خوابی دیدم......
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم . بر پهنه ی اسمان صحنه هایی از زندگی ام می درخشید .در هر صحنه دو جفت جای پا بر روی ساحل دیده می شد .یکی متعلق من یکی متعلق خدا . وقتی اخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر و جای پا نگاه کردم. همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است.ولی دیدم در سخت ترین دوران زندگی ام فقط یک جفت رد پا روی شن ها است . از خدا پرسیدم : چرا در این شرایط تنها یک جای پا وجود دارد ؟ خدا پاسخ داد: بنده ی بسیار عزیزم من همیشه در کنار تو هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت . اگر در ازمون ها و رنج ها فقط یک جای پا دیدی زمانی بود که تو را در اغوشم حمل میکردم.
پس خدا با ماست
درود.
متن زیبایی هستش
ولی برای بخش دلنوشته ها محسوب میشه نه داستان کوتاه
بعد خوندن قوانین تاپیک مخصوصتو بزن توی این بخش :
http://btm.bookpage.ir/forum210.html
و ما این زو به تاپیکت انتقال میدیم.