آخرین قسمت سه گانه هابیت به راحتی و با فاصله نجومی بر صدر جدول فروش جهانی نشست . نبرد پنج سپاه در افتتاحیه اکران جهانی خود پس از گذشت 3روز آن هم با اکران محدود در بعضی از کشورهای جهان بیش از 117 میلیون دلار کسب کرد .
قابل ذکر است که نبرد پنج سپاه توانست با فروش 19 میلیون دلاری خود در آلمان، رکورد فروش افتتاحیه امسال این کشور را جابه جا کند .
"هابیت: نبرد پنج سپاه" دنباله و قسمت پایانی دو قسمت قبلی ( هابیت: سفری غیر منتظره و هابیت: برهوت اسماگ ) میباشد. همانطور که شاهد بودیم از ابتدای شروع سه گانه گروه تورین سفر خودشان را آغاز کرده و به تنها کوه و اسماگ (اژدها) رسیدند و نبرد خود رابا این اژدهای مخوف آغاز کردن.
در این قسمت شاهد آخرین وقایع این ماجراجویی و نبرد عظیم انتهای فیلم (نبرد پنج سپاه) خواهیم بود.و قسمت اول تریلوژی "هابيت" یک ميليارد و 980 ميليون دلار فروش داشته است و به نظر مي رسد با اکران قسمت سوم، مجموع فروش اين سه گانه به 3 ميليارد برسد. "هابيت" به گونه اي پيش درآمدي بر فيلم "ارباب حلقه ها" است و به 60 سال قبل از وقوع ماجراهاي حلقه باز مي گردد.
اين فيلم با بازي مارتين فريمن ( Martin Freeman ) در نقش "بيلبو باگينز" است كه بر اساس كتاب "جي آر آر تالكين" با عنوان "هابیت" ساخته شده است.
تاریخ اکران : نبرد پنج سپاه در آمریکای شمالی 17 دسامبر 2014( 27 آذر 1393 )
کارگردان : پیتر جکسون
نویسندگان : فران والش ، فیلیپا بوینز ، پیتر جکسون ، گیولرمو دل تورو
منبع:نقد فارسی
کیفیت 1080
حجم 1.89 گیگ
http://uploadboy.com/59oe5k06sg7t.html
http://uploadboy.com/6kyqbtc5in67.html
http://uploadboy.com/mu2ck82y533i.html
لینک مستقیم:
سرور مستقیم : Download BluRay 1080pسرور مستقیم : Download BluRay 720p
اصلا پیشنهاد نمیشود:دی
فیلم ارباب حلقه ها قشنگتره ولی اینم در نقش تکمیلی ورفع ابهاماتی که در فیلم ارباب حلقه ها هست خوبه .:دی
اخه هیچی خود ارباب حلقه ها نمیشه:68:
فیلم ارباب حلقه ا قشنگتره ولی اینم در نقش تکمیلی ورفع ابهاماتی که در فیلم ارباب حلقه ها هست خوبه .:دی
اخه هیچی خود ارباب حلقه ها نمیشه:68:
ایراد از هابیت نیس شما ببین ماجرای هابیت 50 یا 60 سال قبل از ارباب حلقه ها اتفاق افتاده
اینا اول باید میومدن هابیتو میساختن و بعدش ارباب حلقه هارو
شاید توام اگه اول هابیتو میدیدی بیشتر هابیتو دوس داشتی تا ارباب حلقه ها
ولی قبول دارم ارباب حلقه ها هیجانی تره البته باید منتظر قسمت سوم این سه گانه هم باشیم از اسمش و همینطور بازدیدی که ازش شده میشه فهمید خیلی قشنگه
شاید این قسمت نظرتو عوض کنه منتظر باش
اخ جون خىلى منتظرش بودم
مرسى از خبر
کللا از اىن کارگردان توقع کم نداشته باشىد
خیلی منتظر این قسمت هابیت بودم
ممنون خبر دادی
بعد از مدتها سری به برو بچه های گل دانشنامه اردا زدم که مطلب مهمی برای این تاپیک تهیه کنم.
شاید ششمین روایت پیترجکسون از دنیای تالکین، آخرین روایت این کارگردان نابغه و خلاق از دنیای پر رمز و راز تالکین باشد . برای بعضی طرفداران فروش در گیشه یا موفقیت درمراسم اسکار مهم نیست ولی عده ای نیز راغب هستند که وداعی پرشکوه با دنیای تالکین داشته باشند و این فیلم نیز چون ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه در همه زمینه ها حضوری چشمگیر داشته باشد.
وداع با دنیای تالکین باعث شده بود که مخاطب پیش بینی کند که نبرد پنج سپاه فروشی نظیر بازگشت پادشاه یا قسمت دوم هری پاتر : یادگاران مرگ داشته باشد .
هابیت در نخستین روز اکران خود در آمریکای شمالی فروشی بالغ بر۲۴,۴۵۲,۱۱۷ فروخت و با ۱۲۲ میلیون دلاری که هابیت در خارج از آمریکا فروخت این رقم به ۱۴۶ میلیون دلار می رسد .فروش سه روز نخست هابیت در امریکای شمالی ۶۴ میلیون دلار و در سراسر جهان ۳۰۵ میلیون دلار پیش بینی شده است . اگر فروش نبرد پنج در روز نخست ( ۵/۲۴ میلیون دلار ) را با یک سفر غیر منتظره (۳۷ میلیون دلار) و برهوت اسماگ (۳۱ میلیون دلار) و یا با فیلم هایی مشابه هابیت مثل بازیهای قسمت اول عطش : مرغ مقلد (۵۵ میلیون دلار) یا جنگ های ستاره ای : انتقام سیث( ۵۰ میلیون دلار) و قسمت دوم هری پاتر :یادگاران مرگ (۹۱ میلیون دلار) مقایسه کنیم و به این امر هم کاهش سینما های نمایش دهنده ی نبرد پنج سپاه را اضافه کنیم ( نبرد پنج سپاه ۳۸۷۵ سینما در مقابل ۴۰۴۵ سینمای یک سفر غیر منتظره و ۳۹۰۳ سینمای برهوت اسماگ ) که نتیجه تلاش کم برادران وارنر برای افتتاحیه ای باشکوه برای نبرد پنج سپاه است به نتیجه ای ناامید کننده می رسیم یعنی فروشی نهایتا ۲۵۰ میلیونی در آمریکای شمالی و ۱ میلیاردی در سراسر جهان .
ولی باید چند نکته را به این امر اضافه کرد :
نخست اینکه جنگ های ستاره ای یا هری پاتر طرفداران ویژه و آتشین و نوجوان خود را داشت ، طرفدارانی که بسیار مایل بودند که در نخستین روز اکران خداحافظی از مجموعه مورد علاقه خود را جشن بگیرند در صورتی که ما در مجموعه فیلم هایی که پیتر جکسون از دنیای تالکین تولید کرده این امر را نمی بینیم همچنان که بازگشت پادشاه که فروش درخشان ۳۷۷ میلیون دلاری را در کارنامه داشت در نخستین روز اکران خود ۳۴ میلیون دلار فروخت (در مقابل ۹۱ میلیون دلار قسمت دوم هری پاتر :یادگاران مرگ) ولی در نهایت اختلاف فروش این دو تنها ۴ میلیون دلار بود و اگر تورم را در مورد فروش بازگشت پادشاه در نظر بگیریم باید اذعان کرد که بازگشت پادشاه فروشی بیشتر داشته است. دلیلاین امر گسترده بودن و وسیع الطیف بودن طرفداران تالکین و پیترجکسون است که تنها به نوجوانان محدود نمیشد و این امر ضامن حفظ کف فروش فیلم است.
جدای از این باید روز اکران نبرد پنج سپاه را در نظر گرفت. یک سفر غیر منتظره در روز ۱۴ دسامبر (جمعه) و برهوت اسماگ در روز ۱۳ دسامبر ( روز جمعه ) اکران شدند حال اینکه به زعم نگارنده شاید احتیاط برادران وارنر برای عدم اکران همزمان هابیت با خروج : خدایان پادشاهان ریدلی اسکات باعث شد که ، هابیت روزهای طلایی اکران بدون رقیب در این هفته را از دست داده و به جای روز آخر هفته در روزی میان هفته ( چهارشنبه ۱۷ دسامبر ) اکران شود و به همین خاطر فروشی به نسبت معمولی داشته باشد. ولی اگر هابیت همین کف فروش را درست مثل قسمت دوم شرک حفظ کند می توانیم شاهد فروشی روز افزون و عالی در سه روز نخست و هفته اول باشیم که تا حدودی می تواند تکلیف فروش قسمت سوم هابیت را مشخص کند. میزان قدرت قسمت سوم هابیت در جذب مخاطب در اولین سه روز آخر هفته (جمعه، شنبه و یکشنبه ) مشخص می شود.
هیچی ارباب حلقه ها نمیشه!!!:vv1:
پسر خاله من تا یه سال پیش هفته ای یه بار ارباب حلقه ها رو تماشا میکرد!!(باورتون میشه):(s1824):
ببین موقع اکران تا چه مدت داخل صدر جدول باکس آفیس آمریکای شمالی باقی میمونه و آیا میزان فروش دو قسمت قبل رو میشکنه یا نه!!!:0141:
(داخل این که در صدر جدول قرار میگیره شکی نیست و برای این که قسمت پایانی هست و خیلی هیجان داره فک کنم احتمال این که فروش دو قسمت قبل رو بشکنه زیاد باشه):(s1203):
هیچی ارباب حلقه ها نمیشه!!!:vv1:پسر خاله من تا یه سال پیش هفته ای یه بار ارباب حلقه ها رو تماشا میکرد!!(باورتون میشه):(s1824):
ببین موقع اکران تا چه مدت داخل صدر جدول باکس آفیس آمریکای شمالی باقی میمونه و آیا میزان فروش دو قسمت قبل رو میشکنه یا نه!!!:0141:
(داخل این که در صدر جدول قرار میگیره شکی نیست و برای این که قسمت پایانی هست و خیلی هیجان داره فک کنم احتمال این که فروش دو قسمت قبل رو بشکنه زیاد باشه):(s1203):
فکر میکنم پیترجکسون ثابت کرد میتونه از یک کتاب عالی یه فیلم معرکه بسازه
خود من هم چند ماه یه بار سری بهش میزنم
و با اینکه رو هاردم هر چند وقت یه بار فیلمها رو پاک میکنم سه فیلم ارباب حلقه ها جای ثابتی دارن
اما نمیتونیم منکر این بشیم که حتی نابغه ای مثل جکسون هم نمیتونست با در دست داشتن یک کتاب بی نظیر چنین چیزی بسازه
و خب تالکین برای این نوشته چندین سال تلاش کرده و کار یک روز و دو روز نبوده
خلاصه داستان : گروه تورین به لانه ی اژدها رسیده اند، اما آیا بیلبو و بقیه گروه می توانند «اربور» و گنجینه ی اژدها را بدست آورند؟ و اگر آن را گرفتند، آیا می توانند آن را نگه دارند؟منتقد: تاد مککارتی (هالیوود ریپورتر) - امتیاز ۸ از ۱۰
پس از 6 فیلم، 13 سال و مدت زمان 1031 دقیقه (بدون احتساب نسخههای اکستندد، با حساب آنها این رقم نجومیتر میشود!)، پیتر جکسون فیلمهای بزرگ، سودآور و اقتباسیاش از داستانهای جی.آر.آر تالکین را با فیلمی که شاید مفرحترین و سرگرمکنندهترین فیلم در این کلکسیون است ( لازم به ذکر است که این فیلم کوتاهترینشان هم هست) به پایان رسانده است.
بیشتر همچون «بازگشت پادشاه» که حماسهی «ارباب حلقهها» را با یک نبرد قابل توجه و بزرگ به پایان رساند، «هابیت: نبرد پنج سپاه» هم بر نبردهایش استوار است، نبردهایی که از تکنولوژی روز تمام استفاده را بردهاند تا به شکلی غنی و متنوع به نظر آیند، که همینطور هم هست و نبردهای این فیلم خشن و زیاد اما در عین حال مفرح و سرگرمکننده است، این فیلم سرتاسر جنگ است، با تزئینات بسیار. رضایت نوجوانان از فیلم، بدین معنی نیست که این فیلم آخرین کار جکسون است، آن هم در این سن و سال و این وضعیت، اما هیچ شکی نداشته باشید که کمپانی برادران وارنر بسیار خوشحال است، زیرا این فیلم بدون هیچ شکی فروشی بالای یک میلیون دلار را تجربه خواهد کرد، درست همچون قسمتهای قبلیاش.
یکی از ناکامیهایی که دو قسمت اول هابیت داشتند، این بود که نزدیک به سه ساعت طول کشید تا تنها حدود 100 صفحه از کتاب روایت شد، اما تقریباً همه میدانستند داستان چطور پیش میرود و بالاخره به کجا خواهد رسید، و چقدر هم طول خواهد کشید تا داستان به آن سرانجام برسد. اگر «یک سفر غیرمنتظره» یک فیلم کند بود و آرام آرام جلو میرفت و «برهوت اسماگ» یک بخش میانی بود که در یک دنیای خطرناک روایت میشد، بمباران شدن درسدن به عنوان یک پیش غذا بوده و حالا که شکایتها بالا رفته، فیلم نیز نسبت به منبعش وفادارتر شده، از پتانسیلش بهتر استفاده کرده و خود را آماده کرده تا به یک نبرد نهایی در «کوهستانهای تنها» ختم شود.
چیزی که دل مشغولی ما است، که البته بد هم نیست، این است که تعداد دوارفهایی که در فیلم هستند و برای غایت نهایی فیلم حاضر به همکاریاند، بسیار کم است، از آن بدتر هم تعداد افراد خوشتیپ و گیرا همچون لگولاس و بارد تیرانداز است که همچون رابین هود و ویلیام تل میمانند است، در حالی که شاهزاده تورین دوارف باز هم به مناطق تاریک بازگشته است و اسماگ اژدها هم به در همان حوالیست، و اورکهای زشت و بدترکیب و قاتل هم همگی تحت فرمان سارومان (با بازی «کیرستوفر لی» که هیچکس همچون او نمیتواند در 92 سالگی از این کارها بکند) در حرکتند. اسماگ بدطینت و عجیب که از سوراخها و غارهای اربور رها شده، بالهایش را بر فراز شهری در نزدیکی دریاچه گسترانده است، او توانسته تنها با دمیدن چند شعلهی آتش دیواری از ناامیدی و استیصال را دور آن شهر ایجاد کند.
اما این اژدها پاشنه آشیلی هم دارد، که قهرمانی به نام بارد تیرانداز (با بازی «لوک ایوِنز») از آن مطلع است، کسی که بعدتر رهبری گروهی از بازماندگان را به سوی کوهستان، جایی که نقطهی تلاقی ماجراها است را بر عهده میگیرد. تراندوئیل گوزن سوار (با بازی «لی پیس») مثل زیردست تبعید شده اش تائوریل (با بازی «اونجلین لیلی») و پسرش لگولاس (با بازی «اورلاندو بلوم») که تیراندازی ماهر است، نیز بدانجا وارد میشود. دوارفها در حال حاضر آنجا هستند، البته، هرکدام آرزو دارند تا یکی از آن 14 غنیمت عظیم نزد اسماگ را بدست آورند، در حالی که بیلبو بدنبال چیز بزرگتری است، یعنی سنگ آرکن.
سنگ آرکین دل مشغولی خاص تورین (با بازی «ریچارد آرمیتاژ») است، کسی که اکنون با قدرت و داشتههایش که به تازگی بدانها رسیده است، تقریباً بر علیه تمامی کسانی که او را به این وضعیت کشاندند و به دنبال جنگ بودند مصمم شده، تا با پیروزی بر آنها به میراثش یعنی تاج و تخت پادشاهی برسد. و طبیعتاً، هیچکس هم به اندازهی گاندالف (با بازی «ان مککلن») بصیرت ندارد، کسی که همتای مونثش یعنی ملکهی الف، گالادریل (با بازی «کیت بلانشت») را ترک کرده است، تا حملات و افکار شیطانی و پلید پادشاه پلیدی سائورون و مخلوقات کریهاش یعنی اورکها را دفع کند، اورکهایی که ورژن عضلانیتر، زشتتر و سیاهتر شرک هستند که خیلی منتظر فرارسیدن این لحظه بودند.
مهم نیست که تورین ناگهان نسبت به دوستانش تغییر نگرش میدهد و با متحدانش به بگو مگو بپردازد، چیزی که روشن است این است که در پایان، تمامی شخصیتهای خوب در برابر اورکها ایستادگی خواهند کرد، با بدنهای ورزیدشان که از یک کشتیگیر حرفهای هم عضلانیتر است، آنها شکستناپذیر بهنظر میرسند اما، همانطور که قبلاً هم دیدهایم، آنها همانند پینهای بولینگ فرو میریزند، همانطور که شکست خوردهاند عقبنشینی میکنند. هیچوقت توضیح داده نمیشود که چرا. آنها چیزی همچون کامیکازهها هستند، انگار تنها یک ضربه تا ابدیت فاصله دارند. یکی از نمونهی اینها یک موجودی عجیب و عظیم است که قرار است در برابر انسانها مقاومت کند، او راههای سنگی و سخت را طی سکانسی سینمایی میشکافد و راه را برای همقطارانش باز میکند. او کارش را انجام میدهد، به درستی هم انجام میدهد.
انواع دیگری از موجودات اورک مانند هم وجود دارد، همچون هیولاهایی که پشت سرشان منجنیق دارند و غولی که سنگی بزرگ و یک زنجیر طویل را به اطراف تکان میدهد. سردستهی اورکها بطور جالبی به فیلم وارد میشود، نوری آبی از ورقهای یخی روی چشمانش ساطع میشود که بعدتر هم بیشتر به چشم میآید. صف طولانی این هیولاهای خبیث به گونهای است که کلکسیونی از انواع آنها را در بر میگیرد، بطوریکه نوجوانان دبیرستانی و حتی بزرگترها، برای لذت بردن از آنها به سینما خواهند آمد. همانطور که شخصیتهای مهم قصه برای مواجهه با زندگی - و برخی مواقع مرگ - در برابر مکافات مقابله میکنند، کمی عجیب است که مقداری از احساساتشان ناشی از سرنوشتشان است، عجیب است، که موردی قابل قبول در این میان دیده نمیشود و موجبات تعجب تماشاگران را فراهم میکند، در این راه شخصیتپردازی آنها سطحی است و تمامشان تنها یک احساس دارند و حتی به سختی میتوانید بگویید که آنها هم احساس دارند، دیگر آنها در مقایسه با شخصیتهای کارتونی"واقعی" نیستند. و هنوز، ثبات آنها بهشان یک تمامیت مطلق میدهد، شجاعتی که ناشی از انعطافپذیری است، انعطافپذیری که قبل از آن موجب شکست آنها بود. نداشتن ثبات و اعتبار چیزیست که در نهایت شاهزاده تورین را به یک فرد ناامید تبدیل میکند.
پس حتی اگر نخواهیم، پس از گذراندن این 8 ساعت، به این شخصیتها "نزدیک" میشویم، آنها به اندازهی کافی دلنشین هستند تا در این سفری که ما با آنها همراه شدهایم لذت کافی را ببریم، چیزی که برای برخی غیرقابل تصور است، آنهایی که پس از تماشای یک ساعت اول «یک سفر غیرمنتظره» میخواستند هرچه سریعتر از این سری دور شوند. اما در «نبرد پنج سپاه» یک حس گرم، دوستداشتنی و در برخی مواقع غمگین وجود دارد که فیلم را در دل مخاطب جا میدهد و باعث میشود بدیهای سهگانه به چشم مخاطب نیاید. اگر از مسائل مالی چشمپوشی کنیم و به کمی عقبتر برگردیم، میبینیم که اقتباسی که قرار بود از کتاب هابیت انجام شود یک فیلم دو قسمتی بوده، که قرار هم بوده گیلرمو دل تورو آن را کارگردانی کند، و این سه قسمتی شدن نذاشته تا فیلم آن چیزی شود که انتظار داشتیم.
از آن جایگاه مهم چشمگیرشان در «یک سفر غیرمنتظره»، دوارفها در «نبرد پنج سپاه» نقششان کم اهمیتتر شده و به بکگراند داستان منتقل میشوند، شیاد این امر به خاطر سودمندی بیشتر داستان است، در بحبوحهی نبرد بزرگ، از آنها کمی استفاده میشود، و مجموعاً آنها به دور از خطر میمانند تا در میان اجساد پیدایشان نکنند. به استثنای رهبرشان تورین، و بازیگر نقش او که قبلاً کمی با او آشنا شدهایم، ریچارد آرمیتاژ، که در این لباسها خیلی غولپیکر به نظر میرسد. ایونز، در نقش بارد تیرانداز، که او هم در نقشش چشمگیر و خوب است، در حالی که لیلی، پیس، و رایان گیج که در مواقع لازمه به شکل مضحکی گریه میکند در نقششان بد نیستند. در نقش بیلبو، فریمن بیشترین نقش را در داستان این مجموعه دارد، و میتوان گفت که یان مک کلن هم مثل همیشه در نقش گاندالف جادوگر خاکستری حضور دارد، البته برای آخرین بار.
پس از تمام آن جنجالها و دردسرهایی که در ابتدا برای استفاده از فناوری سهبعدی 48 فریمی به وجود آمد، جکسون و تیم فنیاش تمامی تغییرات و تعدیلهای لازم برای پولیش و نرمتر کردن این فناوری انجام دادهاند، و نتیجه فیلمی قوی، خوشایند و شبیه به انیمیشنهای بسیار طبیعی است که با جزئیات خیرهکننده و تصاویر مبهوتکنندهاش، تماشاگران را خرسند میسازد.
منبع:نقد فارسی
این فیلم رو 4 تا منقد دیگه هم نقد کردن برای اینکه طولانی نشه 4 تای دیگرو توی مطلب نیاوردم
تصاویری از فیلم:
منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۸.۸ از ۱۰ (۳.۵ از ۴)
در سال 2005 طرفداران این ژانر (فانتزی) هنگامی که هرشش فیلم حماسی «جنگ ستارگان» در دسترس آنها قرار گرفت، یک روز از سال را جشن گرفتند. اکنون و بعد از گذشت 9 سال و نیم، در مورد سرزمین میانه هم همین کار قابل اجراست. درس "جورج لوکاس" این بود؛ ساخت یک پیشسهگانه میتواند کار بسیار سختی باشد، این دقیقا همان درسیست که "پیتر جکسون" با سهگانه «هابیت» مجددا آنرا تدریس کرد. معلوم نشد چرا وقتی اقتباس او از «هابیت» نه تنها به یک اثر وفادار به رمان بدل نشد بلکه از نفس هم افتاد، سعی شد با استفاده از پیوند کتاب با ضمائم و موفقیت بزرگ «ارباب حلقه ها» این نقیصه جبران شود. اگر «هابیت: یک سفر غیر منتظره»، بهطرزی ناامید کننده کش داده شده بود و اگر «هابیت: برهوت اسماگ« cgiها و قسمتهای تکمیل کنندهی نسنجیدهای داشت اما میتوانیم بگوییم «هابیت: نبرد پنج سپاه» آنها را درگیر و بی اثر کرده است. بهترین فیلم در سه گانه و کیفیتی نزدیک تر به اجدادش: «ارباب حلقه ها».
مجموعهی اکشنها و نبردها یکی از یکی قابل توجهتر هستند. بعد از یک سری اتفاقات داستانی که درست بعد از پایان برهوت اسماگ رقم میخورد، نبرد آغاز میشود. اژدهای آتش افروزی که بواسطه ورود بلیبو بگینز (مارتین فریمن)، ثورین سپربلوط (ریچارد آرمیتیج) و گروهی از دورفهای نه چندان بشاش به قلمروش؛ بسیار خشمگین شده، تصمیم میگیرد که عقدهی این سرخوردگی را با حمله به "شهر دریاچه" خالی کند. خیلی طولی نمیکشد که خانه های چوبی شهر که سقف هایی از کاه گل دارند در آتش اژدها بسوزد. حتی اگر بارد (لوک ایونز) قهرمانانه به این خطر پایان دهد، اما باز هم خسارت وارد شده است. ثورین در مورد سرنوشت اژدها هیچ دلیلی برای شادی نمیبیند. با این ذهنی که توسط حرص و طمع ناشی از ثروت مسموم شده باشد، طلاهای بی اندازه ای هم که اسماگ ذخیره کرده کافی نمیباشد.
او به قول خودش عمل نمیکند و در حالیکه بالای دیوارهای قلمرو خودش ایستاده، درخواست پناهندگی نجات یافتگان شهر دریاچه و یک ارتش بزرگ از الفها به رهبری ثراندویل (لی پییس) را رد میکند. در هنگام نزاع میان انسان ها، دورفها و الفهاست که یک ارتش بزرگ از ارکها مخفیانه برای حمله به "اره بور" لشکرکشی میکنند و گندالفِ جادوگر (یان مککلن) هم که همچنان اسیر سائرون است این امکان را ندارد که به ثورین هشدار دهد که ارک ها در حال آمدن هستند. نبرد میان پنج سپاه به بزرگی دو نبرد عظیم سهگانه «ارباب حلقه ها» یعنی نبرد "هلمزدیپ" و نبرد "میناس تریث" نیست، اما بااین حال هنوز هم زیبایی شگفت انگیزی دارد. طراحی پیچیده لشکرکشی ها بعنوان یکی از نقاط قوت کار "پیتر جکسون" است که تنها از عهده او بعنوان کارگردان بر می آید. نبرد به خودی خود رشد بزرگیست حتی اگر در جزئیات با دو نبردِ «ارباب حلقه ها» همخوانی نداشته باشد. در این نبرد عظمت ها و لحظات قهرمانانه ای به شخصیت های مختلفی چون ثورین، بارد، لگولاس و بیلبو نسبت داده شده که فرصت درخشیدن مناسبی را برای آنها فراهم کرده است.
با وجود اینکه «هابیت: نبرد پنج سپاه» از لحاظ اکشن فوق العاده است اما گسترش تمرکز روی شخصیت ها واقعا سورپرایز کننده بود. اگرچه ثورین بخش قدرتمندی از این دایره است اما فرصت های مناسبی هم برای خودنمایی بارد فراهم شد، کیلی (که داستان عشقی او با تائوریل بدل به یکی از ویژگی های مهم شخصیتی او میشود) و بخصوص بیلبو را هم نباید فراموش شوند. ارتباط ها میان دو سه گانه با نشان دادن سکانس هایی مثل اینکه چگونه "سائرون" با استفاده از نبرد های این فیلم توانست قدرت خودش را پیدا کند، گسترده تر شده است. به همین منظور است که گابلین هایی که در اصل در رمان تالیکن بودند در فیلم، با ارک ها جایگزین شدهاند.با مدت زمان کمتر از 150 دقیقه «هابیت: نبرد پنج سپاه» کوتاهترین فیلم در سهگانه لقب گرفت. در مورد «هابیت: یک سفر غیرمنتظره» اغلب از واژه "کش داده شده" استفاده میشود که البته در مورد «هابیت: برهوت اسماگ» صدق نمیکند. روایت سریع این فیلم نیز باعث شده تا از این انگ مبرا بماند. (بجز کاراکتر بی شعورِ آلفرد که بطرز اعجاب انگیزی چون مانتی پایتون نفرت انگیز است!) در حقیقت میتوان استدلال کرد که مدت زمان زیادی روی تدوین فیلم و کات خوردن ها صرف شده است. با این حال پایان نبرد و حل و فصل نهایی آن کمی عجول بنظر میرسد و البته حفره هایی هم در داستان موجود است که امیدوارم در 30 دقیقهاضافی نسخه اکستندد برطرف شود.
«هابیت: نبرد پنج سپاه» از cgi استفاده بسیار زیادی کرده است، با حمله اسماگ به شهر دریاچه شروع میشود و با نبرد به اوج میرسد؛ دو برههای که نیمی از زمان فیلم را به خود اختصاص داده اند. در زمانهایی که نبرد بین ارتش ها برقرار است بعضا دخالت کامپیوترها بسیار آشکار است که البته نسبت به فرار گروه از قلمرو گابلین ها در «هابیت: یک سفر غیر منتظره» و بشکه سواری در «هابیت: برهوت اسماگ» شدت کمتری دارد.بار دیگر یک سه بعدی غیرضروری، اما جای شکرش باقیست که فیلم در این زمینه خوب از آب درآمده است. در پایان فیلم صحنه ای وجود دارد که مستقیما به «ارباب حلقه ها: یاران حلقه» ارجاع داده میشود و اجازه میدهد هر شش فیلم جکسون در سرزمین میانه در این سکانس به یک فیلم 18 ساعته تبدیل شوند. «هابیت» نسبت به «ارباب حلقه ها» ناهموار و رنج آور بود، اما بعضی از هواداران خاطر نشان کرده اند که موفقیت «هابیت: نبرد پنج سپاه» خاطره بسیار خوشی را از این سهگانه در ذهن آنها حک کرده است.این نباید برای شما یک علامت تعجب بزرگ بیافریند، چرا که نقص های فیلم نسبت به دو قسمت قبلی بسیار کمتر شده است.
قصد ندارم که تبدیل شدن هابیت دوقسمتی به سه قسمت را یک انتخاب درست استدلال کنم چرا که اینطور نیست. «هابیت: یک سفر غیر منتظره» و بخصوص «هابیت: برهوت اسماگ» یک تافتهی جدا بافته برای این مجموعه بودند و باعث کسر شهرت این سری شدند. متاسفانه شکافهای عمیق داستانی موجود در دو قسمت اول، تاثیر خود را روی «هابیت: نبرد پنج سپاه» هم گذاشته است. درنهایت این سری ارزش پیگیری دارد بخصوص برای طرفدارانی که 10 سال برای آن صبر کردهاند.
منتقد: درو مکوینی - امتیاز ۸.۳ از ۱۰
یک صحنه در طول آغازِ هنرمندانۀ «هابیت: نبرد پنج سپاه» وجود دارد که من آنجا نشسته بودم و همچون کسانی که از یک شگفتی انگشت به دهان میشوند در شگفت بودم که «پیتر جکسون» چطور توانسته تمام این جهان را اینگونه در فیلمی با میلیون ها جنب و جوش گرد هم بیاورد. اما بچههای من وقتی با این سطح اندک از فانتزی خالصی که «پیتر جکسون» و تیمش در این فیلم به ارمغان آورده بودند روبرو شدند، کمی ناامید شدند. با این آخرین فصل، دومین سه گانه هم به اتمام رسید و هابیت نه تنها توانست دست در دست ارباب حلقه ها بگذارد بلکه پا در راهی گذاشت که به خودی خودش هم سه گانه جذاب و گیرایی باشد.در مورد تبدیل شدن «هابیت» از یک فیلم به سه فیلم در گذشته بحث و گفتگوهای خوبی داشتهایم.من هنوز مایلم همان تک فیلم سه ساعته را به کارگردانی «گیلرمو دل تورو» ببینم تا این توانایی را داشته باشم که آنرا با سهگانه حدودا 9 ساعتهای که جکسون ساخته مقایسه کنم.
احساس من این است که سهگانۀ حاضر تمام تلاشش این بوده که به «ارباب حلقه ها» نزدیک شود و این دلیل دیگریست که من هنوز کنجکاوم که ببینم دل تورو با همین منبع اقتباسی که در دسترسش بود چه چیزی از آب در می آورد. فارغ از همۀ اینها، وقتی یک فیلم فانتزی میبینم، اولین چیزی که نظرم را جلب میکند فناوریهای مدرنیست که این امکان را فراهم میسازد که به جهان فیلمها عمق بخشیده شود که البته این چیزی عمیقتر از مجموعه از صداهاییست که از نقاشی کشیدن روی آجرهای زرد جاده به گوش میرسد! من همیشه سخت منتظر فیلم های بیشتری در حوزه سرزمین میانه بودهام تا بتوانم هرچه بهتر این جهان را بفهمم.فیلم درست از جایی شروع میشود که «هابیت: برهوت اسماگ» تمام شده بود؛ اسماگ در راهِ «شهر دریاچه». دورفها در «اره بور» پناه میگیرند، سپس عنوان فیلم نشان داده میشود، بارد بدل به یک قهرمان میشود، حرص و طمع اژدها و ثورین را تصرف میکند و ارک ها برای یک جنگ تمام عیار آماده میشوند. سکانس قبل از عنوان، واقعا فوق العاده و ارائه اسماگ (که در مواجهه با بارد دندان قروچه هم میکند!) نیز خارق العاده است.
بقیه فیلم حقیقتا ساده است، ثورین بدنبال «آرکنستون» است و عقلش رو به زوال، بیلبو میخواهد به ثورین در این راه کمک کند و او تنها کسی است که شجاعت این را دارد که در این راه دست به هرکاری بزند. گندالف و راداگاست بصورت اتفاقی بدست دشمن باستانی میافتند. الفها با رهبری ثراندویل بدنبال جواهرات بسیار ارزشمندی هستند تا دست از سر اره بور بردارند. فی الواقع همه بهخاطر غنائم به سمت اره بور ارتشی روانه میکنند و هنگامی که همه بهم میرسند یک جنگِ عظیمِ دیوانهوار رقم میخورد.یروی محرکی در فیلم وجود دارد که عنوانِ «نبرد» را در فیلم جاری میکند.از اول تا جایی که آخرین شخص به پایین سرازیر میشود، حدود یک ساعت طول میکشد که فیلم در این لحظات خواب آور است و این ممکن است یکی از طولانی ترین قطعه هایی باشد که بدون وقفه این مورد در آن اجرا میشود.
جکسون چند نمونه از مواردی که تاکنون دیده نشده را ترسیم و مدیریت کرده تا این مقیاس عظیم جنگ را به رخ بکشد و درست زمانی این کار را انجام میدهد که تمام تمرکز فیلمش بر روی درگیری میان ارتشهای خوب فیلم است. جکسون انرژی فیلم را در سرتاسر سکانسها بهطرزی فوق العاده بالا نگه داشته، او واو به واوِ تمام نماها را به نمایش گذاشته و به طور مداوم و یکی پس از دیگری نقطه عطف به مخاطبش نشان میدهد. اکنون در این فیلم یک ریسک بزرگ وجود دارد؛ اینکه فیلم باید قدم در راهی بگذارد که با پایان بندیش حسی همچون خوردن یک پشمک در یک بوفه به مخاطب القا شود! البته این احساس مسلما در فیلم تا این حد خالص نیست، چراکه کشتارها گرچه واقعی نیست و همه بازی هستند اما دُز آنها در فیلم بسیار زیاد است. «پیتر جکسون» قصد دارد که هرکس نقطه نظر خودش را در فیلم بگوید بجز ارکها. در فیلم دو قهرمان غیرمنتظره وجود دارد و مرگهایی غیره منتظره تر!
من اعتراف میکنم که فیلم در قیاس با دو فیلم گذشته رشد قابل توجهی داشته است. لیلی را در نقش تائوریل واقعا دوست داشتم و فکر میکنم ایونز هم به خوبی توانسته حس قدرتمندی خلق کند، البته بازی آرمیتیج هم که در مرز جنون قرار میگیرد عالیست، در نهایت لی پیس هم توانسته با موفقیت چهرههایی را که پشت نقاب فعلی نقشش هست نشان دهد، اما در اینکه بتواند نقش را طوری در بیاورد که به این نتیجه برسیم که او ممکن است کارهای خوب هم بکند هرگز موفق نبوده است. کیلی بهعنوان یکی از شخصیت های اصلی و مهم از میان دورفها ظهور میکند و البته از جکسون سپاسگزاریم بابت رابطه عاشقانه او و تائوریل و همچنین از هردوی آنها (اوانجلین لیلی و آیدان تارنر) که کار خود را به نحو احسن انجام دادند تا در زمانهایی که آنها برای ما مهم میشوند بتوانیم آنها را باور کنیم.کانسی که گالادریل در فیلم حضور دارد شگفت انگیز است و من این سکانس را نامزد یکی از بهترین سکانس ها در کل شش فیلم میدانم. به شخصه نوع استفاده «سائرون» توسط جکسون را خیلی دوست داشتم و اینکه چطور این جهان عجیب و غریب در شرف این است که در دستان او قرار گیرد.
گندالف هم همچون چسبیست که تمام سکانس های مختلف فیلمها را به هم پیوند میزند و همیشه درست جایی حضور دارد که بودنش نیاز است. در اوایل ظهور الروند و سارومان است که کریستوفر لی بدل به یک ماشین قتل قدرتمند میشود؛ جادوگری با تمام قدرتها،البته این چیز جدیدی نیست چرا که اولین بار در فیلم «جنگ ستارگان: حمله کلونها» بود که دیدیم بعضی چیزها درهنگام فعالبت یودا نیرومند تر شدند. حضور اورلاندو بلوم در این فیلم کمی پررنگ تر است، به او فرصت کافی داده شده که بودنش در این سه گانه لمس شود. او اکنون احساس میکند که همان لگولاسیست که در ارباب حلقه ها بود.در صحنه های آخر فیلم یک فلش بکی زده میشود که بسیار جلوی دماغ شماست و ممکن است چشمان شما اندکی لوچ شود!اما معلوم میشود که آنها همه این کارها را چون یک پازل جیگساو غول آسا انجام داده اند.
درنهایت بنظر میرسد در فیلم بیلبو بگینز (که با بازی تمام عیار مارتین فریمن همراه شده است) برای اعمال قهرمانهاش و نه یک همراه مجهول ماندن، خانه اش را هدیه میگیرد. البته او قبل از این خودش را ثابت کرده بود و در «هابیت: برهوت اسماگ» در چند جنگ کوچک حضور و تلاش کرد که بهترین باشد و زنده بماند. در این فیلم؛ اگرچه او بخاطر اینکه قویا اعتقاد دارد که سهمی در ماموریت گروه برای خودش دارد در هرچیزی ریسک میکند و البته شمشیرش بدل به یکی از وسایل بسیار ارزشمندی میشود که یک قهرمان باید داشته باشد. او ممکن است رازهایی داشته باشد اما بیلبو در قلبش مرد خوبیست، یک دوست خوب که واقعا میخواهد خوبی و عدالت ببیند تا چیزی دیگر.
منتقد: ریچارد لارسون - امتیاز ۷.۵ از ۱۰ (۳.۰ از ۴)
عنوانِ نسبتا طولانیِ «هابیت: نبرد پنج سپاه» که به نوعی داستان فیلم را در چند کلمه خلاصه میکند؛ اندکی کند و از لحاظ جذابیت نیز ناقص است و در ابعاد بزرگتر این داستان اصلا نیازی به سهگانه شدن نداشت. در فیلم یک هابیت هست، پنج سپاه آنجاست و جنگی بهپاست که در آن بیش از هرچیز دیگری «اقتصاد جنگ» است که خودنمایی میکند. درست بعد از حل و فصل ماجرای اژدهایِ حریص در اوایل فیلم است که همه (دورفها،انسانها،الف ها و ارک ها) مایلند سهمی از گنجهای «اره بور» داشته باشند. آنچه که در فیلم بعنوان بیماری اژدها تلقی میشود؛ غرق در طلا و ثروت بودن و حرص و طمع ناشی از آن است، بیماریای که قرار هم نیست به این زودیها «تنها کوه» را ترک کند؛ بهگونهای که بنظر میرسد همراه با این گنجینه بزرگ گره خورده است {اشاره به تصرف اسماگ و ثورین}. تحرکاتی که هر ارتش انجام میدهد بیشتر بر مبنای همین گنجینه و رسیدن به آن استوار است و همه مشتاقاند به سهم خود از این گنجینه برسند. طمعی که حتی مخلوقات نیک سرزمین میانه را هم که در این جنگِ تمام عیار شرکت کرده اند؛ تحت تاثیر قرار میدهد، و اگر نبرد برای ظهور دشمن مشترک نبود؛ نبردی که حماسه از تک تک نماهای آن حس میشود مسلما اتفاقات نبرد طور دیگری رقم میخورد.
اما ممکن است شما بپرسید: «من فکر میکردم که پنج سپاه آنجا حضور دارند،مگر اینطور نیست؟» جواب منفیست! پنجمین سپاه که تنها برای نجاتِ آن روز {روز تاریک} می آیند گروهی از عقابهای عظیم الجثه هستند. اگر جی.آر.آر. تالکین به مخالف سرسخت تمثیلی خواندن رمان هایِ فانتزیش مشهور نبود، یک نفر میوانست بعد از دیدن فیلم و همچنین دیدن واژه "نبرد" در عنوان فیلم جسورانه «America as savior/آمریکایِ ناجی» را نتیجه گیری کند. در جایی که عقابها به سادگی ظهور میکنند اینطور به نظر میرسد که دشمن دیگر مغلوب شده است. البته گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که تخریب «شهر دریاچه» توسط اسماگ و دمِ آتش افروزش میتواند یادآور حمله برق آسایی باشد که مردم لندن در جنگ جهانی دوم تجربه کردند. اما شاید یک مقایسه بتواند براحتی مشخص کند دلیل اینکه چرا فیلم جکسون این تخریب ها و ضرب و شتم های متعدد را با احساساتی واقع بینانه،ترور و تمرکز بر درماندگی مردم در حال فرار در پس زمینه حمله اسماگ قرار داده است.
دیگر لحظههای فیلم هم فریبندگی خاص خودش را دارد؛ که مسلما بهترین و قدرتمندترین میان آنها نبرد احساسبرانگیز میان اشباح حلقه و گالادریل است که جکسون آنرا در قالب یک سکانس درخشان به مخاطب تحویل داده است. نیروی شیطانی در این سکانس منجر به تاریکتر و عجیبتر شدنِ هرچه بیشتر فیلم نسبت به هرزمانِ دیگری از دو فیلم گذشته شده است. سکانس های «تنها کوه» لحظاتی فراموش نشدنی را رقم زده اند و فیلم بهگونهای نشان داده میشود که بنظر قرار است غول های غار برای همیشه روی زمین ساکن شوند. البته سکانسی که ثورین بر اثر حرص و طمعی که گنجینه برایش به ارمغان آورده در شرف دیوانگیست و وقتی که تصویر خودش را در آب میبیند و احساس سقوطی چون یک ریگ روان از لبۀ پرتگاهی به او دست میدهد که با یک چاشنی سورئال ویژه نیز همراه گشته، بسیار درخشان است. فیلم بیشتر تمایل دارد این جهان فانتزی را که قبلا خلق شده به چالش بکشد و بیش از پیش زینت ببخشد.دو شهر انسانها یعنی «دِیل» و «شهر دریاچه» درهم و برهم و به گونهای قابل باور پیچیده نشان داده شده است، بخصوص وقتی که آنها در بزرگترین صحنه نبرد نقش بسزایی ایفا میکنند. جکسون تا جایی که توانسته روی نقاط قوت خودش مانور داده؛ اکشن هایی پویا و سازماندهی شده که با این سطح از جزئیات حقیقتا شگفت انگیزند اما طراحی صحنه از آن هم خیره کنندهتر است.
داستان عشقیِ فیلم که در منبع اقتباس وجود ندارد نقشی خسته کننده و نهچندان جذاب را در فیلم ایفا میکند.در واقع این داستان عشقی تلاشی بود تحسین برانیگیز برای خلق یک شخصیت زن در این سهگانه که کمبود آنها در منبع اقتباس شدیدا احساس میشد که خُب البته با حضور شخصیت کاملا یک-بُعدی «تائوریل»،یک الف جنگجویی که بنظر میرسد فقط و فقط با انگیزه عشقی وارد داستانِ فیلم شده نتوانست به رسالتی که مدنظر داشت برسد. اما این فیلمها و البته کل آثار «تالکین» بسیار تحت تاثیر نتایج روابط دوستانه هستند و آنچه در این فیلم بکار برده شده صمیمیت و دوستیِ متقاعد کنندهای میان مردان است. خداحافظی بیلبو از اعضای باقیمانده گروه دورفها از لحاظ احساسی نقطه اوج فیلم است که کاملا قلبی و غیرتصنعیست. صحنه ای که او دورفها را به نوشیدن یک چای در خانهاش دعوت میکند مثل اقرار به جهان عشقاست که بسیار سخاوتمندتر از آن چیزیست که تصور میشود.
در نهایت بعد از اتمام «نبرد پنج سپاه» یک حسی به شما میگوید این همان چیزی بوده که قبل از سهگانه «ارباب حلقه ها» رویِ میز جکسون بوده است. پایان فیلم بسیار دوست داشتنیست؛ پایانی تلخ و شیرین وقتی بیلبو نهایتا متذکر میشود خیلی از چیزها را درک کرده است. به عناوینی شاید طرفداران «ارباب حلقه ها» وقتی از هزارتوهای دو قسمت قبلی فارغ میشدند بیشتر از چیزی که جکسون به آنها داده بود انتظار داشتند،اما شما بعد از این فیلم واقعا نمیتوانید دوباره به خانه برگردید.
منتقد: جویی والش - امتیاز ۶ از ۱۰
پس از گذشت 13 سال از اکران «ارباب حلقه ها: یاران حلقه» پیتر جکسون سفر پرجنب و جوش و رضایت بخش خودش را با «هابیت: نبرد پنج سپاه» به پایان رساند. تنها چیزی که که در آغاز تاریکی عمیق آن شبِ «شهر دریاچه» در میان آن همه هرج و مرج رقم میخورد، فریادهای بی امان ساکنان شهر ناشی از وحشت حمله مرگبار اژدها و آتش افروزی های اوست. پیتر جکسون زمان کافی برای حل و فصل کردن داستان قسمت گذشته خرج نکرده است و قصد دارد با یک دوئل فراآسمانی میان بارد و اسماگ این اژدهای آتش افروز قلب مخاطبش را تسخیر کند، درحالیکه بارد به طور تصادفی بهترین عملکرد ممکن را در راه رفتن میان باریکه راههایی را دارد که هنوز یا منفجر نشده یا آتش نگرفتهاند.
سپس دورفها به رهبری ثورین به دژهای بلندبالای کوه «اره بور» میروند و از آنجا به تخریب های بی شمار اسماگ خیره میشوند. از آنجا که آنها توانستهاند پادشاهی خود را بازپس گرفته اند ثورین آهسته آهسته مجذوب قدرت گنجینه اش میشود و دچار همان بیماریای میشود که اژدها نیز دچارش شده بود -که در گذشته دِنِتور را هم تسخیر کرده بود- به همین دلیل است که او تمام احساسات شرافتمندانه را در راه ماموریت یافتن آرکنستون و بازپس گیری قلمرو پادشاهیش رها میکند. چیزی که لمس کردنش در این فیلم خیلی لذت بخش بود؛ به گوش خوردن پژواک صدای اسماگ و تا حدودی هم گالوم در صدای ثورین بود. عملکرد آرمیتیج دقیقا در همان تمِ سه گانه اولیه پیتر جکسون است که باعث بالاتر رفتن سطح این ماجراجویی جدید شده است.البته گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که بازگشت مارتین فریمن بهعنوان بیلبو، کسی که این داستان را فراهم کرده یک درون مایهی معنوی به فیلم بخشیده است.
اگر فریمن زمان کمتری روی پرده می بود و دیگر زمانهایی که آرام شدن فیلم به ما اجازه نفس کشیدن میدهد وجود نداشت، فیلم میتوانست به اثری بزرگ و ماندگار بدل شود. ماه ها کار روی نوع کات خوردن صحنه ها یک اثر جادویی را در زمینه فنی بوجود آورده است و زیرمتن های بزرگی هم در قلب فیلم احساس میشود. برای بساری از قسمت های فیلم اگرچه تمرکز بیشتر روی خلق گردبادی از بالا و پایین شدن شمشیرها و ضربات ارکهاست اما نبردی که میان همه نژادهای سرزمین میانه در حال انجام است فوق العاده به نمایش گذاشته شده است. دورفهای ملبس به زره های پولادین و در حالیکه روی قوچهای خود نشسته اند و به امید پیروزی در نبرد از صخره ها سرازیر میشوند و تعداد کمی از چهره های آشنا بهم میپیوندند و به نوعی نام «انتقام جویانِ سرزمین میانه» به خود میگیرند در سکانسهایی سراسر اکشن و تصاویری تماما خیره کننده که بنظر میرسد تنها در فکر این هدف هستند که خود را به طرح داستانی ارباب حلقه ها پیوند بزنند.در فیلم یک حقیقت هست و آن شباهت بسیار زیاد ساختاری فیلم با «ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه»، شباهتی که فقط در زیبندگی مجموعه ای از نبرد و نقاط عطف بی پایان نیست.
در هرصورت، اینکه فیلم را بخاطر مجموعه ای از بسیار اکشن مورد حمله قرار دهیم منصفانه نیست. در پایانِ «هابیت: نبرد پنج سپاه» یکی از سرگرم کننده ترین و قابل لمس ترین لحظه های این شش فیلم بینندگان دیده اند وجود دارد و این همان گرمی ای را به شما منتقل خواهد کرد که روشن کردن یک آتش بعد از پایانِ سفر به کوه نابودی در «بَگْاِند» به شما منتقل میکند. شش فیلم و حدود 20 ساعت تکمیل شد و این غیرممکن است که شما جهانی که پیتر جکسون دوست داشتنی و با دقت آنرا خلق کرد مورد تحسین و قدر دانی قرار ندهید. در مورد آثار تالکین پیتر جکسون تلاشی طولانی و بسیار بلندپروازانه انجام داد و این آخرین فصل هم بدون هیچ شکی رضایت طرفداران را حاصل خواهد کرد اما از پایان یافتن داستان هابیت و بسته شدن پرونده دورفها حسی تلفیقی از تلخی و شیرینی برجای خواهد ماند.
گفتم هر 5 تا نقدو بزارم که یه جمع بندی کلی از فیلم داشته باشین
نکته ی جالب توی این نقد ها نقد آخریه که توی این نقد امتیاز 6 به فیلم داده شده در صورتی که اگه به 4 تا نقده دیگه نگاه کنیم فیلم در میانگین امتیاز بالای 8 رو میگیره