سینا احیاناً تئودور قبلا به شیطان خدمت نمیکرده ؟؟؟ حالا چه از روی اجبار چه با میل خودش !!!!
و این سنی هم که به آلفرد گفته (دقیقاً یادم نیست که گفت چند سالش هست) ، این سن رو از زمانی که خشایار نجاتش داده (هنوز نگفته منظور از نجات چی بوده و چه جوری بوده) تا زمان حال محاسبه کرده و گفته؟؟آخه یه سری چیزای ضد و نقیض داخل حرفای تئودور پیدا میشه مثلا وقتی آلفرد بردش پیش مادرش داشت مراتب دنیای اجنه رو پیش خودش تکرار میکرد و وقتی با شیطانی که آلفرد رو تسخیر کرده بود روبرو شده ، شیطان اون رو شناخت و این که میگه بخشی از گذشتش رو فراموش کرده و تازه همش هم از نجات پیداکردن به دست خشایار میگه و... @admin
یه کم این تئودور مشکوک میزنه ، نظر بقیه بچه ها در این باره چیه؟؟
ممکنه لو بده داستان رو(اونایی که نخوندن)
مسئله سن
مسئله ضد و نقیض
جواب پیام خصوصی رو اینجا بدم، الان به دلایلی من نمی خوام تاپیک سفیر کبیر شلوغ بشه. برای همین تاپیک درست درمونی براش اینجا نزدم، چون همه دنبال خوندن ادامه داستان هستند در صورتی که من نمی خوام فعلا چیزی قرار بدم. از طرفی من وقتی جواب سوالی رو میدم، ممکنه حواسم نباشه و روند داستان رو لو بدم یعنی بگم مثلا این شخصیت چه اتفاقی می افته. برای همین سعی می کنم سوالات رو به صورت دوپهلو جواب بدم. می دونم این طور جواب گرفت حرص داره ولی من همیشه نظر بچه ها رو می خونم، تک تک و البته ممنونشون هم هستم که ارزش قائل شدند و از وقتشون گذاشتن داستان رو خوند و سوال پرسیدن. پس سوالاتت رو بپرس، البته اگر روند رو لو میده از دکمه spoiler استفاده کن.
khkhkhkhkh......dastane ghashangiye...khkhkhkh...az nazare man hame to in dastan mashkokan!!!!!!
میشه اینجا راجع به داستان نظر داد؟
من یک چیزی از وسط های داستان ذهنم رو مشغول کرده.اونم اینکه چرا همه جلوی آلفرد زانو میزنن.به داستان جنبه ی غیر واقعی میده .مثلا اون صحنه ای که سایرون جلوی آلفرد به خاک افتاد رو اصلا دوست نداشتم چون شخصیت سایرون با خاک یکسان شد.
سایرس به نظرم از آلفرد نترسید، اون از مقام آلفرد ترسید. از عواقبی که این مقام و قوانین به صورتی خودکار اونو محکوم می کنند.
در قدیم، اگر فردی به خیانت محکوم می شد کل خانوادش ممکنه بود از بین برند و حتی اگر شاه سنگ دلی بود چند نسل اونو نابود می کرد. اگر یادتون باشه در جایی از داستان در مورد خشایار گفته شد که اون در نبردی ملکه رو تهدید کرد که اگر دست از کارش برنداره کاری می کنه که در شکم مادر بمیره. این قدرت خشایاره اما سایرون نه از قدرت بلکه از قوانین ترسید( با توجه به شرایط و تصورات)
کاورش کمپلت کاره خودته؟ اون یارو رو هم خودت کشیدی؟:دی
اگه آره که خیلی ایول داری اگه نه هم بازم ایول داری چون از تایپو گرافیت هم خوشم اومد!
در شاید مسخره باشه اما تو وبلاگ قبلی وقتی فصل آخر اول اومد بیرون من فکر کردم شخصیت اصلی داستان قبلیه بعد فکر کردم پدرشه بعد گفتم خودشه تازه بعد نتیجه گرفتم ممکنه شخصیتی موازی شخصیت اصلی باشه فقط میخواستم نظرم رو گفته باشم ممنون از نویسنده واقعا داستان جدیدی بود دستتون درد نکه.
چندتا سوال:
1)لباس سخنگو همون لباس قدرته?!اگر هست پس چرا خشایار و پدربزرگ الفرد نمی دونستن لباس حرف میزنه?!
2)راستی توضیحات تکمیلی هم درباره اون روح توی بدن الفرد بده.
3) اون کرستال که باعث ارتباط خشایار با خواهرش می شد چه بود?!
4) الفرد چطوری با خشایار فامیل بود?!
5) یعنی پدربزرگش با خشایار فامیل بود?!
6) نحوه ی نابودی مکندگان و ذهن پردازان.
7) شبیه سازان چکار می کردن?!قوی تر از مکندگان و ذهن پردازان بودند?!
8) الفرد یعنی هم شبیه سازه هم ذهن پردازه هم مکنده?!
9) ملکه سیاه در واقع همون خواهر اخرین مکندست درسته?!
پس چجوری تا الان زنده مونده اون حتی سنش از خشایارم در این صورت بیشتر بوده?!
10) نگهبانان جادو چه کسانی هستند?!
دارم هنگ میکنم داستانت خیلی مطالب مبهم داره!!!!:43::43::66:
چندتا سوال:
1)لباس سخنگو همون لباس قدرته?!اگر هست پس چرا خشایار و پدربزرگ الفرد نمی دونستن لباس حرف میزنه?!
2)راستی توضیحات تکمیلی هم درباره اون روح توی بدن الفرد بده.
3) اون کرستال که باعث ارتباط خشایار با خواهرش می شد چه بود?!
4) الفرد چطوری با خشایار فامیل بود?!
5) یعنی پدربزرگش با خشایار فامیل بود?!
6) نحوه ی نابودی مکندگان و ذهن پردازان.
7) شبیه سازان چکار می کردن?!قوی تر از مکندگان و ذهن پردازان بودند?!
8) الفرد یعنی هم شبیه سازه هم ذهن پردازه هم مکنده?!
9) ملکه سیاه در واقع همون خواهر اخرین مکندست درسته?!
پس چجوری تا الان زنده مونده اون حتی سنش از خشایارم در این صورت بیشتر بوده?!
10) نگهبانان جادو چه کسانی هستند?!
دارم هنگ میکنم داستانت خیلی مطالب مبهم داره!!!!:43::43::66:
01 . بله . چون لباس سخنگو اونا رو در حد خودش نمیدونست و قدرت و مقام آلفرد از اینی هم که الان هست بیشتره (مقامی بالاتر از الندر داره که اژدهای مادر بهش اشاره کرد ولی چون آلفرد هنوز اجازه شنیدنش رو نداشت نفهمیدیم که اون مقام چیه) و یه دلیل دیگش هم اینه که آلفرد آخرین فرد از هر دو نژاد هست و بعد از آلفرد دیگه کسی نمیتونه از لباس استفاده کنه.
02 . این تو جلد دوم توضیح داده میشه.
03 . حالا چرا گیر دادی به این؟؟
04 . جَدّ مادری آلفرد خواهر خشایار بود.
05 . بله. همون جوری که آلفرد از نوادگان خواهر خشایار هست ، پس بالطبع پدربزرگش هم این نسبت فامیلی رو داره.
06. شیاطین مستقیماً ذهن پردازان رو نابود کردن و مکندگان رو هم با استفاده از نفرین کتاب سرخ نابود کردن.
07. جلد دوم باید کامل توضیح داده بشه.
08. ترکیبی از هر سه تا ، از پدر ترکیبی از مکنده و ذهن پرداز و از طرف مادری شبیح ساز هست.
09. نه ، ملکه سیاه خاهر بنیان گذار قوم مکندگان بوده (خودش بنیان گذار قوم ذهن پردازان بوده). ملکه سیاه وقتی پدرش مرد تقاضای تاج تعادل رو کرد ولی بنیان گذار قوم مکندگان به خاطر قولی که به پدرش داده بود از دادن تاج یه خواهرش امتناع کرد و خواهرش هم یه مدت ناپدید شد و وقتی برگشت قدرتش خیلی بیشتر شده بود و داخل این میون چه جوری قدرت زیاد شده بود مشخص نیست و یه جا هم که آکشیا (اولین و بزرگترین محافظ آلفرد) گفت که ملکه سیاه با یه نفر یا یه موجود خیلی قدرت مند تر از خودش در ارتباط هست ، که فعلا مشخص نیست اون موجود کی یا چی هست.
10 . کلاً 7 تا هستن که چند تاش معرفی شد ولی من فقط اسم فیاتل ، کشنده جادو رو یادمه.
امیدوارم ابهاماتت رفع شده باشه. :3:
01
10 . کلاً 13 تا هستن که چند تاش معرفی شد ولی من فقط اسم فیاتل ، کشنده جادو رو یادمه.امیدوارم ابهاماتت رفع شده باشه. :3:
نگهبانان جادو اون 7 نفر بودند که یکیشون رگالاس ؟ بود.همون کلاغه.املاش همین شکلی بود فکر کنم.
آخرش مبهم بود دقیقا چی شد ؟
هنوز تموم نشده این تاپیک هم برای کاور جلده دوست:15:
بچه ها من دقیق یادم نیست.سینا گفت تابستون شروع به گذاشتن فصل های جلد یک ونیم می کنه?
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بچه ها شخصیت اصلی جلد دو کیه???من چند تا نظر دارم اولی تیامته .دومی پدرشه.ممکنه هم الفرد باشه.ویه چیز دیگه چرا وقتی الفرد در حال بلوغ جادویی بود همه محافظاش می خواستن اون رو به تالار ببرن ولی تیامت بجای کمک فرار کرد.چرا وقتی منتقلش کردن به تالار محافظاش روی زمین به خودشون می پیچیدن??
بچه ها من دقیق یادم نیست.سینا گفت تابستون شروع به گذاشتن فصل های جلد یک ونیم می کنه?- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بچه ها شخصیت اصلی جلد دو کیه??? اولی تیامته .دومی پدرشه.ممن چند تا نظر دارممکنه هم الفرد باشه.ویه چیز دیگه چرا وقتی الفرد در حال بلوغ جادویی بود همه محافظاش می خواستن اون رو به تالار ببرن ولی تیامت بجای کمک فرار کرد.چرا وقتی منتقلش کردن به تالار محافظاش روی زمین به خودشون می پیچیدن??
هنوز برنامه کاری سینا مشخص نیست ، اگر داستانش از نظرش به حدی رسیده باشه که بتونه بدون وقفه زمانی به صورت منظم داستانش رو ارائه بده ، فصل دهی رو شروع میکنه (هیچ تضمینی وجود نداره که داخل تابستون کتاب ارائه بشه)
مشخص نیست ، سینا به عمد این جوری نوشته که کنجکاوی بچه ها رو زیاد کنه. (احتمال داره هیچ کدوم از شخصیت های شناخته شده که داخل جلد اول معرفی شدن نباشه)
با این توصیفاتی که شد به تیامت شبیه هست ولی چن تا چیزش کاملا با روحیات و اخلاقیات تیامت متفاوت نمونش این که به اون زنه شیطان نزدیک شد و به صورتش زبون میزنه و یکی دیگش هم این که داخل اخرین جملات فصل اول از جلد دوم به فافینور گفت جناب فافینور و این کار از تیامتی که مقامش از فافینور بالاتر هست بعیده و چن تا چیز دیگه هم بود.پدر آلفرد نیست و آلفرد خودش هم به هیچ وجع نیست چون بعد از کابوسی که این شخصیت دید گفت یعنی علیجناب هم این کابوس ها رو میبینه که اینجا یه اشاره مبهم به آلفرد شد ولی به هیچ عنوان نمیشه کفت که 100% منظور آلفرد بوده و همچنین آلفرد به هیچ کس پاسخگو نیست و به هیچ کس نمیگه عالیجناب ، پس این جوری باید دور آلفرد رو خط کشید.
برای این میخواستن به تالار ببرنش چون خشایار بهشون تاکید کرده بود که حتما باید موقع بلوغ جادویی آلفرد داخل تالار باشه ، موقع بلوغ همه حصار های دور آلفرد از بین میرن و اگر یادت باشه دور هاله اش هم چندید حصار داره و بازم اگه به یاد بیار داخل دوئلی که با کاوه داخل جنگل انجام داد و نزدیک بود تمام هاله های که قدرتش رو میپوشوندن از بین برن چه اتفاقی دو و اطرافش افتاد!!
اینو باید سینا جواب بده ولی فک کنم از نیروی سیاهی که داخل آلفرد بود وحشت کرده بود یا این که اون روحی که داخل آلفرد بوده رو شناخته و فهمیده کیه و با فهمیدنش به صورت غیر ارادی فرار کرده باشه.
یکی از دلایل باید این باشه که به خلاف میلش میخواستن اتقالش بدن و از دسترات آلفرد سرپیچی کردن و با سرپیچی کردن از دستورات آلفرد مجازات شدن و یه دلیل دیگش هم میتونه به خاطر اون روحی باشه که داخل بدن آلفرد بوده اگر یادت باشه چن بار که آلفرد از خودش بیخود میشد ذکر کرده بود که افرادی که بهش دست میزدن یک هو دستشون رو عقب میکشیدن طوری که انگار کن به ناخوشایندترین چیز ممکن دست زده باشن حالا تو این مقیاس رو در حدی زیاد کن که اون روح اختیار آلفرد رو در دست گرفته باشه.
فک کنم تا حدودی جوابات رو داده باشم!!؟؟
جوابات تاحد زیادی قانع کنندس ولی اگه داستان تموم شه بهتر میفهمیم.راستی نوشته بود که روح اولین فرزند شیطان که به دست نگهبان دروازه های مرگ کشته شد بعد از 7777سال پیش شیطان برگشت وبعد از اون نیرو های بیشتری گرفت.
1) چطوری روحش برگشت اگه انقدر راحت بود که روح همه برمیگشت دوباره زنده میشدند.
2) یه توضیحی درباره رگالاس شهر افسانه ای مکندگان
ممنون.به خاطر جوابات*