Header Background day #12
اسکات اسنایدر علیه ...
 
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اسکات اسنایدر علیه برایان مایکل بندیس

1 ارسال‌
1 کاربران
1 Reactions
1,871 نمایش‌
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1048
شروع کننده موضوع  

به نام خدا
هرگاه نامی از کمیک بوک به میان می آید، ما ناخودآگاه یاد مارول و دی سی میفتیم. دو شرکتی که به خصوص در سال های جدید، رقابت های شدیدی باهم داشتند و هر کدامشان برای جذب مخاطب بیشتر، نویسنده های خیلی خوبی را جذب میکنند، نویسنده هایی که بعضی هایشان اصلا به نماد آن شرکت تبدیل میشود.
اما این دو شرکت دو عنوان بسیار بسیرا بزرگ دارند: مرد عنکبوتی و بتمن.
اگر بگوییم که هیچ دو شخصیتی مانند این دو رقابتی تا این حد گسترده و نیزدیک بهم در همه جا نداشتند، اغراق نکرده ایم. شما در سینما میبینید که چگونه مارول و دی سی به رقابت باهم پرداختند و سعی کردند بهترین کیفیت ها را ارائه دهند(امتیاز های فوقالعاده نزدیک این دو عنوان که به فیلم تبدیل شده اند را در سایت متاکریتیک ببینید.).
اما امروزه، در دنیای کمیک، این رقابت به خاطر بسط پیدا کردن داستان های هر دو شخصیت، بسیار گسترده تر شده است. از سویی ما اسنایدر را در دی سی داریم که دارد با بتمن هایش مترکاند و از طرفی دیگر برایان مایک بندیس هر لحظه در حال طوفان است.
من فقط قبل از شروع از سات های spidey.irو فرام انیمه تشکر میکنم که کمیک های زیادی را ترجمه کردند تا ما بتوانیم استفاده کنیم.
و اکنون فکر میکنم وقتش است از عناون مقاله پرده برداری کنم:
اسکات اسنایدر بر علیه برایان مایکل بندیس
ابتدا بگذارید با دی سی و اسکات اسنایدر شروع کنم.(توجه: این بررسی ها بر اساس کمیک های new 52بتمن است که تا سالیانه ی شماره یک خوانده شده است.)
اسکات اسنایدر کسی بود که فکر کنم هیچ کس فکرش را نمیکرد که در سری جدید new52بتواند تا این حد بترکاند.
ولی وی با آرک دادگاه جغد هایش غوغا کرد. غوغا!
وی داستانی پیچیده را شروع کرد که از نظر ژانر و داستانی، بتمن را به ابتدا و ریشه های اصلی داستان گوییش بر میگرداند. یعنی بتمنی گوتیک وار. همان چیزی که میراث اصلی بتمن است و در یکی از بهترین آرک هایش وجود داشت.(بتمن گوتیک را میگویم.).
وی در داستانش فضایی سرد، تاریک و صد البته تاریخیی را به نام گاتهام به تصویر میکشد. گاتهامی که به عقیده من(شاید غلط باشد) خیلی سال است که فراموش شده است و در زیر سایه شخصیت ها قرار گرفته.
فکر کنم این توصیر گویای حرفم به صورت کامل باشد(باید از سایت فرام انیمه تشکر کنم که این کمیک ها را ترجمه کرده است،fromianime.ir:
تالارگفتمان 1

در کمیک دادگاه جغد های اسنایدر، ما گاتهام را میبینیم که تبدیل شده است به یک شخصیت. شخصیتی که بتمن دلش برایش میسوزد و با تک تک رازهایش آشنا است. راز هایی که هرکدام ویژگی هایی دارند.
همین است که بتمن اسنایدر را خاص کرده است، وی با برنامه ای پیچیده و ایده ای جذاب گاتهام را بیش از بیش جالب تر میکند. البته در این میان باید از گرگ کاپولو نیز تشکری ویژه کرد که با طراحی های فوقالعاده اش، داستان اسنایدر ر به اوج رسانده.
اما این تنها نکته ی مثبت وی نیست.
یکی از نکاتی که در این آرک ها برایم خیلی جالب بوده است، شخصیت های منفیی است که اسنایدر خلق میکند. این شخصیت نکته ی جالبشان این است که با وجود همه ی نوآوری هایشان، حالت هایی قدیمی نیز دارند.
مثلا در مرگی در خاندان ما میبینیم که جوکر جدید شخصیتی نسبتا متفاوت دارد(نه خیلی) اما همین تفاوت به خاطر یک چیز اضافه هم مستقل است و هم نوستالژیک.
هوشمندیی که اسنایدر به خرج داد این بود که وی ارجاعات زیادی به کمیک های قدیمی بتمن-مخصوصا دفعات اولیی که وی با جوکر مواجه میشد- داده است، در نتیجه داستان چندان هم قدیمی نیست.
یا مثلا مستر فریزری که وی در اولین آنوال بتمن بود. این شخصیت منفی بسیار جالب و کاریزماتیک بود. به حدی که میتوان آن ار هم سطح جوکر قرار داد.
التبه باید بگویم که طبق اطلاعات من، شخصیت های خاص اسنایدر هم نیز در این سری کمیک ها خلق شده اند.
مثلا در آرک دادگاه جغد ها، خود دادگاه ماهیتی بسیار جالب و گوتیک وار دارد و علاوه بر آن شخصیتی نیز در کنارش وجود دارد که ارتباط خانوادگی اش با بتمن آن را بسیار کاریزماتیک و پر عمق میکند.
اما اسنایدر تماما پر از نکته ی مثبت نیست.
مثلا به قسمت های اولیهه ای که وی برای بتمن نوشته توجه کنید. پدرتان در می آید تا آن را بخوانید! از بس داستان کند و بی حاصل پیش میرود. در واقع به نظرم حدود شش قسمت از داستان های اسنایدر کاملا بی خاصیت هستند و فقط وظیفه دارند کمی اطلاعات به ما دهند و فضا سازی را انجام دهند.
این عدم کشش یکی از بزرگترین نقاط منفی اسنایدر است که مقدار زیادی به کار وی لطمه زده است، اما خواهشا صبر به خرج دهید و ادامه ی کمیک را بخوانید، زیرا اسنایدر به خوبی پاداش صبرتان را میدهد.
اما نکته ی منفی دیگری که وی دارد، به نظرم این است که اسنایدر اصلا اهمیتی به خانواده ی خفاش در این کمیک نمیدهد، شاید بگویید که چون این یک کراس آور است، پس شخصیت ها در عناوین فرعی پرداخته میشوند.
این حرف شما درست، ولی خوب کمی پرداخت نیز باید وجود داشته باشد یا نه؟
مثلا شخصیت های دامیان، باربارا، جیسون و دریک کاملا در این کمیک بی فایده اند و اثری ندارد.(حتی دریک گریسون که مقدار بیشتری از فضای داستان را نسبت به دیگران اشغال کرده است نیز خوب پرداخته نشده.) در حالی که در سایر کراس آور های خوب به شخصیت هاکاملا خوب پرداخته میشوند.
این از اسنایدر.
اما برایان مایکل بندیس.
برایان مایکل بندیس، بنیانگذار دنیای مدرن مارول و یا دنیای التیمیت است. موسوم به دنیای 616. دنیایی که از نظر کیفیت بسیار مشابه با دنیای اصلی مارول است.
وی از سال 2000یا2001سریی از مردعنکبوتی را شروع کرد به نام مردعنکبوتی نهایی که داستان آن در واقع داستان بروز شده و مطابق با قرن 21مردعنکبوتی است. این داستان ها بسیار موفق شدند و حتی در جاهایی از خود دنیای اصلی نیز جلو زدند. اما واقعا این گونه است؟
یکی از مهم ترین نکاتی که در داستان های بندیس به چشم میخورد، احساسات زیادی است که وی در داستان هایش به کار میگیرد. در واقع این هنر بندیس است که میتواند احساسات شما را تا حد مرگ بربیانگیزد و کاری کند که گریه کنید.(به عنوان مثال شماره نه داستان جنگ داخلی که توسط آکادمی فانتزی ترجمه شده است، شما را به این یقین میرساند که بندیس واقعا احساسی مینویسد!) و همین نکته نیز در داستان های مردعنکبوتی نهایی نیز منعکس شده است.
به عنوان مثال وی در آرک مرگ مردعنکبوتی نهایی به معنای واقعی کلمه شما را به گریه می اندازد. مخصوصا در دو شماره ی آخرش که شومبختی نهایی هستند. مثلا این دوتصویر را ببینید: (هشدار، خطر اسپویل شدید)
تالارگفتمان 2
تالارگفتمان 3
با تشکر از فانتزی کمیک، که این آرک فوقالعاده ی مرگ مردعنکبوتی نهایی را ترجمه کرد(این عکس ها از آن ترجمه است.)
اما نکته ی مثبت دیگر بندیس شیمی متقابل بین اعضای داستان است. در واقع وی به قدری روابط بین شخصیت های را به خوبی مینویسد که شما بی اختیار در این روابط غرق میشوید. حتی اگر چیزی از دنیای مارول و قهرمان هایش ندانید.(مثلا خود من تعدادی از شخصت های مارول را نمیشناختم و به روابطشان آشنا نبودم، اما وقتی شماره دویست مردعنکبوتی نهایی را خواندم کاملا با شخصیت هایشان آشنا شدم.)
مثلا ببینید رابطه ی بین گنگ و مایلز مورالز چقدر زیبا در آمده است؟ رابطه ای که باعث شده است که روابط دراماتیک در بین کمیک های افزایش یابد.
نکته ی خوب دیگر در داستان های بندیس این است که وی میتواند بدون اینکه اکشن خاصی به کار نبرد(علاوه بر اینکه وی کاملا تعادل اکشن و درام را حفظ میکند) و کل داستانش را جذاب نگاه دارد!
باز هم همان داستان زیبای 200مردعنکبوتی نهایی را مثال میزنم یا شومبختی نهایی.
هیچکدامشان اصلا بویی از اکشن نبرده اند ولی بسیار بسیار کشش دارند و کاری میکنند شما گریه کنید.
اما بندیس همش نکات مثبت نیست، یکی از بدی هایی که وی دارد این است که شخصیت های منفیش چندان خاص نیستند(شخصیت های عالی نیز دارد، ولی بسیاریشان طرح خوبی ندارند.) و داستان هایش فضاهای خاصی ندارند.
همین باعث شده است که داستان هایش بیشتر جنبه های مثبت داشته باشند تا فضاهایی سیاه و تاریک. همین مشکل نیز مقدار زیادی از جذابیت های داستانی وی را کاهش میدهد.
نتیجه:
بندیس و اسنایدر هرکدامشان نقاط قوت و ضعف مخصوص خودشان را دارند. و همین باعث شده است که قضاوت میانشان سخت تر شود. در وقاع در فضای تک شخصیتی هر دو مساویند.
اما وقتی بحث را ا فضای مردعنکبوتی و بتمن فراتر میبریم و به داستان های کلی هردویشان میرسیم. میبینیم که اسنایدر چندان دستش در مقابل بندیسی که داستان های الیاس، تهاجم مخفی، شماره نه جنگ داخلی و.... . میفهمیم که اسنایدر هنوز راه زیادی دارد تا نویسندگی اش به اوج برسد.
امیدوارم لذت برده باشدی، امیرحسین زارع رهورد.
منابع و ماخذ:
Spidey.ir
Fantasycomic.ir

این حرکتی بود از طرف دی سی که به عنوان یک ری لانچ بود که در طی آن تمام کمیک های دی سی از شماره صفر شروع شدند. این به خاطر این بود که کسانی که(تعدادشان نیز کم نبود) کسانی که کمیک های قدیمی را مطالعه نکرده اند، طی یک حرکتی کامال با کاراکتر ها اشنا شوند.(منبع فانتزی کمیک)

به مجموعه کمیک هایی که داستانی خاص را دنبال میکنند0نه در تعداد زیاد) آرک میگویند. عده ای آرک را با ران اشتباه میگیرند. ران در واقع جمع چند آرک است.

یکی از بهترین آرک های بتمن نوشته ی گرنت موریسون که حالتی ترسناک و گوتیک دارد. این کمیک توسط منبع این کار، سایت spidey.irترجمه شده است.

هر یک سال یک آنوال از هر شخصیتی بیرون می آید که یک داستان وان شات یا تک قسمتی است.

کراس آور به داستان هایی گفته میشوند که چند کمیک مختلف را بهم وصل میکنند و چند شخصیت را دربر میگیرند.

در مارول ایده ای به نام مولتی ورس مطرح است، یعنی اینکه چندین و چند دنیای مختلف در جهان مارول وجود دارند. هر کدام با عدد معلوم هستند.

این کمیک در سایت فانتزی کمیک موجود است.

این کمیک نیز در سایت فانتزی کمیک موجود است


   
vania واکنش نشان داد
نقل‌قول
اشتراک: