Header Background day #27
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

دریاچه

4 ارسال‌
3 کاربران
6 Reactions
1,284 نمایش‌
dark poem
(@dark-poem)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 31
شروع کننده موضوع  

احساس سرما میکنم.نگاه های بقیه روی پوستم سنگینی میکنه.انگار چیزی هست که من نمیدونم یعنی تنها من نمیدونم.این همه پچ پچ ..درمورده منه!اینا بهم چی میگن؟
انگار همه ی خنجر پشتشون قایم کردن.من میترسم.من تنهام
حتی اون پسره اون عینکیه که صورت لاغری داره وهیشکی حتی داخل آدم حسابش نمیکنه هم انگار میدونه قضیه چیه!اینجا ترسناکه،من یه جایی نیاز دارم خلوت کنم تنها باشم.باید ازین جمع فرار کنم
کجا باید برم؟کجا
ـدریاچه
اره این وقت سال کسی اونجا نیست اره.به سمت شرقی محوطه دانشگاه میدوم هنوز سرمای نگاه ادما رو پوستم جاریه.حتی کنار دریاچه.توی آب نیمه یخ زده ی دریاچه به تصویر خودم نیگاه میکنم.
..تصویر ...این فقط تصویر منه...من نمیخندم..تصویر ..لبخند
ـبیا تو..بیا تا بهت بگم این راز مگو رو..
سردمه..خیلی بیشتر سردمه.انگار یه جاذبه منو به ظرف دریاچه میکشه.
ـبیا تو بیا!تو از مایی دست منو بگیر..
دریاچه منو تو خودش میکشه.سرده .پوستم از سرما میسوزه...اما از داخل گر گرفتم.هرچی سعی میکنم نمیتونم برم بیرون.تصویر سفت منو گرفته!
ـبمون تا بفهمی.دونستن تاوان داره.درد داره.نحمل کن تو از مایی
آره آره دونستن عجیبه درد داره..وحشت داره.. حتی آخرش مرگ داره...احساس سرما میکنم.نگاه های بقیه روی پوستم سنگینی میکنه.انگار چیزی هست که من نمیدونم یعنی تنها من نمیدونم.این همه پچ پچ ..درمورده منه!اینا بهم چی میگن؟
انگار همه ی خنجر پشتشون قایم کردن.من میترسم.من تنهام
حتی اون پسره اون عینکیه که صورت لاغری داره وهیشکی حتی داخل آدم حسابش نمیکنه هم انگار میدونه قضیه چیه!اینجا ترسناکه،من یه جایی نیاز دارم خلوت کنم تنها باشم.باید ازین جمع فرار کنم
کجا باید برم؟کجا
ـدریاچه
اره این وقت سال کسی اونجا نیست اره.به سمت شرقی محوطه دانشگاه میدوم هنوز سرمای نگاه ادما رو پوستم جاریه.حتی کنار دریاچه.توی آب نیمه یخ زده ی دریاچه به تصویر خودم نیگاه میکنم.
..تصویر ...این فقط تصویر منه...من نمیخندم..تصویر ..لبخند
ـبیا تو..بیا تا بهت بگم این راز مگو رو..
سردمه..خیلی بیشتر سردمه.انگار یه جاذبه منو به ظرف دریاچه میکشه.میترسم اینجا همه چیز غریبه
ـبیا تو بیا!تو از مایی دست منو بگیر..
دریاچه منو تو خودش میکشه.سرده .پوستم از سرما میسوزه...اما از داخل گر گرفتم.هرچی سعی میکنم نمیتونم برم بیرون.تصویر سفت منو گرفته!
ـبمون تا بفهمی.دونستن تاوان داره.درد داره.نحمل کن تو از مایی
آره آره دونستن عجیبه درد داره..وحشت داره.. حتی آخرش مرگ داره...

کلا میدونین دیگه نقد کنین دیگه .فقط قبلش این یه بیماری روانی شک به همه.فکنم باز یکم خسته بازی دراوردم


   
setsuka.19952, ابریشم, Lady Joker and 1 people reacted
نقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Famed Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1002
 

اول یه سوال 🙂 از قصد دوبار کپی کردی متنو و یه تغییری توش هست ک من نمیبینم؟ یا اشتباهی بود؟

دوم هم اینکه سعی کنید اینجور توضیحات خارج متنی روی داستاناتون نباشه، بیشتر سعی کنین داخل خود متن توضیحات رو جا بدین.

آخر از همه هم اینکه بازهم توصیه میکنم طولانی تر بنویسین. به نظرم اینطور دارین ایده هاتون رو از زیبایی های داستانی محروم میکنین. اگر واقعا یه داستان خوب میخواین باید از همه ی لحاظ خوب باشه، یه داستان با ایده ی خوب و روایت و نثر بدون کشش، شاید خونده نشه و یه داستان با نثر قوی و ایده ی ضعیف مورد پسند باشه.

بیشتر بنویسین :53:


   
پاسخنقل‌قول
setsuka.19952
(@setsuka-19952)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 52
 

درود.
آخرش قشنگ بود
ولی اولاش خیلی گنگ بود، دوست داشتم بیشتر توضیح میدادین تا بیشتر تو شرایط شخص اول قرار میگرفتیم و درکش میکردیم
ایرادات نگارشی داشت
توصیفات خیلی کم بود و بعضی جاهاش نامناسب بود.به نظرم بهتره بیشتر رو توصیفاتتون کار کنین.
در کل جالب بود برام آخرش
خسته نباشین:67:


   
پاسخنقل‌قول
dark poem
(@dark-poem)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 31
شروع کننده موضوع  

Hermit;21429:
اول یه سوال 🙂 از قصد دوبار کپی کردی متنو و یه تغییری توش هست ک من نمیبینم؟ یا اشتباهی بود؟

دوم هم اینکه سعی کنید اینجور توضیحات خارج متنی روی داستاناتون نباشه، بیشتر سعی کنین داخل خود متن توضیحات رو جا بدین.

آخر از همه هم اینکه بازهم توصیه میکنم طولانی تر بنویسین. به نظرم اینطور دارین ایده هاتون رو از زیبایی های داستانی محروم میکنین. اگر واقعا یه داستان خوب میخواین باید از همه ی لحاظ خوب باشه، یه داستان با ایده ی خوب و روایت و نثر بدون کشش، شاید خونده نشه و یه داستان با نثر قوی و ایده ی ضعیف مورد پسند باشه.

بیشتر بنویسین :53:

نه اشتباه بوده ممنون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

♪ana♪;21456:
درود.
آخرش قشنگ بود
ولی اولاش خیلی گنگ بود، دوست داشتم بیشتر توضیح میدادین تا بیشتر تو شرایط شخص اول قرار میگرفتیم و درکش میکردیم
ایرادات نگارشی داشت
توصیفات خیلی کم بود و بعضی جاهاش نامناسب بود.به نظرم بهتره بیشتر رو توصیفاتتون کار کنین.
در کل جالب بود برام آخرش
خسته نباشین:67:

آخر داستان چی بود؟خخخ
من خودم آدمی با ذهن گنگیم یعنی اگه بخام واقعا چیزی که تو ذهنمه رو بنویسم این میشه..
آیینه..من غریبه ها ودریاچه...مرگ!به نظر من این چار پنج تا کلمه کل داستانو توضیح میده!خب ولی چه کنم این به نظر بقیه برای ارتباط گرفتن کافی نی


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: