وقت سلطنته.
شاهزادهی پلید میداند که او برای سلطنت ساخته شده است و با وجود این که خون یک پادشاه در رگهایش جریان دارد، ولی انسانهای کوچک زیادی سر راهش قرار گرفتهاند. فقط اگر شاهزاده بتواند آنها را ... متقاعد کند ... تا از سراهش کنار بروند، دیگر چیزی بین او و سلطنت باشکوهی که حق و تقدیر اوست، قرار نمیگیرد.
شاهزادهی پلید معمولاً اولین انتخاب برای جانشینی پادشاه نیست و میداند که تحت شرایط فعلی نمیتواند وارث تاج و تخت باشد و به همین دلیل شروع به دسیسه کردن و نقشه کشیدن میکند. بعضی مواقع هم خود وارث درجه یک
یکی از دگرگونیهای رایج این تیپ شخصیتی این است که پادشاه، برادر بزرگتر شاهزادهی پلید میباشد، خصوصیات اخلاقی متضادی با او دارد، به دلیل خوشقلب بودن بیش از حد نمیتواند ذات پلید نهفته در برادرش را کشف کند و وقتی خودش بمیرد یا کشته شود، شاهزادهی پلید برای فرزندان او دسیسه میچیند و درصدد کشتن یا تبعید کردن آنها برمیآید. شاهزادههای پلید عموهای پلید بالقوه میباشند.
بنا بر دلایلی تعداد شاهدختهای پلید در داستانها چندان زیاد نیست. شاید یکی از این دلایل تاثیر زیاد قصههای شاه پریان و کارتونهای دیزنی باشد؛ آثاری در آنها همهی شاهدختها شخصیتهای خوبی هستند (برخلاف ملکه
ها). یک دلیل دیگر میتواند این باشد که شاهدختها عموماً وارت تاج و تخت نیستند و با از بین بردن مدعیان چیزی کسب نمیکنند. شاهدختهای کمیابی که از این طریق به تاج و تخت برسند، به حکمرانانی به شدت ظالم تبدیل میشوند.ریشهی این تیپ شخصیتی در این باور اساسی است که بعضی از اشخاص مناسب حاکمیت هستند و برخی نه، خصوصاً وقتی که این حاکمیت به ارادهی نیرویی مافوقبشری بستگی داشته باشد. شاهزادهی پلیدی که به پادشاهی برسد، سلطنتی غیرقانونی و شوم خواهد داشت. البته جانشین اصلی هم همیشه فرد مناسبی نیست. بعضی مواقع فرزند بزرگتر پادشاه یک پسر نُنُر و نالایق است و بعضی مواقع برخی از افراد که گمان میکنند جانشین نیروی مافوقبشری مذکور هستند، خود به پادشاهانی ظالم تبدیل میشوند. ولی به طور کلی برای تعیین پادشاه، قانون وراثت نسبت به روشهای دیگری مثل دوئل یا زورآزمایی بهتر است. کسی که سلطنتش را با زور به دست آورده باشد، بعید است که با مهربانی حکمرانی کند.
بعضی مواقع شاهزادههای پلید نایبالسلطنهی شاهزادهی دیگری میباشند که هنوز به سن قانونی حکمرانی نرسیده است. در چنین شرایطی شاهزادهی پلید تمام تلاش خود را میکند تا واگذاری قدرت را به تعویق بیندازد و به عبارتی به یک نایبالسلطنهی مادامالعمر تبدیل شود.
نمونههایی از شاهزادههای پلید استفادهشده در آثار داستانی معروف:
- COMMODUS, GLADIATOR
- SEPTIMUS, STARDUST
- PRINCE HUMPERDINK, THE PRINCESS BRIDE
- VISERYS TARGARYEN, A SONG OF ICE AND FIRE
- ARTHAS, WARCRAFT
- PRINCE CHARMING, SHREK THE THIRD
- SCAR, THE LION KING
- PRINCE JOHN, ROBIN HOOD
اما بنظر من اين تنها اشراف زاده يا شاهزاده نيست كه طمع داره......
محرك اين شاهزاده اطرافيان سود جو يا بد خواهش هستن.....در اصل مغز متفكر شاهزاده يا اشراف زاده نيست....
اما بنظر من اين تنها اشراف زاده يا شاهزاده نيست كه طمع داره......
محرك اين شاهزاده اطرافيان سود جو يا بد خواهش هستن.....در اصل مغز متفكر شاهزاده يا اشراف زاده نيست....
این یه عنصر داستانی ترجمه شده است . شاید هم همینطور باشه . ما یه عالمه عنصر داستانی داریم تو این سبک نمونه هاش زیرش نوشته شده ....
و گفته شما نظریه ای است که بر پایه نظر خودتون و نه علمی زده میشه . نمونه ای از شاهزاده پلید رو شما میتونید در فیلم پرنس فارسی شن های زمان مشاهده کنید !
perince of persia : the sand of time
عمویه پادشاه ... توضیحات بیشتر خواستید بگید
این یه عنصر داستانی ترجمه شده است . شاید هم همینطور باشه . ما یه عالمه عنصر داستانی داریم تو این سبک نمونه هاش زیرش نوشته شده ....
و گفته شما نظریه ای است که بر پایه نظر خودتون و نه علمی زده میشه . نمونه ای از شاهزاده پلید رو شما میتونید در فیلم پرنس فارسی شن های زمان مشاهده کنید !
perince of persia : the sand of time
عمویه پادشاه ... توضیحات بیشتر خواستید بگید
دقيقا فيلم شاهزاده ايراني(پارسي) هم همون نظريه ي منو بيان ميكنه.....در اصل اين برادر پادشاه ايران بود كه براي تاج و تخت توطئه كرده بود ولي اگه اشتباه نكنم دستان رو طعمه قرار داده بود تا به اسم اين فرد تمام وارثان تاج رو از بين ببره...
یکی از دگرگونیهای رایج این تیپ شخصیتی این است که پادشاه، برادر بزرگتر شاهزادهی پلید میباشد، خصوصیات اخلاقی متضادی با او دارد، به دلیل خوشقلب بودن بیش از حد نمیتواند ذات پلید نهفته در برادرش را کشف کند و وقتی خودش بمیرد یا کشته شود، شاهزادهی پلید برای فرزندان او دسیسه میچیند و درصدد کشتن یا تبعید کردن آنها برمیآید. شاهزادههای پلید عموهای پلید بالقوه میباشند.
جدی اینو خوندی ؟
جدی اینو خوندی ؟
خوندم......
اما من در فضاي باز تري اين مبحث رو تعريف كردم......شما فقط يه مثال زديد كه شامل حرف من هم ميشه و اين فيلم هم نمونه اي از اين فرضيه هست
خب در مورد شاهزاده پلید بنظر من ایدش خوبه منتها یه مقدار سخته داستان رو براساس شخصیت منفی پیش برد اینکه تفکرات شخصیت اصلی و منفی داستان رو درک کرد و برخلاف داستان های دیگه خوبی در اخر شکست بخوره بنظرم خیلی مشکله
خب در مورد شاهزاده پلید بنظر من ایدش خوبه منتها یه مقدار سخته داستان رو براساس شخصیت منفی پیش برد اینکه تفکرات شخصیت اصلی و منفی داستان رو درک کرد و برخلاف داستان های دیگه خوبی در اخر شکست بخوره بنظرم خیلی مشکله
یکم آدما تو خودشون بدی دارن خوب .
ببین اگه یه مقدار جلوی تفکرای که ما به طور نا خود آگاه میگیریم رو باز کنیم میتونیم یه شخصیت خیلی جالب با تمام ویژگیهای خاص خلق کنیم .
بزارید تا یه نمونه شاهزاده ی پلید دیگه رو هم بهتون معرفی کنم :دی
لوکی برادر ثور ( تو سری کمیک های ثور از مارول )
که اتفاقا اگر قرار بود داستانی از دید این شخصیت نوشته میشد چقدر آدم می تونست با لوکی همزاد پنداری کنه چون ثور به عنوان مظهر نیکی و خوبی همیشه می درخشه و هیچ تیرگی در موردش وجود نداره در حالیکه همه ی ما آدمها تیرگی هایی رو تو وجودمون داریم، دروغ، نیرنگ، فریب، حیله، حسد و اما... آیا فکر می کنیم آدم بدی هستیم ؟ اصلن واقعن بیاین رو راست باشیم با خودمون آیا وقتی من برای مسئله ای به دوستم دروغ میگم فکر می کنم آدم بدی هستم ؟ مسلماً نه ما همیشه سعی داریم از خودمون و تصمیماتمون دفاع کنیم
از زاویه ی دید یه آدم پلید نوشتن یا داستانی رو خوندن اون آدم رو تبدیل به قهرمان می کنه. چون فکر می کنه هر تصمیمی که گرفته درست بوده و بقیه اشتباه می کنن پس اگر نویسنده ای بتونه خیلی خوب این زاویه رو در بیاره به شخصه خوندن داستان از زاویه ی دید یه انسان پلید ( به خصوص یه شاهزاده ی پلید و تاریک) رو بهتر ترجیح میدم تا نجیب زاده ی خیلی طلایی و پاک و خالص و دور از ذهن