب از نظر بیان مفاهیم خوب بوده باشه ولی فقط در نوع خودش خوبه. از نظر داستان پردازی به نظرم ضعف های زیادی داشت. تیکه های جذابی هم توش بود ولی اونقدری که دیگران ازش تعریف میکنن اینطور نیست، پس با یه دید بی طرف به سمت کتاب برین.
شخصا ناامید شدم از جریان داستانش.
ولی خوب بود از نظر عمق. از نظر رفتار ها و کاراکتر ها. خیلی جذاب بود.
این کتاب رو به 2 نفر دادم بخونن (قبل اینکه خودم شروعش کنم به دو نفر قرض دادم) و یکیشون میگفت آخراش داشت گریه میکرد. نمیدونم. شاید این احساسات رو من حس نکردم و توی عمق داستان قرار نگرفتم :))
به هر حال برای من کتاب عالی ای نبود. معمولی بود.
شاید برای شما عالی باشه.


   
carlian20112, mehr, sossoheil82 and 4 people reacted
نقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
 

یه کتاب واقعا خوب بود به نظر من
نویسندش خیلی خوب سعی کرده ذهنیت مردم رو از فرهنگ و کشور خودش عوض کنه
و یه چهره دیگه نشون بده ازش
کتابش از کتابهای مورد علاقه منه تا حالا چند بار تجدید چاپ شده اگه اهلش هستید حتما بخریدش


   
پاسخنقل‌قول
ابریشم
(@harir-silk)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 471
 

بسیار عالی. جز کتاب هایی که خیلی از خوندنش لذت بردم. من تحت تاثیرش قرار گرفتم. هیچ وقت اطلاعات دقیقی درباره افغانستان نداشتم. این یه پنجره ای بود که باعث شد یه چیزهایی ببینم.
ممنون بابت معرفی، بی شک کتابیه که خوندنش برای همه توصیه میشه!


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
 

من کتاب رو دارم خوب بود از نظر من ناشرش هم نگارستان کتابه


   
پاسخنقل‌قول
Old man
(@old-man)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 8
 

باید جالب باشه.بریم سراغش


   
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 952
 

با تشکر از مرتضی برای معرفی این کتاب. حتما تهیه می کنم و می خونم.


   
پاسخنقل‌قول
carlian20112
(@carlian20112)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 638
 

با تشکر از معرفی این کتاب واقعا کتابی بود که نویسنده بسیار درش زحمت کشیده بود تا بتونه ذهنیت افراد رو نسبت به جامعه ی خودش تغییر بده :53:


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: