خیالپردازی، (به انگلیسی: fantasy) گونهای هنری است که جادو و دیگر اَشکال فراطبیعی را به عنوان عنصر اولیهٔ طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میکند. این گونه معمولاً توسط نگاه، حس و درونمایهٔ وسیع از کار اشخاص از گونههای علمیتخیلی و وحشت متمایز میشود، هر چند که این سه گونه نقاط مشترک بسیاری با هم دارند و مجموعاً ادبیات گمانهزن شناخته میشوند. در خیالپردازی قواعد و قوانین فیزیکی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولاً شامل سحر و جادو، حوادث خارقالعاده، و موجودات خیالی است.
منبع: ویکی پدیا
چرا فانتزی؟
چرا این ژانر را پسندیدیم؟
آیا ژانر های دیگر ضعف داشتند؟
چه شد که به این ژانر روی آوردید؟ دلیل ورودتان چیست؟
آیا راضی هستید از فانتزی؟
آیا فانتزی محدود به رده ی سنی خاصی است؟
میخواهیم اینجا انواع بحث ها را پیرامون این ژانر داشته باشیم. :53:
من از فانتزی به این دلیل خوشم میاد که اتفاقاتی که میفته در حالت عادی وجود نداره و نوعی تخیل محسوب میشه. همه ما تو ذهن خودمون فکر های زیادی درباره موجودات خیالی یا کارهای خارق العاده داریم، حالا یه کتابی پیدا میشه که درون مایه اون، افکار تخیلی ماست پس ما میریم سراغ اون کتاب.
من خودم اولین بار از طریق کتاب های هری پاتر با فانتزی آشنا شدم و بعد از اون که دنبال فن فیکشن های هری پاتری میگشتم، کتاب های فانتزی دیگه ای هم پیدا کردم و خوندم به طوری که الآن کمتر سراغ ژانر های دیگه میرم.
به نظر من فانتزی به دوره سنی خاصی محدود نمیشه و میشه اون رو برای هر دوره سنی متناسب با ظرفیت ها و نوع افکار و رفتار اون افراد نوشت چه کودک چه نوجوان چه جوان
بستگی به روحیه آدم داره
من همیشه از همون بچگی فانتزی رو دوست داشتم
دلیل ورود رفتم خونه دوستم داداشش کتاب زیاد میخوند طبق معمول ازش قرض کردم و خب کتابهای خوب فانتزی قدیمی معتادم کردالبته قبل از اون هم کتاب میخوندم.به نظرم خلاق بودن تو فانتزی مهمه.خلق هرچیزی که وجود نداره در فانتزی ممکنه به نظرم افرادی که فانتزی رو دوست دارن ذهنشون باز تر هستش از اونایی فقط به حقیقت زندگی چسبیدن چون همه چیز رو میبینن البته فانتزی بیش از اندازش هم خوب نیستا
راستش چی بگم.
فانتزی در واقع شاید به این خاطر خوب باشد که نوعی رهایی از دنیای امروزست
یک نوع رهایی از دنیایی که درش هستیم به همان دنیا!
منن آدم خفن کتابخونی نیستم ولی یه جایی دیدم که یه بنده خدایی به نام رودلف آرنهایم یک چیز جالب گفته بود که این بود، تقریبا:
ترجمه ی دنیای اطراف
ما وقتی وارد فانتزی میشیم مفاهیم رو جدا میکنیم.
خیر و شر.
مادیات و معنویات
عشق و نفرت
و هزاران چیز دیگر
برای همین من عاشق فانتزیم
من چون كه فانتزي مستقيم با ذهنم بازي ميكرد عاشق فانتزي شدم. يه جورايي برام لمس پذيره و ميتونم با اين ژانر و داستان هايي كه توي اين ژانر نوشته شدن ارتباط برقرار كنم.
حیفم اومد این مقاله فوقالعاده رو از سایت زیبای آردا نگذارم:
این مقاله پیش از این در شمارهی ۵۲ «مجلهی ۲۴» مورخ خرداد ماه ۱۳۹۳ منتشر شده است.
نویسندگان:
- محمدمهدی مهرنگار
- علی نوروزی
«فانتزی» یا «ادبیات تخیلی» یا «خیالپردازانه»، شاخه ای قدیمی و جدید در ادبیات مکتوب است. قدیمی از آنجهت که صورت باستانی آن بشکل داستان پریان، عمرش به قدمت انسان سخنگوست و ردپای آن در ابتداییترین نوشتههای نقل شده از آدمیان باستان همچون «حماسه گیلگمش» دیده میشود.به باور عدهای صورت مدرنتر این شاخه ادبی، با آثار «جورج مکدونالد» نویسنده و شاعر اسکاتلندی شروع میشود. این روند با ظهور نویسندگانی همچون «ویلیام موریس»، «لرد دانسنی» ادامه یافت و در اوایل قرن گذشته با آثاره چهرههای شاخصی چون «سی اس لوییس» نویسنده کتب «سرگذشت نارنیا» و «اورسولا لو گویین»، جای خود را در میان مخاطبان باز کرد. اگرچه در میان آنانی که برای غنای این عرصه تلاش کردهاند، کمتر نامی به شهرت و محبوبیت «جان رونالد روئل تالکین» است. تالکین در سال ۱۹۳۹ در دانشگاهی در استکاتلند، سخنرانی مفصلی در تعریف خاستگاه و دلایل اهمیت ادبیات فانتزی ایراد نمود. بعدها متن پیاده شده این سخنرانی نخست در سال ۱۹۴۷ با حاشیه نویسی «سی اس لوییس» دوست صمیمی تالکین منتشر شد؛ سپس در سال ۱۹۶۶ با ویرایشی مجدد بشکل جزوهای بالغ بر شصت صفحه در مجموعهای بنام «خواننده تالکین» بهمراه دو داستان کوتاه دیگر از او بچاپ رسید. متن پیش رو (در چند سرفصل) به اختصار، برسی آرای تالکین در مورد اختصاصات، تعاریف و ضرورت وجود این ژانر ادبی (یا به باور عده ای زیر-ژانر)، با نگاه به متن سخنرانی پروفسور تالکین است.
داستان پریان چیست؟
تالکین برسی خود را با تعریف ماهیت داستان پریان آغاز کرده است. او ابتدا با شرح تعاریف رایج از این مجموعه واژه در کتب لغت، نارسایی آنان را در ارائه تصویر درست بیان می کند: «موجوداتی ماورالطبیعه که به باور عوام دارای قدرت جادویی اند. بکار بردن ماورالطبیعه در هر یک از معانی رایج اش برای اشاره به پریان، نامناسب است. مگر اینکه منظور از پیشوند «ماورا» بیان برتری باشد. که آنان در قیاس با انسان طبیعی ترند». تالکین توضیح می دهد که داستانهای پریان نه درباره خود آنها، بلکه درباره سرزمین پریان یا به عبارت بهتر اتمسفر، عرصه زندگی و ماجراجویی آدمیان در قلمرو زیبای آنان است، چراکه آنان با ما سروکار ندارند و سرنوشت ما و آنها از هم جداست. او اضافه می کند که: «تعریف داستان پریان وابسته به تعریف اِلف یا پری نیست، بلکه تاثیر گرفته از قلمرو پریان است و آنچه در آن می گذرد. من سعی نخواهم کرد آن را توصیف کنم یا توضیح دهم که این کاریست ناممکن. سرزمین پریان را نمی توان در قالب کلمات محصور کرد چراکه بنا به خصوصیت، وصف ناشدنیست. هرچند که قابل درک و احساس کردن است». او در انتها به عنوان نزدیک ترین شکل ممکن به قالب «تعریف»، آنچه پیش روی ما میگذارد این است: «داستان پریان قصه ایست که به سرزمین پریان میپردازد. یا از قوائد و روابط و محیط آن بشکلی استفاده می کند. فارغ از آنکه مضمون آن داستان چه باشد».
آیا داستانهای پریان مختص کودکان است؟
سوالی که تالکین در ابتدا مطرح میکند این است: «ارزش و فایده داستان های پریان چیست؟». بباور او اینطور تصور شد که کودکان مخاطب ذاتی و ویژهی داستانهای پریانند و پیوندی طبیعی بین ذهن کودکان و آنان وجود دارد، همانند پیوندی که بین بدن کودک و شیر مادر است. اما او معتقد است این دیدگاه دقیق نیست و شاید بر مبنای احساسی غلط شکل گرفته. و اغلب توسط افرادی بیان میشودکه بنا به دلایل شخصی تمایل دارند به کودکان به عنوان موجوداتی متفاوت از انسانها بنگرند، نه جزئی نابالغ از جامعه انسانی.در اصل ارتباط کودکان با داستانهای پریان تا حدی تصادفی است. به عقیده تالکین امروزه این داستانها به مهدهای کودک تبعید شده اند، همانطور که وسایل کهنه و به درد نخور به گوشه انباری انداخته میشوند، زیرا بزرگسالان آنها را نمیخواهند. درحالیکه کودکان در این انتخاب نقشی ندارند، آنها نه داستانهای پریان را بیشتر از بزرگسالان دوست دارند و نه بیشتر از آنان درکش میکنند. اگرچه کودکان به دلیل اینکه مشتاق چیزهای نو هستند داستانهای پریان را بهتر میپذیرند، اما واقعیت این است که تنها برخی از آنان (و برخی از بزرگسالان) ذائقهای خاص برای این داستانها دارند.درست است که در سالیان اخیر بسیاری از داستانهای پریان برای کودکان نوشته شده یا برای آنها «سازگار» شده است اما این موضوعی ذاتی نیست، این اتفاق ممکن است برای موسیقی، شعر، تاریخ یا مطالب علمی نیز بیافتد. در مهدکودک و مدرسه، بزرگسالان گوشهای از عناصر زندگی را آنگونه که خود می بینند، به کودکان ارائه میدهند. و اینگونه است که داستانهای پریان از دنیای بزرگسالی جدا شده و در حال محو شدن هستند.تالکین می گوید اگر قصهگو کفایت لازم را داشته باشد، هرکسی میتواند به «تعلیق ارادی ناباوری» برسد تا بتواند به میل خود همه چیز را باور کند. قصه گو به شکل خالقی کوچک جهان دومی خلق میکند که ذهن میتواند وارد آن شود. در آن دنیا هرآنچه که قصه گو «درست» میخواند و با قوانین آن دنیا سازگار است، باورپذیر میشود. و این اختصاص به مخاطب کودک ندارد.به عقیده تالکین داستانهای پریان تنها برای کودکان نیست، این داستانها به دلایلی وبال گردن آنان شدهاند. مثلا به این دلیل که کودکان نیز انسان هستند و داستانهای پریان مطابق ذائقه انسانهاست (گرچه لزوما نه همه آنها)، یابه دلیل درک نادرست از کودکان، احساسی که با دور شدن از کودکی افزایش میابد.اما ارزش و کاربرد این داستانها برای بزرگسالان چیست؟ به عقیده تالکین، داستانهای پریان نسبت به دیگر آثار ادبی، چیزهای بیشتری برای ارائه در چنته دارند: «فانتزی، بازیابی، رهایی و تسلی». آنچه که اغلب کودکان دارند، اما بزرگسالان بیشتر به آن احتیاج دارند.
در ابتدا ببینیم فانتزی چیست؟
تالکین میگوید که ذهن انسان تواناییِ ایجاد تصاویر جدید و بدون سرمنشا واقعی در دنیای خارج از خود دارد. و او این استعداد را «تصور» میخواند و ادامه میدهد گاهی تصور با مفهوم بالاتری به نام «خیال» اشتباه گرفته میشود که توانایی موجودیت دادن و کنترل ساختههای ذهنی است. قدرت تصویرسازی ذهنی یک چیز است و موجودیت دادن به آن چیز دیگر. هنر حلقه ارتباطی بین تصور و ساخته نهایی است. او نامی برای این مفهوم ارائه میدهد، چیزی که هم تصور و هم هنر موجودیت دادن به آنرا شامل شود: «فانتزی».تالکین میگوید: «فانتزی نیاز به خلق کردن دارد. هرچه تصورات بی شباهت تر به چیزهای دنیای اولیه باشد، به وجود آوردن آن در دنیای ثانویه سختتر است. هر کس میتواند عبارت «خورشید سبز رنگ» را به زبان آورد؛ خیلیها میتوانند آنرا در ذهن تصور کنند اما این کافی نیست. ساختن دنیای دومی که در آن خورشید سبز رنگ باورپذیر است، نیازمند تلاش و تفکر زیاد و تواناییهای ویژه است. افراد بسیار کمی اقدام به اینکار میکنند اما زمانی که بشکلی قابل قبول موفق به انجام آن شدند، با دستاورد هنری کم نظیری مواجه میشویم».فانتزی «علت» و قوانین را زیر سوال نمیبرد و اشتیاق و ادراک را کم نمیکند، برعکس هرچه علل و قوانین واضحتر و مشخص تر باشد فانتزی ما مقبولتر است. به قول او: «فانتزی حق انسان است: ما به روش خود چیزهایی خلق میکنیم. هرچند خود نیز مخلوقیم؛ اما نه یک مخلوق ساده، بلکه مخلوقی که به صورت تجلی خالق، خلق شده است!»
بازیابی، رهایی، تسلی:
به عقیده تالکین آدمی گاهی به روزمرگی دچار می شد. احساس می کند هیچ نوع برگ جدیدی وجود ندارد چون تمام آنها را از ابتدای جوانه زدن تا افتادن از درخت دیده است، نقاشیهای زیبا برایش خسته کننده میشود چرا که از نظر او همه رنگهای زیبا از سه رنگ اصلی تشکیل شدهاند، اسب و سگ و گربه برای او چیزهای جدیدی نیستند. فانتزی راه درمانی برای این مشکل دارد که تالکین آنرا «بازیابی» مینامد. وقتی به دنیای ثانویه میرویم و با اژدها و قنطورس مواجه میشویم، زمان بازگشت میتوانیم با دید جدیدی به اسب و گربه نگاه کنیم، و لذت دیدن این موجودات برای اولین بار و نگاه کردن به آنها از زاویهای جدید برای ما تکرار میشود. بازیابی همانند تمیز کردن پنجرهای کثیف است که دیدی تازه و واضح به انسان میدهد. چنان که منظره آشنای قدیمی به منظرهای جدید و دلربا بدل میشود.مورد بعدی «رهایی» است. منتقدین گاهی آنرا به اشتباه فرار از دنیای واقعی تصور میکنند و به سخره میگیرند. رهایی حتی ممکن است قهرمانانه باشد اما فرار اینطور نیست. چرا انسانی که زندانی شده و میخواهد به خانه خود بازگردد باید مورد تمسخر قرار گیرد؟ اگر نمیتوان از زندان بیرون رفت، فکر کردن به موضوعاتی غیر از زندان و زندانبان چه اشکالی دارد؟ تالکین معتقد است: «دنیای بیرون به این دلیل که زندانی نمیتواند آنرا ببیند غیر واقعی نیست». رهایی زندانی در خیال، نوعی مقاومت است. زمانی فرا میرسد که انسان میخواهد از سر و صدا و آلودگی و بیرحمیِ نمادهای صنعتی، از گرسنگی و فقر و غم و اندوه و بیعدالتی و مرگ، گریزی به پرواز بی صدا و دلپذیر پرنده بزند، و بی خیال در آسمان به پرواز درآید یا همچون ماهی در اعماق دریا شنا کند یا همچون آهوان در جنگل بدود.و «تسلی»: ارضای برخی از آمال ازلی انسانها. سودای پرواز یا صحبت کردن با حیوانات از ابتدا با آدمیان بوده که تنها در دنیای فانتزی برآورده می شود. کارکرد تسلی تنها این نیست؛ داستانهای پریان اغلب دارای پایانی خوش و امیدبخشند. تالکین پا را فراتر گذاشته و میگوید یک داستان پریان کامل بایدپایانی خوش داشته باشد. شادی مشخصه آنهاست همانطور که تراژدی مشخصه نمایش و تئاتر. این عقیده که شادی یکی از چیزهای مهمی است ما در داستانهای پریان می جوییم، به این معنا نیست که غم و اندوه در داستان پریان مطرود است، بلکه به رغم این اندوه، در نهایت داستان با شادی به پایان میرسد و در میانه نامیدی همگان، صدای فریاد «عقابها، عقابها می آیند…» از گوشه کنار بلند است، و نوید آمدن معجزهای بالدار است که به سوی ما پرواز می کند.
موخره
توضیح اینکه چرا فانتزی می خوانیم کار سختیست. و از آن سختتر ترغیب دیگران به خواندن آن تنها با توصیف یا بیان خصوصیات این دسته از آثار. تلاش در این راه کم و بیش مانند این است که سعی کنیم به کسی در خشکی «شنا کردن» بیاموزیم! برای دوست داشتن یا نداشتن ادبیات فانتزی باید به این دریا زد.بسیار دیده می شود که ادبیات فانتزی در بین منتقدان آن به عنوان «داستان بچه ها» و یا «فرار از واقعیت» تخطئه می شود. عبارت «فانتزی فرار از واقعیت نیست، بلکه راهی برای درک آن است» بکرات از «لیولد الکساندر» داستاننویس معاصر آمریکایی نقل قول شده، که پاسخ خوبی به این گروه است.از دید تالکین نیز پرارزش ترین عنصر وجودی انسان، تخیل اوست.آنچه او بتفصیل در این مقاله (و اغلب آثارش) در پی توضیح آن بر می آید این است که: «فانتزی راهی برای برای زنده نگه داشتن این بخش مهم از انسان بودن ماست».باشد که این همت، همچون نغمه مرغ نوروزی، شوق زدن به این دریا را در دلها روشن کند.
پانوشت: George MacDonald William Morris Edward Plunkett Clive Staples Lewis Ursula Kroeber Le GuinUniversity of St AndrewsThe Tolkien Reader Willing suspension of disbeliefImaginationFancyFantasyEscapeFlight ConsolationLloyd Alexander 1924-2007ارباب حلقه ها،کتاب پنجم،فصل نهم
ببخشید کپی پیستش اینقدر بد شد. آردائه دیگه.
منبع:arda.ir