Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

اتاق جوک

321 ارسال‌
44 کاربران
2483 Reactions
64.9 K نمایش‌
kristal
(@kristal)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 311
شروع کننده موضوع  

سلام به بچه های بوک پیچ...به اتاق جوک خوش آمدید.
اینجا جاییه که وقتی واردش شدی باید جوک بگی یا بخندی...یا اینکه از بچه هایی که جوک میزارن تشکر کنی.غیر از اینا راه نداره.
:21:
خب بریم که داشته باشیم...هر کسی میتونه از یک تا ده جوک رو در هر پست ارسال کنه و دیگه اینکه اینجا کسب امتیاز نداریم.:21:
اولین جوک رو خودم میگم:
ما در ایران افتخار داشتن بزرگترین فروشگاه متحرک دنیا رو داریم(متروی تهران)اما شایعه شده بعضی سود جویان از برای حمل و نقل استفاده میکنند.:21:


   
Athena97, paradise, هلن پراسپرو and 35 people reacted
نقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 
زنم نداریم باهاش بریم پارک
پفک بخوریم!
بعد دستمونو با چادرش
پاک کنیم
-------------------------------
بوی شوم امتحان آید همی, یار صفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم،دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم،نی برای درک مطلب آمدیم !

-----------------------------------------------------------

انقدر فقیریم که ۱۹ساله هر وقت دست کردم تو ظرف سیب زمینی سرخ کرده
مامانم گفته:نخور کمه…
ینی تا الان یه بار اندازه نبوده
-------------------------------------------------------------
من هروقت تونستم سیب زمینی سرخ کرده هامو با کسی تقسیم کنم …
اونموقع هس ک حتما عاشق شدم
----------------------------------------------

   
milad.m, ابریشم, 6019 and 7 people reacted
پاسخنقل‌قول
فسیل
(@smhmma)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 233
 

دقت کردین تا حالا که وقتی می رین خرید, اما وقتی بر می گردین خر نیستید؟


   
milad.m, ابریشم, 6019 and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

اگه گفتی وقتی خدا دومین آفریقایی رو آفرید چی گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
اووووه اینم سوخت تالارگفتمان 1

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﺵ ﻣﻴﺮﻥ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ ﺟﻠﻮﺷﻮﻥ ﻳﻪ ﻛﭽﻞ ﻧﺸﺴﺘﻪ!


ﺁﻗﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺵ ﻣﻴﮕﻪ : ﺍﮔﻪ ﺯﺩﻯ ﭘﺴﻪ ﻛﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﭽﻠﻪ ﻳﻪ ﺳﺎﻧﺪﻭﻳﭻ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ.ﺑﭽﻬﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﭽﻠﻪ !!!


ﮐﭽﻠﻪ ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻩ ﻣﻴﮕﻪ : ﻫﻮﯼ ﺑﭽﻪ ، ﭼﺮﺍ ﺯﺩﯼ ﺗﻮ ﺳﺮﻩ ﻣﻦ ؟؟؟


ﺑﭽﻬﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺑﻪ ﺑﻪ ،ﺭﺿﺎ ﮐﭽﻞ ، ﺧﻮﺑﯽ ؟


ﮐﭽﻠﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺭﺿﺎﮐﭽﻞ ﮐﻴﻪ !!!

ﭘﺴﺮﻩ ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﺥ ﺁﺥ ، ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻓﮏ ﻛﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﺿﺎﻛﭽﻠﻪ !
ﺩﻭ ﺩﻳﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻗﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﺵ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺰﻧﻰ ﭘﺴﻪ ﻛﻠﻪ ﺵ 10 ﻫﺰﺍﺭﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖﻣﻴﺪﻡ !
ﺑﭽﻬﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﻩ ﮐﭽﻠﻪ !ﮐﭽﻠﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﺩﻳﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺯﺩﻯ ؟؟؟
ﺑﭽﻬﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﻗﺎ ﻧﺎﻣﻮﺳﺎ ﺗﻮﺭﺿﺎ ﮐﭽﻞ ﻧﻴﺴﺘﻰ ؟؟
ﮐﭽﻠﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﻧﻪ ﺑﺨﺪﺍﺍﺍﺍﺍ .
ﮐﭽﻠﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻫﻰ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺘﮏ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻴﺮﻩ 10 ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﻰ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﻣﻴﺸﻴﻨﻪ. ﺑﺎﺯ ﺁﻗﺎﻫﻪ ﺏ ﺑﭽﻪ ﺵ ﻣﻴﮕﻪ : ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻭ ﺑﺰﻧﻰ ﭘﺴﻪ ﻛﻠﻪ ﺵ 100 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﺪﻡ !
ﺑﭽﻪ ﺵ ﻣﻴﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ .ﻣﻴﺮﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻩ ﻛﭽﻠﻪ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ,ﻣﻴﮕﻪ : ﺭﺿﺎ ﮐﭽﻞ ﺗﻮ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﻣﻦ ﻳﮏ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﻣﻴﺰﺩﻡ..

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

به علت گرانی بنزین و خودرو،و سقوط هواپیما فروش ويژه الاغ شروع شد: مدل 94 تيپ قاطر،گردن هیدرولیک.نعل اسپورت،شاسى بلند،داراى کارت يونجه،پالان چرمى با بوق عرعربلبلى

فروش عيدانه بصورت اقساطى

(راه تورا مى خواند) ايران خر رو

ا. ? ?
ا | //___ |
ا ___| |__ |
ا ’’ـ’ | / /|"" ’ـ”’’)
ا ( | ’””/ / ""’/
ا | | | | |
ا | | | ” | |

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

از گروه ۱+۵ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ
ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ
ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﯾﻢ !
ﺑﺬﺍﺭ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺑﺒﯿﻨﻦ!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سوال تاريخ ٥٠ سال آينده
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
يكجا نشين ها چه مكان هايي را براي سكونت انتخاب ميكردند؟

جواب: آن ها در كنار مودم ها و در نزديكي پريز هاي متصل به شارژر سكني ٰميگزيدندتالارگفتمان 2


   
milad.m, ابریشم, 6019 and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

اووف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ف ف جيگرشووووووووووووووووووووووو
.
.
.
.
عکس العمل ملائکه پس از آفريده شدن من...!!
تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

و گروه هستن که کشتن اینا ، نه تنها مستحبه ، بلکه واجبه !. دارو فروشای تو داروخونه که حس میکنن دکترن!. بلیط فروشای آژانسای هواپیمایی که حس میکنن خلبانن !

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد و بعد یکی دیگه و پشت بندش یکی دیگه مردی که کنارش نشسته بود گفت : این همه شکلات بر دندونات مضره پسرک جواب داد : بابابزرگم ۱۳۵سال عمر کرد ، مرد گفت : با خوردن شکلات ؟گفت : نه بابابزرگم فقط سرش تو کار خودش بود !

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

متن نامه اعتراض کفاشیان به AFC منتشر شد : رئیس محترم AFC سلام

تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3
تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3
تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3تالارگفتمان 3

با تشکر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺷﺎﻋﺮﺑﻪ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺑﮑﺸﯿﻢ

ﺑﺎﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ تالارگفتمان 1

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اگر موجودات فضائی به زمين بيان:

ژاپنی:
چطوری از علم پيشرفته اونها ميشه استفاده كرد؟

روسها ميگن:
سفينه تسليحات و تجهيزاتشون رو چجوری کش بریم؟!

و اما ایرانیا
با عجله خود را به علمای دين ميرسانند و ميپرسند:
آيا عقد با زن فضائی شرعاً جائز است؟


   
milad.m, ابریشم, 6019 and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

ﻃﺮﻑ ﻣﻴﺮه ﺍﻧﮕﻠﻴﺲ، ﺩﻡ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﻪ ﻛﺎﭘﻴﺘﺎﻥ يه کشتي ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﻭﻥ ﻃﻨﺎﺑﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻡ ﻛﺸﺘﻴﺘﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻛﻨﻢ.
ﻛﺎﭘﻴﺘﺎﻧﻪ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻪ يارو چي ﻣﻴﮕﻪ ، بهش ﻣﻴﮕﻪ:
!?what
ﻃﺮﻑ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﻭﻥ ﻃﻨﺎﺑﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻡ ﻛﺸﺘﻴﺘﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻛﻨﻢ.
ﻛﺎﭘﻴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻪ چي ﻣﻴﮕﻪ. ﺑﺎﺯﻡ ﻣﻴﮕﻪ:
!!!??whaaaat
ﻃﺮﻑ ﻋﺼﺒﺎني ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻪ:
??????can you speak english
ﻛﺎﭘﻴﺘﺎﻥ ﻣﻴﮕﻪ:
yes, yes
ﻃﺮﻓﻢ ﻣﻴﮕﻪ: ﭘﺲ ﺍﻭﻥ ﻃﻨﺎﺑﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻡ ﻛﺸﺘﻴﺘﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻛﻨﻢ!تالارگفتمان 2تالارگفتمان 2تالارگفتمان 2

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دوست.......پسر چیست؟؟
.
.
.
.
هیچی نیست والا یه آدم الکیه هی اس میده توام جوابشو می دی شارژت تموم می شه
خواستگاریتم نمی یادتالارگفتمان 47(
واللللللا به خدا...تالارگفتمان 47(((((

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

گلابی کیست ؟!

گلابی آدمی است که ۳ ساعت با او دردودل میکنی،

بعد میگه : چی بگم والا خودت بهتر میدونی

   
milad.m, ابریشم, snakeeyes and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﭘﻮﺳﺘﺮﺍﻭﻣﺎﺗﯿﮏ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺩﯾﺲ ﺍُﺭﺩﺭ ﺑﮕﯿﺮﻡ

!
.
.
.
.
.
.
ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﺳﻤﺶ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﮔﺮﻓﺘﻢ،
ﺧﯿﻠﻴﻢ ﺭﺍﺿﻴﻢتالارگفتمان 3

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یعنی له له شدم ، داغون داغونم برای مشهدی هااا
.
.
.
.
.
.
توی بانک برنده نمیشن نمیشن آخرش سفر به مشهد مقدس برنده میشن


   
milad.m, sossoheil82, lord.1711712 and 3 people reacted
پاسخنقل‌قول
mahna.re13772
(@mahna-re13772)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 56
 

میگن خدا یه گروه از انسانهارو نمیبخشه...!

اونایی که وقتی از خودپرداز استفاده میکنی، جوری بهت زل میزنن که مجبوری به جای 5 تومن 20 تومن برداری آبروت نره...!!!

*********

خارجکی یعنی چه؟
.
.
.
.
.
دختری هست که با جکی جان نسبت خواهری دارد!
اینو دیگه عمرا نمیدونستید

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مورد داشتیم طرف محل زندگیش رو نوشته:
" 3yd :)) "
.
بعد سه قرن تلاش و کوشش برای رمز گشایی آخرش از خودش پرسیدم!
میگه: چقدر خنگی؛ یعنی سید خندان!
.
میگن رئیس فرهنگستان ادب فارسی رفته بالای برج میلاد خودکشی 😐
دعا کنید آتش نشانی بتونه نجاتش بده!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تو ایران ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﻧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﻮﻧﺪﺍ ﺗﻮﺵﻧﯿﺴﺗﻦ،
.

.

.

.

.
. ﮐﺎﻧﺎﻝِ ﮐﻮﻟﺮﻩ... ://
والسلام علیکم و الرحمت الله وبرکاته

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

جاتون خالی رفتم امتحان دادم...

چندتا سوالو لایک کردم
زیرچند تاشم کامنت گذاشتم
بقیه سوالاهم درحدم نبودن بلاک کردم
*
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﺨﺮﻩ ﺍﺯ ﻭﺍﻧﺘﯽ
ﯾﺎﺭﻭ ﭼﺎﻗﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﻮﺑﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺑﻪ، ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺳﺎﻟﻤﺸﻮ ﺑﺪﯾﻦ
3 ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﺍﺛﺎﺙ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﺟﺴﺪ ﻭﺍﻧﺘﯿﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪﻩ …
ﺷﺎﮔﺮﺩﺷﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ
تا میگی هندونه جیغ میکشه


   
milad.m, silent angel, 6019 and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
sossoheil82
(@sossoheil82)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 369
 

ديدي يه وقت هايي همه چيز عالي و سر جاشه
و دلت ميخواد اون لحظه اصلا تموم نشه؟؟
.
.
.
.
.
.
آره منم نديدم!!!
----------------------------------------------------------------------------

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

طرف برادرشو نصیحت میکرده میگه وقتی ازدواج کردی اقتدار داشته باش ، مثل من !
دیشب به زنم گفتم باید ساعت یازده آب گرم باشه ، اونم آبو گرم کرد !
داداشش گفت ساعت یازده آب گرم میخواستی چیکار ؟
گفت : آخه پوستم حساسه نمیتونم با آب سرد ظرف بشورم
--------------------------------------------------------------------------------------
اگه با پورشه بری به خانوما متلک بندازی میشی پسر با نمکه!
اما همون متلکو با پراید بری بندازی

میشی=بیشعورِ ایکبیری میمون آشغال،عوضی
،خر،نفهم، الاغ زشت گاو بی شخصیت

اگه با موتور بری که فحش ناموسی میشه
جاش نیست بگم..
-------------------------------------------------------------------
اثرات شادي:

يک گروه از دانشمندان استراليائي براي مطالعه اثرات شادي بر سلامت انسان دست به آزمايش جالبي زدند.

آن ها خون تعدادي از مبتلايان به افسردگي را به يک گروه شش تايي از خوکچه هاي هندي تزريق کردند و مشاهده کردند که هر شش خوکچه پس از دو ساعت مردند.

در مرحله بعد خوني را که از انسان هاي بسيار شاد و با نشاط گرفته شده بود را به شش خوکچه ديگر تزريق کردند و ديدن بعد از دو ساعت همه شش خوکچه باز هم مردند.

بعد فهميدن که اصلا خون آدم به خوکچه نميسازه.:508b7793d6fad8dfa67


   
milad.m, silent angel, Uchiha Itachi and 6 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

پسرها اعتراض دارن که چرا ما روز پسر نداريم؟
.
.
.
.
.
.
.
.
خب لامصبا دوازدهم اذر روز معلولين ذهني واسه كيه؟واسه شماست ديگه.تالارگفتمان 3
دخترا کپى اجباریستتالارگفتمان 51
تا شما باشید دخترارو مسخره نکنیدتالارگفتمان 52

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺶ ﭘﺎﯼ اینترنتو ، وایبرو , واتس آپو، لاینه ﻣﺮﯾﻀﻪ ، مرﯾﺾ ﻭ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻣﺮﯾﺾ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﯿﺴﺖ!ﻭﺍﻟسلام اینو گفتم که تکلیفتونو از الان روشن کرده باشین واسه ماه رمضون !!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ :ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﻣﺎﻩ ﻋﺴﻞ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ . . . ﯾﻪ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﻮ :ﻣﺎ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﻓﻠﺞ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺩﻣﮏ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ، ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﻭﺭ ﻣﯿﺮﻩ !!
.
.
.
ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮕﻔﺖ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

احساس خفگی میکنم ، بغض گلویم را رها نمیکند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عه لباسمو برعکس پوشیدم فکر کردم عاشق شدم :l

هیچی عاغاااا حله

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!

ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ ، بعد ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎمو ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ !!! ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭشو ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺍیشاله ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪمش ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ. ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ، ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ…

ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ میمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ؟!

ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ : ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ، ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ! ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ…تالارگفتمان 53


   
milad.m, silent angel, sossoheil82 and 7 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

یک روز آفتابی در جنگلی سرسبز خرگوشی بیرون لانه اش نشسته بود و با جدیت مشغول تایپ مطلبی با ماشین تحریر بود. روباهی که از آن حدود رد میشد توجهش جلب شد
>- هی گوش دراز... داری چی کار میکنی؟
>- ها ؟ پایان نامه مینویسم !
>- چه بامزه! موضوعش چیه؟
>- راستش دارم در مورد اینکه خرگوشها چه طور روباه رو میخورن تحقیقی انجام میدم.
>- مسخره است. هر احمقی میدونه که خرگوشا روباه ها رو نمیخورن یعنی نمی تونن بخورن.
>- جدی؟! با من بیا تو خونه تا بهت نشون بدم.
>هردو وارد لانه خرگوش می شوند.. پنج دقیقه بعد خرگوش درحالیکه مشغول خلال کردن دندانش با یک استخوان روباه است از لانه اش خارج میشود و دوباره مشغول تایپ می شود. چند دقیقه بعد گرگی از آنجا رد میشود.
>- هی! داری چی کار میکنی؟
>- روی تزم کار میکنم.
>- هاها... چه با نمک... تزت در مورد چیه؟... انواع هویج؟
>- نه. درباره اینه که خرگوشا چه طور گرگا رو میخورن.
>- عجب پایان نامه چرندی... کدوم احمقی پروپوزال تورو قبول کرده... حتی این مگس هم میدونه که خرگوش نمی تونه گرگ بخوره
>- جدی؟... امتحانش مجانیه... بیا تو خونه تا بهت نشون بدم
>هردو وارد لانه خرگوش می شوند و درست مثل صحنه قبلی خرگوش درحالیکه مشغول لیس زدن استخوان گرگ است خارج میشود.
>
>صحنه غافلگیرکننده:یک شیر درنده که از شانس خرگوش فقط علاقه به گوشت روباه و گرگ دارد داخل غار لمیده و خرگوش با خیال راحت در گوشه دیگری روی موضوع پایان نامه اش کار میکند.
>
>نتیجه : مهم نیست که موضوع پایان نامه تو چقدراحمقانه است، مهم این است که استاد راهنمای تو کیست


   
milad.m, ********, silent angel and 7 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 
مردی می خواست تا یک طوطی سخنگو بخرد،

طوطی های متعددی را دید و قیمت جوان ترین و زیباترین شان را پرسید.
فروشنده گفت: "-این طوطی؟ سه چهار میلیون! ... و
دلیل آورد: - "این طوطی شعر نو میگه، تموم شعرای شاملو، اخوان، نیما و فروغ رو از حفظه!"
مشتری به دنبال طوطی ارزان تر، یکی پیدا کرد که پیر بود اما هنوز آب و رنگی داشت،
رو به فروشنده گفت: "- پس این را می خرم که پیر است و نباید گران باشد"
- این؟!... فکرش رو نکن، قیمت این بالای شش هفت میلیونه...
چون تمام اشعار حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی رو از حفظه مرد نا امید نشد و
طوطی دیگری پیدا کرد که حسابی زهوار در رفته بود،
گفت: "- این که مردنی است و حتماً ارزان... "
- این؟!... فکرش رو نکن، قیمت اش بالای پونزده شونزده میلیونه...
چون اشعار سوزنی سمرقندی و انوری و مولوی رو حفظه...
مرد که نمی خواست دست خالی برگردد به طوطی دیگری اشاره می کند که
بال و پر ریخته بر کف قفس بی حرکت افتاده و لنگ هایش هوا بود....
انگار نفس هم نمی کشید.
"- این یکی را می خرم که پیداست مرده، حرف که نمی زند،
حتماً هیچ هنری هم ندارد و باید خیلی ارزان باشد..."
- این یکی؟!... اصلاً فکرش رو نکن! قیمت این بالای شصت هفتاد میلیونه!
"- آخه چرا؟ مگه اینم شعر می خونه؟"
"- نه...! شعر نمی خونه،
حتی ندیدم تا امروز حرف بزنه،
اصلا هیچ کاری نمی کنه...
اما این سه تا طوطی دیگه بهش میگن استاد!:63:

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مردی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود...، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.

چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود:
”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”.
جانی معطل نکرد، داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.

گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت:

”ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”
گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت: ”خودشان می فهمند که من نخوردم!”

اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ۱۵ دلار و ۱۰ سنت.

جانی معترض شد: ”ولی من هیچ کدوم رو نخوردم!” و مرد پاسخ داد

”ما آوردیم، می خواستین بخورین!”
جانی که خودش ختم زرنگ های روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد، گفت:
”من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.”
متصدی گفت:

”ولی ما که مشاوره نخواستیم!”
و جانی پاسخ داد:
”من که اینجا بودم! می خواستین مشاوره بگیرین!”
و سپس به آرامی از آنجا خارج شد

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

يه روز يه آقايی نشسته بود و روزنامه می خوند كه يهو زنش با ماهی تابه می كوبه تو سرش.
مرده ميگه: برای چی اين كارو كردی؟

زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه
توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی كه روش شرط بندی كردم اسمش سامانتا بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه

نتیجه اخلاقی:

خانمها همیشه زود قضاوت میکنند
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا می كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ی بزرگ دوباره می كوبه تو سرش!

بيچاره مرده وقتی به خودش مياد می پرسه: چرا منو زدی؟

زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نتیجه اخلاقی 2:

متاسفانه خانمها همیشه درست حدس میزنن
تالارگفتمان 54

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مسئول تست کردن شراب های يک شرابسازی می ميرد، مدير کارخانه شرابسازی دنبال يک مسئول تست ديگر می گردد تا استخدام کند
يک فرد مست با لباس ژنده و پاره برای گرفتن شغل درخواست می دهد
مدير کارخانه فکر می کند چطور اورا رد کند.

اورا تست می کنند.

به او يک گيلاش شراب می دهند و می خواهند که آنرا تست کند آزمايش می کند و می گويد
شراب قرمز، مسکات، سه ساله، و در بخش شمالی تپه رشد کرده و در ظرف فلزی عمل آمده است
مدير شرابسازی می گويد درست است

گيلاس ديگری به او می دهند

اين يکی شراب قرمز کابرنه هشت ساله و در بخش جنوبی تپه رشد کرده و در چليک چوبی عمل آمده است

درست است.
مدير موسسه که متعجب شده است با چشمکی به منشی پيشنهادی میکند. او يک گيلاس ادرار می آورد. فرد الکلی آنرا آزمايش می کند. و می گويد

بلوند، 26 ساله، سه ماهه حامله است و اگر کار را به من ندهيد نام پدرش را هم خواهم گفت

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

یه نفر تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه: من **** حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی 20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.

اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.
در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد.
رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین.
بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو.
یکیشون داد زد:
علی نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود.


   
milad.m, carlian20112, silent angel and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

دختر جواني براي يک ماموريت اداري چند ماهه به آرژانتين منتقل مي شود .

پس از دو ماه نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت ميکند با اين مضمون :

لوراي عزيز متاسفانه ديگر نمي توانم به اين راب...طه از راه دور ادامه دهم و بايد بگويم در اين مدت ده بار به تو خيانت کردم.و مي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم . من را ببخش و عکسي را که به تو دادم برايم بفرست.

باعشق : روبرت

دختر جوان رنجيده خاطر از رفتار مرد از همه دوستان و همکارانش ميخواهد که عکسي از برادر؛ نامزد ؛ پسرعمو ؛ پسردايي ...خودشان به او قرض دهند. و همه آن عکس ها را که 20 تا بودند با عکس روبرت نامزد بي وفايش در يک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي کند به اين مضمون:
لطفا عکس خودت را از ميان عکس هاي توي پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان.
روبرت عزيز ؛ مرا ببخش ؛ اما هرچه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم. :دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -


در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد. اوبا خود قرار گذاشت که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!
روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم یک….. ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، با چه منظره‌ای روبرو شد؟
چهل تا ایرانی، همه سوار بر ماشین آخرین مدل، دم در سلمانی صف کشیده
بودند و غر می‌زدند که پس چرا این مردک حمال الاغ مغازه‌اش را باز نمیکنه!!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

چهار دانشجوی پزشکی که امتحان داشتند به جای خواندن درس و آماده کردن خود برای امتحان به
یک
پارتی میروند و
از
درس خواندن غافل میشوند.فردا صبح هر چهار دانشجو حیله ای به کار میبرند تا استاد امتحانشان را به تاخیر بیند
از
د.حیله
از
این قرار بود که به پیش استاد رفتند و به استاد گفتند دیروز به
یک
خارج
از
شهر رفته بودند و
از
قضا در راه برگشت لاست
یک
ماشینشان پنچر میشود و مجبور میشوند ماشین را تا شهر هل بدهند و نتوانستند درس بخوانند.استاد به آنها میگوید اشکالی ندارد و
از

شما
چهار روز دیگر امتحان میگیرم.چهار دانشجو هم با خوشحالی تمام چهار روز را به درس خواندن مشغول بودند و در روز امتحان پیش استاد رفتند.استاد
از
آنها میخواهد هر کدام به اتاق جداگانه ای بروند تا
از
آنها امتحان گرفته شود.پس
از
اینکه استاد برگه ها را به آنها میدهد همگی به شدت تعجب م
یک
نند.به نظر

شما
سوالات و بارم نمرات به چه صورت بود؟
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
__سوال اول نام و نام خانوادگی فامیل عروس؟ ( 2 ) نمره .
__سوال دوم کدام چرخ ماشین پنچر شد؟ ( 18 ) نمره.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

يك بنده خدايي ، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد.
نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت: - خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا برآورده كنى؟ ناگاه، ابرى سياه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى درگرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه ميگفت: چه آرزويى دارى اى بنده محبوب من؟مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت: - اى خداى كريم! از تو مى خواهم جاده اى بين كاليفرنيا و هاوايي بسازى تا هر وقت دلم خواست در اين جاده رانندگى كنم !! از جانب خداى متعال ندا آمد كه:- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسيار دوست ميدارم و مى توانم خواهش ترا برآورده كنم، اما، هيچ ميدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است؟ هيچ مي دانى كه بايد ته اقيانوس آرام را آسفالت كنم ؟ هيچ ميدانى چقدر آهن و سيمان و فولاد بايد مصرف شود؟ من همه اينها را مى توانم انجام بدهم، اما آيا نمى توانى آرزوى ديگرى بكنى؟ مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت:- اى خداى من ! من از كار زنان سر در نمى آورم! ميشود بمن بفهمانى كه زنان چرا مى گريند؟ ميشود به من بفهمانى احساس درونى شان چيست؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟صدايي از جانب باريتعالى آمد كه: اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو بانده باشد يا چهار بانده ؟؟


   
milad.m, ********, silent angel and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

دیروز یه اتریشی دیدم ازش پرسیدم شما که نفت ندارید٬ چرا وزیر نفت دارید؟
گفت شما چرا وزیر رفاه دارید!!؟هیچی دیگه تصمیم گرفتم تو امور داخلی کشورها دخالت نکنم . . .

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺩﻳﺸﺐ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺭﻭ ﺍﺯ ﯾﻪ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯾﻢ …
.
.
.
.
.
ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ , ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﯿﻦ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

حسود نیستم ولی وقتی دیدم برای رفیقم اس اومد:

کجایی عشقم؟؟

گوشیشو یواشکی ورداشتم نوشتم:

به تو ربطی نداره میمون!!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دیشب رفتم پارک سه نفر والیبال بازی میکردن دو نفر بدمینتون
.
.
.
.
.
.
یه دویست سیصد نفری هم زغال میچرخوندن برای قلیوون !ینی من کشته مرده این تفریحات سالمم!

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الان که فکرشو میکنم میبینم کار از فرهنگ سازی گذشته

ما باید منقرض شیم یه نسل جدید بیاد

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

وقتی یکی بهت میگه خدا بزرگه ینی

هیچ راه حلی به ذهنش نمیرسه دهنت سرویسه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بیایید با گفتن عبارت

“ ناراحت نشیا ولی … ”

در اول جمله هامون،
هرچی خواستیم بار ِ طرف کنیم تالارگفتمان 55

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

تخمه ژاپنى يه جورى در برابر شکسته شدن مقاومت ميکنه که



.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انگار ناموسش با تاپ و شلوارک توشهتالارگفتمان 56


   
milad.m, silent angel, R-MAMmad and 5 people reacted
پاسخنقل‌قول
vania
(@vania)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 236
 

دوتا از گودزیلاهامون داشتن با هم صحبت میکردن
میگفت: بنظرم نباید تو مذاکرات اجازه بدیم سو استفاده ژئوپولوتیک از اطلاعات مراکز ما بکنن
اون یکی هم میگفت: نه، طبق قوانین بین الملل ما باید پروتکل الحاقی رو قبول کنیم

حالا من داشتم باب اسفنجی میدیدمتالارگفتمان 1

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: مخاطـب خاصم ﺑﻌﺪ ۲ ﻣﺎﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ

ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ : ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ تالارگفتمان 1

ﻣﮕﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺮﺗﻪ ﺩﻫﻦ ﻣﺎ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺷﺪ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﻻﯾﮏ ﺯﺩﯾﻢتالارگفتمان 59

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

اصلا بهت نمیاد مسافرکش باشی

...تالارگفتمان 60

ترفند دخترا واسه ندادن کرایهتالارگفتمان 2

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺱ ﻳﻬﻮﻳﻲ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ: ﻫــــــﻭﻭﻭی ﻣﺮﺗﻴﻜﻪ؟؟

ﺁﻗﺎﺷﻢ ﺑﮕﻪ: ﻫــــﺍﺍﺍ ﻋﺠـــﻭﻭﻭﺯﻩ؟؟

ﺩﺧﺘﺮ ﺑﮕﻪ: ﺩﻭﺳــــــﻣﻤﻢ ﺩﺍﺭی؟؟

ﺁﻗﺎﺷﻮﻧﻢ ﻋﺮﺑﺪﻩ ﺑﻜﺸـﻩ: ﺷـــــــــــک ﺩﺍﺭی؟؟

.

.

.

.

.

.

.

ﺧﻼﺻﻪ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﺑﺸﻪ ﺑﺰﻧﻦ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮﻭ ﺏﹹکﺷــﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﻦ، ﻛﺼــــﺍﻓﻄﺎی ﻟـــﻭﺱ ﻣﺴﺨﺮﻩ

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

هر کی بیکاره بگه واسش کار جوور کنم.

الکی ،مثلا من خرم خیلی میره
وای خرم خیلی دور شد برم بگیرمش............
اوهوووووووووووی هووووووووووووووووش
یکی بگیردش این خره نفهمو هووووووووووووووش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

استادم گفت : زندگي را تعريف کن…
گفتم..زندگي تعريف کردني نيست…
ناراحت شد و نمره ام را صفر داد…
سالها بعد که او را ديدم که پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت …
جلو رفتم و گفتم : زندگي را تعريف کن،ارام خنديد و گفت نمره ات بيست…
زندگي را بايد زيست!!!…
گفتم اون موقع بايد بيست ميدادي مشروط نشم.يه لگد زدم انداختمش تو جوب فرار کردم

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

مورد داشتیم دختره رفته شیرینی فروشی گفته
یه جعبه شیرینی میخوام، یارو گفته چند کیلویی؟
دختره گفته 55 کیلو ام ولی رژیم گرفتم لاغر شم تالارگفتمان 1
.
.
.
میگن شیرینی فروشه رفته تو یخچال نشسته میگه من شیرینی ناپلئونیم تالارگفتمان 63)

   
milad.m, silent angel, R-MAMmad and 4 people reacted
پاسخنقل‌قول
Mordab
(@mordab)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 29
 

دوستان لطف کنین یکم تلاش کنین و جوک بسازین جوک برای خندوندنه چیزیم اگه خوب از اب در نیاد مردمو میخوندونه پس نترسین و جوک بسازین سعی کنین خودتون رو عادت بدین به نوشتن چیزای جدید و کپی نکردن
تا جاییم که امکان داره از بردن اسم قوم و ملیت های مختلف جدا خود داری کنین
با تشکر از شما دوستان عزیز :1:


   
sossoheil82, milad.m, silent angel and 2 people reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 8 / 22
اشتراک: