نام اثر : سایه های نفرین شده
نویسنده : آتوسا
ژانر اثر : ترسناک، معمایی، مرموز، فانتزی
سال نشر اینترنتی : 1392
سایت مرجع : گودلایف
خلاصه : نیکول فونیکس در زندگی خود شاهد حوادث وحشتناکی بود ولی توانست به تک تک آنها پشت کند و زندگی جدیدی را برای خود بسازد. در کنار نامزدش، جاستین، نیکول خوشبخت ترین انسان روی زمین است چرا که دیگر نیازی نیست آنچه را بر او گذشته به یاد آورد ولی همه ی اینها تا زمانی ادامه دارد که جاستین و نیکول راهی سفری فراموش نشدنی به شهری مرموز می شوند ... شهری که از حقایق پرده بر میدارد و آنچه را که پنهان شده به دردناک ترین و زهر آلود ترین شکل ممکن به نمایش می گذارد... حقایقی که می تواند هر بشری را از پا در آورد.
سلام
خب اولين چيزي که به چشمم خورد، خلاصه خوب بود. يکي از سخت ترين کارها همين خلاصه هست. من که خودم وقتي مي خوام خلاصه بنويسم خيلي سختمه ولي خب اين خلاصه به نظرم خوب و اينکه خواننده رو ترغيب مي کنه. نثر داستان قوي هست، يعني از نظر جمله بندي مناسبه و باز هم مي تونه قوي تر هم باشه. ((روي جمله بندي ها بيشتر مي توني کار کني)) روي احساسات شخصيت خوب مانور مي دي منتهي هنوز زوده تا بخوايم در مورد چنين مسائلي بحث کنيم. ولي زياد نبايد در بيان احساسات زياده روي کرد، هر چيزي به اندازه خوبه. حتي توصيفات صحنه ها، البته جاهايي مي طلبه که در مورد جزئي ترين ها هم حرف زد ولي خب مثلا ترک جاده و اينا ...
چند تا نکته، بعضي اوقات ما به تکه جمله يا کلماتي گير ميديم مثل زل زدن، روبه رو يا چيزايي از اين دست. منتهي خيلي راحت ميشه با جملات و کلمات جايگزين جمله رو بهتر کرد و از شکل تکراري بودن بيرونش آورد.
خب در مورد رنود فعلا چیزی نمی تونم نظر بدم، باید داستان جلوتر بره تا ببینیم به چه شکل هست. ممنون.
تشکر از همه ی عزیزانی که خوندن و تشکر از admin عزیز برای نظرشون امیدوارم با فصول جلوتر هم همینطور همراهیم کنین و در بهتر شدن کارم یاریم بدین هر چند این داستان تموم شده اما خب میشه که باز نویسی بشه.
پست اول با قرار گیریِ فصل دوم آپدیت شد
سلام داستان شروع خوبی داره .
ولی اگه لطف کنی رنگ پشت صفحه رو عوض کنی خیلی ممنونت میشم واقعا میگم چشمام رو داغون کرد با وجود این که من فقط با پی دی اف کتاب میخونم بیشتر !!!!!
دیگه فکرشو بکن نتونستم بخونمش که بخواهم نظر کاملی بدم . تعجبم ازینه که چرا کسی دیگه ای قبل من اینو نگفته !
به خاطر مشخص بودن مکان داستان یعنی سایلنت هیل و زن و مرده و تصادف تصمیم به این گرفتم فعلا داستان رو نخونم اگه خیلی شبیه به فیلمه بشه اصلا دیگه نمیخونم . بازم ممنون از داستان خوبت
تاپیک مدت هاست غیر فعاله و بسته میشه.
آتوسای عزیز اگه قصد ادامه دادن رو دارن به یکی از مدیران ارشد پیام بدن تا تاپیک رو به بخش خودش برگردونده و باز کنن.
موفق باشین :53: