Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

ادم برفی و خورشید

3 ارسال‌
2 کاربران
2 Reactions
1,628 نمایش‌
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

سلام این داستانو برایه امتحان انشایه کلاس چهارمم نوشته بودم که الان بین کاغذا پیداش کردم

هوا سرد بود . دخترک با برف ها ی داخل حیاط پشتی ادم برفی بسیار کوچکی درست کرد .مادر از داخل خانه صدا زد :دخترم وقت خوابه .
دختر با عجله به سمت خانه دوید و چراغ قوه را که رویه زمین افتاده بود به فراموشی سپرد .
وقتی ادم برفی چشم باز کرد جسم نورانی کوچکی را دید با خود گفت :خدای من این دیگه چیه بهتره از بقیه بپرسم .
او چراغ را برداشت و راه افتاد .
انقدر رفت تا به گوزن رسید .
به او گفت :گوزن جان تو تا به حال چنین جسم نورانی را دیده ای ؟
گوزن به او گفت:بله به ان چیز خورشید میگویند .او بسیار زیبا و گرم است .
ادم برفی گفت :چه جالب .کجا میتوانم خورشید را پیدا کنم؟
گوزن ادامه داد: خورشید هر روز از شمال بیدار میشود و در غرب به خواب میرود .
ادم برفی گفت :میای با هم به شمال بریم تا خورشید را ببینیم؟
گوزن سرش را به نشانه ی نفی تکان داد و همراه ادم برفی راه افتاد .
گوزن و ادم برفی رفتند و رفتند تا به روباه رسیدند .
روباه رو به ان دو نفر پرسید :کجا میروید ؟میشود من هم بیایم ؟
ادم برفی گفت :میخواهیم خورشید را پیدا کنیم .گوزن حرف او راتکمیل کرد :اگر بخواهی میتوانی با ما بیایی .
روباه از خدا خواسته به دنبال انها راه افتاد .
ادم برفی پرسید :حالا واقعا این خورشید چیه؟
روباه جواب داد:خورشید دایره زرد بزرگ و چاقیه که تمام دنیا رو روشن و گرم میکنه .همه میگن اون واقعا زیباست اما من فکر میکنم که اون فقط یه دایره گنده ی زشت چاقیه که زیاد غذا خورده و حالا اضافه وزن داره .اون بدجوری چاقه .
گوزن گفت :روباه تو واقعا وراجی . و یک دروغ گوی بزرگ . خورشید خیلی بزرگه ولی چاق و گنده نیست .اون بسیار زیباست و خیلی هم مهربونه .اون گرم و نورانیه .اون....
برای این که خورشید را بهتر ببینیم باید بریم بالای اون تپه . این حرف را ادم برفی با صدای بسیار بلندی داد زد
روباه گوزن و ادم برفی بالاخره به بالای تپه رسیدند . و همان جا نشستند .
ادم برفی گفت: خورشید چرا بیدار نمشه؟
روباه گفت :اون خیلی تنبله .
گوزن گفت اون خیلی خستس
ادم برفی گفت:هیس اون داره میاد
خورشید ارام ارام از پشت کوه بیرون امد .
روباه گفت :گوزن همون طوری که تو میگفتی اون خیلی خوشگله . وای چقدر بزرگ زیبا و گرمه.من اشتباه میکردم
اما ادم برفی تمام مدت محو خورشید شده بود . اون عاشق خورشید بود .
چندی بعد گوزن با افتخار گفت :روباه هم اقرار کرد که خورشید زیباست .ادم برفی تو نمیخای چیزی بگی؟به نظرت اون زیبا نیست ؟
اما ادم برفی دیگر اونجا نبود .اون اب شده بود .تنها چیزی گه باقی مانده بود یک شالگردن و کلاه بافتنی بود که با دو تکه ذغال و هویج همین طور دو تکه چوب درخت روی برف هایه تپه افتاده بود .
وباه و گوزن همه جا را دنبال ادم برفی گشتند ولی او را پیدا نکردند .

پایان

امیدوارم دوست داشته باشید تالارگفتمان 1


   
نقل‌قول
Ro.S
 Ro.S
(@ro-s)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 50
 

داستان جالبی بود.این قلم کلاس چهارمیته.وای به حال الانت.


   
پاسخنقل‌قول
hera
 hera
(@hera)
Noble Member
عضو شده: 2 سال قبل
ارسال‌: 576
شروع کننده موضوع  

Ro.S;24550:
داستان جالبی بود.این قلم کلاس چهارمیته.وای به حال الانت.

خیلی ممنون امید وارم دوس داشته باشی رهامتالارگفتمان 2


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: