نبردگاه:ارمغانی از خون وخشم کتاب الکترونیکی

ممنون برای قرار گیری :41:

به نام خدا
خب دستان واقعا قشنگی بود.
من شخصا دوستش داشتم.
استعدادش رو داری که خیلی خوب پیشرفت کنی.
همچنینی نثرتم با توجه به اینکه فکر کنم کار اولته خوب بود.
اما دو نکته:
1- یه سری ابزار ها در نویسندگی هستش، یکیشون اینتر هستش. اینتر سرعت داستان رو کم و زیاد میکنه، خیلی به خواندن کمک میکنه، یه سری صحنه های احساسی رو به وجود میاره و ... . این خیلی بهت کمک میکنه.
2-یه چیز کاملا طبیعی که بنده تقریبا در همه دیدم. سرعت، بله سرعت. داستانت خیلی با سرعت میرفت، از داستان ها سریع میگذشت.
اولش خیلی خوب شروع شد، ولی یکهو بعد از باران امدن سریع شد.
تام رفت فلان جا، مادرش مرد، پدرش مرد، در خانواده ماکسیموس رفت، نبردگاه، خرس ها، نبرد و ... .
همین سرعت که طبیعیه، و خودمم قربانیش شدم، جلوی این رو گرفت تو بتونی داستانتو با جزئیات تر و بهتر بنویسی. توصیفات با اینکه کم بودن ولی خوب بودن، اما به نظرم بیشتر میشد بهتر بود.
همین سرعت نگذاشت مرگ ها تاثیر گذار بشه و اتفاقات آرام آرام به خورد خواننده برود.
اکشن کارت خوب بود ولی میتونستی نبرد نهایی رو بهتر به تصویر بکشی.
فقط دو مشکل بالا بود.
ولی استعدادت خیلی خوبه.
ادامه بده.(اگر خواستی:دی)
دوست من تو میتونی به جاهایی که میخوای برسی.
در ضمن من فقط نظر و نقدم رو گفتم تا پیشرفت کنیف میخوای عمل کن، میخوای نکن. چون من خودم عالم بی عملم، یه چیزی نمیگم که خودم توش بمونم. برای همین اینو فقط در حد یه نظر گفتم.
بازم میگم استعدادش رو داری ولی چون کار اولت بود و من میخوام تو پیشرفت کنی ایراداتت رو گفتم.
همچنین ویراستار پیدا کنی کیفیت داستانت بیشتر میشه، تو انجمن خودمون پره. ویراستار های عالی.
یا علی برادر