زئوس
زئوس (به یونانی: Ζεύς, Zeús) در اساطیر یونانی، پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاههای واقع در کوه المپ است. او کوچکترین فرزند کرونوس و رئا از نژاد تیتانها، بود. معادل آن در اسطورههای رومی ژوپیتر و در دین کرتیان ولخانوس است. نام زئوس مربوط است به کلمهٔ یونانی dios به معنی «درخشان». واژه زئوس با بخش نخست واژه لاتین ژوپیتر Jupiter و واژه مورد کاربرد برای روز پیوند دارد. زئوس خدای آسمان رخشان و نیز توفان و هم بدین دلیل سلاح او آذرخش بود که آن را به سمت کسی که او را ناخشنود کرده، پرتاب میکردهاست. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین میکرد دروغگویی و پیمانشکنی بودهاست. از دیگر نشانههای او میتوان به عصای سلطنتی، عقاب و سپر او (ساخته شده از پوست بز آمالتئا) اشاره کرد.
کرونوس، پدر زئوس، شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد. به همین دلیل فرزندان خود را میبلعید. اما زئوس که فرزند ششم بود توسط رئا و گایا نجات پیدا کرد. رئا سنگ بزرگی را قنداق پیچ کرده و به کرونوس داد، وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس بلعید. رئا نیز از این فرصت استفاده کرده و او را به غاری در کوههای دیکتی واقع در کریت برده و مخفی نمود. در آنجا بزی مقدس به نام آمالتئا زئوس را شیرخورانده و بزرگ میکرد که بعدها او به عنوان پرستار زئوس شناخته میشد. سپس زئوس با کرونوس و دیگر تیتانها وارد جنگ شد و آنها را شکست داد و پدر را سرنگون کرد. بچههای بلعیده شده را توسط معجونی از مس تند و شراب که متیس ساخته بود از شکم کرونوس بیرون آورد و به همراه آنها کرونوس را تا ابد در تارتاروس زندانی کرد. سپس با برادرانش براساس قرعه، فرمانروایی عالم را میان خود تقسیم کردند. زئوس فرمانروای آسمان و زمین شد، پوزئیدون فرمانروای دریاها و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد.
یونانی: | Ζεύς |
فرانسوی: | زئوس |
جنسیت: | مذکر |
پدر: | کرونوس |
مادر: | رئا |
همسر: | هرا |
فرزندان: | آرس، آفرودیته، آپولون، آرتمیس، هرمس و آتنه |
وابستگان: | برادر پوزئیدون، هادس، هرا، دمتر و هستیا |
مرگ: | نامیرا |
در تروا: | حکم به نابودی تروا را داد. |
دوستان عزيز بوك پيجي اين مطلب ادامه دارد
سپاس از شما
اساطیر یونانو دیگه تقریباً همه می شناسن، شما که خودتون طرفدار اساطیر مصرین اونا رو معرفی کنین، من بچه بودم خیلی ازشون داستان می خوندم :1: ولی خیلی وقته نخوندم
سپاس از شما
اساطیر یونانو دیگه تقریباً همه می شناسن، شما که خودتون طرفدار اساطیر مصرین اونا رو معرفی کنین، من بچه بودم خیلی ازشون داستان می خوندم :1: ولی خیلی وقته نخوندم
باشه دوست عزيز يه بخش اسا طير مصر هم راه ميندازم
نام زهره در یونان آفرودیته Aphrodite و در روم ونوس Venus بود و از همان اول از بزرگترین خدایان محسوب می شد.پیش از یونانیان و رومیان این الهه را بنامهای مختلف در فنقیه کرت لیدی آسیای صغیر و جاهای دیگر پرستش می کردند.و در همه جا او را به شاعرانه ترین صورت در میان خدایان تجسم می کردند.
از قدیم ترین آثار ادبیات و هنر یونان تا به امروز همواره زهره بزرگترین منبع الهام نویسندگان و شعرا و هنرمندان بوده است در آثار ادبی و هنری یونان قدیم و روم قدیم هیچ قهرمانی نقشی بزرگتر از نقش این الهه را بازی نکرده و هیچ شخصیت آسمانی یا زمینی به اندازه او موضوع شعر و نثر و تاتر و نقاشی و حجاری و ترانه های عامیانه قرار نگرفته است.عالی ترین مجسمه های دوراان کهن مجسمه هائی است که برای این الهه ساخته شده است.عالی ترین اشعار قدیم یونان و روم به وصف این ربع النوع اختصاص یافته است زیبا ترین معابد و زیباترین کاهنه های قدیم مال زهره بوده اند.
در یونان کهن عدتا خوشگل ترین دختران وقف زهره می شدند این دختران غالبا از خاندانهای بزرگ بودند همه هنرهای زیبا را می آموختند:رقص موسیقی شعر فلسفه نقاشی و فن محاوره و شیریت زبانی را نزد استادان فن می آموختند.سپس خود را در اختیار الهه عشق می گذاشتند جزیره قبرس که قلمرو مخصوص زهره بود همیشه پر از دختران ماهروی یونانی بود که از اطراف و اکناف یونان بدانجا می آمدند تا وقتی که در این جزیره بودند به پیروی از ابهه خود خویشتن را وقف عشق می کردندوهر معبد آفرودیته حلقه ای بنام حلقه دختران زهره داشت که فقط از دختران و زنان زیبا و جوان تشکیل می شد و در این جمع مراسم مذهبی و مقدسی صورت می گرفت مثلا هرودوت می نویسد : بر هر زن بابلی واجب است که در مدت عمرش یک بار در معبد زهره ( ونوس ) حاضر شود و با یک مرد بیگانه نزدیکی جنسی کند و مرد را بهره مند کند . زنان ثروتمند بابلی به دلیل فخر و مقام بالاتر اجتماعی خود از این کار شرم گین بودن و به همین جهت آنان را با عرابه هایی سرپوشیده به معبد می بردند و پس از اجرای مراسم جنسی با مرد دوباره با همان حالت سرپوشیده به منزل می بردند .
زهره در اصل یک ربع النوع آسیایی بود و بطور کلی خدای باروری به شمار می رفت یعنی دامنه نفوظ او انسان حیوانات و گیاهان را شامل می شد بطور اعم وی رشته های مختلف تولید مثل در طبیعت را نظارت می کرد ولی اندک اندک بصورت الهه عشق در آمد و همه انواع عشق چه از جنبه آسمانی و هوس انگیز تحت نظر او قرار داشت.
در یونان از این جهت به او نامهای مختلف داده بودند افرودیت اورانیا الهه عشق پاک مثلا افرودیت گنیترس الهه ازدواج بود و دختران و بیوه زنان در طلب شوهر به او روی می آوردند و افرودیت پاندموس یا پورنه الهه هوسهای شهوانی و به النوع زنان عشق فروش به شمار می رفت باید تذکر داد این زنان در یونان باستان از جایی که مریدان این الهه بودند با دیده تحقیر نگریسته نمی شدند و عده ای از آنان جزو زنان مشهور یونان به شمار می رفتند.
زهره همیشه بصورت زنی جوان و بسیار زیبا با قیافه ای غالبا حوس انگیز نشان داده می شد اندام او مظهر کامل تناسب از نظر یونانیان بود.بدین جهت هر وقت مفهوم زیبایی از نظر یونانیان و رومیان در طول تاریخ عوض می شد تجسم زهره نیز تغیر می کرد.مجسمه سازان همیشه دنبال زیباترین و خوش اندام ترین زنها می گشتند که انها را مدل زهره قرار دهند یکی از معروفترین این زنان فرینه زن هرجائی مشهور یونانی بود که به جرم کشتن معشوق خود محاکمه و محکوم به مرگ شد ولی چون در دادگاه بزرگی که در هوای آزاد تشکیل شد جامه از تن بر گرفت و اندام خود را در معرض دید همگان گذاشت قضات و مردم چنان مجذوب تناسب اندام و زیبایی فوق العاده او شدند که به اتفاق ارا او را تبرئه کردند زیرا هیچ کس به خود اجازه نمی داد که فرمان اعدام زنی را صادر کند که مظهر مجسم زیبایی بود.
ماجرای تولد زهره با افسانه های بسیار همراه است تقریبا در همه این افسانه ها از اینکه زهره از بطن زنی بوجود آمده باشد ابا کرده اند زیرا عقیده بر آن بود که هیچ زنی نمی تواند الهه به این زیبایی را بزاید.بدین جهت افسانه ای که در باره تولد او مورد قبول قرار گرفته است زاده شدن او از امواج دریا بود.طبق این افسانه خدای خدایان با دریا در آمیخت و از عشق او صدفی از دل امواج کف آلود قبرس سر بر زد که زهره از میان آن بیرون آمد و زیبایی وی دریا ساحل و پریان دریاویی را چنان خیره کرد که دریا از حرکت ایستاد و پریان خاموش ماندند حتی در اولمپ خدادی خدایان از فرط تعجب دست از کارهای خود برداشت.
زیبایی و حوس انگیزی زهره ربه النوع های اولمپ که بیش از او به زیبایی های خود می بالید.سخت ناراحت شد و به حسادت واداشت.هر از فرط اوقات تلخی تا چند روز با هیچ کس حرفی نزد و در بزم خدایان شرکت نکرد.آتنا به بهانه گردش روانه سرزمین های دوردست شد آرتمیس نیز تیر و کمان برداشت و به شکار رفت و دق دل خود را بر سر گوزن ها و آهو ها در اورد.
موقعی که پسر پادشاه تروا عاشق هلن زیبا زن پادشاه اسپارت شده هرا و آتنا دست بهم دادند تا زهره را شکست دهند زیرا زهره همیشه طرفدار آن بود که عشاق را به هم برساند خواه این عشق مشروع باشد خواه نامشروع باشد.بدین جهت به هلن تلقین کرد تقاضای عاشقانه پسر پادشاه تروا را بپذیرد و در غیاب شوهرش منلاس که به سفر رفته بود زندگی را به خود و او تلخ نکند.اما آتنا و هرا هلن را به پایداری و پرهیزگاری خواندند و بدو فهماندند اگر تسلیم عاشق خود شود فتنه ای به پا می شود که یونان و تروا و همه جا در آتش خواهد سوخت هلن مدتی مردد ماند و عاقبت با عشقش به تروا فرار کرد و بقیه داستان ایلیاد شکل گرفت.
از آن پس که در اولمپ بر همه مسلم شد که آفرودیت فرمانروای بلامنازع دلهاست و آنجا که پای عشق و هوس به میان آید دیگران حریف او نیستند سه الهه بزرگ اولمپ هرا آتنا و آرتمیس از او کناره گرفتند و سعی کردند که دیگر به میدانش نیاییند.و سایر زنان جاودانی یعنی پریان جنگل و پریان رودها و آبها و پریان الهان همه در مقابل او سر تسلیم فرود می آوردند.اما اشکال این بود که گلوی خدایان مرد و نیمه خدایان پیش او گیر کرده بود و حتی خدای خدایان نیز غالبا آرزو می کرد که زهره دختر او نبود تا وی می توانست به بستر عشق او راه یابد.
پس از آن هرکدام از الهه و پریان که قصد داشتند دل محبوب خود را به دام آوردند از زهره کمک می جستند.زهره کمربند باریمی داست که نیروی پایداری را از همه مردها به در می برد یک بار هرا زن خدای خدایان با همه رقابتی که با او داشت برای اینکه علاقه شوهر هوسبازش را به خود جلب کند کمربند سحر آمیز را از او قرض گرفت.و به کمر خود بست در همان شب زئوس معشوقه تازه خود را در بستر رها کرد و به سراغ هرا آمد و هومر در باره این کمربند می گوید((همه فنون دلبری عشق و هوس و شیرین زبانی و عشوه گری در این کمربند جمع شده بود بطوری که نیروی پایداری را از دل عاقل ترین مردان بیرون می برد))
ابته الهه عشق موکبی داشت که همه ابزارکار او در آن گرد آمده بود همه فنون دلبری همه گفت و گوهای عاشقانه همه طنازی ها و عشوه گری هاهمه دروغ های شیریت همه وعده وعید ها همه جاذبه ها امید ها حوس ها و خنده ها و لبخند ها اوباب جمع او بودند و وی برتمام آنها نظارت و فرمانروایی داشت. و مثل سایر خدایان بر امور مردم زمین دخالت می کرد.
زندگی الهه ای که همه عشقبازی های مردم جهان زیر نظر او صورت می گرفت طبیعتا بدون عشق نمی توانست باشد وانگهی زیبایی آفرودیت چنان بود که نه در قلمرو خدایان و نه بروی زمین کسی از جاذبه آن برکنار نمی ماند.خدایان اولمپ تقریبا همه عاشق زهره بودند اما این الهه نصیب زشت ترین آنها یععنی هفائیستوس خدای زیر زمین شد که دائما در تاریکی مشغول آهنگری بود
هفائستوس هم می لنگید و هم بسیار زیست بود ولی زئوس صلاح دید افرودیت زیبا را به زنی او بدهد زیرا معتقد بود که این شوهر زشتر قدر چنین زن زیبایی را بهتر خواهد دانست و او را از هر جهت راضی نگه خواهد داشت.اما افرودیت همه خدایان زیبای اولمپ را که می دید که با چشم شهوت بدو می نگریست نمی توانست به این شوهر که غالبا در اولمپ نبود اکتفا کند بدین جهت خیلی زود در خود اولمپ به چندتن از خدایان جوان و زیبا رو عشق باخت.اولین رفیق او مریخ خدای جنگ بود که با نگاهای خریدارانه زهره را از راه به در برد و به عشقبازی با زن هفائیستوس واداشت و ماجرای آن عشق در آنجا پایان یافت.
رفیق بعدی آفرودیت هرمس(عطارد)بود ولی زهره تجربه بیشتر در عشقبازی بدست آورده بود زهره که علاقه داشت خدایان و پریان زن و مرد را به آغوش یک دگیر بیفکند.و حتی در روی زمین برای آنان معشوق یا معشوقه هایی دست و پا کندواندک اندم همه فهمیدند که که تمام دردسر ها و گرفتاری های عاشقانه آنان زهره در کار است زیرا پیش از او نه اینقدر خداها دنبال عشق های آسمانی و زمینی بودند و نه عشقها اینطور پیچیده و پر دردسر بودو از وقتی پای زهره به میان آورد اولمپ دائما در پیچ و تاب عشقبازی ها و هوسرانی ها بود.
به استثنای آرتمیس و آتنا و هستیا تمام خدایان و الهه ها بزرگ و کوچک تحت نفوظ او قرار گرفتند و از میان مردان کسی نماند که به نحوی افرودیت او را ملعبه دست خود نکرده باشدو ماجرای عاشقانه نساخته باشد حتی زئوس خدای خدایان بازیچه دست او شدوزیرا افرودیت چنیدن بار کاری کرد که به سراغ زنان زمینی برود زئوس بعد از مدتی که متوجه ماجرا می شود برای انتقام گرفتن از دختر خود هوس نزدیکی با مردان زمینی را بر دل او می افکند.یک روز زهره خودش را عاشق انکیز جوان تروایی یافت که زیبایی اش با زیبایی خدای خدایان یکی بود. و هر قدر خواست این هوس را از خود دور کند نتوانست ناچار یک روز انکیز که گله گوسفندان خود را در دامنه کو ایدا می گرداند زهره به معبد خود در پافوس رفت و پریان اندام او را با روغن های فساد ناپذیری که عطر آن دل مردان را اکنده از عشق می کند معطر کردند و او را با زیباترین گوهر هایش آراستند انگشتری با فروع خیره کننده بر انگشت و دستبند و گوشواره و گردن بند زرین بر دست و گوش و گردن داشت و سینه ی سیمینش چون ماه شب چهارده می درخشید.
سپس افرودیت از دامنه کوه آیدا بالا رفت گرگان شیران و پلنگان دست از کار خود کشیدند و به تماشای او ایستادند.افرودیت غرق در شور و جذبه عشق و هوس به سوی آنها با نوک انگشتش بوسه فرستاد و عشقش را در دل آنها افکندوبلاخره خودش را بکنار گله انکیز رساند و خودش را دختر پادشاه فریگیه معرفی کرد و به وی فهماند که حاضر است با وی عشق ببازد.شبان بی درنگ او را در آغوش کشید و به گوشه ای برد و بستری از پوست شیران و خرسان افکند و در آنجا از عشق او برخوردار شد.
وقتی که صبح شد افرودیت درخشندگی و جلوه خدایی خود را باز گرفتت و ان وقت انکیز ناگهان از کاری که کرده بود به وحشت افتاد زیرا به او گفته بودند اگر یک بشر با یک ربع النوع بیامیزد بسیار زودتر از آنچه باید پیر خواهد شد.افرودیت به او طمینان بخشید و قول فرزندی از او را داد که شبیه خدایان باشد.بشرطی که نام مادر را برای فرزندش فاش نکند.انکیز تنها محبوب زمینی زهره نبود زیرا بعد از او زهره بدام عشق ادونیس افتاد و از این ماجرا ونوس و آدونیس بوجود آمد که زیباترین و دل انگیز ترین ماجراهای زمان گذشته است که الهام بخش ایرج و زهره شده است.
یک روز صبح بود که زهره برای اینکه به وضع عشاق رسیدگی کند روی زمین آمد و در جنگل چشمش به جوانی افتاد که دنبال شکار می تاخت و آنقدر خوشگل بود که به دیدن او تاب زانوی الهه هوس باز رفت هر چقد خواست به راه خود برود نتوانست.و تصمیم گرفت به هر قیمتی شده او را ازان خود کند بصورد زن جوان رهگذری آمد و به دلبری از آدونیس پرداخت و سپس به او التماس کرد و مجبور شد نیرویی خدایی خودش را بکار ببرد تا او را رام کند آدنیس قبول کرد که ساعتی در آغوش او باشد زهره برای تنبه التماس هایش به آدونیس بعد از یک ساعت به آسمان رفت و آدونیس که تازه طعم عشق را چشیده بود دیوانه وار بدنبال او رفت زهره بعد از مدتی دوباره نزد او برگشت.
مریخ که نسبت به این ماجرا حسادت ورزیده بود خود را به شکل گرازی در آورد و جوان را برای شکارش به بیشه ای دور کشاند و با ضربتی او را کشت وقتی زهره به انجا رسید از خون آدونیس گلی روییده بد زهره آن گل را با خود به ستارگان برد و خلوتگاه عشقش را به روی مریخ بست.
یکبار جمعی از دختران اماتونته که منکر زیبایی زهره شده بودند زهره آنها را واداشت در شهر بگردند و خود را به مردان عرضه کنند سپس آنها را بصورت مجسمه سنگی در آورد.
یکبار پیگمالیون که مجسمه زهره را به زیبایی ساخته بود و عاشق آن شده بود وفتی مجسمه را در اغوش کشید متوجه شد مجسمه جان دارد و او را می بوسد.زنانی که زهره آنها را اسیر عشق می نمود از هر گونه تفکر خالی می شدند و فقط به دنبال هوس خود بودند.
زهره دختر نامشروعی از مریخ در زمانی که هفائیستوس شوهرش بود پیدا کرد او را پنهانی بزرگ کرد و بعد به کادموس داد و پسر دیگری از عطارد یافت که هرماافرودیت نام گرفت و این بار نیز پسر را مخفیانه به پریان کوه آیدا سپرد.وقتی این پسر بزرگ شد یک بار در آب ابتنی می کرد پری بنام سالماسیس عاشق او شد ولی پسر به او توجهی نکرد و پری او را در آغوش کشید و بوسید وقتی آنها با هم آمیخته شدند نسل جدید از پریان بوجود امدند که هم زن و هم مرد بودند.
زهره تعداد زیادیی از پریان را در تحت فرمان خود داشت که با تیر ها نامرئی به طرف هرکس که اشاره می کرد قلبش را نشانه می گرفتند علامت تیر در قلب مظهر همین تیر اندازی اروس و ساید خدمتکاران زهره است.
پ.ن:این پست رو لینک کن برای جدول مشخصات زئوس!
آتنا
آتنا (به یونانی: Άθηνά، یا Ἀθήνη, Athénē)، در اسطورههای یونان، الههٔ نگهبان شهر آتن بود و نام آتن را به افتخار او این چنین نامیدند. او ایزدبانوی عقل و خرد، فرزانگی، هنر، عدالت و جنگ بود. علاوه بر این، وی یکی از الهههای باکره و دختر زئوس و متیس (تیتان تأمل) که به عنوان اولین همسر زئوس محسوب میشد، بود. او قابل قیاس با مینروا در اساطیر رم باستان است.
تولد آپولو پیشگویی کرد که متیس چنان باهوش است که جای زئوس را خواهد گرفت زئوس چنان از خرد متیس هراسان شده بود که وی را فریفت تا به شکل مگسی در آید و او را بلعید. پس از آن زئوس به قدری با خرد شد که انتخابی اشتباه مگر از روی طمع انجام نمی داد ولی پس از مدتی دچار سر درد شدیدی شد. تیتان ارباب شفا، پرومتئوس (یا در برخی تفسیرات دیگر هفائستوس)، سر او را با تبر شکافت و آتنا به صورت زنی کامل و سراپا پوشیده در زره و اسلحه از پیشانی زئوس خارج شد. آتنا فرزند مورد علاقه زئوس بود و با این که از عقل و خرد مادرش برخوردار بود، اما به پدر برتری نجست.
ویژگیها علی رغم اینکه او در نبرد شجاع و خشن بوده اما زنی جنگجو به شمار نمیآمده زیرا نبردهای او همه برای دفاع از حریم خانه و شهر در مقابل دشمنان بودهاست، اما گاهی هم بیرحمانه انتقام میگرفت. مثلاً زنی پارچهباف به نام آراخنه ادعا کرده بود دستساختههایش نسبت به دستساختههای آتنا برتری دارد. آتنا او را به مبارزه طلبید و بعد از پیروزی، او را به عنکبوت تبدیل کرد.
او همچنین با تیتانی به نام پالاس جنگید و او را کشت، پوستش را بالاپوش خود کرد و نام او را به نام خود افزود، چنانکه در ایلیاد گاهی هومر او را پالاس میخواند. در همان مرجع میخوانیم که جنگافزار محبوب او نیزهای از چوب درخت زبان گنجشک (ون) با نوک برنجی بوده و همچنین ایجس نیز در اختیار او بودهاست.
آتنا ایزدبانوی شهر و شهرنشینی، صنایع دستی و کشاورزی است. او برای تربیت و رام کردن اسب، افسار را اختراع کرد. از دیگر سازههای او میتوان به دوک نخریسی، چنگ، دیگ، شنکش، گاوآهن، کشتی و ارابه اشاره کرد. او فرزند محبوب زئوس به شمار میآمدهاست. به همین خاطر اجازه یافت تا از اسلحه پدرش (آذرخش) استفاده کند. درخت مورد علاقهٔ او زیتون و پرنده او جغد (به علامت خرد) بودهاست.
رومیان نیز این ایزدبانو را میپرستیدند و او را مینروا میخواندند.
مجسمهٔ نیم تنهٔ آتنا
نکاتی دیگر درباره ی آتنا ظاهر آتنا: زن جوانی که کلاه خود پوشیده و زره در دست دارد و اغلب همراه یک جغد کوچک است.
سمبل آتنا: جغد، به نشانهٔ هوشیاری و خرد؛ سپری کوچک که تصویری از سر مدوسا روی آن است.
قدرتهای آتنا: منطق، هوش، مدافعی قدرتمند در جنگها اما همینطور صلح جویی قدرتمند.
قهرمانهای مورد علاقهٔ او: اودیسیوس، پرسیوس.
حقیقتی دربارهٔ آتنا: یکی از القاب او " چشم خاکستری " (Grey-eyed) است. آتنا به یونانیان درخت زیتون را بخشیده. برگهای زیرین درختان زیتون خاکستری رنگ هستند. میگویند، وقتی که باد برگها را تکان میدهد، یکی از چشمان آتنا نمایان میشود.
آتنا در تروا در افسانه ها آمده روزی جشنی به مناسبت ازدواج پولوس و تتیس برپا شد و همه ی ایزد ها و ایزد بانو ها به جز اریس الهه ی نفاق در آن دعوت شدند. اریس حسادت ورزید و با سیبی طلایی وارد مجلس شد. سیبی که بر روی آن نوشته شده بود " برای زیباترین" . برای به دست آوردین آن سیب بین آتنا ، افرودیت و هرا که هر سه ادعای زیبا بودن می کردند نفاق افتاد و از زئوس خواستند بین آنها داوری کند . زئوس اما امتناع ورزید و از پاریس شاهزاده ی تورا درخواست کرد قضاوت را بر عهده گیرد. اما پاریس نتوانست تصمیم بگیرد زیرا هر سه بسیار زیبا بودند. پس ایزد بانو ها به او وعده هایی دادند . هرا به او قول حکومت بر آسیا و اروپا را داد ، آتنا قول حکومت بر تروا و افرودیت وعده ی تصاحب زیباترین زن جهان که همسر شاه منالوس پادشاه اسپارتا بود. پاریس هلن را می دزدد و به همین دلیل جنگی در می افتد. آتنا در جنگ تروا از طرافداران یونانیان بود و چون خدایان در جنگ درگیر میشوند، آتنا آرس را با سنگی به خاک میافکند و چون آفرودیته به یاری سربازی میشتابد و در نجات او میکوشد، آتنا ضربتی بر سینه او وارد میکند و بر زمینش میزند. او همچنین به هراکلس، یاسون، پرسئوس، اولیس و کادموس کمکهای فراوانی کرد.
در آثار هومر آتنا، در هر دو منظومهٔ مشهور هومر، چکامهسرای مشهور یونانی، یعنی ایلیاد و ادیسه نقش کلیدی دارد.
آتنا | |
---|---|
یونانی: | Αθηνη |
فرانسوی: | آتنا |
عنوان: | الههٔ خرد و جنگ ، کشاورزی و صنایع دستی |
جنسیت: | مؤنث |
پدر: | زئوس |
مادر: | متیس |
همسر: | ازدواج نکرد |
مرگ: | نامیرا |
در تروا: | طرفدار یونانیان |
هادس
هادس (به یونانی: Ἁιδης Ἁδης) در اساطیر یونانی، فرمانروای مردگان و جهان زیرزمینی، پسر بزرگ تیتان کرونوس و رئا است.
هادس دومین فرزند کرونوس(پدر زمان) و رئا (الهه مادر) ، و برادر بزرگتر پوزیدون و زئوس است که همچون آنان در جزیره Creteمتولد شد. بین المپ نشینان و در قرعه کشی برای فرمانروایی بر دنیا ، آخرین و سومین قرعه در بین برادران به نام او رقم خورد و دنیای زیرین یا زیر زمین و فرمانروایی بر مردگان به نام وی افتاد. درصورتی که به برادران او پوزیدون حاکمیت بر دریاها و زئوس فرمانروایی بر آسمان ها و سطح زمین نصیب شد. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل می دادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش می شدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی هایا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آن ها به سمت خودکشی بود، ارینی ها یا الهه های انتقام که به فرانسوی ائومنیدس نامیده می شوند. زمانی که کرونوس پدر خود اورانوس را با داسی که مادرش گایا (زمین) در اختیارش گذاشته بود به تلافی در نطفه خفه کردن خواهران و برادرانش با همکاری و معاونت مادرش اخته کرد، خون او به روی گایا (زمین) ریخت و ائومنیدس ها به وجود آمدند
هادس به دلیل حکومت بر جهان زیرزمین، هم صاحب معادن زیرزمینی بود و هم خدای ثروت به شمار می رفت و جهان زیرزمین را شاخ فراوانی نیز لقب داده اند. هم رومیان و هم یونانیان او را پلوتو ، خدای ثروت ، خدای فلزات گرانبهای نهان شده در دل زمین هم می خواندند ، که اغلب آن را به دیس هم ترجمه کرده اند که در زبان لاتین به معنای ثروتمند است . او کلاه یا کلاهخودی بسیار مشهور داشت که اگر کسی آنرا بر سر می نهاد ناپدید و غیب می شد. وی به ندرت قلمرو سرد و نمناک و تاریک خود را ترک می کرد و به المپ یا به سطح زمین می آمد. به دلیل شخصیت سیاه و تاریک و مجهول و ناشناخته ای که داشت مورد علاقه خدایان جاودانان و فانیان انسان ها نبود ، او خدایی سنگدل و بی رحم ، سختگیر و غیرقابل انعطاف و در عین حال رعایت کننده مساوات بود و همه را به طور یکسان درنظر گرفته و با آنها رفتار می نمود، خدایی مهیب و وهم آلود و هراس انگیز بود ولی پلید و اهریمن صفت نبود . از او به خاطر مرگ می ترسیده اند و به خاطر معادن و گیاهان که از جهان زیرزمین به دست می آیند به او احترام می گذاشتند
. هادس بر روی تختی ساخته شده از درخت ابنوس می نشست و یک عصای سلطنتی و یا بوق و کرنای فراوانی را با خود حمل می کرد. معمولاً به صورت مردی ریشو با لبانی مهر و موم شده و بسته ، خشک و تاریک و بی رحم و سختگیر با دستانی که از شانه سیاه است و تاجی بافته شده بر سر و یک کلید و عصای سلطنتی در دست دارد به نماد اینکه به دقت از آنهایی که به حوزه و قلمرو وی وارد می شوند محافظت می کند و تلاش آنها برای فرار از مرگ بیهوده و واهی می باشد زیرا تنها مردگان می توانند وارد قلمرو شوند که هیچگاه برنمی گردند. او همچنین دارای یک کلاه خود بود که سیکلوپ ها به او داده بودند و می توانست به وسیلهٔ آن ناپدید شود.
او شبح مانند بود و شبیه سایه می نمود و یونانیان ترجیح می دادند که در مورد وی خیلی صحبت نکنند. اسب هایی سیاه داشت و یک سگ سه سر به نام سربروس داشت که نگهبان در ورودی دنیای زیر زمین بود و در پایین تخت هادس می نشیند، او اجازه ورود به روح های جدید به دنیای مردگان را می داد اما به هیچ کس اجازه خروج نمی داد.
بسیاری از پهلوانان اساطیر یونانی به دنیای زیرزمین فرستاده شدند تا از سایه ها سوال بپرسند یا اینکه سعی کنند آ نها را آزاد کنند. گرچه هادس به هیچ کس اجازه خارج شدن از قلمرو خود را نمی داد، فقط در چندین مورد استثنا او اجازه خروج داده بود از قبیل اورفئوس که خواستار بازگشت عشق خود ائورودیکه (Eurydice) از دنیای زیر زمین بود و هرکول که سربروس را برای مدتی برروی سطح زمین آورد که آخرین خان او به حساب می آمد.
فرزندی از او گزارش نشده و مجسمه های بسیار کمی از وی وجود دارد. تنها معبدی که از وی گزارش شده است Nekromanteion در موازات سواحل غربی یونان در رود استیکس می باشد. برخی اوقات حیواناتی سیاه مانند بز را برایش قربانی می کنند. برای به دست آوردن توجه وی ، روش زدن با دو کف دست بر زمین شناخته شده است. البته معمولاً انسان هایی که قصد و نیت خیر داشتند برای وی قربانی نمی کردند و اگر هم این کار را انجام می دادند به جای آنکه چربی و استخوان ها را بسوزانند تا دود آن به آسمان رود ، خون قربانی را در حفره ای یا چاله ای به زمین می ریختند (همانطور که در اودیسه هومر ، اودیسئوس در هنگامی که به دنیایی زیرین می رود انجام می دهد). معمولاً مردم زمانیکه می خواستند اتفاق بدی بیفتد مثلاً می خواستند از کسی انتقام بگیرند یا برای دشمنانشان ، برای هادس قربانی می کردند.
مهمترین داستان زندگی هادس ربودن پرسفون است. ایزدبانو پرسفون بعداً به عنوان همسر وی برگزیده شد که زئوس پدرش به برادرش هادس اجازه داشتنش را به عنوان ملکه داده بود. هادس با ارابه تندرویی که اسب های سیاهش آنرا می کشیدند به سرعت از اعماق به سطح زمین نزدیک شد و زمین دهان باز کرد و پرسفون را که سرخوش و بی خبر از هماهنگی پدرش با برادر برای این وصلت ، در حال چیدن گل نرگس بود ، ربود و وی را به عنوان ملکه دنیای زیرین به همسری خود درآورد . برای مدتی او با همکاری پرسفون که از دنیای زئوس ربوده بود بر دنیای زیر زمین فرمانروایی کردند، اما زئوس به او فرمان داد تا پرسفون را برای دیدار مادر خود دیمیتر آزاد کند بدین صورت که هرمس از طرف زئوس مامور گشت تا برای نجات پرسفون و برگرداندنش بر روی زمین به هادس برود زیرا دیمیتر پس از ربوده شدن پرسفون حال و روز خوشی نداشته و به زاری و اندوه فراق دخترش می گریست و آشفته و سرگشته و سراسیمه به دنبال او می گشت و در پی آن محرومیت از هرگونه رشد و نمو و روییدنی و به طبع قحطی را بر روی زمین پدید آورده بود و این مشروط بود و ادامه داشت تا اینکه پرسفون به سطح زمین برگردد. هرمس به تاریک ترین نقطه جهان زیرین یعنی ارب که جایگاه هادس بود رفت و پیغام زئوس را به هادس رساند و هادس به پرسفون مقام ملکه گی دنیای زیرین را پیشنهاد داده و به پرسفون که علاقه مند به برگشتن بر روی زمین بود اجازه برگشت داد البته قبل از اینکه آنجا را ترک کند از آنجا که هادس نمی خواست عشق خود را برای همیشه از دست بدهد ، به او چند دانه انارداد و وقتی او آن را خورد قرار شد که تا ابد با دنیای زیر زمین در ارتباط باشد . در انتها آنچه مورد توافق قرار گرفت آن بود که پرسفون یک سوم سال را پیش هادس بماند و یک سوم دیگر را مانند یکی از المپیان در کوه های المپ در حضور زئوس زندگی کند و یک سوم سال را نیز با مادرش دیمیتر بگذراند پرسفون
آنچه جالب است این است که هادس اصالتاً می تواند تمام نظرات سیاه و مربوط به دنیای زیرین زئوس را داشته باشد، در صورتیکه به عنوان خدایی جداگانه فرض شده است. برخی اوقات او را زئوس مردگان می نامند. نام او نیز به معنای نامرئی یا دیده نشدنی می باشد همانگونه که مردگان می روند و ما دیگر آنها را نمی بینیم. دیونسوس برای برگشت مادرش سلمه نزد هادس آمد و توانست برگردد.
در بین ایزد بانوان،آفرودیت تقریباً با این دنیا غریبه است
پوزئیدون
پوزئیدون (به یونانی: Ποσειδων ,Poseidôn)، در اساطیر یونان خدای نامهای بسیاری از جمله دریاها، رودخانهها، سیل، خشکسالی، زمین لرزه و اسبها بود، اما او به خدای دریاها شهرت دارد و محافظ تمامی آبها است. او قابل قیاس با نپتون در اساطیر روم است ولی نباید این دو را با هم اشتباه گرفت. پوزئیدون فرزند کرونوس و رئا، یکی از دوازده ایزد المپنشین پانتئون و در بین آنها یکی از شش فرزندی بود که بالاخره توانست قدرتهای دنیا را تقسیم کند. برادران و خواهران او عبارتند از: هستیا، دیمیتر، هرا، هادس و زئوس. تقسیم بندی جهان بین او و برادرانش زئوس و هادس رخ داد. پوزئیدون فرمانروای دریاها شد، زئوس فرمانروای آسمان و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد. نامهای الوهیت دیگری که به پوزئیدون نسبت داده شده عبارتند از خدای زمین لرزهها و اسبها. نمادهای مرتبط با پوزئیدون عبارتند از: دلفین، نیزه سهشاخ و سه ماهی چنگک دار نیزهای. پوزئیدون اغلب از نیروهای خود مانند زمین لرزه، آب و اسبها برای ترساندن و مجازات مردم بعنوان انتقام از آنها استفاده میکرد. او یکی از سرپرستاران پیشگوی معبد دلفی بود و بطور گسترده توسط دریانوردان مورد پرستش قرار میگرفت.
همسران و فرزندان
پوزئیدون در بکاربردن قدرت خود بر روی زنان همانند برادر خود زئوس بود. او معشوقههای بسیار داشت و پدر فرزندان بیشماری بود. پوزئیدون با آمفیتریت (یکی از پنجاه حوری دریایی که دختران نرئوس و اوکئانوس بودند) ازدواج کرد، و حاصل این پیوند یک نیمه انسان و نیمه ماهی به نام تریتون بود. او همچنین مدوسا (یکی از گورگونها) را نیز حامله کرد تا کریسائور و پگاسوس (اسب بالدار) را دنیا آورد. تجاوز به آیترا توسط پوزئیدون بدنیا آمدن تسئوس را به همراه داشت؛ او بعد از تجاوز به کاینئوس او را به درخواست خودش به یک مرد تبدیل کرد. تجاوز بعدی آمیمونه را گرفتار خود کرد، وقتی او سعی داشت از دست ساتیر فرار کند و پوزئیدون او را نجات داد. دیگر فرزندان پوزئیدون شامل: ایمولپوس ، پولیفموس (یکی از سیکلوپها)، اوریان، شاه آمیکوس، پروتئوس، آگنور و بلوس از ائوروپه، پلیاس و پادشاه مصر بوسایرس بودند. او با خواهر خود دیمیتر نیز رابطهٔ عاشقانه داشته است و هنگامی که خود را به شکل یک اسب نر درآورده بود، با او نزدیکی نمود.
پوزئیدون و آتنا
یکی دیگر از داستانهای بدنام پوزئیدون حاصل رقابت او با الههٔ جنگ، آتنا، بر سر شهر آتن بود. پوزئیدون بعد از آتنا دومین خدای پراهمیت در آتن بود و برای فریفتن دلهای مردم شهر، نیزهٔ سه شاخ خود را بر روی زمین پرتاب کرد و باعث بوجود آمدن بهار در آکروپولیس شد، اگرچه دست آخر آتنا به سبب دادن درخت زیتون به مردم آتن در این نبرد پیروز شد. پوزئیدون از این تصمیم خشمگین شد و دشتهای آتن را غرق سیلاب کرد. سرانجام، آتنا و پوزئیدون با آمیختن نیروهای یکدیگر با هم متحد شدند. با وجود اینکه پوزئیدون خدای اسبها بود، آتنا اولین ارابه را درست کرد. همچنین آتنا اولین کشتی را ساخت تا بر روی دریایی که پوزئیدون فرمانروای آن بود حرکت کند.
پرستش خدای دریاها
دریانوردان برای داشتن سفری مطمئن به او متکی بودند و او را پرستش میکردند و بسیاری از مردم اسبهای خود را به نشانهٔ قدردانی و احترام به او با غرق کردن آنها قربانی میکردند. او در اعماق اقیانوسها در قصری ساخته شده از مرجان و جواهرات زندگی میکرد و سوار بر ارابهای میشد که توسط اسبها کشیده میشدند. اما پوزئیدون بسیار بد خلق بود و خلق و خوی او گاهی اوقات منجر به خشونتهایی میگردید. هنگامی که از روحیه خوبی برخوردار بود، سرزمینهای جدیدی در آبهای آرام خلق میکرد و در مقابل وقتی خلق و خوی بدی داشت، نیزه سهشاخ خود را به طرف زمین پرتاب میکرد که باعث ایجاد زمین لرزه، چشمههای متلاطم، خسارت به کشتیها و غرق شدن انسانها میگردید.
بر طبق نوشتههای پوسانیاس، پوزئیدون قبل از آپولو، یکی از سرپرستاران پیشگوی معبد دلفی بود.
دیوارهای تروا
پوزئیدون با همکاری آپولو دیوارهای تروا را در ازای پاداشی برای شاه لائومدون ساختند و از این رو تروا، نپتونیا پرگاما نام گرفت. اما وقتی ساخت دیوار به اتمام رسید، لائومدون مزدشان را نپرداخت و حتی آنها را تهدید کرد، چون به دیواری که یونانیان در اطراف کشتی خود ساخته بودند حسد میورزید. پوزئیدون نیز در عوض هیولایی دریایی را به شهر فرستاد که لائومدون، دخترش هسیونه را به عنوان قربانی پیشکش هیولا کرد تا آن را ببلعد، اما هراکلس هسیونه را نجات داد و هیولا را از بین برد. در طرف دیگر آپولو نیز برای انتقام تروا را به طاعون مبتلا کرد.
پوزئیدون Poseidon |
|
---|---|
یونانی: | Ποσειδων |
جنسیت: | مذکر |
پدر: | کرونوس |
مادر: | رئا |
همسر: | آمفیتریت |
فرزندان: | دارای فرزندان بیشمار |
وابستگان: | برادرانش زئوس و هادس خواهرانش هستیا، دیمیتر و هرا |
مرگ: | نامیرا |
یه سوال!
مگه ریک نگفته بود مادر پزیدونو زئوسو هادس گایاس...؟!
ینی کدوم درسته؟!:7:
یه سوال!
مگه ریک نگفته بود مادر پزیدونو زئوسو هادس گایاس...؟!
ینی کدوم درسته؟!:7:
دوست عزيز گايا مادر كرونوس ويه چندتا از تيتان هاست وهمين طور ژيانت ها
هرا
هرا (به یونانی: Ἥρα)، در اساطیر یونانی، الهه آسمانها و ملکه ایزدان المپ است.
هرا دختر بزرگ کرونوس و رئا از نژاد تیتانها، و در عین حال خواهر و همسر زئوس، ایزد ایزدان اساطیر یونان بود. او از برادرش صاحب فرزندانی شامل; آرس خدای جنگ، هبه الهه جوانی، هفایستوس ایزد آتش و آهنگری و ایلیتویا الههٔ وضع حمل شد. او عمدتاً به عنوان الهه ازدواج و زایش پرستش میشد. او زنی سختگیر و بسیار حسود بود و معشوقهای زئوس را به شدت آزار میداد. هرا الههای بسیار زیبا بود و به ظاهر خویش اهمیت میورزید و همچنین به داشتن چشمانی درشت و زیبا که شاید به حیوان مقدس او گاو مرتبط باشد، شهرت داشت. او با ایزدبانوی یونو در اساطیر روم باستان قابل قیاس است و ماه ژوئن (محبوبترین ماه برای ازدواج) را به افتخار او نامگذاری کردهاند.گاو و طاووس برای او حیوانهایی مقدس بودند.
هرا به داشتن حسادتهای فراوانش نسبت به فرزندان و معشوقههای دیگر زئوس شهرت داشت، و در رأس قربانیان حسادتهای او، هراکلس قرار دارد. او به قدری از این پهلوان نفرت داشت که از هر فرصتی برای آزار رساندن به او استفاده میکرد و حتی نامش به معنای «شکوه هرا» به منظور خشنودی هرا برای او انتخاب شده بود. این هرا بود که پهلوان را به جنون دچار کرد و باعث شد برای کفاره گناه خود دوازده مأموریت دشوار را پشت سر بگذارد. او همچنین در حین گذراندن این وظایف، همه کارها را برای او سختتر میکرد. هنگام بازگشت هراکلس از جنگ تروا، او را دچار طوفانی کرد و بدین سبب از طرف زئوس مورد مجازات قرار گرفت. اما پس از مرگ هراکلس، آتش خشم هرا فروکش کرد و او در المپ با دختر هرا، هبه الهه جوانی ازدواج کرد.
هرا در تروا در جنگ تروا از یونانیان جانبداری کرد و زمانی که زئوس به صلح حکم داد با او مخالفت کرد و قول داد اگر زئوس با نابودی تروا موافقت کند، اجازه میدهد زئوس موکنای و آرگوس و اسپارت را با خاک یکی کند پس جنگ تشدید شد.
هرا | |
---|---|
فرانسوی: | هرا |
عنوان: | ملکهٔ آسمانها |
جنسیت: | مؤنث |
پدر: | کرونوس |
مادر: | رئا |
همسر: | زئوس |
فرزندان: | آرس، هبه، هفایستوس |
مرگ: | نامیرا |
در تروا: | طرفدار یونانیان بود |
----------------------------------------------------------
هستیا
هِستیا (به یونانی: Ἑστία)در اساطیر یونانی، ایزدبانوی باکرهٔ خانه و کانون خانواده بود.
او بزرگترین خواهر زئوس بود و در تمام مراسم خانوادگی قربانیای برای او انجام میشد. رومیان هم او را با نام وستا میپرستیدند.
هستیا یکی از سه الههٔ بزرگ نسل اول المپ نشینان (هرا، دیمیتر و هستیا) بود که با زئوس، پوسیدون و هادس فرزندان کرونوس و رئا بودند. او در اصل یکی از دوازده خدای المپنشین بود، اما جای خود را به هفائیستوس در روایاتی دیونیسوس داد تا به مراقبت از آتش مقدس اجاق المپ بپردازد.
در روایتی آمده که او چنان برای برقراری رابطه از سوی پوسیدون و آپولو تحت فشار قرار گرفت که به سر زئوس قسم یاد کرد تا ابد باكره بماند.
هستیا | |
---|---|
جنسیت: | مونث |
پدر: | کرونوس |
مادر: | رئا |
وابستگان: | خواهر زئوس |
مرگ: | نامیرا |
-------------------------------------------------------
دمتر
دِمِتِر (به یونانی: Δημήτηρ Dēmḗtēr)، رب النوع در اساطیر یونانی، یکی از دوازده ایزد المپنشین و الههٔ حاصلخیزی زمین، حبوبات و نان است. فرزند کرونوس و رئا بود و از برادرش زئوس، صاحب دختری به نام پرسفونه شد. او به بشر هنر کاشت و برداشت را آموخت تا بالاخره بتوانند به زندگی عشایری خود پایان دهند. به این ترتیب، دِمِتِر همچنین ایزدبانوی برنامهریزیهای جامعه به شمار میرفت و در میان مردمان روستایی بسیار محبوبیت داشت. به عنوان یکی از الهههای حاصلخیزی، او برخی مواقع با گایا و رئا و همچنین سرس در اساطیر روم، قابل قیاس بود.
وقتی که هادس، پرسفونه را دزدید دمتر برای بازگشت دخترش بسیار تلاش کرد، تا این که هادس قبول کرد که پرسفونه را پس بدهد ولی قبل از آن به او اناری تعارف کرد و پرسفون سه دانه از آن انار را خورد و بر طبق قانون هرکس چیزی از دنیای زیرین بخورد محکوم به زندگی در آن جا میشود، اما باز هم دمتر از تلاش باز نایستاد و بالاخره قرار شد که پرسفون شش ماه از سال را روی زمین و پیش مادرش زندگی کند و شش ماه از سال را زیرزمین و نزد شوهرش زندگی کند؛ که در آن شش ماهی که روی زمین است، مادرش دمتر خوشحال است و فصل بهار و تابستان را باعث میشود، و شش ماهی را که در دنیای زیرین است، دمتر ناراحت است و فصل پاییز و زمستان را باعث میشود.
دمتر در آثار هنری دِمِتِر در آثار هنری باستان، به مانند زنی جدی (معمولاً نشسته)، که اغلب خوشهٔ گندمی به دست داشته و تاج گلی نیز به سر دارد، به تصویر کشیده میشد. تندیس مشهور او که توسط کنیدوس در اواسط قرن چهارم پیش از میلاد ساخته شدهاست. نمادهای مرتبط با او میوههای زمینی و مشعل میباشد، که احتمالاً مشعل اشاره به جستجوی او برای دخترش پرسفونه دارد. حیوانات مقدس او، مار (موجودی مرتبط با زمین) و خوک (نماد دیگری از حاصلخیزی) بودند.
دمتر | |
---|---|
یونانی: | Δημητηρ |
جنسیت: | مؤنث |
پدر: | کرونوس |
مادر: | رئا |
فرزندان: | پرسفون |
وابستگان: | خواهر زئوس |
یکی از بهترین کتاب ها در این زمینه افسانه خدایان هست من یه شبه هر 205 صفحه ر و خوندم عالیه کسی نخونده حتما بخونه فوق العادست
هرمس
هِرمِس (به یونانی: Ἑρμῆς) در اساطیر یونانی، پیام رسان ایزدان است.
در ابتدا ایزد موسیقی و به وجود آورنده ساز چنگ بود، همچنین ایزد چوپانها، بازرگانان، اندازه و وزن، سخنرانی، ادبیات، ورزشکاری و دزدی بود. پدرش زئوس و مادرش مایا نام داشتند. او بر کوه سیلنا، در آرکادیا متولد شد.
او در کودکی با دزدیدن گاوهای آپولو و کشتن آنها از رودههای آنها چنگ را ساخت. در ابتدا این امر خشم آپولو را برانگیخت اما بعد از شنیدن صدای چنگ نظرش عوض شد و چنگ را با خود برد.
پسر هرمس پان خدای نی پان بود. مادر پان یک حوری دریایی بود.
هرمس | |
---|---|
یونانی: | Ἑρμῆς |
جنسیت: | مذکر |
پدر: | زئوس |
مادر: | مایا |
فرزندان: | پان، اروس |
مرگ: | نامیرا |
-----------------------------------
هفائستوس
هفائستوس (به یونانی: Ἥφαιστος) و (به انگلیسی: Hephaestus) در اساطیر یونانی، پسر زئوس و هرا است.
او به خاطر طرفداری از مادر توسط زئوس به زمین افکنده شد و لنگ شد. در روایتی دیگر لنگ به دنیا آمد و به همین سبب از آسمانها رانده شد. در روایتی دیگر هفائیستوس کور و شاگرد یک رامشگر و در آهنگری او کار میکند و در جبران ناتوانی در کاربرد چشمها یا که پای خود دستها و شانههایش را به کار میگیرد و از دست دادن چشم بر اثر جرقه آهن شاید خاستگاه اسطوره سیکلوپ Cyclopهای یک چشم است. هفائستوس صنعتگر ورزیدهای بود و در جزیرهٔ لمنوس زندگی میکرد. پاندورا از ساختههای اوست. در اساطیر رومی با وولکانوس مطابق است. در آثار هومر؛ هفائیستوس فرزند زئوس و هرا و لنگ زاده میشود و در ایلیاد به هنگامی که هرا و زئوس درباره هراکلس Heracles مشاجره میکنند، هفائیستوس جانب مادر را میگیرد و زئوس که از این ماجرا خشمگین است یک پای هفائیستوس را میگیرد و او را به آسمان پرتاب میکند و پس از این ماجرا هفائیستوس لنگ هشت سال را از جانب تتیس Thetis پرستاری میشود. داستان رانده شدن هفائیستوس همانند طرد یک فرزند خوانده از جانب زئوس و پرستاری او از جانب تتیس، گویای پیوند این روایت با اسطوره جانشینی است و گوئی هفائیستوس خدائی است که آهنگ برانداختن زئوس را داشت. در اسطورهای بر گرفته از سفالی منقوش و انحصاری هفائیستوس به هنگام غیبت خود از المپ تختی از طلا میسازد و آن را برای مادر خود به المپ میفرستد و هرا با نشستن بر تخت نمیتواند از روی آن برخیزد. از آن جا که تنها سازنده تخت از این راز آگاه است، خدایان دیونیزوس را به دنبال هفائیستوس میفرستند. دیونیزوس؛ هفائیستوس را مست و آهنگر خدا سوار بر یک خر به المپ باز میگردد و مادر را آزاد میکند.
هفائستوس | |
---|---|
فرانسوی: | هفائستوس |
جنسیت: | مذکر |
پدر: | زئوس |
مادر: | هرا |
همسر: | آفرودیته |
----------------------------------
آپولون
آپولون (به یونانی: Ἀπόλλων یا Ἀπέλλων)، خدای روشنایی (خورشید)، موسیقی، کمانداری (اما نه برای جنگ یا شکار)، پزشکی، هنرها و پیشگویی در اسطورههای یونان و رومی است. آپولون فرزند زئوس و لتو و برادر دوقلوی آرتمیس بود. زادگاهش جزیرهٔ دلوس است. وی در معبد دلفی پرستش میشد و یونانیان باستان، پیشگوی آن را روشنبین میدانستند. از القاب او میتوان به لوکئوس، فویبوس و ناموئیس اشاره کرد.
آپولون اژدهایی به نام پیتون را کشت و در جای وی (دامنهٔ کوه هلیکون) با میوزها (دختران زئوس و تمیس، ایزدبانوان هنرهای نهگانه) که ملازمانش بودند مسکن گرفت. او چنگ را که اختراع هرمس بود، ساز مخصوص خود کرد و خدای موسیقی و آوازهای خوش گشت. او پدر آسکلپیوس (ایزد پزشکی) و محافظ شهر تروآ بود.
آپولون که همیشه هوادار زئوس نبود، در دسیسهای به سرکردگی هرا شرکت کرد و با پوزئیدون، زئوس را به زنجیر کشید، تنها برای آن که ببیند تتیس و بریارئوس او را آزاد میکنند. زئوس نیز برای تلافی، او و پوزئیدون را مأمور ساختن دیوارهای تروا کرد.
گرچه آپولون مجرد باقیماند، ولی زنهای فانی بسیاری را به ابتذال کشاند و عاشق و فاسق خود کرد، که عبارتند از: کورنه، مادر آریستایوس، کورونیس، مادر آسکلپیوس (که کفرش باعث مرگ او با تیر آرتمیس شد)، مانتو، مادر موپسوس پیشگو، آریا مادر میلتوس (او دروئوپه پری را اغوا کرد و عشق او به مارپسا بیپاسخ ماند، زیرا او ایداس، رقیبش را ترجیح میداد) و دافنه که با مغازله با وی اصرار میورزید ولی دافنه از وی میگریخت. سرانجام دافنه پذیرفت با وی همبستر شود ولی از او باردار نگردد. آپولون در ابتدا پذیرفت، اما وقتی که خواست با وی نزدیکی کند، دافنه از پدر خویش، خدای رودخانه، کمک طلبید و پدرش وی را به درخت غار تبدیل کرد.
آپولون همانند هرمس، گرایشهای همجنسگرایانه داشت و عاشق هاکینتوس، فرزند پیروس پادشاه مقدونیه و موز کلیو (الهه تاریخ) بود ولی این جوان را بعدها آپولون کشت و همچنین سیپاریسوس یکی از نوادگان هراکلس، به طوری که به عنوان نشانه عشق به او یک آهوی مقدس هدیه داد. گل هاکینت از خون وی به وجود آمدهاست.
آپولون در آثار هنری در هنر، آپولون معمولاً به مانند یک فرد جوان خوشقیافه، همراه با چنگ و یا تیر و کمانش تصویر میشد. مجسمههای زیادی از آپولون وجود دارد که از مشهورترین آنها میتوان به تندیس او در سنگفرش واقع در غرب معبد زئوس در المپیا اشاره کرد که آپولون در حال اعلام پیروزی خود به نفع لاپیتها در مبارزه با قنطروس است.
آپولون | |
---|---|
یونانی: | Ἀπόλλων |
فرانسوی: | آپولون |
عنوان: | خدای روشنایی (خورشید)، هنرها و پیشگویی |
جنسیت: | مذکر |
پدر: | زئوس |
مادر: | لتو |
فرزندان: | آسکلپیوس (خدای پزشکی) |
وابستگان: | برادر دوقلوی آرتمیس |
در تروا: | فرزندش اسکلپیوس محافظ شهر تروا بود. |
---------------------------------------------------
آرتمیس
آرتمیس (به یونانی: Αρτεμις) در اساطیر یونان ایزدبانوی شکار، حیات وحش، بکارت، ماه و حاصلخیزی، دختر لتو و زئوس، و خواهر دوقلوی آپولون بود. آرتمیس یکی از الهههای باکره و مظهر پاکدامنی المپ به شمار میرفت. او قابل قیاس با دیانا در اساطیر روم باستان است. آرتمیس با هلال ماهی در بالای پیشانیش به تصویر کشیده میشد و بعضی اوقات او را با الهه ماه سلنه اشتباه میگرفتند. بر اساس روایات یافت شده توسط پوسانیاس، در آیسخولوس، آرتمیس فرزند دمتر بود و نه لتو، درحالی که با توجه به داستانهای مصری او دختر دیونیسوس و ایزیس به شمار میرود و لتو تنها پرستار او بود. گوزن و زربین برای او مقدس بودند.
تولد بر طبق افسانهها، آرتمیس یک روز زودتر از برادرش آپولون به دنیا آمده است. مادرش او را در جزیرهٔ اورتیگیا به دنیا آورد، سپس بلافاصله بعد از تولدش، او به مادرش برای عبور از تنگهٔ دلوس کمک کرد، جایی که او برادر دوقلویش آپولون را به دنیا آورد. این داستان شروعی برای نقش او به عنوان نگهبان کودکان و حامی زنان هنگام زایمان شد. آرتمیس همانند برادر دوقلوی خود آپولون که محافظ پسر بچهها به شمار میرفت، مسئولیت محافظت از دختران کوچک تا سنین ازدواج آنها را به عهده داشت و همچنین دارای موهبت شفابخشی بود. اما هردوی آنها نیز موجبات مرگ ناگهانی و بیماری بودند، آرتمیس زنان و دختران و آپولون مردها و پسران را هدف قرار میداد. اما بر طبق روایات، پیکانهای آرتمیس هنگام زایمان مرگی سریع را به ارمغان میآورد. او مظهر پاکدامنی بود و در سالهای اولیه زندگی خود (احتمالاً سه سالگی) از پدرش، زئوس بزرگ درخواست کرد تا بکارت ابدی را به او اعطا کند. همچنین تمامی همراهان او باکره به حساب میآمدند. آرتمیس بسیار از عفت و طهارت خود محافظت میکرد، و مجازاتهای سنگینی برای هر مردی که اقدام به هر نوع بیاحترامی نسبت به او میکرد در نظر میگرفت.
سرگرمی و کار اصلی آرتمیس، پرسه زدن به همراه حوریهای خود در جنگلهای کوهستانی و زمینهای کشت نشده برای شکار شیر، پلنگ و گوزن بود. او به تیر و کمانی از جنس نقره که به وسیلهٔ هفائستوس و سیکلوپها ساخته شده، مجهز بود. حس استقلال طلبی و روحیه طبیعی او توسط همه الههها مورد قدردانی قرار نمیگرفت. آفرودیته الههٔ عشق و زیبایی هیچ کنترلی بر روی او نداشت به این دلیل که او هیچ علاقهای به عشق نمیورزید، و هرا ملکه خدایان نیز هنگامی که آرتمیس در جنگ تروآ طرف تروجانها را گرفت، مجبور شد با او به مقابله بپردازد.
پرستش الهه شکار آرتمیس در اکثر شهرهای یونان مورد پرستش قرار میگرفت اما فقط به عنوان یک خدای ثانویه. اگرچه برای یونانیان ساکن آسیای صغیر (ترکیه امروزی)، او یک الوهیت برجسته بود. در افسوس یکی از شهرهای آسیای صغیر برای احترام به او معبد بزرگی به نام معبد آرتمیس بنا نهادند که به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان نیز بودهاست. اما در شهر افسوس او عمدتاً به عنوان ایزدبانوی باروری پرستش میشد. شکل تندیس آرتمیس در افسوس تا حد زیادی با سرزمینهای دیگر واقع در یونان متفاوت است به گونهای که او همیشه به عنوان زنی شکارچی، همراه با تیر و کمان خود به تصویر کشیده میشد، اما در افسوس او را به سبک شرقی نشان دادهاند.
اسپارتیهای باستان برای آرتمیس، به عنوان یک ایزدبانوی حامی و نگهبان قبل از عملیات لشکرکشیان اقدام به قربانی میکردند.
----------------------------------------------------------------------------------
آرس
آرس (به یونانی: Ἀρης به معنی کوشش در نبرد، به انگلیسی: Ares) خدای جنگ و پسر زئوس و <a href=" https://fa.
ممنون بخاطر زحمتی که میکشید!
راستی مرسی بابت اون یادآوریت بابت گایا...شرمنده کلا همشونو قرقاطی کردم!
کتاب افسانه خدایان رو خوندم یه جا نوشته بود ارتمیس بر خلاف بقیه که طلا و جواهر میخوان اون از پدرش یک جفت کفش و دامن کوتاه خواست با یه تیرکمون از همون موقع قرق داشته با بقیه