جن (در فارسی و عربی به این صورت به کار ر میرود، در فارسی به اشتباه به صورت اَجنّه جمع بسته میشود) نام دستهای از موجودات فراطبیعی است، اعتقاد بر این است که وجودش از آتش بدون دود است (قرآن ۵۵:۱۴; الرحمن،۱، «و جنیّان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.») که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی میکنند. در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شدهاست. محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا میدانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن را به طور هممعنی بهکار میبردند.
انواع و تغذیه
پیامبر جنها را به سه گروه تقسیم میکند: آنهایی که که بال دارند و در آسمان پرواز میکنند، آنهایی که به مارها و سگ شبیهاند و آنهایی که بدون توقف سفر میکنند. عبدالله بن مسعود از قول پیامبر میگوید:زمانی که جنها برای شنیدن آیات قرآن آمده بودند، بعضی از آنها شبیه کرکس و مار، بقیه به صورت مردان سیاه با لباسهای سفید بودند. آنها حتی ممکن است مانند اژدها، گور، و یا تعدادی از جانوران دیگر ظاهر شوند. روایت است که پیامبر به جنها گفته که میتوانند از استخوانهایی تغذیه کنند که هر زمان جنها به آن دست بزنند، بر آن گوشت میروید. حیوانات جنها نیز میتوانند از سرگینهایی تغذیه کند که به دانه و علف تبدیل شده و به استفاده گلههای جن میآیند.(آمده «غذای شما جنیان هر استخوانی که گوشت دار و بدون گوشت که برآن نام خدا ذکر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفی که حیوانات شما آن را خوردهاند.»)
صناعت
این طور گفته میشود که جنها در صناعت بسیار پیشرفتهاند و توانایی ساخت اشیاء و ساختارهای شگفت انگیز را دارند. آنها نخستین سازندگان حمامها و مخترعین خمیر موبر بودند و عمارات باشکوهی ساختهاند. سلیمان جنها را مجبور به اطاعت از خودش کرد و آنها را تا ۲۵ فرسنگی (برابر با ۱۵۶ کیلومتر) قلمروی خود تسخیر کرد. در دربار او جنها در صف پشت سر آدمیان عالم و دانا میایستادند و آدمیان نیز به نوبه خود در صف پشتی پیامبران قرار داشتند. بلقیس، همسر سلیمان و ملکه سبا طبق برخی گزارشها از ازدواج جن و انسان متولد شده بود. با این حال مشخص نکردهاند که کدام یک از والدینش جن بودهاست. با اینحال برخی از منابع معتقد اند که مادر او جنی به نام ریحانه بود. مردم از ازدواج سلیمان با بلقیس نگران بودند. آنها میترسیدند که اگر حضرت سلیمان با این دو رگه جن و انسان ازدواج کند برای همیشه مجبور به خدمت فرزندان حاصل از این ازدواج خواهند شد. بنا بر این میخواستند عشق سلیمان به او را از بین ببرند و به او میگفتند که او دیوانهاست و پاهای او مثل پای الاغ مو دار است. جنها در اسارت سلیمان ماندند و او بر آنها پادشاهی میکرد، سلیمان زوبعه را مامور به وظایفی در طول زندگی اش کرده بود. پس از مرگ سلیمان زوبعه به افرادش که در قلمرو سلیمان کار میکردند گفت که دست از کار بکشند. آنها با خوشحالی اطاعت کردند و یکی از آنها فهرستی از آنچه را که آنها در طول خدمت خود ساخته بودند را بر روی سنگی نگاشت.
ادبیات
جن در ادبیات حماسی غیردینی به ندرت دیده میشود. قلمروی جمشید و سلیمان اولین قلمروهایی بودند که بر جن و شیاطین حکومت میکردند. در شاهنامه جن تنها یک بار در نامهٔ سعد بن ابیوقاص به سردار ساسانیرستم فرخزاد به کار رفته، که در آن سردار عرب «از جن و انسان و پیامبر هاشمی» سخن گفتهاست. اگرچه شاهنامه به نام افریتهای که بهرام چوبینه را فریفت. تا علیه شاه شورش کند اشارهای نکرده، ولی این زن در منبع دیگری به نام زنی از جنس جن به نام مذهبه توصیف شده این اطلاعات ممکن است پایه برخی داستانهای حماسی باشند که ما به آن داستانها دسترسی نداریم. در فرامرزنامه شاه پریان به شیرزنی به نام بانو گشسب خبر میدهد که گورخر کوچکی وجود دارد که در اصل سرخاب، شاه اجنه است که خود را به شکل حیوان درآورده است.
ادبیات دینی
جن حضور برجستهای در ادبیات دینی حماسی دارد. گفته میشود که پیامبر امام علی را برای کمک به جنهای مؤمن در برابر دشمنان بتپرست منصوب کرد.
جن در ادبیات غیردینی
تعریف جن در ادبیات غیردینی بسیار متنوع تر از تعریف مذهبی است. تنوع قابل توجهی در اشکال منتسب به جن در افسانههای ایرانی وجود دارد. آنها ممکن است زیبا یا زشت، سیاه یا سفید، بزرگ و یا کوچک باشند. به طور کلی، جن مسلمان زیبا توصیف شده، در حالی که آنهایی که کافر هستند به صورت هیولاهای بد ترکیب با سر یک چشم در وسط پیشانی، بزرگ و با دندانهای نیش بیرون زده به تصویر کشیده شدهاند. برخی جنها با بدنهای مرکب توصیف شدهاند، که ممکن است بدن انسان و سر شیر و یا اندام حیوانات مختلف داشته باشند؛ یا انواعی دیگر با سر فیل، یا نفس آتشین و یا بوی نا مطبوعی که متصاعد میکنند توصیف شدهاند. تصور میشود که آنها میتوانند به هر شکلی که تمایل دارند ظاهر شوند. معمولاً جنهایی که نوع حیوانی دارند را به صورت مار، بز، کبوتر، گوسفند وحشی و یا سگ توصیف میکنند. زمانی که جن به شکل حیوان شکار در میآید به او شکار ابوجهل گویند که در مقابل آن، حیوانات واقعی را شکار ابراهیم میگویند. ممکن است آنها بر روی زمین یا در آبها زندگی کنند و یا در حمامها، خانهها، قبرستانها و یا آب انبارها و یا حتی در درختان روزگار بگذرانند. جنهایی که در آب انبارهای هند هستند از کمر به بالا شبیه انسان ولی پایین تنهشان مانند حیوانات است. جنها گرچه جمعیت بیشتری در سوریه، هندوستان و وبار دارند ولی در تمام سرزمینها پراکندهاند. نسناسها یک چشم و یک پا دارند و آنها هستند که با ایجاد اتش در خانههای انسانها برای ایشان مزاحمت ایجاد میکنند، نسناس به همراه شق در برخی منابع جزء جنها به شمار رفتهاند. نوع دیگری از جنها که Ḡaddār نامیده شده با هر کسی که به او دست یابد خفتوخیز جنسی و مقاربت میکند، این موجود دارای دو جنس نر و ماده است.
عشق انسانی
تصور میشود جنها ممکن است عاشق انسانها شوند که در این صورت معشوقه خود را میدزدند، از ازدواج بین آنها ممکن است بچه هم متولد شود. به همین دلیل بود که تصور میشد برخی قبایل عرب نژادشان به جنها میرسد. از روابط عاشقانهٔ میان انسان و جن داستانهایی نقل شده. ابن ندیم فهرستی از این عشقها نگاشته، چند کتاب مشهور هم در اینباره نوشته شده.
هنر
در دنیای هنر گاهی جنها به عنوان الهه شعر و موسیقی میباشند و القاء کنندهٔ شعر به شاعران. جنهایی که پیرامون شخصی پرسه میزنند چه شعر الهام کنند چه نکنند، بر اساس این که نر یا ماده باشند tābeʿ یا tābeʿa خوانده میشوند؛ بقیهشان با نامهای hātef، شق، نسناس، یا غادار شناخته میشوند. علاوه بر ارتباطی که جنها با شاعران برقرار میکنند، آنها با فالگیرها و پیامبران نیز رابطه برقرار میکنند. در ادبیات غیر دینی هم مانند ادبیات دینی جنها را سازندگان و صنعتگران ماهر توصیف کردهاند. برای همین تصور میشد سازههای بزرگی مانند تخت جمشید و اهرام توسط آنها ساخته شده است.
ساختار اجتماعی
ساختار اجتماعی جنها شبیه اجتماع انسانها است. آنها پادشاه و دادگاه دارند و عروسی میکنند و سوگواریمیگیرند. اگر جن مسلمان خود را به شکلی به غیر از شکل اصلی خود در آورد و به قتل برسد، قاتل را مسئول این قتل نمیدانند. پادشاهی از جنهای مسلمان زعفر بود که گفته میشود در رویداد کربلا به امام حسینپیشنهاد کمک نمود. بر اساس نسخهای از زندگی نامه زعفر، زعفر در دهه ۱۳۰۸ هجری شمسی درگذشت و فرزندش کاظم شاه جنهای مسلمان شد. علاوه بر شکل حیوانی، جنها گاهی برای گمراه یا نابود کردن انسانهای قربانیانی خود به شکل انسانی در میآیند. گفته شده که جنی به صورت زنی زیبا در آمده بود قربانی اش وی را از روی پاهای حیوان مانند اش شناسایی کرد و طنابی را به دور گردن آن جن انداخت و با کشیدن روی زمین در پشت شتر وی را به قتل رساند. در میان سیستان گفته میشود جنی به نام مردآزما (ارزیابی کننده مردان) وجود دارد. اگر مرد از وی نترسد مردآزما با او دوست میشود و در زندگی به او کمک میکند، در غیر اینصورت او را با ترساندن دیوانه میکند. برخی بر این باور اند که مردآزما نر است و با قربانیانش آمیزش جنسیمیکند.
جن در فرهنگ عامه
تصور بیشتر مردم از جن به عنوان موجودی فرمانبر است. اقدامات خاصی برای جلوگیری از آزارشان و یا احضار آنها انجام میشود. آنها را با نامهای خاصی مثل از ما بهتران و عزیزان یاد میکنند تا از احضار ناخواسته آنها که ناشی از ذکر نام آنها است جلوگیری نمایند همچنین سوت زدن، تحریک آنها با پرتاب سنگ، ریختن خاکستر یا آب گرم بدون ورد لازم، سوزاندن تخم مرغ و پوست پیاز باهم و یا کارهایی مانند جارو زدن بیمورد در شب باعث احضار آنها میشود. شکارچی پیری که جنی در شمایل یک تازی را زخمی کرده بود، زمانی که به قرار گاه جنها وارد شد توسط آنها توبیخ شد و سه روز بعد جان باخت؛ همچنین جنها شکارچیانی که بیش از حد حیوانات را میکشند تعقیب میکنند. آنها چنین شکارچی زیادهخواهی را از طریق تبدیل او به گوزن نری که وی زخمی کردهبود تنبیه میکردند. جنها این شکارچی را مجبور میکردند تا مشقات یک حیوان شکار شده را تحمل کند، از تعقیب و گریز گرفته تا کشتن، سر بریدن، پوست کندن و کباب شدن.
به طور کلی برای در امان ماندن از گزند و آسیبهای جن و همچنین دور نگه داشتنش، آیه قرآنی «بسم الله الرحمن الرحیم» را میخوانند (به نام خداوند بخشنده مهربان).
بعضی از زمانها در هفته گزند جنها افزایش مییابد مخصوصا شبهای شنبه و سه شنبه، آنها با خطر یا آسیبی که برای مردم ایجاد میکنند باعث حوادث یا بیماری میشوند و یا مصیبت به بار میآورند، غیر از اینها ممکن است یکی از کودکان انسان را بدزدند و جایش را با فرزند جنها عوض کنند. همچنین ممکن است به خانهای وارد شده و اموالش را بدزدند. در میان بلوچها گفته میشود دیوی وجو دارد به نام دیو یاهلو که شبیه گاو نری است که در شب دیده میشود و به قربانیانش حمله میکند. جن دیگری در میان بلوچ است به نام جن سنگ جبوککه به سمت قربانیان خود سنگ پرتاب میکند ولی آنها هرچه اطراف خود را نگاه میکنند کسی که سنگ پرتاب میکند را نمیبینند.
جن زدهها و کمک جن به انسانها در باورهای عامیانه
برخی از مردم بر این باورند که اغلب آسیبها وارده از طرف جن به انسان، اختلالات عصبی، مخصوصا صرع است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. آنان معتقدند زمانی که جن در بدن فردی وارد میشود شخص حالت جسمی خاصی را در بدن خود تجربه میکند. بهزعم آنها، درمان کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکانپذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را میبندند و وحشیان وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.
گاهی اوقات پیش میآید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند و یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.
عدهای بر این باورند که آسیب پذیرترین قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن به طور قابل توجهی کاهش مییابد. این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! بسیاری از باورها در اینباره با خرافهها و تصورهای عامیانه و محلی در همآمیختهاست و این باعث شدهاست که تصویر مرسوم از این موجود بیشتر براساس وهم و خرافه باشد و نه مبتنی بر روایات معتبر دینی یا تجربههای مستند. برخی عقیده دارند که جنها از آهن میترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند.
ایرانی یا عربی؟
در داستانهای عامیانه فارسی جنها معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی میگویند جن به همراه ḡūl از داستانهای سامی منشا میگیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق بشر در فرهنگ ایرانیان منشا گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی از انواع داستانها ظاهر شدهاند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه ایران.
از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته میشود که دو نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار میکنند. نفر اول به حمام میرود و میرقصد، در آن هنگام عروسی جنها بوده، پس پاداش میگیرد و جنها قوزش را بر میدارند. نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف میکند و نفر دوم هم به همان مکان میرود و میرقصد، چون مراسم عزای جنها بوده، جنها قوزی بر بالای قوز او ایجاد میکنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد میشود. در مواردی در قصههای عامیانه از جن به عنوان یاری کننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفتهاند جن از مهارت خود در بافتن فرش استفاده میکند. یکی از این جنهای یاری رساننده سیمرغ در داستانهای عامیانه است (با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)، گفته میشود دستهای از جنها است.
جن از دیدگاه علمی
تاکنون هیچ تحقیق مستدل علمی در مورد جن در نشریات علمی چاپ نشده است. ریچارد داوکینز، استاد زیستشناسی دانشگاه آکسفورد، احتمال وجود جن و سایر موجودات ماوراالطبیعی را به دلیل نداشتن پشتوانه علمی مساوی با احتمال وجود پلنگ صورتی در دنیای واقعی میداند.ضمن اینکه ویژگیهایی که در ذهن عوام در مورد جن وجود دارد با نحوه پیدایش و فرگشت موجودات زنده تطابق ندارد.
منبع:ویکی پدیا
جن در بيشتر فرهنگ ها وجود داره!
حتي در قبايل دور افتاده افريقايي،البته بهش ميگن تسخير شيطان ولي خب همون جنه! :(s1203):
يكي از موضوعات ترسناكه! :0178:
اگه شما پاي داستان ها خاطرات پدران و يا پدربزرگان خود بشينيد حتماً يكي دو تا داستان مواجعه با اجنه را تو استين دارن و براتون تعريف مي كنند.:0178:
چيزيه كه هر كسي را به ترس مي اندازه! الان شما چشمتون را ببنديد با صداي بلند اسمشو بگيد و يا بهش فكر كنيد شك نكنيد احساس بد و ترس پيدا مي كنيد ،حتي ممكنه احساس كنيد كسي پشت سرتونه! :wh1: يه نگاه بندازيد شايد باشه! :0155:
و البته بي شك وجود داره،
درباره جن شما میتونید در قرآن هم ببینید
پدر بزرگ خدا بیامرز من جن رو دیده بود
اون یکی شون که اصولا چندین جن رو در یک حمام قدیمی دیده بود خدابیامرز ازشون یادگاری هم داشت:8:
اما با حسین موافقم تفکر رو احساس اثر میگذاره مثلا در حوالی مشهد یک روستا هست به اسم مغان ... حمام روستا و بنا بر شواهد غاری که روی کوه هست و مشهور هست جفتش جن زدس و این اثبات شده یعنی میخواستن حمام رو خراب کنن نتونستن
درباره جن شما میتونید در قرآن هم ببینیدپدر بزرگ خدا بیامرز من جن رو دیده بود
اون یکی شون که اصولا چندین جن رو در یک حمام قدیمی دیده بود خدابیامرز ازشون یادگاری هم داشت:8:اما با حسین موافقم تفکر رو احساس اثر میگذاره مثلا در حوالی مشهد یک روستا هست به اسم مغان ... حمام روستا و بنا بر شواهد غاری که روی کوه هست و مشهور هست جفتش جن زدس و این اثبات شده یعنی میخواستن حمام رو خراب کنن نتونستن
يكم بيشتر در مورد اين حمام و غار توضيح بده و اگه داري داستان هاشو توي يه تاپيك مجزا بزار.
ميگم كه پدر و پدربزرگه ها از اين داستان ها كه البته خيلي هاشم واقعيه دارن،واقعاً مو را روي بدم ادم سيخ مي كنه، در قديم بمشاهده يشتر بود الان اپارتمانيه كمتر شده البته دروغ چرا در شهر قبلي كه بودم يه اپارتمان بود تازه ساز هيچ كي نميرفت توش ، ميگفتن جن داره،وسايل مي چيدن ميرفتن بيرون همش به هم ميريخت،شيرها خود به خود باز ميشدن،صداهاي ترسناكي از توش مي امد حتي سرايداري هم جرات نمي كرد توش بره زندگي كنه!
يكم بيشتر در مورد اين حمام و غار توضيح بده و اگه داري داستان هاشو توي يه تاپيك مجزا بزار.ميگم كه پدر و پدربزرگه ها از اين داستان ها كه البته خيلي هاشم واقعيه دارن،واقعاً مو را روي بدم ادم سيخ مي كنه، در قديم بمشاهده يشتر بود الان اپارتمانيه كمتر شده البته دروغ چرا در شهر قبلي كه بودم يه اپارتمان بود تازه ساز هيچ كي نميرفت توش ، ميگفتن جن داره،وسايل مي چيدن ميرفتن بيرون همش به هم ميريخت،شيرها خود به خود باز ميشدن،صداهاي ترسناكي از توش مي امد حتي سرايداري هم جرات نمي كرد توش بره زندگي كنه!
خب
یه داستان کوتاه تو بخش داستان نویسی گذاشته بودم که اولش یه نفر رو جن میگیره و طرف هفت نسل وقت میگیره :19:اون شش نسل قبل برمیگرده به پدربزرگ پدر پدربزرگ بابام:20: اما بقیه داستانش ذهن خودم بید
در مورد اون یکی پدربزرگم خدا بیامرز دو سه بار جن دیده.این پدربزرگم یکی از این آدمهای لوتی قدیم بودن .قدیما تو کار مواد غذایی بودن.دوره جنگ جهانی دوم وضع غذا به جایی میرسه که ملت خشت گاز میزدن از گشنگی...اون روستای مغان که گفتم روستای پدر مادربزرگم بود.خلاصه پدربزرگ میره تو بازار و به واسطه اعتبار و احترامی که داشته تو اون وضعیت هرچی که بازاریا میتونن کمک میکنن خودشم هرچی داشته میزاره روش و با چند راس اسب و گاری از مشهد راه میوفته تو گردنه ها برای غذا بردن به اون روستا که وضعش خیلی خراب بوده. هنوزم که هنوزه تو مغان پیر و جوانشون پدربزرگ رو به عنوان نجات دهنده شون میشناسن. خلاصه تو اون جریان مسیر که الان با اسفالت و ماشین دو سه ساعت س رو دو روزه میره بعدش میرن همون حمام مذکور....شب بوده و خب سر از یک مهمونی در میارن که ظاهرا جنی ها هم از اون غذا سهم داشتن و میبرنش اونجا کلی هم پذیرایی شده بود و یه گلدون قدیمی هم هدیه گرفته بود.ایشون چهره ی جن سم و دم داشتنش لباسهاشون و ...خیلی چیزا رو توصیف کردن واسه نوه ها
اینم بگم که پدربزرگ من نه اولین نفریه که اونجا جن دیده و نه آخرینشون
داستانها خیلی زیاده اما من تا حالا دوبارب یشتر اونجا نرفتم اونم خیلی سال پیش. کسی رو هم نمیشناسم. این دوتاش رو چون من از زبون راوی ها خودم شنیدم گذاشتمش
دفعه بعد همون جنیا رو تو حمامی در مشهد میبینه.
اما درمورد غار مغان
غار مذکور بالای یه کوه هست در نزدیکی مغان.اعتقاد خیلی ها اینه که این غار جن زدس.تقریبا از اون غارهاییه که تا حالا کسی به تهش نرفته.چون خیلی عمیقه.و اگرم کسی رفته برنگشته شبها صداهای زیادی از غار میاد که خب به نظر من میتونه برای باد باشه اما عده ای از محلی ها معتقدن که غار جن زدس.
البته این چند سال اخیر رفت و امد بیشتر شده و قصد دارن تلکابین بزنن
حالا چند تا عکس و توضیح ویکی پدیا درباره غار
غار مغان در ۳۵ کیلومتری شهر مشهد و در جنوب روستای مغان واقع شدهاست. قدمت این پدیده را بر اساس مدارک موجود و اکتشاف فسیلهای حلزونی در مسیرهای منتهی به غار، میتوان صد میلیون سال پیش و یا دوره دوم زمینشناسی دانست که به علت وجود پرتگاه های خطرناک در غار مغان ورود به داخل آن بدون راهنما و ابزار مورد نیاز میتواند خطرناک باشداین غار دارای دو دهانهاست. ارتفاع آن از دریا ۲۹۱۰ متر میباشد. درون غار آثار استالاگمیت و استالاکتیت و چندین حلقه چاه وجود دارد که عمق یکی از این چاهها ۲۵ متر میباشد. همچنین در این غار پرتگاهی به عرض ۳۵ سانتیمتر و برکهٔ آبی وجود دارد.این غار در سال ۱۳۲۴ توسط کوهنوردان شهرستان مشهد کشف شدهاست.
این غار دارای دهلیزها و راههای پر پیچ و خم گوناگونی است که در صورت عدم آشنایی با محیط احتمال گم شد زیاد است . از سقف این غار زیبا ستونهای استالاکتیت (Stalactite ) و استالاگمیت (Stalagmite ) که از جنس آهکی هستند آویزان است و منظره بسیار جالبی را به وجود آوردهاند . در درون غار چشمه آبی وجود دارد که علاوه برزلالی و گوارایی آن، بسیار سرد است. درون این غار چاههای مختلفی نیز وجود دارد که درون بعضی از آنها خفاشهایی نیز زندگانی میکنند.
بنده دو بار به این روستا رفتم
و یکبار تا جلوی غار رفتم
اما رک بگم با ارتفاع مشکل دارم :19:اینه که توش نرفتم.ا
خیلی جالب بود من تا حالا همچین چیزی نشنیده بودم ممنون بابت مطلب مفید.
من خودم جن دیدم
از وقتی هم دیدم دور و ور این چیزا نمیگردم اصلا . اصلا کلا چیزای ترسناک و شوتیدم کنار
دیدن کی بود مانند شنیدن
راستش پارسال بود که از طرف مدرسه رفتیم جزیره هرمز
اونجاهم خیلی ها بودن که میگفتن جن زیاده و حتی اشنا ها و فامیل هم میگفتن حواست باشه و کفشت و جنا برمیدارن و اینا ما تجربه داشتیم و از این حرفا
منم از رفتنم خدایی پشیمون شده بودم ولی گفتم ول کن بابا جمعیت زیاده و ما از این شانسا نداریم
هیچی دیگه رفتیم اونجا
توی یک خوابگاه باشگاه ورزشی سکونت داشتیم . صبح رسیدیم اونجا و بعد از گشت و گزار برگشتیم خوابگاه غروب بود شام هم خوردیم و نشتیم تو اتاق ( هرگروه اتاق خودش رو داشت تعداده م زیاد بود ما هم طبقه دوم بودیم) هیچی دیگه تا اخر شب . که خاموشی زدن . ما هم که قانون شکن با چند تا از بچه ها یواشکی تخمه به دست رفتیم تو راهرو کنار راه پله نشستیم به حرف زدن و بازی کردن و این حرفا منم دقیقا یک وری به سمت راه پله نشسته بودم یعنی یکم دید داشتم از نیم رخ میدیدم.
همینطور که تخمه میزدم از کنار چشم دیدم یکی اواسط راه پله (پنج پله به من ) ایستاده (تاریک بود ) ناخوداگاهم فکر کرد یکی از معلمینه ولی درست یک ثانیه بعد برگشتم ببینم کیه دیدم یک مرد قد بلند با لباسی سفید و موهایی بلند صورتی وحشتانک و چشمایی سیاه و خلاصه ترسناک دیدم . هرچی تخمه بود از دستم افتاد. نفسم بند اومده بود. یعنی اصلا حتی نتونستم جیغ بزنم. تنها کاری که تونستم بکنم این بود که سریع برگشتم سمت دوستم و اومدم بهش بگم فرار وقتی برگشتم دیدم نیست
هیچی دیگه همه ترسیدیم رفتیم تو اتاقامون کپیدیم . حالا ماجرا به همینجا ختم نشد . طبقه سومی وجود نداشت . پشت بوم بود . راه شم بسته بود . یعنی هیچ راهی نبود کسی بره اون بالا. ما رفته بودیم از ترس داخل اتاق زیر پتو . حالا کم کم از بالا صدا میومد. صدای دویدن ، صدای پا کوبیدن . صدای دعوا ! دیگه میلرزیدیم . بعد از یک مدت هم که پنجره اتاق که قفل درست و حسابی نداشت محکم بهم خورد. خلاصه بگم که هیچکس اونشب خوابش نبرد. تا صبح از ترس میلیرزیدیم . فرداش هم رفتیم مسجد دمپایی دو تا از بچه ها محو شده بود . هیچی شانس اوردیم اردوی دو روزه بود .
من که هنوز که هنوزه اسم هرمز میاد تنم میلرزه
اینم بگم که از سرایدار همونجا که پرسیدیم میگفت اینی که تو دیدی همینجا زندانی و به کسی اسیبی نمی رسونه . گفت این جن خوبیه و کاری به کسی نداره . ازش هم پرسیدیم دیشب کسی روی پشت بوم بوده که گفت چند ساله که راه پشت بوم و بستم هیچ کس نرفته
همون سفر اولین و اخرین سفر من به جزیره هرمز بود .
خب
یه داستان کوتاه تو بخش داستان نویسی گذاشته بودم که اولش یه نفر رو جن میگیره و طرف هفت نسل وقت میگیره :19:اون شش نسل قبل برمیگرده به پدربزرگ پدر پدربزرگ بابام:20: اما بقیه داستانش ذهن خودم بیداما رک بگم با ارتفاع مشکل دارم :19:اینه که توش نرفتم.ا
مغ به معنی جادوگر و مغان به معنی جادوگران پس غار مغان یعنی غار جادوگران و مغان یعدی شهر جادوگران که این شهر ها در کشور خارج هم به همین نامهای قدیمی به ازدیاد یافت میشوند در برای جن کلمه نمیگنجد همانند انسان که در کلمه معلوم نیست و تا خود انسان نباشی درک کردن آن غیر ممکن است و صلوات
حالا تصورشو کنید یه جن توی دنیای خودش یه تاپیک ایجاد کرده با نام "انسان"
دیگه خودتون تا تهشو برید:35:
یعنی ایده بهتون تزریق میکنم در حد شفتالو:دی
نه اینکه من اعتقادی به این چیزا نداشته باشما
ولی به دلایلی این چیزا رو به این راحتی ها قبول نمیکنم
.
داستانش هم اینه
ما یه باغ داریم که نزدیک یه چشمه هستش که به ( چشمه جنی ) معروفه و میگن خونه جن هاست ولی من تا بحال چیزی ندیدم و بیشتر فکر کنم به خاطر شکل ظاهر اون جاست که مردم چنین فکری در بارش میکنن "(چشمه یه جورایی بین یه نیزار داخل یه دره هستش)"
راستی دقت کردین بیشتر این جاهای خوفناک:22: توی دره ها یا تو غار ها و جنگلهای انبوه هستند (جا های تاریک منظورمه)
حالا یه خاطره از خودم
چند سال پیش برای آبیاری یه شب به باغمون رفته بودم ( بله شب ) خب، من آدم ترسویی هستم (اعتراف میکنم) داشتم میرفتم سمت چشمه که احساس کردم یکی پشت سرم خیلی آهسته سوت میزنه (یه تک سوت و یکم مکث و یه سوت دیگه) خب منم برگشتم و لی کسی رو ندیدم.
به را هم ادامه دادم ولی بازم صدای سوت میومد.:2:
من یه بیل با خودم داشتم.
یه خورده دیگه که دیدم صدا ها ادامه داره ، بی معطلی با یه حرکت جانانه چرخیدم و یه ضربه با بیل زدم:4030174de8c6b46b347
.
.
.
.
.
ولی ضربه به جایی نخورد و اثری از کسی نبود:6c09153b65816aaff48
.
.
منم با ترس و لرز برگشتم تا به را هم ادامه بدم. قبل حرکت برای اینکه روحیه بگیرم یه نفس عمیق کشیدم که درست تو همین لحظه؛ دوباره صدای سوت اومد:42:
و من دو باره برای زدن ضربه نهایی آماده شدم:bb:ایندفعه با دقت به صدا گوش دادم تا جهتش رو درست تشخیص بدم:0141:
ولی بعد از چند ثانیه.
.
.
.
آبروم رفت
.
.
متوجه شدم صدا، صدای دماغ* عزیزمه که گرفته و هربار که نفس میکشم صدا میده:0207:
"دماخم، تو رو حت!":33bced66e00e83a8ae1
همین دیگه از اون به بعد هر اتفاقی برام می افته قبلش خوب فکر میکنم و شرایط رو میسنجم بعد فرار می کنم:0f7aca218ecfa609f5c
بازم خاطره هست:db459c4ae8a21f94ecc
.
.
*پ.ن:میخواستم بنویسم "بینی" ولی خداییش این دیگه داماخه با این گرفتنش
پدرم روایت میکند سالها پیش که نگبهان بوده تو یه چادر تو محل نگهبانی شبا میمونده...کنار چادر هم رودخونه بوده میگه خوابش برده بود اما با سروصدا بیدار میشه...میبینه چند تا بچه تو چادر هستن اونم ساعت طرفای 2هستش....هیچی دیگه چند لحظه اونارو. میپایه و بعد بسم ا.... الرحمن الرحیم میگه و اونا یهو ناپدید میشن و
خخخخخخخخخ .... من که به این چیزا اینقدر جدی اعتقاد ندارم ... جن وجود داره ؛ ولی نه این که همش بیاد ساک ساک کنه بره .....
خیالم راحت ..:bb8: