جوابات تاحد زیادی قانع کنندس ولی اگه داستان تموم شه بهتر میفهمیم.راستی نوشته بود که روح اولین فرزند شیطان که به دست نگهبان دروازه های مرگ کشته شد بعد از 7777سال پیش شیطان برگشت وبعد از اون نیرو های بیشتری گرفت.
1) چطوری روحش برگشت اگه انقدر راحت بود که روح همه برمیگشت دوباره زنده میشدند.
2) یه توضیحی درباره رگالاس شهر افسانه ای مکندگان
ممنون.به خاطر جوابات*
خیلی هم راحت نبود ، 7777 سال طول کشید تا تونست برگرده.
سینا درباره این شهر توضیح چندانی نداره ، به احتمال زیاد داخل جادوگر ریشه با این کامل آشنا میشیم.
یه سوال دیگه اگه الفرد شبیه ساز بوده پس همه ی دختر و پسرخاله و عمشم با ید شبیه ساز می بودن پس چرا اونا نشانه ای بروز ندادند.
مارکوس که گردنبنده رو کش رفته بود واون موجودات چی بودند که خانوادش رو کشته بودند.
راستی درباره اون شهری که توش گروگان گرفته بودنند الان اسمش یادم نیست توی جلد دوم توضیح دهده که چی بوده و تیامت ویا اکشا اونجا چکار میکردند.
یه سوال دیگه اگه الفرد شبیه ساز بوده پس همه ی دختر و پسرخاله و عمشم با ید شبیه ساز می بودن پس چرا اونا نشانه ای بروز ندادند.
مارکوس که گردنبنده رو کش رفته بود واون موجودات چی بودند که خانوادش رو کشته بودند.
راستی درباره اون شهری که توش گروگان گرفته بودنند الان اسمش یادم نیست توی جلد دوم توضیح دهده که چی بوده و تیامت ویا اکشا اونجا چکار میکردند.
درباره ی مورد اول :به این موضوع اشاره شد که برای فعال شدن قدرت باید اون قدرت قعال بشه
اگه یادتون باشه قدرت شبیه سازیه آلفرد توسط اون گوی که آلفرد قدرتش رو جذب کرد،فعال شد.چرا؟چون سازنده ی اون گوی یک شبیه ساز بود.این فکر کنم به خاطر دخالت خشایار بود هر چند دقیقا یادم نیست که بهش اشاره شد یا نه. خشایار به دو تا ملکه(ارمییتا و ارارا)دستور داده بود که آلفرد رو ببرن که از اون گوی بازدید کنهوهمش نقشه ی خشایار بود. :3:
قدرت مکندگی آلفرد هم که توسط روحی که تو کتاب سرخ بود(اسمش یادم نیست) فعال شد.ذهن پردازیش هم توسط خشایار
اون موجودات بهشون اشاره شد.توسط سفیر کبیر 12 مجازات شدند.سازندگان آینه هم بودند و ....
سلام.اون شهره که شیاطین می خواستن از طریقش دروازه درست کنند به این بعد ایا در جلد های اینده درباره اش چیزی می خوانیم.
درضمن اقای فتحی به ما قول داده بودند که در عید امسال کتاب جادوگر ریشه رو بهمون عیدی بدن:دی اما متاسفانه به قولشون عمل نکردند و ما هنوز ازشون طلبکاریم.:12f1dcb03b9bb8e8cc7:12f1dcb03b9bb8e8cc7
سلام.اون شهره که شیاطین می خواستن از طریقش دروازه درست کنند به این بعد ایا در جلد های اینده درباره اش چیزی می خوانیم.
درضمن اقای فتحی به ما قول داده بودند که در عید امسال کتاب جادوگر ریشه رو بهمون عیدی بدن:دی اما متاسفانه به قولشون عمل نکردند و ما هنوز ازشون طلبکاریم.:12f1dcb03b9bb8e8cc7:12f1dcb03b9bb8e8cc7
جواب این سوالاتت رو باید خود سینا بده ، برا همین من تگش میکنم تا اگر خواست خودش جواب بده admin
پی نوشت : به خاطر این که سینا جدیداً شغلش رو تغییر داده نمیرسه زیاد بیاد به سایت سر بزنه (نمون اخیرش این بشر تا دیروز به مدت 2 هفته به سایتش سر نزده بوده) پس ممکنه جوابش یه کم طول بکشه.
یه سوال دیگه اگه الفرد شبیه ساز بوده پس همه ی دختر و پسرخاله و عمشم با ید شبیه ساز می بودن پس چرا اونا نشانه ای بروز ندادند.
مارکوس که گردنبنده رو کش رفته بود واون موجودات چی بودند که خانوادش رو کشته بودند.
راستی درباره اون شهری که توش گروگان گرفته بودنند الان اسمش یادم نیست توی جلد دوم توضیح دهده که چی بوده و تیامت ویا اکشا اونجا چکار میکردند.
چون این ژن شبیه سازی فقط داخل مادر آلفرد وجود داشت و داخل بقیه خواهر ها و برادرانش چین ژنی وجود نداشته یا اصلا فعال نشده (نمونش نژاد پدری آلفرد که داخل بعضی از نسل ها قدرت جادویی نداشتن یا داخل مجموعه کتاب های دیموناتا (نبرد با شباطین) که داخل خاندان گریدی داخل یه خانواده فقط یه نفر ژن گرگینه ایش فعال میش با اصلا تا چند نسل از اون خانواده هیچ ژن گرگینه ای بین اعضای اون خانواده فعال نمیشد)
ببخشید من یه سوال واسم پیش اومده!
.
.
ـ مگه آلفرد سفیر کبیر نبوده و بالاترین قدرت و صد البته بارزترین قدرت کف دستش نبوده؟ پس چرا نمیتونست تعادل جزیره رو تو قسمتی که با کاوه در حال دوئل کردن بود و برقرار کنه؟ یعنی با این همه قدرت نمیتونست از پس تعادل یک جزیره که اونو یه سفیر کبیر دیگه ساخته بوده بر بیاد؟:7:
.
ـ پس اینجا قدرت آلفرد زیر سوال میره و کوچیک نشونش میده.
سلام. آقا این داستان بهترین داستانیه که میتونه نوشته شده باشه در سبک قدرت محض. واقعا معرکس. آقا سینا هم که دوستان گفتن اصلا وقت ندارن توی گودلایف هم که اصلا نظراتو جواب نمیدن. من اونجا خودمو کشتم! یعنی بخدا من دیوونه ی این داستانم:8: . ولی آقا سینا بخدا داریم زجر میکشیم از نفهمیدن ادامه داستان. توروخدا یه خبری بدید. شادمون کنید. یکی از دوستان توی گودلایف گفتن که آقا سینا گفته قراره توی تابستون جلد یک ونیم رو فصل فصل قرار بده اینجا! راسته؟ منظورم اینه که واقعا این کارو میکنین؟؟؟ اسم اون دوست عزیزیم که این پیام رو گذاشت رانوس پترونا بود.
شایعه پراکنی نکنید لطفا دوستان :68:
سینا به هیچ وجهی قرار نیست به صورت فصلی داستانش رو قرار بده
مگه در یه صورت، داستان به صورت کامل نوشته شده باشه و ویرایش شده
اون موقع سینا اگه قول بده وقتی نچندان زیاد بذاره پاش و روزی یه صفحه بنویسه و فصل ها رو زیاد با حجم کم کنه که هم شرایط برای خواننده جذابتر باشه و هم خودش وقتی برای استراحت و رسیدن به کاراش داشته باشه
تنها کسیم که از کل داستان خبر داره اینجا من هستم که تا اخر جلو دومش رو سینا خودش شخصا برام تعریف کرده
من اهل قسم نیستم چه راست چه دروغ
فقط توی یک موقعیت قسم میخورم پس سعی نکنین به اثبات دروغ حرفام
به جای سم های راست و دروغ من اهل قول هستم و به سینا قول دادم که به هیچ کس در هیچ شرایطی چیزی در مورد داستان نگم:5:
خوب دیگه گذشته از اینا اگه سینا قرار باشه توی تابستون فصل بده بدونین اون 31 شهریور هستش :دی و اینم بدونین اگه بفهمم سینا قبل از تموم کردن جلدش میخواد فصلی قرار بده خودم شخصا حسابش رو میرسم و نمیذارم همچین کاری کنه
حتی اگه خانم ها سمیه و مهرنوش بیان برای تهدید من جلوشون می ایستم پس خیالبافی در مورد خوندن فصل توی اول تیر نکنین دوستان
یه نکته ی دیگه رو هم بگم
منم مثل شما یک روز تشنه ی این کتاب بودم سعی کردم به سینا نزدیک بشم و با سودجویی ازش زودتر شما کشش برم :دی ولی عطشم رو خوابوندم
حس نیاز به خوندن اون رو ازبین بردم
این خوبی های زیادی داره
یک فکرم مشغولش نیست
دو منتظر اومدنش نیستم و هر روز چک نمیکنم صفحه رو برای پست جدید
سه به سینا فشار نمیارم
چهار و یکی از مهم ها خواننده احساس کمبود میکنه و غیرتی میشه :دی
پنج اخرین و مهمترین جلب اعتماد نویسنده هست:15:
یروز سینا بهم گفت بیا هرچی نوشتم بدم همشو بخون بهش گفتم نه نمیخوام میذارم با بقیه خواستی با تاخیرم بده من
سعی کنین همیشه توی زندگیتون بعضی از عطش ها رو بخوابونین خیلی به نفع خودتون و دیگران هست
با تشکر، فعلا دوستان، اینباکسم کم خودمه پس لطفا نیاین بگین داستان چی میشه و اینا من زیر قولام نمیزنم :1:
شایعه پراکنی نکنید لطفا دوستان :68:
سینا به هیچ وجهی قرار نیست به صورت فصلی داستانش رو قرار بده
مگه در یه صورت، داستان به صورت کامل نوشته شده باشه و ویرایش شده
اون موقع سینا اگه قول بده وقتی نچندان زیاد بذاره پاش و روزی یه صفحه بنویسه و فصل ها رو زیاد با حجم کم کنه که هم شرایط برای خواننده جذابتر باشه و هم خودش وقتی برای استراحت و رسیدن به کاراش داشته باشه
تنها کسیم که از کل داستان خبر داره اینجا من هستم که تا اخر جلو دومش رو سینا خودش شخصا برام تعریف کرده
من اهل قسم نیستم چه راست چه دروغ
فقط توی یک موقعیت قسم میخورم پس سعی نکنین به اثبات دروغ حرفام
به جای سم های راست و دروغ من اهل قول هستم و به سینا قول دادم که به هیچ کس در هیچ شرایطی چیزی در مورد داستان نگم:5:
خوب دیگه گذشته از اینا اگه سینا قرار باشه توی تابستون فصل بده بدونین اون 31 شهریور هستش :دی و اینم بدونین اگه بفهمم سینا قبل از تموم کردن جلدش میخواد فصلی قرار بده خودم شخصا حسابش رو میرسم و نمیذارم همچین کاری کنه
حتی اگه خانم ها سمیه و مهرنوش بیان برای تهدید من جلوشون می ایستم پس خیالبافی در مورد خوندن فصل توی اول تیر نکنین دوستان
یه نکته ی دیگه رو هم بگم
منم مثل شما یک روز تشنه ی این کتاب بودم سعی کردم به سینا نزدیک بشم و با سودجویی ازش زودتر شما کشش برم :دی ولی عطشم رو خوابوندم
حس نیاز به خوندن اون رو ازبین بردم
این خوبی های زیادی داره
یک فکرم مشغولش نیست
دو منتظر اومدنش نیستم و هر روز چک نمیکنم صفحه رو برای پست جدید
سه به سینا فشار نمیارم
چهار و یکی از مهم ها خواننده احساس کمبود میکنه و غیرتی میشه :دی
پنج اخرین و مهمترین جلب اعتماد نویسنده هست:15:
یروز سینا بهم گفت بیا هرچی نوشتم بدم همشو بخون بهش گفتم نه نمیخوام میذارم با بقیه خواستی با تاخیرم بده من
سعی کنین همیشه توی زندگیتون بعضی از عطش ها رو بخوابونین خیلی به نفع خودتون و دیگران هست
با تشکر، فعلا دوستان، اینباکسم کم خودمه پس لطفا نیاین بگین داستان چی میشه و اینا من زیر قولام نمیزنم :1:
ببخشید دوست عزیز منم هر چی دیده بودم رو گفتم! ولی خب میشه که خود آقا سینا حداقل خبر بدن که حدود چقدر دیگه میتونیم شاهکارشون رو بخونیم؟یک سال ؟ دوسال یا هر چی خودشون میدونن. من تا آخر عمرمم بشه منتظر این کتاب میمونم
ببخشید دوست عزیز منم هر چی دیده بودم رو گفتم! ولی خب میشه که خود آقا سینا حداقل خبر بدن که حدود چقدر دیگه میتونیم شاهکارشون رو بخونیم؟یک سال ؟ دوسال یا هر چی خودشون میدونن. من تا آخر عمرمم بشه منتظر این کتاب میمونم
همه منتظر میمونن ولی بعضیا مثل من سکوت اختیار کردن تا هم خودشون ذهنشون درگیر نباشه و هم سینا رو زیادی اذیت نکنن شاید خیلیا اینجا باشن که ندونن ولی من خودم یبار دست به ترور کردن سینا زدم :65:
سینا بیا تایید کن :21: یادته اومدم گفتم تصادف میکنی تصادف کردی :78: تا شیش ماه من زبون بسته بن ای پی بودم سینا میترسید بیاد طرفم :19:
همه منتظر میمونن ولی بعضیا مثل من سکوت اختیار کردن تا هم خودشون ذهنشون درگیر نباشه و هم سینا رو زیادی اذیت نکنن شاید خیلیا اینجا باشن که ندونن ولی من خودم یبار دست به ترور کردن سینا زدم :65:
سینا بیا تایید کن :21: یادته اومدم گفتم تصادف میکنی تصادف کردی :78: تا شیش ماه من زبون بسته بن ای پی بودم سینا میترسید بیاد طرفم :19:
خوبه. والا خوبه : همینم که آقا سینا بیان جواب نظرات رو بدن بخدا بنده بال در میارم.:63:
ولی بالاخره میدونم که مشغلشون زیاده. وقت نمیکنن. بهرحال ایشالله موفق باشن:1:
درباره اون سوالتون.یعنی کنترل جزیره باید بگم که
1.الفرد از نظر جسمی در شرایط حادی بود و نیروی زیادی نداشت
2. اون دستش خیلی باز نیست هم تا حدودی محدود شده بود و هم اینکه اون در زمین به عنوان سفیر زمین بود و استفاده از قدرت هایی که مخصوص سفیر کبیر بود در این موقعیت یعنی لو رفتن کامل تمام پنهان کاری ها و مخفی کاری هایش برای نشان ندادن مقام اصلیش.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
در ضمن تمام قدرت هایش هم فعال نشده بودند.چون هنوز کامل کامل تایید نشده بود.
این آلفرد با ایرون من نسبتی داره؟
وسط سینه جفتشون سوراخه:دی
سلام.المتنا ها یا همون نژاد وایلی چی بود هیچ توضیحی درباره شون جز این که تونایی کنترل عناصر را دارند داده نشده